روزهای اول زندگی مشترک برای من یادآور خاطرات تلخی است. آن روزها با هزاران امید به خواستگارم که از آشنایان دور بود جواب مثبت دادم و در رویای یک زندگی شیرین برای مراسم نامزدی و عقد و عروسی خود را آماده می‌کردم، اما شرایط آن‌گونه که من و همسرم تصور می‌کردیم پیش نرفت و برپایی مراسمی چون خرید عروسی و گرفتن فلان تالار و سفارش فلان و بهمان غذا موجب تکدر خاطر ما و خانواده‌هایمان شد. هر‌کس سلیقه‌ای داشت و همه می‌خواستند حرف خودشان به کرسی بنشیند.
کد خبر: ۸۱۸۱۸۶

مادر من می‌گفت باید مراسم را در تالار پذیرایی نزدیک خانه‌مان برگزار کنیم و مادر‌شوهرم اصرار داشت باید در مکانی دور‌تر و ارزان‌تر از مهمانان پذیرایی کنیم. پدرم می‌خواست همه دوستان و آشنایانش را برای عروسی دخترش دعوت کند، اما پدر همسرم نظری دیگر داشت. یکی می‌گفت: سه نوع غذا سفارش دهیم دیگری می‌گفت پذیرایی بدون چندین نوع دسر نمی‌شود و خلاصه همین اختلاف نظرهای بیهوده موجب شد بهترین و شیرین‌ترین روزهای زندگی ما تلخ و غیرقابل تحمل شود.

کار به اینجا ولی ختم نشد، همین اختلاف سلیقه‌ها به کدورت‌ها و کینه‌های عمیق میان دو خانواده تبدیل شد و پس از برپایی مراسم هیچ‌کدام حاضر نبودند دیگر با یکدیگر رفت و آمدی داشته باشند و در یک جمع کنار هم حضور یابند.

هر گاه خانواده من به خانه‌ام می‌آمدند باید مراقب می‌بودم خانواده همسرم پیدایشان نشود ومتوجه حضور آنها نشوند و بر عکس. خلاصه آن‌که زندگی برای من و همسرم از همان روزهای اول زندگی مشترک خیلی سخت می‌گذشت تا این‌که روزی با هم صحبت کردیم و تصمیم بزرگی گرفتیم. هر دو با خانواده‌هایمان حرف زدیم و از آنها خواستیم اگر ما و زندگی ما را دوست دارند باید بنشینند و اختلافات‌شان را حل کنند وگرنه قید هر دوی ما را بزنند.

این تصمیم ابتدا واکنش‌های خوبی نداشت و ظاهرا همه از ما دلخور شدند، ولی وقتی ما را در انجام آن تصمیم استوار دیدند به ما پیشنهاد دادند جشنی کوچک بگیریم و هر دو خانواده در کنار هم حضور داشته باشند و همه کینه‌ها را از دل بیرون کنند.

همین‌طور هم شد، پیش از آن‌که کینه‌ها عمیق و غیرقابل ترمیم شود، همه در شبی شاد مهمان ما شدند و با یک روبوسی و عذرخواهی همه دلخوری‌ها را از دل بیرون ریختند.

هر چند آن شب من و همسرم خیلی استرس کشیدیم ولی نتیجه آن ـ که شادی هر دو خانواده بود ـ به آن می‌ارزید. ضمن آن‌که بعد از آن زندگی خودمان نیز شیرین‌تر و آرام‌تر شد. اگر میان خانواده‌های شما هم اختلافاتی هست، این‌ را تجربه کنید و مطمئن باشید با مهربانی و کمی گذشت می‌توان زندگی شیرینی را برای خود و اطرافیانتان رقم بزنید.

ماهرخ پیوندی، 29 ساله
خواننده چاردیواری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها