در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
از سبک زندگی بچههای جنوب شهر بگویید؛ بچههایی که بیشتر وقتشان در کوچه میگذرد؟
سبک خاصی دارند، سبکی که معمولا به آیندهشان ضربه میزند. ما جنوبشهریها، توی رفاقت سرمان را میدهیم به همین دلیل وقتی نارفیقی میبینیم، خیلی آسیب میبینیم. جنوبشهریها یک نقطه ضعف مشترک دارند؛ از رفاقت آسیب میبینند. اگر رفیقی به تورمان بخورد که مرام پهلوانی نداشته باشد، زود آسیب میبینیم اما از آن طرف اگر سر لج بیفتیم همه دار و ندارمان را میدهیم تا کسی نتواند به ما آسیب بزند، ما پای حرفمان میمانیم. جنوبشهریها رفیقبازند، همه آنها دوست دارند یک رفیق بیکلک داشته باشند. دوستیهایمان عمیق میشود؛ من هنوز رفیقهای 30 سال پیش خودم را دارم هر چند شاید راهمان در زندگی با یکدیگر فرق داشته باشد. اما در همین رفیقبازیها خیلی از بچههای جنوب شهر تلف میشوند و گاهی مسیر زندگیشان تغییر میکند، گاهی حتی معتاد میشوند. بچههای جنوب شهر صفر و صد هستند یا تلف میشوند یا به اوج میرسند.
بچههای جنوب شهر معمولا از هم حمایت میکنند این مرام را چطور یاد میگیرند؟
بچههای جنوب شهر تفریحی جز ورزش ندارند چون سادهترین تفریح است. در جنوب شهر در مدرسه و کوچه و خیابان یاد میگیریم که خودمان از حقمان دفاع کنیم و روی پای خودمان بایستیم. در جنوب شهر هیچوقت پدر و مادرها پادرمیانی نمیکنند که حق بچههایشان را بگیرند. من خودم همیشه حقم را گرفتهام، خیلی وقتها حقم را از دست دادهام اما همیشه برای آن جنگیدهام. در جنوب شهر تهران یاد میگیری پهلوان زندگی کنی، اما از حقات نیم متر هم عقب نروی. از جنوب شهر ورزشکار در میآید چون ورزش ریاضت میخواهد. من سه سال ژیمناستیک کار کردم به خاطر مادرم. چند سال کشتی گرفتم به خاطر پدرم. همزمان فوتبال هم بازی میکردم به خاطر علاقه خودم. اگر بخواهی ورزشکار موفقی شوی باید گاهی بیپولی بکشی، سختی بکشی تا مقاوم شوی. شاید برای همین است بچههایی که در رفاه زندگی میکنند کمتر به ورزشکاری موفق تبدیل میشوند. مگر این که پدر و مادرهای آنها هم درس ریاضت را به آنها داده باشند.
شما نمونه یک جنوب شهری موفق هستید چگونه از خودتان مراقبت کردید تا آسیب نبینید؟
خانواده تاثیرگذارترین عنصر در زندگیام بود. پدر و مادرم از لحاظ مالی وضع خوبی نداشتند ما به طبقه پایین جامعه تعلق داشتیم، پدرم فقط میتوانست هزینه ماهانه زندگی ما را تامین کند. اینجوری نبود که آنقدر پول داشته باشد، دست مرا بگیرد و ببرد هر چی دوست دارم برایم بخرد. تا 18 سالگی نمیدانستم پیتزا چیست چون ما در جنوب شهر فقط ساندویچ میخوردیم. پدر بچههای جنوب شهر آنقدر پول دارند که فقط نان بخور و نمیر خانواده را فراهم کنند. اما همین پدر و مادرها خیلی چیزها به بچههایشان یاد میدهند. پدر و مادرم اولین چیزی که به من یاد دادند؛ ترس از خدا بود. همین ترس از خداست که مثلا وقتی به کنفرانس مطبوعاتی میروم، جوگیر نشوم و حرف نامربوطی نزنم. خانواده به من یاد داد حواسم به حقالناس باشد و به خودم و خانوادهام احترام بگذارم. من به والدینم احترام میگذارم و پسرم این را یاد گرفته و به من احترام میگذارد. خانواده به من یاد داد شرافتمندانه زندگی کنم.
از پدر، مادر، خواهر و برادرهایتان بیشتر بگویید؟
یک خواهر دارم و دو برادر. همه خانواده پرسپولیسیاند و من استقلالی. چند نفر هم هستند که روی آنها تعصب دارم؛ علی آقا پروین، کریم باقری، رضا شاهرودی و علی کریمی. اینها خط قرمزم هستند، اگر کسی بخواهد وارد حریم آنها شود بدجور عصبانی میشوم. اصالتا دامغانی ـ سمنانی هستیم که بیشتر در منطقه جوادیه، خانیآبادنو و قلعهمرغی زندگی میکنند. مسجد سمنانی - دامغانیها هم در تقاطع این محلهها قرار دارد که نزدیک خانه پدریام است. نزدیکی به مسجد در تربیت ما خیلی موثر بود. من بین آذریها بزرگ شدم به همین دلیل در نگاه و برخورد اول خیلیها فکر میکنند من تُرک هستم. خانوادهام مذهبی هستند، نمیگویم بچهمسلمان سفت و سختی هستم اما شرعیات دین را انجام میدهم و معتقدم که خدا و پدر و مادر باید از من راضی باشند. خیلی وقتها نماز صبح را خواب میمانم اما وقتی بیدار میشوم فوری قضایش را میخوانم به این امید که خدا مرا میبخشد.
به سرنوشت اعتقاد دارید؟
به تقدیر که خدا رقم میزند اعتقاد دارم. بر این باورم که خدا خیلی بهتر و وسیعتر از ما میبیند. خدا همین امسال به من درس بزرگی داد، به من گفت که کارت را بکن، من مراقبت هستم؛ به خدا اعتماد کردم و دیدم که خیلی خوب از من مراقبت میکند. هر روز صبح که بیدار میشوم خدا را شکر میکنم که فوتبالیست شدم چون یکی از بهترین شغلهاست. خدا را شکر میکنم که مربی شدم. ادعای معلمی ندارم چون شغل معلمی هزار پله از کار ما بالاتر است، اما مربی فوتبال بودن هم به نوعی معلمی است. تمام افتخارم در دوره مربیگریام این است که هیچوقت نگاه خاصی به یک بازیکن نداشتهام یا یک ریال در قرارداد بازیکنها کم و زیاد نمیکنم. بازیکنی داشتم که سه برابر من رقم قراردادش بوده اما هیچوقت تنگ نظر نبودم. خدا را همیشه شاکرم که به من فرصت بدهد بخش معلمی فوتبال را تا آخر ادامه بدهم. سعی میکنم از جیب من به جیب بازیکن و باشگاه برود اما از آن طرف به جیب من پولی نیاید.
رضا پورعالی
ورزش
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد