ببینید | تحقیقات بی سروصدا

خاطرات کاغذی

ببینید | تحقیقات بی سروصدا

۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۷

خانم «پرودنس» بانوی مسنی بود که در روستای خیالی موچران زندگی می‌کرد. پیرزن پرانژی و باهوشی که در جوانی معلم مدرسه بود، اوعلاقه زیادی به بافندگی و باغبانی داشت و با گربه اش استانیسلاس زندگی می‌کرد، اما فعالیت مورد علاقه او تحقیق در مورد اسرار دهکده اش بود. درست مانند خانم مارپل، در مورد جنایاتی تحقیق می‌کرد که پلیس نمی‌توانست آن‌ها را حل کند.

تارا؛ کره‌اسب قهرمان

خاطرات کاغذی

تارا؛ کره‌اسب قهرمان

۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۲:۳۵

هنگامی که پای انسان به منطقه کوه‌های سر به فلک کشیده استرالیا رسید، افسانه اسبی را شنید که بسیار خوش‌خرام، زیبا و خوش‌اندام بود و در نوع خود نظیر نداشت. مثل مه بامدادی ظاهر و ناگهان ناپدید می‌شد.

ببینید | بچه فوک‌های کوچولو

خاطرات کاغذی

ببینید | بچه فوک‌های کوچولو

۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۳:۱۱

ماجرای زندگی و بازیگوشی‌های دو تا بچه فوک کوچولو بانمک، ساکن در مناطق جنوبی قطب شمال که همجوار با کشور کانادا است.

بابالوها

خاطرات کاغذی

بابالوها

۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۴

در خانه‌ای واقع درحومه شهر به فاصله شب تا صبح لوازم خانه و حتی نوشت‌افزار پسر خانواده «کوین» به حرکت و حرف درآمده و زندگی تازه‌ای را تجربه می‌کردند.

شهر شلوغ پلوغ

خاطرات کاغذی

شهر شلوغ پلوغ

۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۳

داستان‌ها در شهر خیالی به نام «شهر شلوغ پلوغ» اتفاق می‌افتاد و ساکنان آن که جملگی حیواناتی در پوشش انسان بودند، با هر مشکلی روبه‌رو می‌شدند تا معما‌های پیش‌آمده را حل کنند.

گوزن سفید

خاطرات کاغذی

گوزن سفید

۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۳

ماجرای گروهی از حیوانات جنگل که مجبور شدند خانه‌های خود را ترک کنند چرا که باید از دست انسان‌ها فرار می‌کردند.

ببینید | ردپای آبی

خاطرات کاغذی

ببینید | ردپای آبی

۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۷:۴۰

در هر قسمت از این مجموعه برنامه، سگی به نام «آبی» برای یافتن پاسخ معمای مورد نظرش سرنخ‌هایی از خود بر جای می‌گذاشت تا مجری برنامه (استیو برنز) با کمک دوستان کارتونی خود از کنار هم قرار دادن شواهد، معمای مورد نظر را کشف رمز کند البته در این مسیر بینندگان خردسال برنامه هم به او کمک می‌کردند (هرچند فقط صدای‌شان شنیده می‌شد و تصویری از بچه‌ها نداشتیم). نشانه سرنخ‌های آبی هم ردپایش بود که معمولا در جای‌جای خانه استیو دیده می‌شد و این بهانه‌ای می‌شد تا سراسر خانه محل ماجراجویی مجری و بچه‌ها شود. به این ترتیب بچه‌ها هم همراه با مجری فکر می‌کردند و در نهایت به کمک استیو یاد می‌گرفتند چگونه نتیجه‌گیری کنند.

چراغ دریایی

خاطرات کاغذی

چراغ دریایی

۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۴:۵۲

سالتی، پسر جوان مو قرمزی بود که از خیالبافی و ماجراجویی بسیار لذت می‌برد. او هر روز به فانوس دریایی نزدیک خانه‌اش می‌رفت تا با دوستان ساحلی‌اش بازی کند.

ببینید | جک و لوبیای سحرآمیز

خاطرات کاغذی

ببینید | جک و لوبیای سحرآمیز

۰۳ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۳:۲۱

پسر جوان دهقانی به نام جک از ساقه لوبیای غول‌پیکر بالا می‌رود و یکباره به شهری در میان ابر‌ها برخورد می‌کند که توسط ملکه‌ای شرور اداره می‌شود. بعد از این‌که جک خود را در قلعه‌ای عجیب با حضور شاهزاده‌ای مهربان به نام «پرنسس مارگریت» می‌بیند، متوجه می‌شود در آنجا مردم به موش تبدیل شده‌اند و جادوگری شرور که پسرش یک غول است، قصد دارد ملکه شود. حالا جک باید از شاهزاده در مقابل نقشه‌های شیطانی او محافظت کند و....

بهترین داستان های دنیا

خاطرات کاغذی

بهترین داستان های دنیا

۰۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۲:۲۷

دو مرد دورگرد به نام‌های بیل و سام از روستا به شهر آمدند تا برای خودشان کاری دست و پا کنند. تصمیم داشتند در مزارع خارج از شهر به عنوان کارگر استخدام شوند، اما دست بر قضا هنوز پایشان به شهر نرسیده به ناگاه درگیر بچه شیطانی شدند که به تنهایی از خانه خارج شده بود و دوست داشت شب را در جنگل سر کند.

۱بعدی