خاطرات کاغذی | گوش چارخونه

خاطرات کاغذی | گوش چارخونه

۰۷ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۲:۳۸

خاطرات کاغذی | تمساح

خاطرات کاغذی | تمساح

۰۴ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۲:۵۴

تمساح‌های ساحل رود نیل دهان بزرگی با دندان‌های تیزدارند. با این همه یک پرنده کوچک به نام مرغ باران از ورود به دهان تمساح ترسی به دل راه نمی دهد! مرغ باران به سادگی وارد دهان تمساح می‌شود و انگل‌‌ها و تکه‌های غذا را از دهان آن بیرون آورده و به عنوان غذا می‌خورد، ضمن این که دندان‌های تمساح هم تمیز می‌شود!

خاطرات کاغذی | جامدادی توشیا

خاطرات کاغذی | جامدادی توشیا

۰۲ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۲:۱۲

ببینید | قصه‌های خان قلهک

ببینید | قصه‌های خان قلهک

۳۰ دی ۱۴۰۱ - ۱۶:۴۳

«مربا بده بابا» تکیه‌کلام مهران مدیری در مجموعه «باغ مظفر» بود که سال 1385 از تلویزیون پخش شد. مدیری در این مجموعه نقش خان قدیم قلهک را داشت که سحر جعفری جوزانی نقش دخترش را بازی می‌کرد. آنها معمولا سر میز صبحانه بودند و مدیری از دخترش درخواست مربا می‌کرد و همین تکیه‌کلام تا سال‌ها معروف شده‌بود و عده‌ای به کار می‌بردند. در این مجموعه شخصیت دیگری به نام قلمراد بود که رضا شفیعی جم آن را بازی می‌کرد و با گویش خاصی می‌گفت: «ها؟ قل مراد داره می‌خنده، قل مراد داره گریه می‌کنه.»

ببینید | خانه‌ای که سبز بود

ببینید | خانه‌ای که سبز بود

۳۰ دی ۱۴۰۱ - ۱۶:۴۱

«قهریم، ولی حرف که می‌زنیم». زنده‌یاد خسرو شکیبایی ایفاگر نقش رضا صباحی در سریال «خانه سبز» وقتی با همسرش عاطفه با بازی مهرانه مهین ترابی بحث و مشاجره می‌کرد، این جمله را به‌کار می‌برد. جمله‌ای که شاید در دل خود، پیام‌های مهمی برای زوج‌های جوان داشت. چون همین جمله باعث می‌شد که قهر آنها طولانی نشود. هنوز هم زوج‌های بسیاری از این جمله استفاده می‌کنند. خانواده صباحی عروسی داشتند به نام لیلی که هر وقت مادرشوهر و خواهرشوهرش از دست او عصبانی می‌شدند می‌گفتند: «دختره 45 کیلویی» و با این جمله طنز ایجاد می‌کردند. اینها جملاتی بودند که در دهان بازیگران خوب می‌چرخیدند و به تکیه‌کلام تبدیل شده‌بودند.

ببینید | عروسک دوست‌داشتنی

ببینید | عروسک دوست‌داشتنی

۳۰ دی ۱۴۰۱ - ۱۶:۳۷

«اکشال نداره»، به‌یادماندنی‌ترین دیالوگی که در یک مجموعه نمایشی به‌کار برده می‌شد. آن هم از زبان یک عروسک به نام کلاه قرمزی که چشمان درشتی داشت و به گونه‌ای نگاه می‌کرد که فکر می‌کردی روح و احساس دارد. این سریال سال 1388 برای نخستین‌بار از تلویزیون پخش شد و کلاه قرمزی و تکیه‌کلام‌هایش به سرعت بین مردم جا باز کرد. تکرار جمله «آقای مجری» توسط این عروسک دوست‌داشتنی هم به یکی از تکیه‌کلام‌های معروف او تبدیل شده‌بود. در کنار او عروسک دیگری به نام «پسرخاله» هم بود که مدام می‌گفت: «مگه چیه؟ نون بخرم؟ نفت بخرم؟». در طول این سال‌ها عروسک‌های دیگری هم به این مجموعه اضافه شدند که هر کدام تکیه‌کلام‌های بانمکی داشتند اما هیچ‌کدام به جذابیت و ماندگاری کلاه قرمزی و پسرخاله نرسید.

ببینید | سرایدار خشن

ببینید | سرایدار خشن

۳۰ دی ۱۴۰۱ - ۱۶:۲۵

«بزنم تو مخت؟» تکیه کلام خشایار مستوفی در سریال «زیر آسمان شهر» بود. همان تکیه کلامی که هنوز هم بین مردم متدوال است و از آن استفاده می کنند. خشایار از این تکیه کلام بیشتر برای پسرش فولاد استفاده می کرد. اما وقتی از دست کسی هم عصبانی می شد، چوبش را از روی زمین برمی داشت و بالای سرش می برد و این جمله را بکار می برد. از طرفی وقتی می خواست یکی از همسایه ها به نام غلام را خطاب قرار بدهد می گفت: «نه؟ غلام». اینها تکیه کلام هایی بودند که بین مردم رواج پیدا کرده بود و هنوز هم عده ای از این تکیه کلام ها استفاده می کنند.

ببینید | مهمان ناشناخته

ببینید | مهمان ناشناخته

۳۰ دی ۱۴۰۱ - ۱۶:۲۲

«زی زی گولو آسی پاسی درازکوتاه تا به تا» وردی بود که یک موجود ناشناخته در مجموعه « قصه های تا به تا» می خواند و یکباره همه چیز تغییر می کرد. هیچ‌کس فکر نمی‌کرد سحری که زی زی گولو زیر لب می‌گوید و بسیار هم سخت است بتواند تا این حد بین مردم مخاطب پیدا کند و وارد فرهنگ گفتاری مردم شود. اما این موضوع آنقدر مورد توجه همه بچه‌ها و بزرگ‌ترها قرار گرفت که ورد زبانشان شده بود تا مدتها این ورد را زیر لب می خواندند. از طرفی خانواده جمالی که در همسایگی آقای پدر قرار داشتند هم با خطاب قرار دادن همدیگر سوژه طنز بیننده ها شده بودند. لحنی که رضا فیاضی برای همسرش اعظم خانم به کار می برد و یا مریم سعادت برای آقا جمالی به شدت بین مردم جا افتاده بود.

قبلی۵بعدی