* پیام‌های خودتان را به شماره 300011219 پیامک بزنید تا در صفحه پیامک‌های چاردیواری منتشر شوند
کد خبر: ۸۵۳۶۸۳

مجتبی رضایتی از ایلام: اون قدر از نبودن حرف نزن. دیرگاهی‌ست بودنم را به بودنت پیوند داده‌ام. لحظات خوش زندگی‌ام و دلخوشی‌هاچه سخت خاطرات خوب با تو بودن را به آغوش کشیده است. بمان. زندگی کن. زندگی خیلی‌ها به نفس‌های تو وابسته شده.

مهدی ایمری از گنبد: سرنوشت ما توسط کفش‌هایی که پوشیده‌ایم رقم نمی‌خورد بلکه به قدم‌هایی که بر می‌داریم وابسته است.

مهدی حمیدی از تهران: وجود ما گاهی به یک دلخوشی کوچک، به یک هستم، به یک کجایی؟ به یک خوبی؟ به یک حضور، به یک سلام گرم می‌شود. برای گرمی وجودت، سلام ای دوست.

مازیار از سقز: چون شمع در گریز از خویشتن، پیوسته می‌کاهم. زان که بر این پرده تاریک، این خاموشی نزدیک، آنچه می‌بینم نمی‌خواهم و آنچه می‌خواهم نمی‌بینم.

زهرا 24 از کوهدشت: هزاران فصل‌ فاصله است... بین من و نویسنده دفتر خاطراتم. نمی‌دانم. واقعا نمی‌دانم. زمان زود می‌گذرد؟ من زود بزرگ شدم؟ دنیا زود عوض شد؟ خاطره‌ها زود کهنه شد؟ امان از این زودها... من دیروزم را کم کردم و با گذشته‌هایم غریبه ام. انگار همین دیروز بود. هزارن فصل، فاصله است بین من و نویسنده دفتر خاطراتم.

سید بهرام زینی از رودسر: موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است. بگذار گفت‌وگو به زبان هنر شود.

سمانه از گرمسار: من هنوز گاهی یواشکی خواب تو را می‌بینم. یواشکی نگاهت می‌کنم. صدایت می‌کنم. بین خودمان باشد اما من هنوز تو را یواشکی دوست دارم.

بدون نام: لطفا طرز تهیه جوانه گندم، ماش، حبوبات را توضیح و خواص آن را متذکر شوید.

دختر تنها: کاش بعضی پدرها بدونن که همیشه باید پشتیبان دختراشون باشن نه فقط وقتی بچه‌اند؛ وگرنه دل دختراشون خاموش و سرد می‌شه.

مریم فلاحتی از تهران: تمامی صفحات چاردیواری عالیه. مطالبش هر هفته از هفته قبل داره بهتر می‌شه بخصوص صفحه در انتظار فرزند رو که به صفحات اضافه کردید. فقط در یک جمله می‌گم چاردیواری گل کاشته.

خرسند از نقده: لطفا مطالبی درباره بچه‌هایی کوچک که دچار زبان‌گرفتگی و لکنت می‌شوند و همچنین راه‌های پیشگیری از آن چاپ کنید.

فریده زندی از سنندج: لطفا آموزش شیرینی‌هایی را که نیاز به فر ندارند ‌بنویسید و درباره بیماری صرع بیشتر بگویید.

حمید کیان:‌اون قدیما کوچیک که بودم، سر چهارراه‌ها که می‌رسیدیم با آقام از شیشه ماشین اگه یه گدایی می‌دیدیم که یه لقمه نون دستشه و داره می‌ره، آرزوم این بود که یه روزی بزرگ شم، پولدار شم، همه‌شون رو یه جا جمع کنم و یه جایی واسه‌شون بسازم که از سرما یخ نکنن و یه لقمه غذا بهشون بدم. اما الان هر کی به فکر خودشه.

قنبر یوسفی لاویج از آمل: باور‌کن این خاک درافشان ننشست/ چون هیچ کجای خاک ایران ننشست/ با چند نشست عاقبت ثابت شد/ یک ذره هم این زمین تهران ننشست.

بدون نام: درباره مشکلات دختران مجرد بالای 30 سال که خواستگار ندارند مطلب بنویسید.

ت.ظ. از میاندوآب: بعضی حرفها را نمی‌توان به همسر گفت. چاردیواری یکی دو ماه قبل درباره روابط زناشویی ‌می‌نوشت که می‌شد به همسر نشان داد تا متوجه شود. خواهشمندم دوباره بیشتر بنویسید.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها