در یکی از روز‌های بهمن 1390، فردی با اضطراب و نگرانی به پلیس آگاهی مراجعه کرد و از ناپدید شدن برادرش که یکی از مدیران شهرستان بناب بود، خبر داد.
کد خبر: ۷۸۵۷۸۵

پرونده پس از تشریفات اداری برای رسیدگی و تحقیقات به من ارجاع شد. پس از تحقیقات مقدماتی معلوم شد این فرد عصر روز قبل برای شرکت در جلسه اداری با خودروی شخصی خود از خانه خارج شده و دیگر بازنگشته است. در بررسی‌های بیشتر متوجه شدیم تلفن همراه او نیز ساعتی پس از مفقود شدن خاموش شده و دیگر پاسخگوی نیست.

پس از هماهنگی‌ قضایی، مکالمات تلفن همراه این مرد را بررسی کردیم. تحقیقات نشان می‌داد تلفن همراه این مدیر پس از چند تماس کوتاه در یکی از شهرهای همجوار خاموش شده است. در بررسی بیشتر معلوم شد این فرد با یک شماره خاص تماس گرفته و چند پیامک ارسال کرده است.

این موضوع شک ما را برانگیخت. می‌دانستیم با پیگیری این موضوع سرنخ خوبی از سرنوشت مرد گمشده به دست می‌آید.

با این پیش‌زمینه از همسر این مدیر که در یکی از ادارات مشغول کار بود در مورد خصوصیات اخلاقی و رفتاری او تحقیق کردم که مشخص شد مرد ناپدید شده بسیار تندمزاج و در چند ماهِ اخیر، بی‌حوصله و مکالمه‌های تلفنی‌اش شک‌برانگیز بوده و همسر این مرد مدعی شد هر بار هم که تلفن او را مخفیانه بررسی می‌کردم او تمام پیامک‌ها و تماس‌ها را حذف کرده بود.

اظهارات همسر آقای مدیر شک مرا بیشتر کرد به همین دلیل آخرین مالک تلفنی که مقتول با او در تماس بود شناسایی و به پلیس آگاهی احضار شد.

صاحب تلفن همراه که پسر جوانی بود در بازجویی‌ها مدعی شد از شماره یاد شده استفاده نمی‌کند و مدتی است این تلفن در دست همسر برادرش است.

بلافاصله خانه زن برادر مالک خط، شناسایی و مشخص شد کسی در خانه نیست. با احتمال این‌که فقدانی ممکن است به علت رابطه پنهانی به قتل رسیده باشد، پرونده ابعاد جدی‌تری به خود گرفت. همان شب، خبر پیدا شدن خودروی رها شده این مرد در یکی از شهرستان‌های همجوار گزارش شد.

در بررسی خودرو هیچ اثر و مدرکی به دست نیامد. در ادامه تحقیقات، خانه مادر این زن در یکی از روستا‌های اطراف شناسایی و از او در این باره تحقیق شد، اما این زن مدعی شد دخترم به اتفاق داماد و پسرم به تهران رفته‌اند.

این موضوع به نظر می‌رسید واقعیت ندارد به همین دلیل تصمیم به بازجویی گرفتم. این زن در بازجویی خبر داد که دخترش در خانه پدربزرگش در روستا پنهان شده است. زن جوان که نامش نسرین بود، دستگیر و به اداره آگاهی منتقل شد.

نسرین در بازجویی‌های اولیه، ارتباط تلفنی با مرد ناپدید شده را تائید کرد و در مورد نحوه آشنایی‌اش گفت: چند روز پیش مریض شدم و به خانه مادرم در روستا رفتم و از آنجا که تلفن خانه آنها قطع شده بود؛ با تلفن همراه خودم با اداره مخابرات برای رفع قطعی تلفن تماس گرفتم و بعد چند بار مشکل را پیگیری کردم.

بعد از چند روز پیامکی خالی از شماره‌ای ناشناس که بعدها فهمیدم مرد ناپدید شده است، به دستم رسید و همین کم‌کم باعث آشنایی‌مان شد.

او اصرار بر ادامه این رابطه داشت. حوالی عصر ‌روز حادثه بود و من تنها در خانه نشسته بودم که تلفن همراهم زنگ زد. خودش بود و اصرار داشت که اگر تنها هستم به خانه‌ام بیاید. من هم قبول کردم.

ساعتی بعد مرد جوان به خانه‌ام آمد. او ساعتی در خانه ما بود که ناگهان در حیاط باز شد؛ شوهرم بود. برای سرکشی به کبوترانش آمده بود. او کمی کنار کبوترها ماند و چون هوا سرد بود به داخل خانه آمد که خودش را گرم کند.

فکر ‌کردم همین که گرم بشود می‌رود، اما انگار شک کرده بود. بعد از مدتی چراغ روشن اتاق خواب او را به اتاق خواب کشاند. در آنجا با مرد جوان روبه‌رو شد. ترسیده بودم، همسرم مرا در اتاقی انداخت و در را قفل کرد. سپس موضوع را به برادر، مادر و دایی‌ام اطلاع داد و پس از حضور آنان در خانه من به همراه مادرم از خانه خارج شده و به روستا رفتم.

صبح روز بعد از قتل مرد جوان مطلع شدم. بعد از قتل، برادرم به اتفاق شوهرم برای خروج از کشور به یکی از شهر‌های مرزی متواری شدند.

پس از این اعتراف با ردیابی و راهنمایی برادر یکی از متهمان فراری توانستم با به‌کارگیری شگرد‌های روان‌شناسانه آنها را که در حال ترک کشور بودند، منصرف کنم. متهمان وقتی به یکی از شهرهای همجوار آمدند، محل اختفا آنها را شناسایی کردم و توانستیم با کمک همکارانم آنها را دستگیر کنم.

ابتدا همسر نسرین را بازجویی کردم که با تائید حرف‌های او گفت: وقتی وارد خانه شدم به رفتارهای نسرین مشکوک شدم به همین خاطر در خانه ماندم و وقتی متوجه سروصدا در اتاق شدم شک من بیشتر شد. وقتی داخل اتاق رفتم با مرد غریبه‌ای روبه‌رو شدم. دیگر اختیارم دست خودم نبود. ابتدا همسرم را در اتاقی زندانی کردم و خانواده‌اش را در جریان گذاشتم. سپس با همدستم نقشه قتل مرد جوان را کشیدیم و او را با ضربات چاقو به قتل رسانده و جسدش را دفن کردیم. بعد هم ماشین‌اش را هنگام فرار در شهری رها کردیم.

با اعترافات متهم به قتل محل دفن جسد در حاشیه شهر را پیدا و جسد را به پزشکی قانونی منتقل کردیم. کشف و دستگیری متهمان پرونده، بازتاب گسترده‌ای در محافل عمومی و سیاسی شهرستان داشت.

ارتباط‌های پنهانی همیشه باعث اتفاق‌های ناگواری شده و بجز آبروریزی با قتل هم همراه است. نمی‌دانم با این‌که متهمان این پرونده‌ها می‌دانند خورشید هیچ‌وقت پشت ابر نمی‌ماند بازهم به ارتباط خود ادامه می‌دهند. این افراد مدعی هستند رفتار همسران‌شان باعث شکل‌گیری این ارتباط‌ شده، در صورتی که همسران با کمک مشاوران می‌توانند مشکلات خود را حل کرده و زندگی خود را گرم کنند.

بر اساس خاطره‌ای از ستوان یکم اباذر صدیقی

پلیس آگاهی شبستر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها