اعلام اسامی فیلمهای بخش نمایشهای مردمی نخستین جشنواره ملی فیلمهای کمدی سینمای ایران
سه فیلم سینمایی در روزهای برگزاری نخستین جشنواره ملی فیلمهای کمدی سینمای ایران در خانه جشنواره و هم زمان شهرهای استان روی پرده میروند.
سه فیلم سینمایی در روزهای برگزاری نخستین جشنواره ملی فیلمهای کمدی سینمای ایران در خانه جشنواره و هم زمان شهرهای استان روی پرده میروند.
در گرمای سیستان و بلوچستان، جایی که گاه فاصله میان روستاها و نزدیکترین سالن فرهنگی دهها کیلومتر است، عروسکها مهمان دیدگان کودکان شدهاند. گروه نمایش عروسکی «میخوام به دنیا بیام» به تهیهکنندگی متین محجوب و نویسندگی و کارگردانی بهناز مهدیخواه، در هفته کودک سفر خود را از تهران آغاز کرد تا صحنه تئاتر را بهدل مناطق محروم ببرد؛ جایی که لبخند بچهها، روشنترین نور صحنه است.
حسین قرایی، مدیرکل روابط عمومی رسانه ملی در یادداشتی در خصوص چهارمین رویداد ملی ایران جان نوشت: «ایرانجان، فارس ایران» تنها یک فصل گذرا از یک پروژه رسانهای نیست. تجلی نوعی خودآگاهی ملی است.
پیکر شهید محمدهاشم سلطانی که از فرماندهان دوران دفاع مقدس استان گلستان بود، کشف و شناسایی شد.
پس از اکران فیلم سینمایی «لاکپشت» فرصتی فراهم شد تا به بهانه این اکران، با بهمن کامیار، نویسنده و کارگردان فیلم، به گفتوگو بنشینیم.
صدایی که امروز از وادی فرهنگ، اخلاق، زیباییشناسی، هنر و ضمائمش، فکر، فلسفه، عرفان، دیانت، سیاست، تاریخ، مشاهیر و... به گوش مخاطب میرسد، دیگر محدود و منحصر به «کتاب» و نشریه و مجلات نیست؛ بدون تعارف، کتاب فقط یکی از رسانههایی است که در این زمینه، هنوز ادای تکلیفی سنگین را برعهده دارد؛ پس باید برای بالا نگهداشتن پرچم کتاب در این میدان، به برخی نکات و ظرافتها توجهی بیش از گذشته داشت.
تحلیل پیام رهبر فرزانه انقلاب اسلامی به سی و دومین اجلاس سراسری نماز بهانهای شد تا درباره این مهمترین نشست سالیانه مسئولان کشوری اقامه فریضه صلوة چند سطری بنگارم و نکاتی را به محضر شریفتان معروض دارم.
دو فیلمساز سینمای ایران به مدت سه روزکارگاههای تخصصی آموزشی فیلمسازی کمدی را در حاشیه نخستین جشنواره ملی فیلم هایکمدی سینمای ایران برگزار میکنند.
سالها در سینمای ایران، اثری ساخته نمیشد که به ما نوجوانها هویت بدهد. فیلمهایی میدیدم، پر از رنگ و شوخی، اما چیزی درونشان کم بود؛ چیزی که منه نوجوان ایرانی مقاوم را تعریف کند. در میان آواری از آثار فانتزی مانند آهوی پیشونی سفید یا شهر موشها، ناگهان فیلمی پیدا شد که مثل الماس درخشید و مرا به خودم نشان داد: «۲۳ نفر».
دنیا پر از جفتهای پنهانی است؛ پر از آدمهایی که شبیه ما هستند اما در جایی دیگر نفس میکشند. من با لبخند یکی از این جفتها قد کشیدم. با جداییشان گریه کردم و با پیوند دوبارهشان به خودم قول دادم روزی آدم غریبم را پیدا کنم.