
گفتگو با سیدرضا جارچی با موضوع سند تحول و تحولات آن
آموزش، در دستان پر زور تحول
دورهمیهای فامیلی همیشه دو روی یک سکه هستند. اگر شانس بیاورید و هم بازی یا هم صحبت خوبی در فامیل داشته باشید، احتمالا با سر به مهمانیها خواهید رفت. اما اگر تنها باشید و فامیلهایتان آدمهای عصاقورت دادهای باشند، حتما رفتن در جمعشان برایتان از کار در معدن هـم سختتر میشود. امروز حرفهای مان بوی دورهمی، مهمانی میوه و شیرینی میدهد، پس یک مشت تخمه بیاورید و مشغول مطالعه این مطلب از نوجوانه بشوید.
خانواده از آن دست مسائلی است که تا دلتان بخواهد،حرف و بحث دربارهاش بسیار است. ازنوع تعریف این کلمه گرفته تا چگونگی شکلگیریاش درقرون گذشته و دنیای مدرن کنونی.
این شبها قاب تلویزیون در حال پخش سریالی است که شاید کمتر از فیلمسازان دیده باشیم که به آن پرداخته باشند؛ خانوادهای ساده و صمیمی که روایتکننده حال و احوالات دهه ۷۰ است و نوجوانانی که برعکس دیگر فیلمها، آنها نقشهای اصلی و بخش مهمی از سریال را بازی میکنند.
احتمالا خیلی از شما آرزو میکنید که کاش پدر و مادری منعطفتر داشتید تا آنقدر برای یک سینما یا کافهرفتن با دوستانتان مجبور نباشید ساعتها به دستوپای والدینتان بیفتید و قسم و آیه بخورید که رأس فلانساعت برخواهید گشت.
عموما در هر رابطه فرزند و والدی، کلی اتفاق جا افتاده است که میتوانست آن را خیلی شیرینتر کند. از بغلهایی بگیر که هیچ وقت ادا نشد تا حرفهایی که ته قلب ما رسوب بست و نا گفته باقی ماند و اشکهایی که با هم دیگر نریختیم. شاید اکثر این کارهای انجام نشده به واسطه این است که کسی به ما آموزش نداده و خوب نمیدانیم به جز ادای احترام و ادب و داشتن یک ادعای رفاقت چه نکات دیگری را باید رعایت کنیم، اما بد نیست مروری هم داشته باشیم به خواستههای بعضا نامعقول والدین از فرزندانشان، درباره این که چه باید بشوند.
۲۸ نوامبر ۲۰۱۰ وبگاه و یکی لیکس و پنج نشریه بزرگ بخش زیادی از جزئیات مکالمات بین وزارت خارجه آمریکا و سفارتهای این کشور در سراسر دنیا را افشا کردند؛ اتفاقی که مثل بمب جهان را تکان داد و خبری شد. ریز و درشت اسنادی که با مهر محرمانه و فوق محرمانه بین سفارتها جابه جا میشد از ناگفتههای جنگ عراق و افغانستان و تحلیل اتفاقات خاورمیانه گرفته تا تغییر آب و هوا و اقلیم. زمین یک جورهایی ۲۸ نوامبر البته اگر دستهای پشت پرده رسانه برای این افشاگری با خود آمریکا دست نداده باشند که بعید هم نیست روز رسوایی این کشور بود. در بایگانی تاریخ اسناد بسیاری وجود دارد که یا محرمانه اند که به گوش ما نرسیدهاند یا یک گوشهای در یک جای مملکت نشسته اند، بریده اند و دوخته اند و صدایش را هم در نیاورده اند و البته گاهی هم ما دنبال کشف این اسناد نرفته ایم. حالا هم دیر نشده و در این شماره از نوجوانه قرار است به برخی اسناد مرتبط با حوزه نوجوان، با یک بهانه بزرگ بپردازیم.
۱- پر از خالی آن پیرزن ۷۰ساله، آن روسری قرمز به سر، آن امیدوار شکستخورده، آن عروس سازمان مجاهدینخلق، آن همسر سابق ابریشمچی، آن منفوره بعضا مفقوده، همان که میشود به زودی فوت کند، آن که شد دست راست مسعود رجوی، همان دستوردهنده به عملیات مرصاد، آن مثلا رئیسجمهور انتخابی، همان مریم نهچندان مقدس، مریم رجوی.
۳۵سال پیش، در سومین روز از مرداد، شهید صیاد شیرازی با عملیات مرصاد، کشور را از دست منافقین حفظ کرد. هنوز آثار آسیب کنشهای گروهک مجاهدین خلق را میتوان دید و این نشانهی اهمیت تشخیص منافق است. هرچند که اندیشمندان حوزه سیاست معتقدند که دیگر از جانب آن گروه، خطری کشور را تهدید نمیکند اما خطر دیگر منافقین همیشه بر سر کشور هست و خواهد بود.
راهبلدها میگویند وقتی در کویر چشمهایتان سراسر نور دید و دیگر نای راهرفتن نداشتید، آنجا که هرچه دور تا دورتان را نگاه کردید، فقط برهوت خدا دیدید و صحرای محشر یادتان آمد، به احتمال زیاد گم شدهاید و دیر یا زود اگر به جادههای اصلی نرسید، تشنه میشوید و از آدم تشنهای که به آب نرسیده باشد، سرابدیدن بعید نیست.