در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
داستان اسب سفید پادشاه در باره دختری است به نام ماری که به زندان افتاده و از اوضاع بیرون هیچ خبری ندارد. در آستانه رهایی از حبس درمییابد که سهیل نامزدش دیگر قصد ندارد با او ازدواج کند و دختری دیگر را در نظر گرفته است. ماری تمام همت خود را صرف پیدا کردن سهیل کرده و در این راستا از کمک یاشار دوست سهیل نیز بهره میجوید...
ارتباط دختری از طبقه فرودست با پسری از طبقه دیگر نخنماترین داستانها در ژانر درام یا کمدیهای خطی است. اسب سفید پادشاه که پیش از این قرار بود با عنوان دختری برای تمام فصول توسط محمد حسین لطیفی ساخته شود؛ دقیقا از این مدل پیروی کرده است. لطیفی سالها پیش در شرف ساخت این فیلم بود و بازیگرانش نیز انتخاب شده بودند اما قسمت این بود که هم نام فیلم عوض شود و هم سالها از طرح اولیه برای ساخت بگذرد. با این همه نتیجه یکی است. فیلم لطیفی یک اثر کم مایه با داستان خطی کمرمق و نمونه به روز شده یک فیلم دهه 40 متعلق به جریان فیلمفارسی است.
در این میان به هیچ وجه نمیتوان سابقه تلویزیونی محمد حسین لطیفی با سریالهایی همچون فرار بزرگ؛ صاحبدلان و حتی قلب یخی را از اسب سفید پادشاه منفک دانست. لطیفی حتی در ساخت آثار سینماییاش مانند عینک دودی که اولین فیلمش بود تا کارگردانی کارهایی مانند خوابگاه دختران و توفیق اجباری، نشان داده که طرفدار سینمای عامه پسند بوده و بلد است چگونه فیلمهای این چنینی بسازد. داستانی که لطیفی روایت میکند دارای داستانکهای بشدت بیربطی است. یک فیلمنامه عادی با انبوهی کاراکتر که دور هم میچرخند و ارتباط دم دستی میگیرند اما هیچ کمکی به پیشبرد داستان اصلی نمیکنند. مثلا از هنگام بیرون آمدن ماری از زندان تا آشنا شدن این دختر با یاشار؛ مدام مثلثهای عشقی طرح میگردد. چند نفر دلباخته درونی ماری معرفی میشوند در حالی که این دختر اصلا قابلیت چنین رفتاری را ندارد. از سوی دیگر همان پررنگی تسلط ابتدایی طبقه فرادست بر دختری که نماینده قشر فرودست جامعه است نشان میدهد که قرار است چه اتفاقاتی بیفتد. و تمام این داستانکها بدون هیچ هیجانی و هیچ بار نمایشی توسط بازیگران گفته و ادا میشوند. در واقع اسب سفید پادشاه هیچ انگاره نمایشی و دراماتیکی در خود ندارد.
بازیگری نیز در اسب سفید پادشاه مانند مفهوم و هویت فیلمنامه لطیفی؛ پیش پا افتاده است. الناز شاکردوست همچون همیشه تکراری؛ شلوغ و آماتور جلوهگری میکند و بقیه نیز که اصولا جایی برای نمایش و پرداخت پیدا نمیکنند چیزی برای گفتن ندارند.تدوین و موسیقی فیلم نیز درهم ریخته و بیمنطق است. اسب سفید پادشاه بیشتر به یک فیلم هندی یا یک ویدئو کلیپ سینمایی شبیه است؛ نماهای گشتوگذار ماری در شهر را به یاد بیاورید. اینقدر لطیفی کاراکتر ماری را در خیابان میچرخاند که تماشاگر سرسام میگیرد، و این ترفند فقط برای جور درآمدن زمان موسیقی و آواز است.
جالب اینجاست که در چنین فیلمی گفتارها گاهی از منظر یک کلام عادی خیابانی به قالب فاخر و نصیحتگونه و در مواقعی به شعارهای باسمهای نیز تبدیل میشوند. آنچه تماشاگر از سوی قهرمانان ماجرا میبیند و میشنود پیش از این بارها و بارها در سینمای ایران دیده است. یک دختر جنوب شهری تاوان ندانم کاریهایش را پس میدهد در حالی که معصوم و بیگناه است و این نامزد شمال شهری و مرفه اوست که خائن است. گاهی به نظر میرسد چنین داستانهایی از فرط تکرار دیگر قابل ارائه نیستند، اما وقتی کارگردانی مانند محمدحسین لطیفی سراغ چنین مضامینی میرود باید پذیرفت متاسفانه هنوز جای کار برای چنین داستانهایی در سینمای ما وجود دارد.
اسب سفید پادشاه یک فیلم سطحی؛ پیش پاافتاده و سرشار از شعارزدگی است. فیلمی که نشان میدهد هنوز ساخت آثار خانوادگی و اجتماعی بر پایه استانداردهای غیرواقع و غیرمنطقی نظیر رنگی بودن چشم بازیگران استوار است.
مهدی تهرانی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد