همه چیز درباره موسیقی فیلم های یک کارگردان

شب ملودی‌های از یاد رفته

فیلم «سرب» یک فیلم تاریخی منحصر‌به‌فرد است، همانند هزار دستان، حاجی واشنگتن، مدار صفر درجه و شب دهم. هر گاه در این سال‌ها حسن فتحی و علی حاتمی و مسعود کیمیایی، سرک به تاریخ کشیده‌اند آثار منحصر‌به‌فردی ساخته‌اند. عبارت منحصر‌به‌فرد اغراق ژورنالیستی (روزنامه‌نگاری) در ستایش فیلم یا سریال‌های مذکور در سطور پیشین نیست.
کد خبر: ۸۱۶۷۴۹
سرب؛ تلخی کشتار

شاید در طول 50 سال اخیر آثار نمایشی تاریخی منحصر به فرد فراوانی ساخته شده باشد اما چرا این قید صرفا به چند هنرمند خاص اعطا می‌شود؟ چه بسیار فیلمسازان و نمایشنامه‌نویسانی گرانقدر که در طول این سال‌ها، از منظرهای مختلف فردی و اجتماعی تاریخی را تصویر کرده‌اند؛ اما عبارت منحصر‌به‌فرد یا شاهکار را در موردشان نمی‌توان به کار برد. قاطبه مردم اثر نمایشی تاریخی را شاهکار می‌دانند که هیچ قضاوت از پیش تعیین شده‌ای را با داستانسرایی کذایی، به آنها تحمیل نکند. عمده آثار تاریخی کیمیایی، حاتمی و فتحی دارای این ویژگی خاص و منحصر‌به‌فرد است و از قضاوت تحمیلی از پیش تعیین شده به مخاطبش پرهیز می‌کند.

فیلم سرب کیمیایی که چند روز قبل از شبکه دو به نمایش درآمد، این ویژگی خاص و منحصر به فرد را دارد و با گذشت ربع قرن از تاریخ ساخت، همچنان اثری ملتهب است و یکی از شاهکارهای کارنامه کیمیایی محسوب می‌شود. فیلم و پشتوانه داستانی‌اش روی خط قرمز باریک حقیقت و افسانه حرکت می‌کند. با این‌که کارگردان در گفت‌وگوهای متعددی اذعان به معادل و انطباق تاریخی داشته، اما روایت سرب چه تاریخ باشد چه افسانه، به دلیل پرهیز از قضاوت از پیش تعیین شده مخاطب را راضی نگه می‌دارد.

روزنامه‌نگار عدالت‌جو

در روایت مستقل سرب، تحمیلی مستتر نیست و متن فیلم آمیخته به جوششی یکتاست که مخاطب برای درک تفاوت ایدئولوژیک و سنن قبیله مجعول صهیونیست باید ایثار مستتر در خطوط چهره تکیده نوری (مرحوم هادی اسلامی) روزنامه‌نگار عدالت‌جو را درک کند. در خطوط چهره نوری روزنامه‌نگار متون بسیاری به نگارش درآمده است.

در این خطوط نوشته شده که موطنش زیر یوغ استعمار است، زخم‌های دولت‌های روس و انگلیس پس از جنگ ملل دوم همچنان تازه است، اما ایران موطن نازنین همه ادیان است. آنان تیغ برداشته‌اند مملکت این دو را از یکدیگر تفکیک کنند؛ همان نازی‌های آدمکشی که پس از شکست هیتلر، بر مسند تفکیک قوم برگزیده نشستند. این جهتگیری در یک فرآیند دراماتیک در متن فیلم سرب روایت شده و در یکی از دیالوگ‌ها به آن اشاره می‌شود.

روایت فیلم سرب به سال 1948 بازمی‌گردد؛ زمانی که گروهی صهیونیست در تهران استقرار یافته اند و با گزینش‌های غیرمتعارف، اعضای قوم برگزیده را برای استقرار در سرزمین موعود برمی‌گزینند. دانیال و مونس در آن شرایط طاقت‌فرسای پس از جنگ دوم، میل به کوچ دارند و در آکادمی گزینش کوچ، حضور پیدا می‌کنند اما به دلایل واهی شرایط مهاجرت برایشان فراهم نمی‌شود. اعضای فرقه برادری کوچ، متوجه می‌شوند در پرونده یعقوب عموی دانیال، اطلاعاتی درباره این که وی چهار خانواده یهودی را به نازی‌ها فروخته، ذکر شده است.

بر اساس این اتهام یزقل، ماشین کشتار فرقه گزینش، اقدام به کشتن یعقوب می‌کند. حین اجرای حکم فرقه و پس از به قتل رسیدن یعقوب، همسایه‌اش میرزا‌محسن‌خان نوری (جمشید مشایخی) متهم به قتل می‌شود. دانیال و مونس شاهد بودند که قاتل یزقل بود اما آنان نیز ازترس فرقه کوچ به شمال کشور می‌گریزند تا مبادا فرقه مستقر در تهران آنها را بکشند.نوری، برادر میرزا محسن خان نوری مامور می‌شود دانیال را به عنوان شاهد به دادگاه بیاورد تا برادر از گناه قتل تبرئه شود. اما مایر، رئیس حلقه گزینش به اعضا ماموریت می‌دهد از آمدن دانیال به دادگاه جلوگیری کند.

قضاوت استنباطی

فیلم سرب با این روایت، قضاوتی از تاریخ ارائه نمی‌کند، بلکه این وظیفه را هوشمندانه به عهده مخاطب می‌گذارد تا به قضاوت تاریخ بنشیند و این قضاوت از جهان فیلم به جهان مخاطب تسری پیدا می‌کند. مثلا موعودی که دانیال و مونس در ذهن دارند با موعودی که دکتر (جلال مقدم ) از آن حرف می‌زند با موعودی که مایر، شمعون، اسحاق و یزقل از آن سخن بر زبان می‌آورند، بسیار متفاوت است. مونس و دانیال در جهانی برابر خواهان زندگی برابرتری با دیگر شهروندان هستند؛ اما موعودخواهان که می‌خواهند سرزمین نو بنا کنند مناسبات قومی و سرزمینی دیگری را برهم خواهند ریخت.

این قضاوت از فیلم سرب، استنباطی است و قضاوتی اجباری نیست. معیار روشمند روایت، عدالتخواهی به سبک و سیاق همیشگی مسعود کیمیایی است. از سوی دیگر شرایط مبهم اجتماعی – سیاسی پس از جنگ دوم به قضاوت‌‌های متکثر و متفاوتی منجر می‌شود. به همین دلیل فیلم لبریز از قضاوت‌های متعددی است .

اما اگر به خط اصلی قصه مراجعه کنیم می‌توانیم به قضاوت‌های استنباطی دیگری دسترسی پیدا کنیم. چرا روزنامه‌نگار آزاد یهودی تصور می‌کند سرزمین موعود به هنرمند نیاز دارد و مایر و اطرافیانش اصرار دارند سرزمین موعود به هنرمند نیاز ندارد و دستان کسی به این سرزمین خواهد رسید که سلاح در دست داشته باشد؟

فیلم سرب لبریز از این جزئیات است بدون آن‌که قضاوت مستقیمی در مورد ایدئولوژی صهیونیست‌ها در سرانجام روایتش باشد. مونس و دانیال نیز سفر به سرزمین موعود نصیبشان نمی‌شود چون کارایی کشتار ندارند. اتهام کذب بیماری تیفوس و عفونت، بهترین راه‌حل برای گزینش نشدن در مراحل انتخاب کوچ است و درام سرب با هوشمندی و زیرکی خاصی در تیتراژ ابتدایی به تمام یهودیانی همچون مونس و دانیال تقدیم می‌شود که اتهام افیونی و تعفن می‌خورند تا واجد شرایط برای کوچ به سرزمین افیون زده صهیون نشوند. تمام آنچه به نگارش درآمد قضاوت شخصی نگارنده از سال‌ها تماشای بی‌وقفه سرب است و شاید مقصود فیلمساز نباشد؛ چرا که فیلم واجد برداشت، قضاوت‌ها و استنباط‌های متعددی است.

جام‌جم

علیرضا پورصباغ

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها