یادداشت
۰۱ دی ۱۴۰۴ - ۱۶:۲۱
اقلیم وجودی دشتی در شعر، لبریز از شوریدگی مضامینی چون خاک، آسمان، ابر، کوه، نخل، آب، باران، باد، وطن، کبوتر، خورشید، ماه، دریا، افق، چشمه، آتش،عشق، بهار و زمستان، تابستان و پاییز، غم و اندوه، اضطراب، غربت، جدایی، مرگ، هجران، شکست و ... است که در همدلی و همسویی بر روی زمین و زیر آسمان، با فانیان و در انتظار الوهیان سکنیداشتن این مردمان است. این دست سخن در زبان دشتی حلولی دائم داشته که نشان از فراشد و گشایشی به هستی است که این فانیان پدیدارها را فراسوی جنبههای یهرهمندی و کاربردی، در حضور و هستیشان نگریستهاند.