
خاطرات خواندنی از یک بازدید
آن شب تحریریه اصلا زیبا نبود.خبری ازجنبوجوش همیشگی هم نبود.هرکسی پشت سیستم خودش بود و مدام خبرها را بالا و پایین میکرد.راستش ما همیشه فکر میکردیم اتفاق برای همسایه است. تصورش برای هرکدام از ما سخت بود که قرار است یک شب تاصبح درتحریریه درگیراخبار باشیم ودرنهایت حتی آرزو کنیم کاش یک خبری از رئیسجمهور برسد.اصولا درکار ما «بیخبری» اصلا خوشخبری نیست.