ورزش همگانی از ضروریات زندگی سالم شهروندی است

یک پدیده در 2 نما

ممکن است عده‌ای از آدم‌ها در برابر مسابقات داخلی و باشگاهی ورزشی، عصبیت و حرص را تجربه نکرده باشند، اما بعید است آدمی پیدا شود و دست‌کم برای یک بار هم شده درگیر هیجانات مسابقات ملی نشده باشد. پس کم یا زیاد اغلب آدم‌ها با تعصبات و حرص‌های ورزش حرفه‌ای آشنا هستند، اما چرا مسابقات حرفه‌ای ورزشی تا این حد ملتهب و پر هیجان است و حتی موجب احساس پیروزی یا شکست در تماشاگر خود می‌شود؟
کد خبر: ۸۱۶۸۸۷

چرا برخی چنان غرق مسابقات ورزشی می‌شوند که به خاطر برد و باخت در آن یا فقط به خاطر کم‌کردن روی طرف مقابل دست به دعواها و دشمنی‌های دامنه‌د‌ار می‌زنند؟ چرا هواداری در ورزش قهرمانی به طور طبیعی منتهی به یک امر هویت‌ساز و دغدغه روانی پررنگ در هواداران می‌شود به طوری که امیدها و ناامیدی‌های جمعی و فردی آنها در زندگی را تحت تأثیر قرار می‌دهد؟

ابتدا و پیش از هر گونه قضاوت در مورد میزان و کیفیت اثرگذاری این هیجانات بر سلامت روان باید بدانیم این احساس غلیظ و هیجان زیاد حاصل از تماشای مسابقات ورزشی در چه چیزهایی ریشه دارد.

برای یافتن دلیل این احساسات باید در نظر گرفت ورزش حرفه‌ای را دو اصل اساسی می‌سازد، اول برتری‌طلبی و دوم تعصب. برتری‌طلبی اصلی است که در ماهیت مسابقات ورزشی است. دوتیم یا فرد روبه روی هم قرار می‌گیرند تا یکی بر دیگری پیروز شود و اهداف بزرگ در ورزش حرفه‌ای، اعم از مالی و حیثیتی این برتری‌طلبی را تقویت می‌کنند. برای همین ورزش حرفه‌ای فارغ از برتری‌طلبی معنا ندارد و با بسط و گسترش و جذابیت بیشتر برای آدم‌های بیشتر، جوایز و پاداش‌های آن هم گسترش پیدا می‌کند و خود این چرخه باعث شاخ و برگ گرفتن و ریشه دواندن ورزش حرفه‌ای در اموری کلان همچون سیاست و اقتصاد می‌شود.

تعصب به عنوان اصل مهم دیگر در ورزش حرفه‌ای، حاصل طرفداری و پیگیری مداوم ورزش و پیوند آن با سوابق فرهنگی و نمادینی است که هویت تیم‌ها و افراد را می‌سازد.

برای مثال دربی شهر گلاسکو در اسکاتلند بین تیم‌های سلتیک و رنجرز، ریشه در درگیری‌های فرقه‌ای و دینی مردم این شهر دارد، سلتیک در گلاسکو نماینده کاتولیک‌ها بوده و رنجرز نماینده پروتستان‌ها، بسیاری از دیدارهای این دو تیم به دلیل همین حساسیت‌های فرهنگی تحت تدابیر شدید امنیتی برگزار شده است.

در ایتالیا رقابت لاتزیو و رم رقابت طبقه متوسط به بالای شهر رم با فرودستان این شهر بوده است. تیم فوتبال رم را کارگران ساختند و لاتزیو را طبقه متوسط که در جنگ جهانی دوم مورد حمایت موسولینی هم قرار گرفتند و تا همین اواخر توسط هواداران تیم مقابل به نژادپرستی مشهور و متهم بودند. نمونه‌هایی از این دست را باز هم در نقاط مختلف دنیا می‌توان یافت، رقابت طبقاتی منچستریونایتد و منچسترسیتی، موقعیت بارسلونا در میان جدایی‌طلبان و تأثیر آن در حمایت کاتالون‌ها از این تیم و... اینها همه نمونه‌هایی از تعصب ورزشی است که تبدیل به فرهنگ شده و مسائل سیاسی و اقتصادی و مذهبی را هم شامل شده و حتی به نمادی برای چنین مسائلی تبدیل شده است. اینجا دیگر ورزش حرفه‌ای و قهرمانی ورزش نیست، نوعی نماد در کشمکش‌ها و تصویری از درگیری‌های عده‌ای از مردم با عده‌ای دیگر است.

ورزش حرفه‌ای و مساله سلامت روان

دو اصل اساسی برتری‌طلبی و تعصب در طول تاریخ، ورزش حرفه‌ای را به امری فردی و هویتی تبدیل کرده که هیجانات مهمی را در مردم ایجاد می‌کند. خیلی‌ها در میان هیجانات مسابقات ورزشی سکته می‌کنند و دچار عصبیت‌های شدید و آسیب‌زننده می‌شوند. در سطح اجتماعی در بسیاری از کشورها دعواها، اغتشاشات و حتی خلافکاری‌های بزرگ و کوچک در اطراف ورزش‌های حرفه‌ای عادی شده است.

در کشور خودمان هم گاه زیاده‌روی‌هایی وجود داشته و دارد که منجر به فسادهای بزرگ، درگیری‌های خانوادگی، محلی و شخصی و دیگر ناهنجاری‌های اجتماعی و حتی اختلالات روحی و عاطفی فردی می‌شود. با این که برتری‌طلبی به خودی خود موجب پیشرفت و به شرط خودآگاهی و کنترل عقلانی شکوفایی فردی و جمعی را سبب می‌شود، اما این امر شکل متعصبانه‌ای پیدا کرده، ورزش حرفه‌ای را ـ در اکثر موارد ـ تبدیل به امری ضد سلامت فردی و بحران زا در سطح ارتباطات اجتماعی کرده است.

برتری‌طلبی متعصبانه به نوعی رقابت فارغ از ساز و کار و عقلانیت را ایجاد می‌کند و این رعایت نکردن جوانمردی در یک بازی حساس، احترام نگذاشتن به احساس و نظر دیگری و فقدان خودآگاهی و آرامش عمومی را سبب می‌شود. برتری‌طلبی از سوی دیگر در همنشینی با تعصب به جای پیشرفت که نتیجه طبیعی برتری‌طلبی است، موجب کم شدن وسعت دید در روابط اجتماعی و کوچک شدن فکر می‌شود، چرا که اجازه تمرکز و کنترل بر احساسات را که از لوازم پیروزی محسوب می‌شود، می‌گیرد. این‌گونه است که ورزش حرفه‌ای به جای ایجاد سلامت و تخلیه هیجانات عمومی، تبدیل به تهدیدی برای سلامت عمومی می‌شود و عصبیت و عقده را به واسطه هواداران خود به بیرون از استادیوم‌های ورزشی گسترش می‌دهد.

ورزش شهروندی و تغییر جایگاه ورزش

در مقابل این نما، ورزش برای شهروندان تصویر دیگری هم دارد. ورزش فردی به عنوان کاری که هر فرد برای حفظ سلامت، طول عمر و یافتن مهارت‌های بیشتر ذهنی و روحی خود انجام می‌دهد و ورزش همگانی به عنوان نوعی گردهمایی آیینی برای تشدید امکان سلامت عمومی، حکایت دیگری دارد. ورزش حرفه‌ای به همان اندازه که به سبب دو عامل اصلی برتری‌طلبی و تعصب، با سلامت بی‌ارتباط شده است، ورزش همگانی بر محور سلامت عمومی و ورزش فردی بر محور سلامت فردی می‌گردد.

ورزش اعتماد به نفس می‌بخشد چون به هر فردی این حس را می‌دهد که کاری را شروع و افزایش توان خود را در آن مشاهده می‌کند، این افزایش توان هم توسط خودش اتفاق می‌افتد. ورزش تقریبا مفیدترین کاری است که انسان برای گسترش حوزه توانمندی‌های خود می‌تواند انجام دهد. کسی که شخصاً شروع به دویدن می‌کند، نتایجی ملموسی می‌گیرد؛ مثل کم شدن وزن، بهترنفس کشیدن، تقویت عضلات، روحیه قوی و اعتماد به نفس بیشتر. اینها نتیجه‌ای جز سلامت روح و جسم ندارد.ش

با این اوصاف آدم‌ها باید جایگاه ورزش را در زندگی خود مورد بازنگری قرار دهند. ورزش به عنوان یک فعالیت فردی و یک عمل همگانی در باشگاه‌ها و مجامع عمومی باید به عنوان یک فرهنگ جابیفتد.

در مقابل شاید بهتر است که ورزش حرفه‌ای از زمینه‌های فرهنگی و کلان جدا شود و در سطح هیجانی نرم در محدوده‌ای مشخص باقی بماند. ورزش حرفه‌ای برای این که جامعه را به سمت عدم سلامت هدایت نکند و افیون توده‌ها نشود، باید در استادیوم‌ها باقی بماند و رقابت و هیجاناتش را به بیرون از خود منتقل نگرداند، به طور خلاصه ورزش حرفه‌ای نباید تبدیل به فرهنگ شود. در واقع تدبیر و سیاست کنترلی خود افراد جامعه، یعنی ما شهروندان معمولی درباره نقش ورزش در زندگی هر روزه‌مان، باید به سمت تقلیل اهمیت ورزش حرفه‌ای و بیرون آوردن آن از یک دغدغه متعصبانه باشد و در عوض منتهی به گسترش ورزش فردی و شخصی به سطح جامعه شود.

انسانی که ورزش می‌کند بدنی سالم و خوش فرم دارد و این فرم خوب خود را به جامعه منتقل می‌کند، اما انسان متعصب حتی اگر عصبیتش ناشی از ورزش باشد، بدن و صورتی شکسته و رنجور دارد و در نتیجه بر رنج‌های جامعه خود خواهد افزود. در این میان بدیهی است دولت‌ها به دلیل همین تأثیر ورزش در سلامت عمومی، موظف هستند برنامه‌هایی برای ورزش همگانی و فضاهای بیشتری برای ورزش فردی ایجاد کنند.

اندیشه

علیرضا نراقی

ورزش به مثابه ارزش

«اِنّ لِجَسَدِک عَلَیک حَقّاً» این جمله‌ای است که از پیامبر اسلام (ص) به دست ما رسیده است. در دین اسلام نه‌تنها خداوند و سایر انسان‌ها و نیز حیوانات و طبیعت بر گردن ما حقوقی دارند که می‌باید به آنها حرمت نهیم، بلکه بدن ما نیز بر گردن ما حقوقی دارد. بنابراین سلامت بدن، که مستلزم ورزش کردن است، نه یک اختیار، بلکه یک وظیفه است. روح آدمی باید خود را مکلف کند جسم را در صحت و سلامت حفظ کند و با ورزش، آن را پرورش دهد و بدان نیرومندی و توان مضاعف ببخشد. بنابراین ورزش نه یک امر تفننی و سرگرمی، بلکه یک ارزش است.

از این منظر ورزش در کنار کارهای ارزشمند اخلاقی و عبادی دیگری همچون کمک به فقرا، احترام به والدین، رعایت حقوق همسایگان و... قرار می‌گیرد. بنابراین ورزش و اخلاق، دو مقوله بیگانه نیستند که بخواهیم بین آن دو آشتی ایجاد کنیم، بلکه ورزش اساسا با اخلاقیات هم‌سنخ است. ورزش کردن در اصل و اساس، حرکتی اخلاقی و ارزشی است.

اما اینجا این مساله مطرح شود که پس چگونه برخی افراد با اتکا به زور بازوی حاصل از ورزش، به امور غیراخلاقی و پایمال کردن حقوق دیگران روی می‌آورند. اگر ورزش، حرکتی اخلاقی است، پس چگونه است که به کارهای غیراخلاقی یاری می‌رساند و آنها را تسهیل می‌کند؟ آری ورزش به انسان نیرویی می‌بخشد که ظلم کردن را برای ظالم، آسان تر می‌کند. اما مگر این نکته فقط در ورزش رخ می‌دهد؟ مگر فعالیت‌های ارزشمند دیگر، همچون علم آموزی، کسب ثروت و... چنین خصوصیتی ندارند؟

کاسب در فرهنگ اسلامی حبیب خدا دانسته شده است. اما در عین حال بسیاری از کسبه با اتکا به قدرت فراهم شده از تجارت خود، حقوق زیردستان را با آرامش خاطر بیشتری پایمال می‌کنند. بنابراین استفاده نامشروع از یک فعالیت، به معنای بی‌ارزش شدن آن نیست. ورزش نیز همچون تجارت، کشاروزی، صنعت و علم آموزی، فعالیتی فی‌نفسه ارزشمند است و نادیده گرفتن این خصوصیت ورزش، احتمالا مهم‌ترین مانع غفلت از ورزش در عرصه عمومی است.

برای فراگیر شدن ورزش، بد نیست علمای اخلاق و معلمان و وعاظ، توجه مردم را به این ویژگی ورزش بیش از پیش جلب کنند تا فعالیت ورزشی همگانی، نه به مثابه یک تفنن و سرگرمی، بلکه به مثابه یک وظیفه اجتماعی در سطح جامعه معرفی شود؛ وظیفه‌ای که به‌جا آوردن آن می‌تواند تاثیری تعیین‌کننده در حل برخی معضلات اجتماعی نهاده و جامعه را از خمودی و سکون و بسترسازی برای ارتکاب جرم‌های حاصل از بیکاری و روانپریشی نجات دهد.

ورزش همگانی ضرورت زندگی شهروندی جدید است چرا که موجب هویت‌یابی می‌شود و بنابر این همچون یک ارزش و ضرورت قابل تاکید است.

اندیشه

حسین برید

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها