از محل کارش‌که‌ خارج شد یک نگاه به ساعتش کرد و فکر کرد‌‌ وای دوباره چقدر دیر شده!! هوا‌ هم دیگه‌ ‌کم‌‌کم داشت تاریک می‌شد. احساس خستگی عجیبی می‌کرد. از صبح با هزار تا ارباب رجوع جورواجور سر و کله زده بود‌ که هر ‌کدوم هم برای خودشون یک درخواستی داشتند و ... نفس عمیقی کشید و غرق در افکارش قدم‌هایش را تندتر برداشت؛ «واقعا ‌فکر می‌کنم دیگه تحملم تموم شده ... چقدر خسته‌ام!! حالا چطور‌ با این همه خستگی باید برم‌ خونه، چه جوری برای بقیه‌توضیح بدم چرا این قدر‌ حالم بده و بی‌حوصله هستم.
کد خبر: ۹۰۴۴۳۵

کاش مجبور نبودم با کسی حرف بزنم و هیچ کس هم ازم نمی‌پرسید چرا این قدر ناراحتی، گرفته‌ای یا هر چیز دیگه‌ای مثل این.. اصلا چرا باید برای کسی توضیح بدم که چرا این‌قدر بی‌حوصله‌ام. کاش می‌شد کسی ازم سوال نمی‌کرد و منم مجبور نبودم توضیحی بدم، کارهای خونه را بکنم، شام درست کنم و حتی به کارهای بچه‌‌ها برسم. دیگه از همه این کارها خسته شدم. حداقل‌ فکر می‌کنم الان توان هیچ کدوم از این کارها رو ندارم ... ولی نه‌!! واقعا دیگران‌ چه گناهی دارند؟ به اونها چه ربطی داره؟ واقعا نمی‌دونم ... نمی‌دونم گناه دارند، تقصیری دارند‌ یا نه .. اصلا خود من چی؟ من ...؟ من تا کی باید وانمود کنم حالم خوبه و می‌تونم از عهده تمام کارهای خونه و بیرون از خونه بربیام؟ کاش می‌شد یک کسی رو پیدا می‌کردم که به تمام حرف‌هام گوش می‌داد ... کاش وقت بیشتری برای خودم داشتم، کاش ...کاش ...کاش ...

تقریبا برای بسیاری از ما پیش آمده که بارها و بارها در چنین موقعیت‌هایی قرار گرفته‌ایم؛ از کارهای روزانه و همیشگی خود خسته شده‌ایم، از مشکلاتی که در ارتباطاتمان بارها و بارها با آنها درگیر شده‌ایم و از وظایفی که گاه برایمان بیش از حد سنگین و آزاردهنده است؛ یعنی آستانه تحمل همه ما گاهی به دلایل مختلف (بیماری، استرس و اضطراب، پیشامدهای ناگوار و ...) به قدری پایین می‌آید که فکر می‌کنیم دیگر توانمان برای تحمل مشکلات تمام شده و نمی‌توانیم ادامه دهیم یا‌ از لحظاتمان لذت ببریم. در این هنگام چه باید کرد؟چطور می‌توان این گونه شرایط را به گونه‌ای مدیریت کرد که خودمان، همسر، فرزندان و اطرافیانمان کمتر آزار ببیند.

آستانه تحمل

میزان آستانه تحمل‌ ما ‌به پارامترها و عوامل زیادی بستگی دارد و این‌که وقتی آستانه تحمل افراد بیش از حد پایین بیاید چه عواقبی دارد و چه تاثیراتی می‌تواند بر‌ خود فرد و اطرافیان‌ او داشته باشد چیزی است که کم و بیش با آن آشنایی داریم و می‌دانیم در این هنگام، تنش‌ها و در‌گیری‌ها بین افراد بیشتر می‌شود و گاه‌ ممکن است حتی سر چیزهای خیلی جزئی، مشکلات بزرگی به وجود بیاید؛ بویژه اگر هر دو نفر آستانه تحملشان پایین آمده باشد و هیچ کدام نتوانند رابطه را به سوی بهتری هدایت کند.

دکتر مهدی میرمحمد صادقی، روان‌شناس بالینی در این خصوص می‌گوید: آستانه تحمل ما در مقاطعی از زندگی پایین‌تر از حد معمول می‌شود. مثلا وقتی مریض می‌شویم ممکن است به دلیل رنج و درد‌ی که می‌بریم آستانه تحملمان پایین‌تر بیاید. بنابراین علاوه بر این‌که به طور ژنتیک یا از لحاظ شخصیتی آستانه تحمل افراد متفاوت است، شرایط هم باعث می‌شوند که آستانه تحمل فرد تغییر کند. مثلا قرار گرفتن در شرایط استرس‌زای بالا که فرد‌ تحت شرایط عوامل استرس‌آمیز قرار می‌گیرد؛ امتحان دارد، منتظر شنیدن خبر مهمی است یا وظایف سنگینی بر عهده اوست که باید در زمان محدودی انجام شوند‌ و می‌ترسد نتواند به موقع ‌از پس آنها برآید و ...

حساسیت‌های بیش از حد

این‌که‌ بگوییم هر فرد آستانه تحمل مشخصی دارد خیلی دقیق نیست، زیرا هر کدام از ما با توجه به حساسیت‌های زیادی که ممکن است به موضوع خاصی ‌داشته باشیم، میزان آسیب‌پذیری‌مان هم متفاوت خواهد شد. ولی هر یک ‌از ما حساسیت‌های مختلفی نسبت به موضوعات متفاوت داریم. مثلا یک نفر که نسبت به مسائل عاطفی حساسیت بالاتری داشته باشد، زمانی هم که حساسیتش بیشتر است به طور طبیعی در آن زمینه خاص استرس و اضطراب بیشتری بر او وارد می‌شود و به همان میزان نیز تحملش کمتر خواهد شد. بنابراین آستانه تحمل‌پذیری هر شخص به عوامل بسیاری از جمله شرایط و نوع تربیت او در کودکی مربوط خواهد شد.

دکتر میرصادقی می‌گوید: معمولا افرادی که درکودکی شرایط سختی داشته‌اند، نسبت به آنها تبعیض قائل شده‌اند، از لحاظ عاطفی آزار دیده‌اند‌، تحت‌ خشونت فیزیکی یا کلامی قرار گرفته‌اند یا به آنها بی‌توجهی شده، معمولا در آینده آستانه تحمل کمتری خواهند داشت؛ ولی بعضی از این افراد هم یاد می‌گیرند که چطور میزان تحملشان را بالا ببرند تا آسیب کمتری ببینند. شاید هم برعکس افراد مقاومی هم بار بیایند بنابراین میزان آسیب‌پذیری و ‌آستانه تحملشان ‌نیز بیشتر می‌شود.

میزان آسیب‌پذیری در رابطه

اگر بخواهیم بدانیم وقتی‌در ارتباط، آستانه تحملمان پایین است چه اتفاقی برای ارتباطمان‌ می‌افتد، باید به چند موضوع توجه کنیم؛ دکتر میرصادقی در این باره می‌‌گوید نخست باید‌ به موضوع و عامل استرس‌زایی که فرد متحمل می‌شود توجه داشته باشیم که درصد بالایی از این استرس‌ها و اضطراب‌ها ‌می‌تواند به داخل فضای خانه مربوط شود و ‌بسیاری از آنها هم به شرایط بیرون از خانه ارتباط داشته باشد. شاید بعضی از آنها را هم اصلا نشناسیم یا منبع آنها در ناخودآگاهمان قرار داشته باشد. مثلا امکان دارد‌ یک فرد پس از دیدن یک خواب بد تا چند ساعت یا حتی تا‌ چند روز حس خوبی نداشته باشد. بنابراین می‌توان گفت منشأ آن استرس در ناخودآگاه فرد قرار داشته. وقتی هم که یکی از دو طرف در رابطه، آستانه تحملش پایین می‌آید، بهترین کار این است که طرف مقابل‌ توجه بیشتری به او داشته باشد. ‌زیرا گاهی ما در معرض اضطراب‌های‌ درونی قرار می‌گیریم که خودمان هم از دلایل واقعی آنها اطلاعی نداریم.

بعضی اوقات نیز منبع بسیاری از استرس‌ها شناخته شده هستند و به قرار گرفتن در شرایط سخت اجتماعی مانند بیکاری، بی‌پولی، بیماری و... مربوط می‌شوند. گاهی هم که همه چیز به نظر خوب می‌رسد؛ ولی ما به نوعی احساس ضعف و ترس می‌کنیم که می‌توانیم آنها را در دسته‌بندی استرس‌هایی با منبع درونی و منشأ ناخودآگاه قرار دهیم.

به احساس یکدیگر احترام بگذاریم

به عقیده دکتر میرصادقی هنگامی که همسر ما در شرایط سخت روحی قرار می‌گیرد و به اصطلاح طاقتش تمام می‌شود یا آستانه تحمل او پایین می‌رود، اولین چیزی که به ذهنمان می‌رسد و گاهی نیز باعث تعجبمان می‌شود این است که او مشکل خاصی ندارد، همه‌چیز که سر جایش است و شرایط هم که مطلوب است، پس چه مشکلی می‌تواند داشته باشد. در این هنگام ما باید به این گونه استرس‌‌های ناخودآگاه توجه کنیم و در واقع به احساسات آن شخص احترام بگذاریم و او را درک کنیم.

البته گاهی استرس‌ها و حال بد ما برای خودمان قابل توجیه است، اما طرف مقابلمان‌ نمی‌تواند آنها را بپذیرد. ‌طبیعی است که تحمل این شرایط‌ برای او سخت باشد؛ چون‌ خودش عوامل استرس‌زایی نمی‌بیند، بنابراین در این حالت فکر می‌کند که چرا همسرم طاقتش این قدر‌ کم شده، هر حرفی می‌زنم به او برمی‌خورد و دعوا راه می‌اندازد و ... ولی باید توجه داشته باشیم استرس حتما نباید عامل بیرونی و منشأ شناخته شده داشته باشد؛ بلکه می‌تواند به طور ناخودآگاه در فرد بروز کند.

استرس‌ها به نوعی مجموعه‌ای از احساسات نا مطلوبی هستند ‌که به مرور در‌ ذهن ما انباشته شده‌اند؛ تا جایی که گاهی احساس می‌کنیم انگا‌ر مغز ما به یکباره تمام حوادث ناگوار گذشته‌مان را ‌نشخوار می‌کند. بنابراین ما باید همیشه د‌ر وجود همسرمان به این پارامتر و عامل هم توجه داشته باشیم؛ و بدانیم ممکن است گاهی‌ با وجودی که همه چیز خوب است به‌طور ناخودآگاه به او استرس وارد شده و این موضوع برای هر دو ‌مشخص شود که لزوما نباید شرایط خاصی پیش بیاید و همیشه نباید یک موضوع قابل مشاهده استرس‌زا وجود داشته باشد؛ بلکه گاهی همه چیز می‌تواند سر جای خودش باشد، اما طرف مقابل ما کم تحمل شده باشد. در این صورت ما باید‌ بتوانیم درک کنیم که همسرمان از چه چیز ناراحت است و در شرایط مطلوبی قرار ندارد.

اوضاع را پیچیده‌تر‌ نکنیم

دکتر میر‌صادقی می‌گوید باید توجه داشته باشیم همان‌گونه که طرف مقابل نمی‌تواند علت استرس ما را بفهمد، خود ما هم نمی‌توانیم متوجه شویم که فکر و گمان همسرمان به کجاها می‌رود. البته‌ بهتر است قبل از هر سوءتفاهمی‌ ‌برای همدیگر ‌توضیح دهیم. زیرا وقتی علت واقعی ناراحتی یکدیگر را تشخیص نمی‌دهیم، اوضاع پیچیده‌تر می‌شود و گاه باعث شک و تردیدهای زیادی می‌شود که رابطه را به نقطه نامطلوبی می‌رساند. به همین دلیل، کسی که احساسی ناشی از شک و تردید در مقابل ناراحتی‌های طرف مقابل‌ به او دست می‌دهد، همسرش حتما باید برایش توضیح دهد ‌تا او هم‌ بتواند اوضاع را بهتر درک کند. البته گاهی شفافیت محض و کامل هم در روابط همسران درست نیست و هرکس می‌تواند حریم شخصی خود را داشته باشد؛ ولی تا حدی که دو طرف آزار نبینند.

فراموش نکنیم ارتباط امری دو طرفه است. بنابراین اگر می‌خواهیم همسرمان برخوردی ناشی از ‌صداقت داشته باشد و به طور شفاف مسائل را برای ما مشخص کند تا دچار شک و تردید کمتری شویم، خود ما هم باید بتوانیم این‌گونه با او بر‌خورد کنیم؛ یعنی همیشه وقتی انگشت اشاره خود را به سمت دیگری می‌گیریم، سه انگشت دیگرمان باید به سوی خودمان باشد‌ و نقش و وظیفه خودمان را هم در رابطه بدانیم.

تو دیگه اون آدم قبلی نیستی!!!

هنگامی که شخص در ارتباط قرار دارد و آستانه تحمل و صبر و قرارش کم می‌شود، نخستین کاری‌که می‌توانیم به عنوان شریک او برایش انجام دهیم این است که صبور باشیم و رفتارهای ناشی از خشونت و عصبانیت و حس بد او را بپذیریم و‌ بشناسیم. البته تحمل این گونه بر‌خوردها برای ما کاملا بر‌خورنده‌ است و گاهی هم غیرقابل تحمل؛ ولی با صبوری بسیاری از دلایل آن مشخص و برطرف می‌شود.

فرد مقابل ابتدا با این‌که اذیت می‌شود، فکر می‌کند می‌تواند تحمل کند. ولی بعد از مدتی وقتی موضوع ادامه ‌پیدا‌ می‌کند، احساس می‌کند که انگار همسرش تغییر کرده و دیگر مانند قبل نیست. انگار همه چیز او عوض شده؛ «احساس می‌کنم تو دیگه اون آدم قبل نیستی، اصلا یک جور دیگه شدی ... شاید‌ هم دیگه من رو دوست نداری ...» این جملاتی است که اغلب زوج‌ها در مراحلی از زندگی خود و به دلایل‌ متفاوت بارها از همدیگر شنیده‌اند که اگر به موقع اصلاح نشود‌ ممکن است ذهنیت طرف مقابل آرام آرام به سمت شک و تردید کشیده شده و رابطه را‌ به جای نامطلوبی برساند و چه بسا خود او هم تحت تاثیر رفتار همسرش کم‌کم تغییر موضع بدهد و رفتارهایش را عوض کند. در این هنگام وقتی‌ رفتارهای دو طرف تغییر کند، استرس و نگرانی‌های بیشتری به وجود می‌آید و چرخه و سیکل باطلی از رفتار‌های نامتعادل و مخرب در هر دو طرف بروز می‌کند.

صبور باشیم

هنگامی که به هر علتی همسرمان در شرایط روحی نامناسبی‌ قرار می‌گیرد، اولین‌کاری‌که باید بکنیم این است که صبور باشیم و به او زمان بدهیم. یعنی باید ببینیم که علت یا علل اصلی بروز این گونه مشکلات چیست، سپس او را درک و سعی کنیم به کمک همدیگر آنها را حل کنیم. اگر هم لازم است حتما از مشاور کمک تخصصی بگیریم. در غیر این صورت، موضوع وارد سیکل معیوبی می‌شود که رابطه را هم خراب می‌کند. البته باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که وقتی یکی از همسران به اصطلاح طاقتش طاق یا به نوعی بدقلق می‌شود، طرف مقابل توقع دارد توضیحی از طرف او بشنود. در صورتی که گاهی این اتفاق نمی‌افتد، چون استرس و اضطراب فرد بیش از چیزی است که بخواهد یا بتواند توضیحی درباره آن بدهد؛ ضمن این‌که گاهی افراد فکر می‌کنند خودشان می‌توانند به تنهایی از پس مشکلاتشان بربیایند و بهتر است چیزی به طرف مقابل نگویند؛ «خودم به تنهایی مشکلم را حل می‌کنم، دلیلی ندارد بخوام برای کسی توضیح بدم، حالا دفعه دیگه اگر مشکلی پیش اومد بهش می‌گم، مگه چه کمکی از‌ش‌ ساخته است، حالا این بار خودم به تنهایی از پسش بر می‌آیم و ...» این گونه افکار از ذهن بسیاری از زوج‌ها (بویژه مردان) می‌گذرد. ولی با وجودی که این افراد فکر می‌کنند می‌توانند به تنهایی از پس مشکلاتشان بر بیایند معلوم نیست که واقعا هم بتوانند موفق شوند.

به خودمان توجه بیشتری داشته باشیم

گاهی وقتی شخص دچار مشکلی می‌شود که بیش از حد بر او تاثیر ‌می‌گذارد و او را کاملا به هم می‌ریزد، نخستین کاری که می‌تواند برای خود انجام دهد این است که به خودش توجه مثبت نشان دهد.

دکتر میرصادقی می‌گوید این شخص علاوه بر این‌که باید تلاش کند قبل از هر چیز کاری کند که به خودش مسلط باشد باید به خودش توجه مثبتی از نوع حرفه‌ای و تخصصی بکند. مثلا وقتی سرما می‌خوریم بهترین کار توجه مثبت و حرفه‌ای به خودمان این است که استراحت کنیم، تغذیه مناسب داشته باشیم و در واقع خودمان را تقویت کنیم و در صورت لزوم به پزشک مراجعه کنیم تا حالمان بهتر شود‌. به علاوه حواسمان باشد که بیماری خود را به دیگران منتقل نکنیم.

در مورد مشکلات روحی هم باید به‌همین ترتیب عمل کنیم؛ یعنی کاری نکنیم که استرس‌ها و افسردگی‌های روحی خودمان را به همسر، فرزندان و به طور کلی اطرافیانمان منتقل و در واقع آنها را هم به نوعی گرفتار مشکلات خودمان بکنیم. «پذیرش» نخستین مرحله است؛ یعنی ابتدا باید بپذیریم که اتفاق آزاردهنده‌ای برایمان افتاده؛ بنابراین‌ سعی‌کنیم به خودمان توجه بیشتری داشته باشیم‌، به خودمان برسیم، بر خود مسلط باشیم و ببینیم چه چیزی باعث می‌شود حال بهتری داشته باشیم.

مثلا بعضی‌ها با قدم زدن حالشان بهتر می‌شود، بعضی دیگر با ورزش کردن، سفر رفتن، کمتر کردن کارشان و... در نهایت هم می‌توان از یک مشاور کمک تخصصی گرفت. ضمن این‌که بهتر است برای همسرمان توضیح دهیم حس خوبی نداریم و اگر می‌توانیم و می‌دانیم علت آن را هم برایش توضیح دهیم. در این صورت او هم حتی اگر کمکی ازش بر نیاید سعی می‌کند شرایط خاص ما را درک کند و آزار کمتری ببیند. ضمن این‌که به این ترتیب‌ دیگران نیز بیشتر از او مراقبت می‌کنند و توجه بیشتری به او خواهند کرد.

همدلی دوستان معتمد را بپذیریم

دکتر میرصادقی عقیده دارد به طور‌ کلی‌ اگر ما بتوانیم‌ با مخاطب معتمد و قابل اعتمادی در مورد مشکلاتمان حرف بزنیم و مشورت کنیم، این موضوع تا حد زیادی می‌تواند به ما کمک کند .اما این‌که با چه کسی حرف بزنیم بسیار مهم است. به علاوه بعضی از مشکلات را فقط می‌تو‌ان با کمک گرفتن از متخصص حل کرد. یعنی ‌کسانی می‌توانند بیشترین کمک را به ما بکنند که روش حل مشکل را بدانند و به اصطلاح خودشان قبلا از آن عبور کرده باشند. مثلا فکر کنید وقتی شما و همسرتان در کوهستان گیر کرده‌اید و راه خروج را نمی‌دانید حتما باید از شخصی کمک بگیرید که قبلا از آن مسیر عبور کرده و در واقع «بلد راه» است.

با فرزندانمان چگونه رفتار کنیم

این موضوع که‌ وقتی‌آستانه تحمل ما پایین می‌آید و در شرایط نامطلوب روحی قرار می‌گیریم این احساس تاثیر نا‌مطلوبی بر فرزندانمان هم خواهد داشت، امری کاملا مشخص و واضح است.

دکتر میرصادقی هم در این خصوص عقیده دارد در‌ این وضعیت کودک ناتوانی که در کنار ماست، بیشترین آسیب را خواهد دید و خود پدر و مادر هم می‌دانند که چنین فضایی برای فرزندشان مناسب نیست. گاهی هم ممکن است رفتاری ناشی از عصبانیت با او داشته باشند که جز پشیمانی برای آنها چیزی دربرندارد.

در چنین حالتی بهترین کار این است که کودک را تا حد امکان از فضاهای پرتنش‌ نامطلوبی که پدر و مادر بیش از حد عصبی هستند دور نگه داریم و بعد از آرام شدن فضا و محیط خانواده، روایتی قابل فهم از ماجرا برای او بیان کنیم و حتی از او بخواهیم با کشیدن نقاشی یا هر روش دیگری که خودش دوست دارد احساسش را از مشکلات و چیزهایی که اتفاق افتاده و او را آزار داده برای ما یا فرد مورد اطمینان (خاله، دوست یا یکی از خویشاوندان) بیان کند ‌ و‌ سپس حتما برایش توضیح دهیم ‌که این مشکلات هیچ ربطی به او ندارد.

بهتر است حتی از فرزندمان به خاطر رفتار ناشایست و فضای ناآرام خانه عذرخواهی کنیم. به این ترتیب او هم در آینده عذرخواهی کردن را یاد می‌گیرد. می‌توانیم نوازشش کنیم تا آرام‌تر شود. ضمن این‌که باید‌ در نظر داشته باشیم که اگر نتوانیم این کارها را به درستی برای فرزندمان انجام دهیم او نیز‌در آینده همین رفتارها را با فرزندانش تکرار خواهد کرد.

تو‌جه داشته باشیم که هیچ کدام از والدین نباید چهره طرف مقابل را برای فرزندشان‌خراب کنند و از بین ببرند. در واقع پدر و مادر به هیچ‌وجه نباید همدیگر را تخریب کنند. اگر چهره والدین در ذهن کودک شکسته ‌و تخریب شود، از لحاظ روانی در‌آینده او و نوع انتخاب‌هایش تاثیرگذار ‌خواهد بود.

گاهی مادران به خاطر مشکلاتی که خودشان با ‌همسرانشان‌ دارند چهره پدر را برای کودک تخریب و او را فردی ظالم و خودخواه معرفی می‌کنند که این موضوع در تصویری که کودک در آینده از مردان خواهد داشت بسیار موثر و در ارتباطات او نیز تعیین‌کننده خواهد بود. ضمن این‌که فراموش نکنیم رفتاری که ما با فرزندانمان داریم در چگونگی رفتار آینده آنها بسیار مهم خواهد بود. مثلا اگر هنگام عصبانیت آنها را تنبیه فیزیکی یا کلامی می‌کنیم، این موضوع از لحاظ روانی تاثیر بسیار مخربی در ذهن آنها‌ خواهد گذاشت؛ به گونه‌ای که یا در آینده هیچ توجهی به فرزند خود نمی‌کنند و او را کاملا آزاد می‌گذارند یا درست همان رفتار ناشی از خشم را با او خواهند داشت که هیچ کدام مناسب نیست.

چطور افسرده می‌شویم؟

دکتر ‌میرصادقی می‌گوید: با توجه به این‌که افسردگی درجات متفاوت دارد، در مراحل اولیه مانند شروع یک حس بد است؛ احساس می‌کنیم پرخاشگرتر‌ شده‌ایم، حافظه‌مان مثل قبل بخوبی ‌کار نمی‌کند، آستانه تحملمان خیلی کم شده و دیگر هر چیزی خوشحالمان نمی‌کند. در واقع انگار ‌انرژی لازم را برای انجام کارها نداریم و حتی میل به زندگی و شرایط معمول آن هم برایمان کمرنگ‌تر شده ‌است. گاهی دوست داریم بیشتر بخوابیم و گاهی‌ هم اصلا خوابمان نمی‌برد. همچنین علاقه‌ و اشتیاق چندانی به غذا خوردن نداریم. اما فراموش نکنیم در این سطح از ناراحتی و افسردگی اگر‌ از دوستان قابل اطمینان‌ یا مشاور و متخصص‌کمک بگیریم و حالات خود را بخوبی برایشان شرح دهیم، حتما به حال بهتری خواهیم رسید. این علایم فقط می‌توانند نشانه شروع ابتلا به افسردگی باشند. ضمن این‌که باید توجه داشته باشیم این حالات ‌‌‌خیلی هم فاجعه‌آمیز نیستند که بخواهیم آنها را از دیگران پنهان کنیم. همان طور که سرماخوردگی با بی‌توجهی می‌تواند به مراحل حاد‌تر برسد و مشکلات بیشتری به دنبال بیاورد، افسردگی هم به همین صورت است؛ یعنی اگر‌ در مراحل اولیه بخوبی به آن رسیدگی و از متخصص کمک گرفته شود حتما درمان شده و مشکلات کمتری را هم وارد رابطه می‌کند.

ارتباط آستانه تحمل با افسردگی

یکی از مسائل مهمی که باعث می‌شود آستانه تحمل افراد پایین‌تر بیاید افسردگی است. به طور کلی افسردگی و غم و اندوه موضوعاتی هستند که آستانه تحمل افراد را پایین می‌آورند. افرادی که تحملشان پایین است و خیلی زود پرخاشگری می‌کنند شاید به درجاتی از افسردگی رسیده باشند. البته فراموش نکنیم که همه ما ممکن است گاهی‌ افسرده شویم؛ درست مثل‌ این‌که گاهی سرما بخوریم. و همان طور که اگر برای سرماخوردگی درمان خاصی به کار نگیریم، بعد از مدتی خوب می‌شود؛ افسردگی نیز بعد از مدتی خوب می‌شود.

البته در اینجا منظور‌ از افسردگی و ناراحتی روحی در همین حد سرماخوردگی جسمانی است، نه در سطوح خیلی پیشرفته آن. به این ترتیب همان طور که در سرماخوردگی دارو مصرف می‌کنیم تا درد و رنج کمتری تحمل کنیم، در مورد افسردگی هم باید ‌کاری کنیم که درد و رنج کمتری متحمل شویم و زودتر به حال بهتری برسیم. زیرا همان‌گونه که اگر به مشکلات جزئی جسمانی و روحی خود توجه لازم را نداشته باشیم، امکان دارد باعث مشکلات اساسی و غیرقابل جبرانی‌برای خودمان و دیگران‌شویم، اگر به مشکلات روحی و ذهنی هم به موقع توجه کنیم احتمال برطرف شدن و حل آن بسیار بیشتر خواهد شد زیرا همیشه بهبود‌ دردها و مشکلات مزمن سخت‌تر خواهند شد.

خودمان را مقصر ندانیم

به عقیده دکتر میرصادقی وقتی ما با فردی مواجه می‌شویم که آستانه تحملش پایین‌تر از حد معمول است، بیشتر از آن چیزی که لازم است علت رفتارهای او را به خودمان بگیریم و در واقع خودمان را مقصر بدانیم و به این فکر کنیم که «چرا با من این جوری رفتار می‌کنه، این جوری داره به من توهین می‌شه و ... » به این فکر کنیم که «چی شده که آستانه تحمل این فرد تا این حد پایین آمده و این جوری رفتار می‌کنه، من چه جوری می‌تونم بهش کمک کنم و ... » یعنی موضوع را شخصی نکنیم و خودمان را مقصر ندانیم، می‌توانیم بیشتر به دنبال این باشیم که به او کمک کنیم تا زودتر از این مرحله بیرون بیاید و هر دو به حس بهتری برسیم؛ در صورتی که متاسفانه بسیاری از ما ‌نه فقط به بهتر شدن حال همسرمان کمکی نمی‌کنیم؛ بلکه احساس بد خودما‌ن هم گاهی شرایط را بدتر می‌کند. فرض کنیم همان‌طور که وقتی همسرمان سرما می‌خورد‌ خودمان را در علت ابتلای او به بیماری مقصر نمی‌دانیم؛ در مورد تغییر در شرایط روحی او هم بهتر است همین کار را بکنیم و بیشتر‌ به فکر بهبود حال همسرمان باشیم تا رنجیدن از او.

یکتا فراهانی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها