کنار در ورودی فروشگاه نشسته و به هر کس که از کنارش رد می‌شود، می‌گوید: یک پاکت شیر کم‌چرب برایم بخر! مریض دارم...
کد خبر: ۸۹۳۵۱۷
نجواهای آن زن تنها

طاهره آشیانیپیرزنی فرتوت است، لاغر و کم‌بنیه، ماسکی هم جلوی دهانش گذاشته که فقط لب پایین‌اش را پوشانده. صدایش ریز است و بیشتر به زمزمه شبیه است. با کمی دقت در صورتش می‌توان به زیبایی‌ای پی برد که در جوانی خیلی‌ها را مجذوب خود می‌کرده، حالا آن زن زیبا با حجب و حیایی که نشان از اصالتش دارد، محتاج یک پاکت شیر است آن هم برای مریضی که احتمالا در خانه دارد.

این پیرزن دیگر جوان نیست که دست رد به سینه‌اش بزنی و در دل بگویی؛ برو کارگری کن، حمالی کن اما گدایی نکن. این پیرزن نه معتاد است و نه به آدم‌هایی شبیه است که در باند‌های تکدی‌گری برای پر کردن جیب به اصطلاح مفت‌خورها، گدایی می‌کنند.

او زنی است که ناچار است، گدا نیست چون پاکت شیر را که می‌گیرد، آرام تشکر می‌کند و می‌رود، بدون این‌که به پشت سرش نگاه کند. جای دیگری بساط خود را باز نمی‌کند که اگر چنین کاری را هم بکند، نباید او را سرزنش کرد. باید خودمان را به باد شماتت بگیریم که ما را چه شده، آن رگ غیرتمان کجا رفته که پیرزنی مجبور می‌شود برای تامین مایحتاج روزمره زندگی، برای کمی خوراکی دستش را مقابل مردم دراز کند؟ این پیرزن که مرتب و تمیز و دوست‌داشتنی است، آیا فرزندی ندارد؟ اقوامش کجا هستند؟ جوانمردی بقال‌ها و سوپری‌های محله کجا رفته که اگر هر کدامشان هر هفته مقداری از مایحتاج پیرزن را به او بدهند، نه چیزی از خودشان کم می‌شود و نه آن زن مجبور می‌شود همه غرور خود را وسط بگذارد تا شکم خود و مریضش را سیر کند.

این درست که روز به روز محتاجان جامعه بیشتر می‌شود؛ این درست که گدایان آنقدر زیاد شده‌‌اند که نباید به آنها کمک یا توجه کرد، اما گاهی استثنایی هم وجود دارد. گاهی پیرزنی، پیرمردی حتی کودکی سرراهت قرار می‌گیرد که چشمانشان به صورتت خیره نمی‌شود، حرفشان که نجوا ست و لرزش لبانشان نشان می‌دهد که نیازمندند نه گدا! که بین این دو از زمین تا آسمان تفاوت است.

دیگر نمی‌توان پای دولت و کمک‌های بهزیستی و کمیته امداد را وسط کشید، که همه می‌دانیم برای کمک گرفتن از این نهادهای دولتی باید ازخوان‌های زیادی عبور کرد که هفت‌خوان رستم پیش آنها هیچ است! و پیرزن توان گذشتن از آنها را ندارد. این بار باید خودمان وسط کارزار بیاییم؛ حرمت نگه داریم، حرمت سنی که بر او رفته و دیگر توان ندارد، دیگر نمی‌تواند به گذشته برگردد و به این فکر کند که کجای راه را اشتباه رفته که نتوانسته برای دوران کهنسالی مستمری و امنیت مالی و... مهیا کند. گذشته‌‌ها، گذشته و حالا او مانده و همه نیازهایش! باور کنیم همه نیازمندان، ‌گدای حرفه‌ای نیستند. آن زن، آن زیبای گذشته و تنهای امروز به کمک نیاز دارد.

طاهره آشیانی - جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها