آرام جانم را میخواهی ببری؟
دلت نمی خواهد حرفی بزنی، فقط دوست داری ساعت ها در سکوت تماشای شان کنی که چگونه سرصبر یادگارهای جنگ را از پشت پرده اشک، تماشا می کنند و با وسواس، غبار سردشت و شلمچه و بانه و سرپل ذهاب و خرمشهر و... را از تن نامه های کاهی می تکانند.