پرسه در میدان حسن‌آباد

هزار رنـگ؛ هزار صنف

باد بین درختان می‌پیچد و همه برگ‌ها را به حرکت درآورده و به همه جا گرد و غبار می‌پراکند. کارتن‌های خالی به جامانده از مغازه‌ها کنارش تلنبار شده و آنها که سبک‌تر است با حرکت باد به این طرف و آن طرف می‌رود، او ولی با چهره‌ای رنگ پریده و هیکلی تکیده ولاغر با لباسی که به تنش زار می‌زند بی‌حرکت و ساکت کنار وسایلش که شامل یک سطل رنگ خالی و چند فرچه کوچک و بزرگ و یک دمپایی پلاستیکی است، زیر فلشی که جهت میدان حر را نشان می‌دهد خیره به میدان حسن‌آباد و هیاهویش به انتظار کسی که برای کار به سراغش بیاید نشسته است.
کد خبر: ۸۰۹۴۹۳
هزار رنـگ؛ هزار صنف

ساعت از وقت پیدا شدن مشتری گذشته و دوستانش از یافتن کار مایوس شده و رفتهاند، ولی او همچنان منتظر است کسی بیاید. نمیداند از کی و چه وقت برای یافتن مشتری به این میدان آمده فقط میداند که به سفارش دوستش به خیل آفتاب نشینان میدان حسنآباد برای کار روزمزد پیوسته است.

میدان سنگفرش شده حسنآباد، بین خیابان امام خمینی از شرق و غرب و وحدت اسلامی در جنوب و خیابان حافظ در شمال قرار گرفته است. میدانی که دور تا دور آن را بنایی با معماری خاص و گنبدی، شکل داده است.

مجاورت با خیابانهای شلوغ مرکز شهر و میدان بزرگ توپخانه این میدان را هم یکی از میدانهای شلوغ و در عین حال پل ارتباطی با جنوب تهران کرده است. بخصوص رفت و آمد اتوبوسهای پارک شهر از این مسیر و ایستگاه مترو وسط میدان باعث شده که این میدان جزو میدانهای مهم تهران محسوب شود. میدانی که در روزگاران دور در زمان قاجار جزو یکی از باغات بزرگ تهران و جزو املاک میرزا یوسف آشتیانی بوده و به نام پسرش حسن، حسنآباد نامیده شده است. پس از مرگ میرزا یوسف آشتیانی وفروش زمینهای او محله حسنآباد به شکل میدانگاهی کوچکزاده شد. در دوره پهلوی اول میدان با چهار ساختمان قرینه به همت قلیچ باقلیانو با نظارت معمار ارمنی لئون تادوسیان به سبک معماری دوره رنسانس ایتالیا ساخته میشود؛ بنایی که از آن زمان تاکنون به همان شکل باقی مانده است. البته ضلع جنوب شرقی آن توسط بانک ملی تخریب و دوباره باسازی شده است.

کوچه پسکوچههای اطراف میدان حسنآباد پیچ در پیچ و باریک و بنبست است و اکثر این بن بستها به پاساژ یا بازارچه تبدیل شده است.

اما اطراف میدان و زیر گنبدهای میدان حسنآباد مغازههایی با کاربریهای مختلف فعالیت میکنند. محلیها تاریخچه شکلگیری این مشاغل را نمیدانند، اما هر ضلع میدان به مرکز فعالیت یک صنف تبدیل شده است. مثلا ضلع جنوب غربی میدان شده محل فعالیت فروش کاموافروشان؛ کامواهای رنگارنگی که در رنگ و جنس آنقدر متنوع هستند که خانمهای میل به دست برای انتخاب باید ساعتها تکتک مغازهها را گز کنند. حتی حالا که زمان پوشیدن لباسهای بافتنی تمام شده است هنوز هم این مغازهها خریداران خود را دارند. در ادامه همین راسته به سمت خیابان وحدت اسلامی محل فروش سیسمونی و تختخواب کودکان و نوجوانان بود که در حال حاضر تنها یک یا دو مغازه از آنها باقی مانده و بقیه مغازهها به خیل مغازههای ابزار و یراقفروشی خیابان امام خمینی پیوستهاند.

مانکنهایی که نه لباسهای خوشدوخت، بلکه لباسهای ضخیم و خشن را به تن کردهاند تا این بار نه خریداران خوشسلیقه که کارگران را برای حفاظت از جانشان وادار به خرید لباس کنند ضلع غربی میدان را به خود اختصاص دادهاند. اینجا محل فروش لباس و وسایل ایمنی کارگران است. در امتداد همین راسته لباس نظامی و با همه مخلفاتش که شامل لباس فرم و سردوشی و انواع اتیکت وکولهپشتی و فانوسقه و پوتین و حتی باتوم است نیز یافت میشود. اگر لباس سربازی برایتان تنگ یا گشاد است چرخ خیاطی این مغازهها به داد شما خواهند رسید تا اگر لازم باشد با قیمت بسیار اندک آنها را برایتان اندازه کنند.

اما برسیم به شمال میدان؛ اینجا زمانی قبرستان بوده و به روایتی، میرزا رضا کرمانی ـ کسی که ناصرالدین شاه را کشته ـ در این قبرستان دفن شده است، اما قبرستان به ایستگاه آتشنشانی تبدیل شده است. به پاس خدمات آتشنشانها مجسمههایی از آنها ساخته شده که روبهروی آتشنشانی، بالای پل رو گذر نصب شده است. در امتداد خیابان حافظ بازار مبلمان اداری قرار دارد و خیلی از برندهای معروف این صنف در اینجا بازارشان داغ است؛ البته مغازههای کوچه بیژن و ابتدای خیابان جامی نمایشگاهی بزرگ از این لوازم هستند که ممکن است در شیک بودن و تنوع قیمت شما را شگفت زده کنند؛ شاید نمونه آنها را در هیچ جای تهران نتوانید بیابید. دقیقا روبهروی همین خیابان در ضلع شمال شرق ابتدای خیابان امام خمینی از میدان حسنآباد بورس قفسههای چوبی وفلزی و مصنوعات فلزی قرار دارند و در ادامه، مغازهها و فروشگاههای ابزار و یراقفروشیها شروع میشود.

آچارهایی که به ترتیب قد ایستادهاند. متههای بزرگ وکوچک از نوع خانگی تا متههای بزرگ صنعتی و مهرههای آنقدر بزرگ که چشم را خیره میکنند. پیچگوشتیها هم به همین ترتیب. در بعضی از پاساژها و بازارچه اطراف میدان، ابزارها چنان با دقت و نظم و شیک چیده شدهاند که اگر خریدار هم نباشید توجهتان به سمتشان جلب میشود. اما یک کار دیگر هم که در اینجا رواج دارد، فروش دستگیرههای در و تمام ملزوماتی است که به درها مربوط میشود، به همراه انواع قفلهای قدیمی و دیجیتالی و رمزدار.

نزدیک غروب آفتاب است؛ چراغ مغازهها یکییکی روشن میشود و کارگر تنهای کنار خیابان، حالا بساطش را جمع کرده و ناامید از یافتن مشتری، با طمانینه پلههای مترو را پایین میرود، تا فردا که روز دیگری است. روز از نو و شاید روزی از نو.

اکرم بیگی / چمدان (ضمیمه آخر هفته روزنامه جام​جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها