نگاهی به تیتراژهای سریال‌های نوروزی

آوای خوش قصـه‌ها

شاید گزافه نباشد اگر بگوییم تیتراژ سریال‌های نوروزی امسال از خود مجموعه و ساختار نمایشی آن جلوتر بود یا دست‌کم واجد خلاقیت و عناصری از تازگی و نوآوری بود که موجب جلب توجه مخاطب شده و حتی فراتر از متن درام می‌توانست در ذهن‌ها بماند. واقعیت این است که جذابیت یک سریال و ماندگار شدن آن در حافظه تصویری مخاطب صرفا وابسته به قصه یا بازیگری نیست و هر یک از عناصر تشکیل دهنده یک مجموعه تلویزیونی می‌تواند به این ماندگاری کمک کند.
کد خبر: ۸۹۳۳۷۷

در میان این عناصر متعدد دو عامل برون متنی که البته برساخته از ماهیت متن است و خارج از ساختار یک اثر نیست، یکی موسیقی متن و دیگری عنوان بندی و تیتراژ آن است که شاید کمتر مورد توجه تماشاگر قرار بگیرد. این بی‌تفاوتی البته به قصور تماشاگر مربوط نمی‌شود و تجربه نشان داده که اگر تیتراژ یک سریال واجد نوآوری‌های خلاقانه و شمایلی جذاب باشد مورد توجه مخاطب قرار می‌گیرد و حتی گاه به‌عنوان یک امتیاز مستقل از متن به دل می‌نشیند. اگر یادتان باشد یکی از عناصری که از سریال «خانه به دوش» عطاران به یاد مانده است تیتراژ ابتدای سریال بود که هارمونی جالبی بین موسیقی و حرکات پرندگان ایجاد کرده بود و از حیث معنایی نیز بین خانه‌به‌دوشی و شرایط زیستی پرندگان نیز نسبت معناداری ایجاد می‌کرد. این سنخیت و هارمونی بین عناصر و عوامل یک اثر تلویزیونی در نهایت به روایت موثرتر قصه و انتقال پیام و مفاهیم آن به مخاطب، کمک زیادی می‌کند. هرچند در این عنوان‌بندی‌ها، تمهیدات تکنیکی و گرافیکی خاصی رخ نداده است و نمی‌توان نشانه‌های زیباشناسانه‌ای در طراحی را در آن کشف کرد، اما از حیث تناسب بین فرم و محتوا قابل توجه و تامل است. تیتراژ، چه آغازی و چه پایانی یک عنصر زائد و اجباری برای معرفی عوامل و دست‌اندرکاران یک سریال نیست، بلکه به‌عنوان شناسنامه کار، خودش نیز در درون همین ساختار قابل ارزیابی است. همچنان که مقدمه و موخره یک کتاب واجد اهمیت زیادی است، تیتراژ هم به همان اندازه مهم و موثر است. تیتراژ همچون جلد یک کتاب و مجله می‌تواند مشتری و مخاطب را به خریدن و دیده شدن خود ترغیب کند. ضمن این‌که تیتراژ آخرین تیر کارگردان برای رسیدن به هدف، یعنی جذب مخاطب و رضایت آنهاست.

بیمار استاندارد؛ موسیقی متاثر از قصه

در سریال‌های نوروزی امسال شاهد تیتراژهای متفاوتی بودیم، حتی اگر معتقد نباشیم که تیتراژهای خوبی از کار درآمده، مثلا تیتراژ سریال «بیمار استاندارد» به شکل مستقیم از اتمسفر خاص قصه‌اش الهام گرفته و متاثر شده و در سبک ویژه راک توسط گروه موسیقی داماهی خوانده شده است. ترانه‌ای که تلویحا و تحقیقا از دغدغه‌ها و کشمکش‌های درونی قهرمان قصه (بابک حمیدیان) تاثیر گرفته است، یک نوع تردید و دودلی و پارادوکس‌هایی یک جوان تحصیلکرده را تا عمق یاس‌های فلسفی ـ اجتماعی پیش برده بخوبی بازنمایی می‌کند. از این حیث ساختار ترانه آن نیز متفاوت از سبک متعارف ترانه‌گویی است.

گاهی ندونسته گاهی میفتی وسط یک دوراهی

گاهی وقتا همه چیز درسته اما انگار خود تو اشتباهی

مثل یک بازی خیلی ساده مهره‌ها رو مهره بعدی افتاده

حتی کار من نیست که بگم چی خوبه چی بد

اما همه گاهی سواریم یه وقتا هم پیاده

من دیگه نیستم بسه این بازی

من دیگه نیستم تو هم می‌بازی

میشه مهره‌ها رو یکم آسون‌تر انداخت

میشه آسون‌تر هم جا زد

میشه آسونتر هم باخت

این قطعه بخشی از ترانه تیتراژ سریال بیمار استاندارد است که خود متن فارغ از آهنگسازی و جنس ملودی‌ای که بر آن سوار است، نشان از نوعی ساختار شکنی دارد که متناسب با حال و هوا و ساختار خود سریال ساخته شده است. یک نوع سادگی در عین پیچیدگی که از حیث مضمونی ـ کلامی براحتی قابل فهم است، اما از حیث موقعیتی و خاستگاه روان‌شناختی باید به پیچیدگی‌های ذهن قهرمان داستان و فضای کلی درام آشنا بود تا بتوان آن را درک کرد یا با آن ارتباط برقرار کرد. اجرای یک گروه موسیقیایی برای تیتراژ یک سریال تقریبا کم‌سابقه بوده و معمولا از خواننده‌های شناخته شده در تیتراژ‌سازی استفاده می‌شد که از این منظر نیز تیتراژ بیمار استاندارد از تازگی و خلاقیت برخوردار است.

زعفرانی؛ وقتی مدیری می‌خواند

اما قابل توجه‌ترین تیتراژ سریال‌های نوروزی مربوط به سریال «زعفرانی» است که با دو قطعه در ابتدا و انتهای سریال اجرا شد و خواننده تیتراژ پایانی مهران مدیری بود. مدیری به عنوان بازیگر و کارگردان سریال‌های کمدی تلویزیون شناخته می‌شود، اما در برخی از همان‌ها نیز خوانندگی کرده و برخی از آهنگ‌های تیتراژی سریال‌های خود را خودش خوانده است ازجمله مجموعه‌های شب‌های برره و قهوه تلخ. البته او بیش از بازیگری و نمایش ظاهرا به موسیقی علاقه داشته و برادر بزرگ‌تر و پسرش نیز در حوزه موسیقی فعالیت می‌کنند و آهنگساز هستند. مدیری البته از صدای خوبی هم برخوردار است و سعی می‌کند حس و حالش را در خواندن ترانه دخیل کند. مدیری این ترانه را در ژانری بین موسیقی کلاسیک و سنتی اجرا کرده که علاقه خاصی به این سبک دارد. ترانه نیز به شکل فرمی و مضمونی از خود سریال و درونمایه آن تاثیر پذیرفته است:

جرمی ندارم بیش از این کز دل هوا دارم تو را

از زعفران رویه من رو می‌بگردانی چرا

از زعفران رویه من رو می‌بگردانی چرا

بلند بالا منوم دیوانه تو قرق کردن مرا از خانه تو

حتی می‌توان لحن بومی و محلی را در گویش برخی این ابیات پیدا کرد که به موسیقی خراسانی پهلو می‌زند و نغمه‌هایی ترانه‌ها و ملودی‌های محلی شیرازی را نیز در خود دارد. شناخته بودن خود مدیری و تصویر ذهنی که مخاطب از او دارد نیز در جذب این موسیقی بشدت تاثیرگذار بوده و حتی خیلی‌ها که چندان به موسیقی تیتراژی توجه نمی‌کنند نیز با شنیدن این صدای آشنا با دقت بیشتری به آن گوش می‌دهند. البته ملودی و سبک موسیقایی خود این قطعه نیز که سویه ملی ـ محلی دارد به جذابیت آن کمک کرده است. آن‌قدر چهره بودن، عنصر مهمی است که شاید بسیاری از مخاطبان تیتراز ابتدایی سریال را که حمید ترکاشوند خوانده چندان به یاد نیاورند هرچند موسیقی پایانی به دلیل بار احساسی درام پس از تماشای اثر از قدرت ماندگاری و تاثیرگذاری بیشتری هم برخوردار است.

نقش بستن در ذهن مخاطب

شاید سریال «قرعه» در این میان چندان به موسیقی تیتراژی اهتمامی نداشته است. البته ممکن است سریالی تیتراژ قوی نداشته باشد، اما این توانایی را داشته باشد که به خاطره بدل شود. همچنان‌که برعکس این اتفاق هم بارها افتاده، سریال‌هایی که تنها نکته مثبتش تیتراژ خوب آن است. با این حال تیتراژ قوی و تاثیرگذار، قطعا یکی از مولفه‌ها و عناصر مهم در تثبیت یک اثر هنری در ذهن مخاطب است که نباید آن را دست‌کم گرفت. هنوز خیلی از مردم، سریال گمگشته یا میوه ممنوعه را با تیتراژ آن به یاد می‌آورند یا هنوز موسیقی متن سریال امام علی‌(ع) و مختارنامه از ذهن پاک نشده است. موسیقی چه با‌کلام چه بی‌کلام جزئی از ذات یک اثر نمایشی است.

سیدرضا صائمی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها