جام جم آنلاین گزارش میدهد
ارتباط زیست شاعرانه با آثار یک شاعر در چیست؟
آیا با وجود گسترش وسایل ارتباط جمعی و دسترسی همه انسانها به اینترنت و شبکههای اجتماعی و... میشود گوشه خانه نشست و یک جهانگرد مجازی شد؟
گفتن از زیباییها و پلشتیهای جهان، گفتن از فقر و جنگ و صلح و مرگ و مواردی از این دست، از نویسندهای که تمام اینها را به چشم دیده و مستقیم یا غیرمستقیم تجربه کرده، پذیرفتنیتر است یا نویسندهای که گوشه اتاق خود نشسته و بر اساس گزارشهای خبری یا شنیدهها، آنها را در ذهن خود بازسازی میکند؟
نویسندهها و شاعران بیربطی مانند همینگوی، سعدی، امیل زولا، جک لندن و... چه وجه تشابهی دارند؟!
مگر نه این است که امیل زولا برای نوشتن رمان ژرمینال سالها میان معدنچیان زندگی کرده است؟ مگر
نه این که همینگوی جنگ را با گوشت و پوست خود درک کرده؟ مگر نه این است که سعدی دنیای آن روزگار را زیر پا گذاشته و پس از آن بوستان و گلستانش را به ما هدیه داده؟ مگر نه این است که... .
پاسخ این سوالات از سوی شما هرچه باشد، از دید من، دنیای ساخته شده پشت میز تحریر چندان واقعی به نظر نمیرسد! مگر میشود بدون تجربه کردن عشق، شعری عاشقانه گفت؟ مگر میشود بدون شناخت درست از مرگ، از مرگ و زندگی نوشت؟ چطور میتوانیم شعری درباره جنگ بنویسیم، بیآن که درک درستی از فجایع جنگ داشته باشیم؟
البته شاعران و نویسندگانی در ادبیات جهان بودهاند که بیآن که پایشان را از خانه بیرون بگذارند، با ساختن دنیای خود موفق به خلق معانی شگرف و مضامینی عمیق شدهاند، اما مگر تعداد این نوابغ چند نفر بوده است؟
«اقیانوس آرام» مکاشفه شاعرانهای است از علیرضا بهرامی؛ شاعر، روزنامه نگار و عکاسی که دنیا را از پشت میز کار خود رصد نمیکند. این وجه تمایز بهرامی با بسیاری از شاعران همروزگارش است؛ آنجا که جهان وطنی حرف نخست را میزند:
دستکم هفتهای چند بار
صفحههای آخر تقویم را ورق میزنم
با شناسه کشوری
که حتی تلفظ درست نامش را نمیدانم
نشانهای را تعقیب میکنم
و مصرانه با زبان مادری
سراغ تو را میگیرم
حالا در تمام کشورهایی که حتی
تلفظ درست نامشان را نمیدانم
همه مرا میشناسند
و این ماجرا
در تمام خانهها و کافهها تعریف میشود (ص 9 کتاب)
اینجاست که زیست شاعرانه بهرامی، مخاطب را به دنیای شعرهایش میکشاند. اینجا دیگر هیچ چیزی مصنوعی نیست. با خواندن این شعرها حس میکنی با او همسفری؛ کولهپشتیات را انداختهای و با دوربینی دور گردن، داری در شهرهای جهان ـ شهرهایی که دیگر برایت غریبه نیستند ـ همپای شاعر قدم میزنی:
از پیونگ یانگ تا سئول
تایوئسو یا توکیو
کافهها شبیه همند...
شاید به همین خاطر است که
چهرهها اینقدر آشنا به نظر میرسند
(ص 11 کتاب)
بعضی وقتها این گشت و گذار حالت را خوب میکند؛ مثل توریستی که با خیال راحت دارد از دیدن ساختمانها و مناظر لذت میبرد و عکس میاندازد. گاهی اما شاعر دست تو را میگیرد و جاهای دیگری از دنیا را نشانت میدهد... جنگ را از نزدیک میبینی، گرسنگی و مرگ را ... و همدوش شاعر میان خرابهها، لابهلای جسدهای مچاله شده راه میروی و رنج میکشی:
انفجار مهم نیست
مرگ مهم نیست
موشک مهم نیست
شهر مهم نیست
تفنگ مهم نیست
مهمات مهم نیست
فقط آن دقیقهها مهم است
لحظههایی که بچهها
در هیاهوی قتلعام
هیچ آغوش آشنایی پیدا نمیکنند...
گاهی اما سفر شاعر در طول تاریخ است؛ از مرزهای زمانی عبور میکند و مخاطب را به 60 سال پیش، 600 سال پیش یا چند هزار سال پیش میبرد. باز هم اما دغدغه اصلیاش عشق و زندگی است و تلاش میکند با کلماتش جلوی جنگهای تاریخ را بگیرد:
یک طاقه از قیصریه بخرم
ببرم برای پادشاه مغولستان
تا بهخاطر یک دستمال
خاورانی را به آتش نکشد...
یا بروم
در اتاق همه سیاستمدارها
همه فرماندهان
کوک ساعتهایشان را
از کار بیندازم (ص 11 کتاب)
بهرامی در برخی شعرهای این کتاب ـ با بیطرفی یک روزنامه نگار یا مستندساز ـ هولناکترین وقایع را چنان روایت میکند که مخاطب ـ بیواسطه ـ خود را میان معرکه میبیند و به برداشت شخصیاش از شعر دست مییابد:
دو طرف
برای تبادل کشتههایشان
به توافق رسیدند
...
دو طرف
به توافق رسیدند
...
کشتههایشان را برداشتند
و دوباره
سر جای اولشان برگشتند
(بخشی از یک شعر ـ ص 54 کتاب)
شگرد اصلی بهرامی در این کتاب، تشبیه است و تصویرسازی. تصاویری که بهاقتضای شعر، گاه مانند پرترهای بر دیواری خلوت
جا خوش میکند و گاه مانند سکانسی شلوغ از یک فیلم، پشتسر هم از جلوی چشمانت رژه میرود:
من یک ژنرال بازنشسته هستم
سالها بعد از جنگ جهانی
کنار بازماندههای یک رودخانه
شلیک میکنم
و صورتم میافتد
روی شیارهای لجن (ص 49 کتاب)
تشبیهاتی که شعر بهرامی را در بیشتر موارد از شعر شاعران همعصرش ـ که در حلقهای از صور خیال تکراری و دایره واژگانی محدود و مشترک گیر کردهاند ـ متمایز میکند.
بهرامی در کتاب اقیانوس آرام کلماتی را که در برخورد اول شاعرانه به نظر نمیرسند، کنار هم میچیند و با خلق مضامینی جدید، شعری را به ما معرفی میکند که شبیه دیگر شعرها نیست:
قندیلی شدهام
در غاری آهکی
که سالی 7/0 میلیمتر
به قطر شکمش افزوده میشود
(از ص 40 کتاب)
ما دروغ را اختراع کردیم
اما عشق
ناخنهای بلندمان بود...
(ص 20 کتاب)
شاعر مجموعه شعر اقیانوس آرام در این کتاب به زبان شخصی خود در شعر آزاد دست پیدا کرده و دنیای شخصی خود را آفریده است؛ زبانی شعری که از شعر فرمالیستی دهه 70 فاصله دارد و در عین حال نسبتی نیز با جریان مرسوم سادهنویسی و تکنیکهای بارها استفاده شدهاش ندارد. با وجود این، علیرضا بهرامی با وجود سالها فعالیت در حوزه غزل و تسلط کافی به عروض و موسیقی شعر، در کتاب اخیرش ـ تا حدود زیادی ـ از ایجاد موسیقی درونی غافل بوده است؛ موسیقی درونی سطرها در شعر آزاد که با همنشینی درست کلمات در کنار یکدیگر و ایجاد هارمونی مناسب، متن را از شانه به شانه نثر ساییدن دور میکند.
به هم زدن نحو جملات، باستانگرایی، واجآرایی، استفاده درست از قوافی بیرونی و درونی و... تنها برخی تمهیدات برای ایجاد موسیقی درونی متن است و بهرامی ـ جز برخی موارد ـ از این امکانات در جهت ایجاد موسیقی درونی کلام استفاده نکرده است.
شاکله اقیانوس آرام غم و تنهایی است؛ تنهایی عمیقی که همراه شاعر به نقاط مختلف جهان سفر میکند و با وجود این ذرهای از سبکی تحملناپذیرش کاسته نمیشود.
میان انبوه کتابهای شعر منتشر شده این روزها، اقیانوس آرام مجموعه شعر موقر و محترمی است؛ بیآن که احساس غبن کنی، تا انتها در سفر گاه اشک و گاه لبخند شاعر همراهش میمانی و در آخر غمی پنهان گریبانت را میگیرد؛ غمی که حس مشترکی است میان تو و شعر و شاعر...
حامد ابراهیمپور -شاعر و منتقد
جام جم آنلاین گزارش میدهد
جام جم آنلاین گزارش میدهد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک فعال سیاسی:
یک نماینده مجلس:
در گفتوگوی «جامجم» با استاد حوزه و مبلغ بینالملل بررسی شد
گفتوگو با موسی اکبری،درخصوص تشکیل کمپین«سرزمین من»وساخت و مرمت۵۰خانه در منطقه زنده جان