13 میلیون و 228 هزار مغز،‌13 میلیون و 228 هزار تن، 13 میلیون و 228 هزار جان پاک، 13 میلیون و 228 هزار لوح تمیز و دست‌نخورده، 13 میلیون و 288 هزار انسان زیر 18 سال، در کشور ما هر روز به مدرسه می‌روند برای آموزش و اگر کسی یادش ماند، پرورش.
کد خبر: ۹۵۸۰۸۲
دانش آموزان، بی‌چراغ راه

13 میلیون و 228 هزار کودک و نوجوان هر روز مثل دانه‌های لذیذ شکلات چیده در جعبه‌های مقوایی، منظم و ردیف به ردیف می‌نشینند توی کلاس‌های درس؛ کلاس‌های درسی که از خشتی و گلی‌های رو به آوار شدن و لرزان تا تازه سازهای مجلل خوشرنگ و نونوار با تشریفات فرنگی فرق می‌کنند، بسته به برآمدگی جیب والدین بچه‌ها.

همه آن 13 میلیون و 228 هزار نفر اما چه فرزندان فقرا وچه زاده‌های اغنیا،‌ در طول سال‌های نیمکت‌نشینی، با انواعی از بحران‌ها و پستی و بلندی‌ها روبه‌رو می‌شوند که هر بار روان‌شان را مثل سنگی که توی آب پرت شود و دایره‌های موج بسازد، آشفته می‌کند.

چالش‌هایی که از آنها حرف می‌زنیم متنوعند: از مشکلات خانوادگی در خانواده‌های پرتنش تا بی‌انگیزگی برای تحصیل، سردرگمی‌های دوران بلوغ، کنجکاوی برای مصرف مواد مخدر، ‌گرایش به فرقه‌های نوظهور یا حتی میل به نیست شدن .

این فراز و نشیب‌ها نه تنها به خودی خود بحران محسوب می‌شوند بلکه زمینه فعال شدن شماری از اختلالات روانی دیگر و گلاویز شدن با آسیب‌های اجتماعی تازه‌ای را نیز در دانش‌آموزان به‌وجود می‌آورند و به همین علت یکی از وظایف وزارت آموزش و پرورش، مدیریت این بحران‌ها به شیوه‌ای علمی است تا انسان‌هایی تحصیل کرده با روان سالم به جامعه تحویل بدهد.

هرچند پژوهش رسمی همه‌گیر شناسانه‌ای از وضعیت روانی کودکان و نوجوانان ایرانی در یکی دوسال اخیر، رسانه‌ای نشده است اما به گواه آماری که در سال 91 از سوی رئیس وقت انجمن روانپزشکی کودک و نوجوان مطرح شد 15 تا 25 درصد افراد زیر هجده سال در ایران دچار مشکلات روانی هستند.

اگر جمعیت کودکان مبتلا به اختلالات حاد را پیش از ورود به مدرسه ناچیز حساب کنیم در مقیاس جمعیت دانش‌آموزی این رقم بین 2 میلیون تا 3 میلیون و 300 هزار نفر متغیر است اما آخرین آمار اعلام شده در همین هفته از سوی مدیرکل مشاوره وزارت آموزش و پرورش نشان می‌دهد برای ساماندهی همه این بحران‌ها، ‌21 هزار مشاور در مدارس کشور مشغول به کارند.

اگر دانش‌آموزان درگیر با مشکلات خانوادگی و تحصیلی را در نظر نگیریم و صرفا کسانی را که درگیر اختلالات روانی هستند مشتری‌های مشاوران مدارس به حساب بیاوریم یعنی به ازای هر 95 تا 158 دانش‌آموز فقط یک مشاور وجود دارد با نگاه ایده‌آل‌گرایانه و علمی اما اگر باور داشته باشیم که مشاوران فقط برای دانش‌آموزان مبتلا به اختلالات روانی نیستند و هر زیر هجده ساله‌ای باید در طول زندگی برای مواجهه با بحران‌ها و آموختن مهارت‌های زندگی، به مشاور مراجعه کند آنوقت اوضاع اسف‌بارتر است؛ یک مشاور به ازای هر 630 دانش‌آموز!

این آمارها را که سبک و سنگین کنیم، می‌رسیم به نتیجه که شمار مشاوران مدارس، یعنی همان‌ها که باید در کمک به حل بحران‌های زندگی دانش‌آموزان کارساز باشند، کافی نیست و قابل تأمل‌تر این که برخی از آنها که در کسوت مشاور یا روان‌شناس، میزی در مدارس شهرستان‌ها اشغال کرده‌اند، رشته تحصیلی مرتبط ندارند و به خیال‌شان می‌رسد که زخم‌های زندگی کودکان و نوجوان‌ها را می‌شود با آزمون و خطا یا استناد به تجربیات شخصی‌ ، مرهم گذاشت.

دانش‌آموزهای محروم از مشاوره و روان درمانی، همان‌هایی هستند که دیروز مدیرکل دفتر مراقبت در برابر آسیب‌های اجتماعی آموزش و پرورش از مصرف دخانیات و استعمال مواد مخدر، خشونت و گرایش به خودکشی به عنوان 4 رفتار پرخطرشان، ابراز نگرانی کرد و مدیرکل مشاوره و امور تربیتی همین وزارتخانه درباره‌شان گفته است اصلی‌ترین مشکلات روانی‌شان اضطراب و عزت‌نفس پایین است؛ دانش‌آموزهایی بی‌خبر از ساده‌ترین مهارت‌های زندگی و بی‌چراغ راه که اگر زنده بمانند، در بزرگسالی هر لحظه امکان لغزش و انحراف، تبدیل شدن‌شان به بیماران روانی مزمن یا قانون شکن‌های خطرناک وجود دارد و بد تر این‌که در آینده فرزندانی ناخوش‌تر از خود، تربیت خواهند کرد.

مریم یوشی‌زاده - دبیر گروه جامعه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها