بررسی تاثیر ارتباط موثر بین اعضای خانواده و راهکارهای رسیدن به آن

خانواده سالم، ارتباط سالم

توان برقراری ارتباط موثر با اطرافیان یکی از مهارت‌های زندگی است و داشتن سواد زندگی ازجمله عواملی است که باعث می‌شود ما بتوانیم با دیگران ارتباط موثر برقرار کنیم. فردی که قادر به برقراری ارتباط با دیگران نیست، نه‌تنها از زندگی خویش بهره‌ای نمی‌برد، بلکه دیگران را از خود گریزان می‌کند و فردی تنها و بی‌کس می‌شود.
کد خبر: ۹۰۲۰۵۱

برقراری ارتباط یک نیاز روحی و روانی است و اهمیت آن در فضای خانوادگی دو صدچندان است. الگوهای ارتباطی موثر اثر مهمی بر سلامت و بهداشت روان و جسم اعضای خانواده دارد چه‌بسا شخصیت، اعتماد به‌نفس، میزان یادگیری، قدرت انتخاب و تصمیم‌گیری منطقی افراد خانواده وابستگی تام به ارتباط خوب، منطقی و صمیمانه آنها در خانواده دارد. ارتباط صمیمانه زیر بنای خانواده سالم و موفق است و عواملی همچون درک و احترام متقابل و همچنین صداقت و درستی در نظام خانواده را در‌بر‌می‌گیرد.

ارتباط صمیمانه در خانواده‌هایی که اعضای آن امکان بیان احساسات و نظرات خویش را دارند بیشتر از خانواده‌هایی است که احساسات یا عقاید اعضای آن مورد توجه قرار نمی‌گیرد.

متاسفانه در سال‌های اخیر شاهد خانواده‌هایی هستیم که بین اعضای آن ارتباط درست و اصولی برقرار نیست، در چنین شرایطی همراهی موثر و ضروری زوجین با یکدیگر، والدین با فرزندان و خواهر و برادرها غیر ممکن است که در نتیجه آن نیز بروز مشکلات جدی دور از انتظار نبوده و بی‌گمان نبود دانش لازم برای رویارویی و حل مشکلات نیز باعث می‌شود شادابی و پویایی خانواده کمتر شود، اقتدار و نظارت والدین بر هم خورد، روابط عاطفی زوجین به حداقل برسد، صمیمیت اعضای خانواده ضعیف و تخریب شود، مسئولیت زیر سوال برود، پرورش فرزندان با شخصیت و با هویت محال گردد و...

راز دار چه کسی باشم؟!

نبود ارتباط صحیح اعضای خانواده باعث می‌شود هریک از اعضا برای ارضای نیاز خود به همدم و همراه، به دنبال فردی خارج از خانواده باشند تا به وقت نیاز بتوانند با آنها درد دل کرده یا برای حل مسائل زندگی‌شان از آنها طلب مساعدت کنند و بی‌گمان این رفتار آغازی خواهد بود برای برملا و افشا شدن رازهای خانوادگی. وقتی فردی احساس تعلق به خانواده نداشته باشد یا خود را تافته جدا بافته بداند، دور از انتظار نیست که نسبت به رازهای اطرافیانش نیز بی‌توجه باشد یا آنها را متعلق به خود نداند، اینجاست که مسائل کوچک خانواده نیز در بوق و کرنا می‌شود و همه شهر خبردار از آن!

در خانواده‌هایی که ارتباط سالم وجود ندارد دروغگویی و بی‌اعتمادی بسیار مشهود است، اعضای خانواده به حرف‌های هم اطمینان ندارند و معمولا حتی سخن بحق همدیگر را نیز جانبدارانه تلقی ‌کرده و تصور می‌کنند ممکن است گوینده از بیان آن به دنبال نفعی برای خویش است. سوءظن و مشکوک بودن به یکدیگر نیز ماجرایی بس طولانی دارد که باعث می‌شود آرامش زندگی اعضای خانواده با کوچک‌ترین تلنگری بر هم بریزد و مصائب و مشکلاتی را که گاه حتی ماه‌ها نیز ادامه می‌یابد، رقم بخورد.

حرف نزن، حوصله‌ای برای حرف‌هایت نیست

وقتی بین اعضای خانواده رابطه‌ای مساعد برقرار نباشد، معمولا صحبت‌های هیچ یک از اعضا برای همدیگر خوشایند و جذاب نخواهد بود، مثلا ممکن است یکی از اعضای خانواده از مهم‌ترین واقعه روزانه‌اش سخن بگوید، اما اطرافیان سرگرم کار خود بوده و کمترین توجه را به سخنان آن فرد داشته باشند، اگرچه در شرایطی نیز ممکن است او را به سکوت دعوت کرده یا مستقیما به او ابراز کنند که هیچ شور و اشتیاقی برای شنیدن حرف‌هایش ندارند. معمولا در این خانواده‌ها، هیچ‌کس تاب شنیدن صدای دیگری را ندارد، مگر به وقت ضرورت و لزوم.

وقتی دشمنان خونی هم می‌شوند

به ساز هم نمی‌رقصند که هیچ، بلکه به دنبال راهی هستند که جدایی مسیر زندگی شان را نیز به رخ هم بکشند، به زور جواب سلام همدیگر را می‌دهند، حضور در کنار یکدیگر را نمی‌پذیرند، سخن هیچ یک باب مزاج هیچ کدامشان نیست، گذشت و فداکاری را در قبال هر کسی جایز می‌دانند، جز اعضای خانواده‌شان. در یک کلام به خون هم تشنه‌اند، نسبت به هم چشم و گوش نابینا و کر کرده و دلشان را نیز به سختی یک سنگ جلا داده‌اند و این حال و روز خانواده‌هایی است که فرار از ارتباط سالم و مفید را بر قرار آن و سازمان رابطه خانوادگی‌شان ترجیح داده‌اند.

خشونتی که بیداد می‌کند

مشاجرات و اختلافات متعدد خانوادگی حداقل پیامد منفی فقدان ارتباط صمیمی و دوستانه بین اعضای خانواده است. نبود صمیمیت و دلبستگی باعث می‌شود اعضای خانواده همدیگر را همچون بیگانه‌ای بدانند که مجبورند بنابر شرایط زندگی، زندگی اجباری را تحمل کرده و کنار یکدیگر روز را شب و شب را روز کنند.

در چنین فضای سرد عاطفی، مهربانی و محبت جایی برای بروز ندارد و اینچنین است که اعضای خانواده نسبت به هم پرخاشگر می‌شوند و هر لحظه به دنبال بهانه‌ای برای جنگ و نزاع هستند.

ارتباط صحیح و ایجاد صمیمیت

داشتن ارتباط با یکدیگر باعث می‌شود اعضای خانواده نسبت به یکدیگر احساس تعلق و نگرانی داشته باشند که معمولا نیز در عمل آن را به منصه ظهور می‌رسانند، مثلا اگر یکی از اعضا، دلگیر و ناراحت باشد، دیگران را تاب تحمل نیست یا خود فرد سریعا با دیدن اطرافیانش متمایل است در مورد مساله پیش آمده سخن بگوید و از آنان نظرخواهی کند، چه‌بسا با آنان صمیمی و یکرنگ است و به یقین نیز اعتماد دارد که اعضای خانواده در کنار او هستند نه در مقابلش.

حال خانواده‌ای را در نظر بگیرید که ارتباط بین اعضای آن کاملا سرد و یکنواخت است، بی‌شک مفید و سازنده نبودن رابطه‌ها باعث می‌شود هریک از اعضا احساس تنهایی، دلهره و نگرانی و بی‌علاقگی نسبت به هم داشته باشند و با انتخاب گوشه‌ای از منزل، عزلت‌گزین و گوشه‌نشین شوند و کاری به کار هم نداشته باشند.

گاهی سردی روابط عاطفی به قدری شدت می‌گیرد که برخی از اعضا حاضر به دیدار دیگر اعضا نیستند یا حس همدردی و همدلی‌شان نسبت به یکدیگر فروکش می‌کند و از همه بدتر آن که هم‌خون خود را بسان غریبه هم منزلی می‌بینند که فقط قرار است ساعاتی چند را در کنار هم بگذرانند بی‌آن‌که جویای احوال هم باشند یا برای مساعدت و همیاری هم قدمی بردارند.

بیماری همیشه گریبانگیرشان می‌شود

فقدان رابطه عاطفی و صمیمی برای تک تک اعضای خانواده مضر و مشکل زاست، چه بسا فقدان امنیت روانی و عدم ارضای نیاز به دوست داشته شدن و مورد توجه بودن باعث می‌شود هر یک از افراد خانواده احساس کمبود و حقارت کنند و گاه حتی جبران آن را در مرکز خواسته‌ها و نیازهایشان قرار دهند، اندک ندیده و نشنیده ام کودکی که مبتلا به افسردگی و اضطراب مزمن است و نسبت به معلم یا مربی خویش ابراز علاقه افراطی می‌کند یا نوجوانی در جستجوی محبت و صمیمیت، در ارتباط با جنس مخالف قرار گرفته و در نهایت نیز سراز ناکجا آباد در آورده است یا جوانی که برای فراموش کردن دردهای زندگی به مصرف مواد روی آورده و زوجی که با وجود همسر، دل در گروی معشوقه‌ای دیگر داده است. بیماری روانی و جسمی از پیامدهای ناگزیر فقدان ارتباط سالم و سازنده بین اعضای خانواده است.

گام‌های اساسی در برقراری ارتباط موثر با اعضای خانواده

مهارت و توانایی برقراری ارتباط سالم و موفق با دیگران از جمله ویژگی‌های خانواده خوشبخت است. آیا شما و خانواده‌تان این ویژگی را دارید؟ کسب این مهارت مهم و ضروری خیلی مشکل نیست، فقط کافی است بخواهید و تمرین کنید، در این بخش به شش گام اساسی ارتباط موثر و سازنده اشاره می‌کنیم:

همدلی وهمدردی کنید

معمولا به زمان برقراری ارتباط با دیگران متمایل هستیم افکار، آرزوها، تمایلات، نگرانی‌ها و ترس‌های خود را آشکار سازیم، به همین دلیل نیازمند آن هستیم که نه تنها دیگران درک درستی از ما داشته باشند بلکه در زمینه نگرانی‌ها، ترس‌ها و مشکلات‌مان با ما همدلی وهمدردی کنند. همدردی تلاشی است برای درک و فهم دنیای ذهنی دیگری، که صد البته معمولا هیچ کسی نیز نمی‌تواند درد فرد دیگری را به طور واقعی درک کرده و بفهمد، پس همدردی کاری بس سخت و دشوار است، اگر چه به تخلیه هیجانات و عواطف منفی بسیار کمک می‌کند، به این معنی که در همدردی شنونده تلاش می‌کند با احساسات و عواطف گوینده همنوایی کند به این معنی که خوشحال شدن به خوشحالی او و متاسف شدن به ناراحتی او منجر است، اما همدلی با همدردی متفاوت است چه بسا همدلی فرآیندی است که طی آن می‌توانیم خودمان را جای فرد مقابل بگذاریم و از دریچه چشم او نگاه و احساس کنیم. در همدلی قضاوت کردن ممنوع است، ما حق آن را نداریم درباره دیگران قضاوت کنیم، اما به جای آن می‌توانیم سخن فرد مقابل را تکرار کنیم و به او بفهمانیم منظورش را متوجه شده‌ایم، مثلا همسرتان می‌گوید: «این بچه اعصاب برای من نگذاشته است، گاهی نمی‌توانم رفتارهای او را تحمل کنم»، با استفاده از طرز رفتار همدلانه می‌توانید به او بگویید: «مثل این که از دست او خیلی ناراحت و عصبی هستی، این‌طور نیست؟» در برخورد همدلانه، هرگز مجبور نیستید در جهت موافقت با طرف مقابل سخن بگویید، تنها با تکرار صحبت‌های او می‌توانید احساساتش را تصدیق کنید. در ضمن لازم نیست در مقابل حرف‌های طرف مقابل‌تان به قضاوت و نتیجه‌گیری برسید، بلکه کافی است بشنوید و همپای کلامش حرکت کنید. همدلی و همدردی، مولفه گمشده ارتباطات امروزی است که نقش بسزایی نیز در تداوم و سلامت ارتباطات دارند.

شنونده خوبی باشید

شاید بگویید گوش دادن به دیگران کاری ندارد و عملی بسیار ساده است، اما به طور حتم اگر شنونده نتواند از فن گوش دادن به درستی و به موقع استفاده کند، ارتباط دچار مشکل می‌شود. گوش دادن فقط شنیدن کلامی که فرد مقابل به زبان می‌آورد، نیست. برای این که بتوانید شنونده خوبی باشید باید حس گوش دادن را یاد بگیرید و تمرین کنید و بسیار به کار گیرید. یک شنونده موفق شنونده‌ای است که می‌تواند بین ارتباط کلامی و غیر کلامی هماهنگی‌های لازم را برقرار نماید؛ مثلا باید بتواند به تمام حالات بدنی و ژست‌های چهره‌ای گوینده توجه کند و خود نیز هنگام گوش دادن از ژست‌ها و حالات بدنی مناسب برای نشان دادن توجه و اعلام تائید و درک طرف مقابل استفاده نماید. برقراری تماس چشمی مناسب، تکان دادن سر، خمیازه نکشیدن، برنداشتن نگاه از گوینده و.. این موضوع را به گوینده منتقل می‌کند که شما علاقه‌مند هستید به حرف‌های او گوش دهید. به خاطر داشته باشید تا زمانی که به افکار درونی خود گوش دهید، هرگز نمی‌توانید به سخنان دیگران تمرکز و دقت کنید و بی‌شک قادر هم نخواهید بود شنونده خوبی باشید. برای شنونده خوب بودن لازم است بدانید گوینده کیست، چه مقامی در خانواده دارد، دیدگاه او نسبت به مسائل مطرح شده چیست، چه مسائلی دلمشغولی‌های ذهنی اوست، احساساتش چگونه است و چه انتظاری از این گفت‌وگو با ما دارد؟

مخالفت کردن با استفاده از روش خلع سلاح

چه بخواهید و چه نخواهید، داشتن اختلاف نظر در بسیاری امور زندگی خانوادگی، امری اجتناب‌ناپذیر است، اما متاسفانه بسیاری از ما مهارت لازم برای مواجهه با عقاید مخالف نظر خود را نداریم، سریع از کوره در می‌رویم، جبهه گیری می‌کنیم، گاه حتی به صورت کلامی یا غیر کلامی با یکدیگر درگیر می‌شویم و... و در نهایت نیز روز از نو، روزی از نو. تضاد‌های اخلاقی و شخصیتی و لاینحل ماندن آنها باعث می‌شود صمیمیت و محبت اعضای خانواده نسبت به یکدیگر کمرنگ شود و در نهایت نیز رو به سردی و زوال پیش برود. حال اما اگر بپذیرید که دیگران نباید مانند ما اندیشه و رفتار کنند آن وقت می‌توانید به شیوه مناسب با نظرات و عقاید اطرافیان‌تان مخالفت کنید، به عبارت دیگر؛ بدون جر و بحث و مشاجره که معمولا با بلند کردن صدا، داد وفریاد،خشم و غضب یا گاه حتی با بیان کلمات ناشایست و ناموجه همراه است، به نتیجه مساعد و مناسب دلخواه خود دست یابید. یکی از مطلوب‌ترین روش‌های موثر برای مخالفت کردن با عقاید و نظرات دیگران استفاده از روش خلع سلاح است. در این روش باید با گوش کردن به سخنان فرد مقابل‌تان، حقیقی‌تان را پیدا کنید، حتی اگر با مجموعه سخنان او مخالف باشید، سپس در مقام موافقت و تائید سخنان وی صحبت نمایید، بی‌شک با همراهی وی می‌توانید جلب نظر ایشان کرده و اندک‌اندک او را به جریان فکری خویش نزدیک‌تر سازید. تاثیر آرامبخشی این روش بر فرد مقابل بسیار واضح و مبرهن است البته اگر چه شاید ممکن است ایشان روش خلع سلاح را نپذیرند، ولی بی‌شک نسبت به جدل، که بی‌فایده و همیشه بی‌سرانجام و با ناراحتی است، مفیدتر خواهد بود، با بهره‌مندی از این شیوه حداقل می‌توانید با آمادگی بیشتری به صحبت‌های یکدیگر گوش دهید و هم این که خود و طرف مقابل‌تان احساس کنید پیروز و موفق از بحث خارج شده‌اید.

احترام، احترام و احترام

معمولا افراد در ارتباطات خویش با دیگران به دنبال ارزیابی مکالمات و کیفیت و کمیت آن هستند. گاه بدون هیچ چون و چرایی، صحبت‌های فرد مقابل را به جان خریدار می‌شوند، چون منفعتی پشت بند آن انتظارشان را می‌کشد، اگر چه گاهی نیز ممکن است درصدد رد احساس یا نظری برآیند یا حتی به نوعی تلاش کنند نظرات و احساسات شخصی شان را به دیگری تحمیل نمایند. ارتباطاتی که بر این اساس شکل گیرد، بی‌شک مدت زمان طولانی دوام نمی‌یابد و هر دو طرف درگیر در ارتباط دچار مشکل خواهند شد. به یقین حل مسائل و مشکلات، رد و بدل کردن اطلاعات، رفع نیازها، دفع تضادها و تعارضات و درک بهتر از خود و دیگران از جمله دلایلی است که انگیزه‌ای قوی را برای ایجاد ارتباط با دیگران فراهم می‌آورد، حال در روابطی که ارزیابی دیگران عنصر اصلی آن است نه تنها تحقق اهداف مذکور محال و غیر ممکن خواهد بود، بلکه آرامش لازم برای برقراری ارتباط نیز از بین خواهد رفت. پس بهتر است این اصل مهم را بپذیرید همان‌گونه که شما متمایلید دیگران با عقاید و نظرات شما اعلام موافقت کنند یا حداقل به افکار و احساسات‌تان احترام بگذارند وآن را تائید کنند، بی‌شک دیگران نیز محق بر این خواسته هستند که به نظراتشان احترام بگذارید و آنها را ارزشمند قلمداد کنید. احترام دیگران را نگاه دارید تا احترام‌تان حفظ شود، چه بسا معمولا افراد یاد گرفته‌اند جواب‌های را با هوی پاسخ دهند. یادتان باشد هر کس با روش خود به دنیا نگاه می‌کند و هیچ دو نفری را نمی‌توان یافت که دقیقا افکار و احساسات یکسان و مشابهی داشته باشند. برای سالم سازی روابط‌ توصیه می‌کنیم صداقت کلامی و رفتاری داشته باشید، بدون ابهام و با صراحت سخن بگویید، از همه مهمتر بیش از صحبت کردن، حرف خود را مزه مزه کنید، خودتان را جای طرف مقابل بگذارید، اگر کلام‌تان تلخ است آن را هرگز به زبان نیاورید. نصیحت و سرزنش کردن را نیز فراموش کنید .

خودشناسی و افزایش آگاهی

آگاهی نداشتن از روحیات و انتظارات خود و اطرافیان از زندگی، یکی از مهم‌ترین عواملی است که باعث می‌شود اعضای خانواده نتوانند آن‌طور که شایسته و بایسته است ارتباط سالمی با یکدیگر داشته باشند. شناسایی دنیای ذهنی دیگران، درک متقابل، نشان دادن همدلی یا همدردی کردن با آنها یا به نتیجه رساندن بحث‌های ما با دیگران نیازمند آن است که هر یک از اعضای خانواده برای افزایش اطلاعات خویش و شناخت خود، اطرافیان و محیط زندگی‌شان تلاش کنند. به‌طور حتم آگاهی از نقاط ضعف و قوت، ترس‌ها، امیال، آرزوها و خواسته‌های خود و اطرافیان و صد البته پذیرش صادقانه آنها باعث می‌شود ویژگی‌ها و خصوصیات دیگران را واقع‌بینانه‌تر ببینیم و آنها را درک کرده و پذیرش کنیم. روان‌شناسان معتقدند اولین گام تغییر را باید از خود شروع کرد، به همین سبب در خودشناسی لازم است به سوالاتی نظیر پرسش‌های زیر پاسخ دهید: متمایل هستم اطرافیانم چه ویژگی‌هایی داشته باشند؟ آیا می‌توانم رابطه صمیمانه و بدون قید و شرط با آنها برقرار نمایم؟ میزان تعهد من در ارتباطات خانوادگی به چه میزان است؟ در مواقع ضروری چقدر می‌توانم کمک حال اطرافیانم باشم؟ چقدر برای ابراز محبت و صمیمیت به اعضای خانواده پیشقدم می‌شوم؟ به زمان بروز مشکلی در ارتباط با آنان معمولا چگونه رفتار می‌کنم؟ آیا انتظارات من از اطرافیانم واقع بینانه است؟ از بودن در کنار آنها چقدر لذت می‌برم؟ و... شایان ذکر است خودشناسی و افزایش آگاهی مستلزم صرف وقت، صبوری و خویشتنداری، تمرین و تلاشی بسیار در جهت تغییر ویژگی‌های منفی و تقویت ویژگی‌های مثبت خویش است، اگر چه برای موفقیت بیشتر در این مسیر می‌توانید از روان‌شناسان و مشاوران متخصص و مجرب بهره‌مند شوید.

شناسایی افکار منفی و مخرب

معمولا همه ما در ارتباط با دیگران عادت کرده‌ایم که در یک چارچوب فکری و احساسی از پیش تعیین شده و کلیشه‌ای با دیگران رفتار کنیم، این در حالی است که در بسیاری از این افکار تصویر صحیحی از حقایق و واقعیت‌های زندگی موجود نیست، به این معنا که در فرآیند پردازش اطلاعاتی خود درباره گفته‌ها، شنیده‌ها، دیده‌ها یا پیام‌های غیرکلامی اطرافیانمان دچار خطای شناختی می‌شویم. برای روشن‌تر شدن مطلب، مثالی را بیان می‌کنیم: آیا برایتان پیش آمده سایه یک شیء روی دیوار را به شکل حیوانی ترسناک ببینید؟ مطمئنا هر یک از ما در طول زندگی برای یک‌بار هم که شده، چتین اتفاقی را تجربه کرده‌ایم، این قبیل تجربیات همان خطاهای حسی هستند که در روان‌شناسی احساس و ادراک مورد بررسی و توجه بسیار است. همان‌طور که احساس دستخوش تغییرات قرار می‌گیرد سیستم شناختی نیز دچار خطا و تحریف می‌شود، که روان‌شناسان، آن را تحریف شناختی یا خطای شناختی می‌نامند. معمولا تحریف شناختی باعث می‌شود فرد واقعیت‌ها را همان گونه که هستند، درک نکنند یا حتی برداشت‌های عجیب و غریب و نادرستی نیز داشته باشند، مثلا، اگر فرزندتان همیشه به حرف‌های شما جواب سربالا می‌دهد و بی‌تفاوت به خواسته‌های شما می‌شود، ممکن است در این موقعیت دچار تحریف و خطای شناختی شوید و به یکی از شیوه‌های زیر رفتار فرزندتان را تعبیر و تفسیر کنید:

*چقدر ناخلف و نافرمان شده است (پیشداوری )

* حتما من پدر یا مادر خوبی نبوده ام (شخصی‌سازی )

*همیشه این طور عمل می‌کند و همه را نادیده می‌گیرد ( تعمیم مبالغه‌آمیز)

* از این پس تغییر رویه خواهم داد، سختگیرتر شوم حساب کار دستش می‌آید (نتیجه گیری یا تصمیم‌گیری شتابزده )

همان‌طور که در می‌یابید هریک از شیوه‌های رفتاری مذکور به نوعی به قطع یا مخدوش شدن رابطه ما با اطرافیانمان منجر می‌شود، در حالی که می‌توان با پردازش و تحلیل اطلاعات صحیح و مبتنی بر واقعیت، به گونه‌ای واقعی‌تر به مسائل نگاه کرد و برداشت درستی نیز از آنها داشت. زیر بنای تحریف‌های شناختی، باورهای غیرمنطقی و افکار منفی است که برای شناسایی این دسته از باورها و افکار و همچنین مقابله با تحریف‌های شناختی، ضروری است میزان آگاهی‌تان را نسبت به ریشه رفتار و کلام دیگران بالا ببرید.

نسرین صفری ‌/‌ مشاور خانواده

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها