
تمام قد به احترام مقام معلم
شاید قدرت ما انسانها در همین یاد گرفتن و یاد دادن باشد. پس هر که قدرت بیشتری در آموختن و آموزاندن داشته باشد بیتردید قدرتمندتر است.
شاید قدرت ما انسانها در همین یاد گرفتن و یاد دادن باشد. پس هر که قدرت بیشتری در آموختن و آموزاندن داشته باشد بیتردید قدرتمندتر است.
سیاره زمین دارد زیر بار مصرفگرایی و فرهنگ صنعتزدگی جان به جانآفرین تسلیم میکند و شاید کارهای کوچکی در این زمینه از دست همه انسانها بربیاید. بنابراین اگر خیلی به خودتان سخت بگیرید از خرید چیزهای ارگانیک تجملی که دم دستتان است مضایقه نمیکنید.
تصوری که از بهشت در ذهن ما وجود دارد، تصویری مبتنی بر باغهایی سرسبز با درختان سر به فلک کشیده و نهرهای جاری در پای درختان است.
آیا فردی هستید که زمان را منبعی نامحدود میدانید یا برعکس، آن رابه چشم گنجینهای ارزشمند اما تمامشدنی میبینید؟ تیبو موریس در کتاب تسلط بر زمان،به مقوله زمان بهعنوان منبعی محدود وتمامشدنی نظر میاندازد واهمیتِ استفاده بهینه از آن را برای رسیدن به موقیتهای فردی، امری ضروری میداند.
با توجه به این که شور و شوق انتظار حضرت مهدی(عج) در سرتاسر ایران عزیزمان گسترش یافته و اشتیاق شناخت آن حضرت در میان همه اقشار مردم، به ویژه نسل جوان کشورمان دامن گستر است،نیازبه آثاری که از یک سو، براصول و مبانی پذیرفته شده و دردیدگاه کلامی تاریخی مبتنی بوده وموضوعات ومسائلی را که در این دیدگاه موردتوجه قرارگرفته است، با زبان و ادبیات روز و متناسب با نیازهای این زمان بررسی و تبیین کند و ازسوی دیگر، با چارچوبها و موازین مورد پذیرش دیدگاه فرهنگی اجتماعی هماهنگ بوده و باور مهدوی و فرهنگ انتظار را به عنوان حقیقتی جاری و ساری در عصر و جامعه ما مطرح سازد، بیش از هر زمان دیگری احساس میشود.
ایام دهه فجر یکی از خاطرهانگیزترین دورانهایی است که هر یک از ما از دوران درس و مدرسه در ذهن داریم.دورانی که از مدتها قبل برای برگزاری هرچه باشکوهتر آن خودمان را آماده میکردیم.
وقتی از او خواستم خودش را دریک جمله توصیف کند، اینطور بیان کرد: آن دورهگردی که دوستدار کودک ونوجوان است.این جملات اسماعیل آذرینژاد است؛ روحانی اهل کهگیلویه و بویراحمد که سالهاست دغدغه کودک و نوجوان دارد.
اواخر پاییز سال قبل او را دیدیم. امتحان سختی داشتیم و کلی دعا خوانده بودیم که امتحانمان لغو شود؛ ولی فکر هرچیزی را میکردیم، غیر از اینکه دعایمان بخواهد از طریق او مستجاب شود.
ظهر اگر ناهار به صرف آبگوشتی، چیزی، راه گم میکردیم خانهشان، مینشستیم دور سفره و منتظر میماندیم نماز مسجد بازار که تمام شد با اتوبوسهای خط فیاضبخش، جوادیه خود را به خانه برساند و قبل از اینکه در را باز کند یک تک زنگ بزند و کلید را توی قفل بچرخاند و با یک لبخند عمیق بنشیند کنارمان و جمله معروفش را بگوید:حال بچههای من چطوره؟
نمیدانم ربطش با میلاد مولا علی(ع) و معتکف شدن فاطمه بنت اسد مادر گرامیاش برای سه روز در خانه خدا چیست اما سه روز برای دل بریدن از دنیا و وقوف در خانه خدا و عبادت و خلوت درعین همراهی با جماعتی که آمدهاند تا روحشان را در اقیانوس بیکران اعتکاف جلا دهند، آن هم در ماه رجب و از روز میلاد پربرکت امام علی(ع) انگار رمز و رازهای زیادی را در دل خود دارد و همین راز و رمزهاست که موجب شده تا هر کس یک بار طعم حضور درجمع معتکفان زیر دندانش میرود، دیگر برای همیشه در این ایام دلش برای این قرار سهروزه بیقرار است؛ جانش تشنه عبادت وعبودیتی که طی سه روز وقوف در خانه خدا به ثمر مینشیند.