بهتر است با معرفی خودت شروع کنیم.
نوریه حسینی هستم؛ سال 73 در افغانستان به دنیا آمدم، تنها فرزند خانواده هستم و در سه سالگی همراه خانوادهام به ایران مهاجرت کردیم؛یعنی من و مادرم همراه عمویم و خانوادهاش راهی ایران شدیم. پدرم قبل از ما به ایران آمده بود. یک سال بعد از رفتن پدرم ما هم مهاجرت کردیم.
چطور ایران را برای زندگی انتخاب کردید؟
من که خیلی کوچک بودم و از آن روزها چیز زیادی یادم نیست، اما شنیدهام به خاطر سختگیریهای طالبان، زندگی برای خیلی از افغانها سخت شده بود. وضعیت بهداشت هم مناسب نبود؛ یعنی اصلا هیچ امکاناتی در ولایت وردک وجود نداشت چه از نظر تحصیلی چه از نظر بهداشتی و حتی رفت و آمد و ایمنی. طالبان اتوبوسها را در مسیر نگه میداشت و خیلی از مسافرها را میکشت. ما شانس آوردیم که سالم به ایران رسیدیم. آمدیم اینجا که در شرایط بهتری زندگی کنیم.
غیرقانونی وارد ایران شدید؟
بله و به خاطر همین موضوع که مجوز اقامت نداشتیم یعنی مهاجرغیرمجاز بودیم، سختیهای زیادی کشیدیم.
برای تحصیل؟
بله بیشتر برای تحصیل. من تا نیمههای سال چهارم دبستان، در مدارس خودگردان درس میخواندم. یکی از این مدرسهها نزدیک خانه ما بود، سه شیفت بود و هر شیفت سه ساعت. یعنی ما مثل بچههای دیگر پنج ساعت در مدرسه نبودیم. چون تعدادمان خیلی زیاد بود مجبور بودند این طوری کلاسها را بین ما تقسیم کنند.
مدرسه خودگردان چطوری بود؟
فرقش با مدرسههای عادی این بود که ما تابستانها هم مدرسه میرفتیم چون مدیر مدرسه یک خانه را برای یک سال اجاره میکرد و کرایه میداد، در سه ماه تابستان این مدرسه تعطیل نمیشد.
مدرسه ما در اصل یک خانه بود با چهار اتاق و یک زیرزمین که هر شش ماه یک بار، جای کلاسها را با هم عوض میکردند. معلم هایمان هم از خودمان بودند؛ یعنی مهاجرهایی که دیپلم داشتند یا حتی برای اول دبستان، کسانی که سیکل داشتند به ما درس میدادند.
کتابهایتان همان کتابهای نظام آموزشی ایران بود؟
بله همان کتابهای مدارس ایرانی بود. ما از روی همانها درس میخواندیم. آخر سال خود معلمها از ما امتحان میگرفتند و کارنامه دستی صادر میکردند.
این وضعیت تا کی ادامه داشت؟
تا وقتی که موفق شدم کارت اقامت بگیرم، یعنی نیمههای سال چهارم ابتدایی. آن موقع همراه مادرم برای ثبتنام به یک مدرسه عادی مراجعه کردم، از من امتحان تعیین سطح گرفتند و در همان مقطع پذیرفته شدم و بقیه سال چهارم را در مدرسه عادی درس خواندم.
راحت ثبتنام شدی؟
با اینکه کارت اقامت داشتم اما ثبتنام خیلی طول کشید. مدیر میگفت بخشنامهای به ما نرسیده . من و مادرم برای گرفتن مجوز تا استانداری، سفارت و حتی وزارت آموزش و پرورش هم رفتیم. البته تحصیل من و هموطنانم در مدارس ایران رایگان نبود، همیشه باید شهریه میدادیم که تهیه این هزینه برای خیلیها سخت بود و مانع ادامه تحصیلشان میشد.
بعد از ثبتنام دیگر مشکلی در ادامه تحصیل نداشتی؟
وقتی به کلاس اول راهنمایی رفتم، یک هفته از شروع مدارس نگذشته بود که به کارت اقامت من ایراد گرفتند، چون کارت ما از پاکدشت صادر شده بود، من برای دو هفته از مدرسه اخراج شدم. گفتند باید در همان پاکدشت به مدرسه بروی. از این دوهفته یک هفته را در یک مدرسه راهنمایی خودگردان در میدان امام خمینی درس خواندم و یک هفته را هم در خانه بودم تا اینکه مشکل حل شد و مدیر قبول کرد کارت اقامت من برای تهران هم اعتبار دارد.
از اینجا به بعد دیگر مشکلها حل شدند؟
بله خوشبختانه. هر وقت مدیرها سختگیر بودند ما به مشکل میخوردیم. بعد از این دیگر مدیر سختگیر نداشتیم.
معلوم است بچه درسخوانی بودی که در هر شرایطی به درس خواندن ادامه دادی.
من درس خواندن را خیلی دوست داشتم؛ همیشه معدلم بالا بود. در دبیرستان هم در رشته ریاضی درس خواندم، از همان روزها همیشه به این فکر میکردم که بالاخره یک روز به دانشگاه میروم.
از قانون جدید و اجازه تحصیلی که به بچههای اتباع غیرمجاز داده شده خبر داری؟
بله. خیلی هم خوشحال شدم، من خودم سختیهای درس خواندن در مدارس خودگردان را کشیدهام و میدانم هنوز هم بچههای زیادی هستند به خاطر اینکه خانوادههایشان اجازه اقامت در ایران را ندارند، نمیتوانند درس بخوانند. امیدوارم شرایط برای آنها بهتر شود.
الان دانشجوی دانشگاه تهرانی؟
بله. دانشجوی روزانه رشته آمار. با اینکه خودم هم خیلی درسخوان بودم، اما قبول شدنم در دانشگاه را مدیون بچههای هموطنم هستم که در کلاسهای کنکور خودگردان به من و بقیه پشت کنکوریها درس میدادند. خیلیهایشان دانشجوهای دانشگاه امیرکبیر یا شریف بودند، رتبههای بالایی داشتند و به طور اختصاصی با ما فیزیک و ریاضی کار میکردند.
اینکه دانشجوی روزانه هستی یعنی تحصیلت در دانشگاه رایگان است؟
نه، طبق عرف دانشجوهای شبانه شهریه به ما تعلق میگیرد. چیزی حدود 500 هزار تومان در هر ترم.
در دانشگاه که مشکل ادامه تحصیل نداری؟
من و بقیه هموطنانم برای تحصیل در دانشگاههای ایران باید پاسپورت داشته باشیم. بعد از اینکه درسمان در دانشگاه تمام شد، این پاسپورت بیاعتبار میشود و متاسفانه خیلی وقتها دیگر اعتبار نمیزنند و ما دوباره به عنوان مهاجر غیرقانونی شناخته میشویم و نه حق کار داریم ونه حق اقامت و باید ایران را ترک کنیم. خیلیها وقتی با این شرایط روبهرو میشوند برمی گردند افغانستان. مثلا کسی را میشناسم با اینکه مدرک فوقلیسانس هم داشت، اما چون نتوانست کار پیدا کند و اجازه اقامت هم نداشت، برگشت افغانستان. اما آنجا هم چهار ماه بیشتر دوام نیاورد، دوباره برگشت ایران و الان دستفروشی میکند.
اما شما که کارت اقامت داری؟
دارم، اما بعد از اینکه پاسپورت بگیرم، این کارت باطل میشود. طبق قانون ما نمیتوانیم در خیلی از رشتهها و دانشگاههای ایران درس بخوانیم، چون پذیرش اتباع غیرایرانی در رشتههایی خاص که منجر به ایجاد تعهد استخدامی برای ایران میشود، ممنوع است. در زمان انتخاب رشته هم ما منحصرا باید محل تحصیلمان را با توجه به شرایط و ضوابطی خاص انتخاب کنیم و مجاز به انتخاب رشته در دانشگاههایی که در فهرست مناطق ممنوعه قرار دارند نیستیم. اگر هم پذیرفته شویم این قبولی کان لم یکن تلقی میشود و کسی ما را ثبتنام نمیکند.
مینا مولایی
جامعه
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد