3 کارگردان فیلم‌های در حال اکران گروه هنر و تجربه از استقبال مردم درباره فیلم‌هایشان می‌گویند

سینمای بدون ستاره

فیلم‌های «تابور» ساخته وحید وکیلی‌فر، «من از سپیده صبح بیزارم» به کارگردانی علی کریم و «از تهران تا بهشت» ساخته ابوالفضل صفاری مدتی است که در سینماهای گروه هنر و تجربه اکران شده و به‌دلیل ویژگی‌های منحصربه‌فرد و فضاهای خاصی که دارد، مورد توجه و استقبال تماشاگران قرار گرفته‌ است.
کد خبر: ۷۵۲۶۴۷

«تابور» اثری متفاوت در سینمای علمی ـ تخیلی، «من از سپیده صبح بیزارم» فیلمی شاعرانه درباره پشت صحنه سینما و مراحل ساخت یک فیلم و «از تهران تا بهشت» هم اثری درباره سیروسلوک یک زن است؛ فیلم‌هایی که توسط سه جوان ساخته شده و ورود نسل تازه‌ای از فیلمسازان را نوید می‌دهد.

به بهانه اکران این آثار سراغ این کارگردانان رفتیم تا نظراتشان را درباره فیلم‌هایشان، گروه هنر و تجربه و سینمای ایران جویا شویم.

طعم محروم بودن ما شهرستانی‌ها

وحید وکیلی‌فر، کارگردان فیلم تابور درخصوص علاقه‌اش به سینما می‌گوید: در چهارده سالگی برای پیدا کردن فیلم‌های روز دنیا در کرمانشاه مسیر طولانی را با دو چرخه طی می‌کردم تا فیلم‌های مورد علاقه‌ام را پیدا کنم. تجربه همان سختی شیرین است که باعث شده امروز برای دست یافتن به سینمای مورد علاقه‌مان هر نوع سختی را تحمل کنیم. در دسترس بودن هر چیزی لذت تلاش برای کسب آن را از بین می‌برد. اصولا بچه‌های شهرستان در فضا و روحیات خاصی بزرگ می‌شوند. محروم بودن بچه‌های شهرستان از امکانات آنها را سر شوق می‌آورد تا با انگیزه بیشتری کار کنند و وسعت دید به آنها می‌دهد. برای من هم وضع همین‌گونه بوده است.

وکیلی‌فر در مورد فروش فیلمش، تابور توضیح می‌دهد: در اکران فیلم تابور به‌دنبال این‌که ببینم فیلمم چقدر فروش داشته نیستم. صد البته که فروش هر فیلم برای سازندگان آن مهم است، اما بیشتر از فروش، میزان حضور تماشاگران در سینماها و رضایتمندی آنها از فیلم مهم است. تابور فیلمی سخت و متفاوت حتی در میان فیلم‌های اکران شده در گروه هنر و تجربه است. انتظار نمی‌رود فروش آنچنانی داشته باشد، اما تا به حال هر آنچه از استقبال مخاطب دریافت کردیم، فراتر از انتظار ما بوده است. او ادامه می‌دهد: فروش فیلم تابور تا به حال قطعا در حد فیلم شهر موش‌ها2 نبوده، اما به تناسب و فراخور حال فیلم بسیار راضی‌کننده بوده است. معتقدم هر مخاطبی که برای دیدن این فیلم می‌آید خیرش به تداوم طرح هنر و تجربه می‌رسد. نه این فیلم بلکه دیگر فیلم‌های گروه هنر و تجربه باعث می‌شود تماشاگران عادت به فیلم دیدن در سینما را دوباره تجربه کنند و آیین سینما رفتن دوباره شکل گذشته خود را بگیرد، چون این فیلم‌ها هیچ نشانه فریب دهنده‌ای برای جذب مخاطب ندارد و تماشاگر صرفا برای دیدن فیلم به سالن می‌آید.

این کارگردان در بخش دیگری از صحبت خود می‌گوید: تا به حال تبلیغ خاصی برای این فیلم نداشتیم. از بودجه نفت هم برای اکران و تبلیغ فیلم خود استفاده نکردیم. هر آنچه برای این فیلم انجام شده توسط خود مخاطبان انجام شده که برای فیلم تبلیغ می‌کنند. تبلیغ دهان به دهان در جذب هرچه بالای مخاطب این فیلم بسیار تاثیر داشته یا شبکه‌های اجتماعی و مجازی که از اکران ما حمایت کردند. هنوز سه ماه از اکران فیلم‌ها در گروه هنر و تجربه نمی‌گذرد اما این طرح خوب توانسته در ذهن مردم جا باز کند. در میان فیلم‌های اکران شده در طرح هنر و تجربه فقط ماهی و گربه است که تهیه‌کننده فیلم خود کمپانی تبلیغاتی است و از تبلیغ خوبی برخوردار است. اما بقیه فیلم‌ها با درایت و هوشمندی سیاستگذاران گروه هنر و تجربه در مخاطب شناسی و جذب مخاطب توانست موفق باشد.

وکیلی فر درخصوص این‌که چه چیزی باعث علاقه مخاطب به فیلم سخت و متفاوت تابور شده، توضیح داد: یکسری از تماشاگران، دانشجویان و فیلم بین‌های حرفه‌ای سینما هستند. یکسری هم به‌دنبال فیلم‌های مرسوم سینما هستند. دانشجویان و خوره‌های فیلم لحظه به لحظه به دنبال تجربه جدید در سینما هستند و در نتیجه با فیلم‌های روز دنیا از هر نوعش سریع ارتباط برقرار می‌کنند. حال وقتی به گوش این افراد می‌رسد که فیلم جدید با فضای جدید و نوع داستان‌پردازی متفاوت از فیلم‌هایی که تا به حال در ایران دیده اکران شده است، این برایشان جذاب است. هم خودشان به دیدن این فیلم می‌آیند و هم به دوستان خود پیشنهاد می‌کنند.

او ادامه می‌دهد: مخاطب در سینمای ایران تا به حال بیشتر با فیلم‌های رئال (واقعگرا) روبه‌رو بوده است. وقتی فیلمی با فضای انتزاعی ـ تخیلی در سینما اکران می‌شود، این برایش جذاب است. هرچند همان‌طور که خودتان هم می‌دانید تابور فیلمی تخیلی به معنای مرسوم آن نیست و ما فضای فیلم جنگ ستارگان را نمی‌بینیم و فقط در تم فیلم احساس علمی ـ تخیلی بودن به مخاطب داده می‌شود.

کارگردان تابور درخصوص جذابیت‌های این نوع از سینما می‌گوید: از روز اول که سینما اختراع شد دو خط موازی با نام‌های سینمای تجاری و سینمای هنری در کنار هم حرکت کرد. فیلمسازها با سلایق و علاقه‌هایی که دارند یکی از این مسیرها را برای خود انتخاب می‌کنند. برای شخص من سینمای هنری و تجربی جذاب‌تر است، زیرا وقتی به تاریخ سینمای ایران نگاه می‌کنیم آنچه به‌عنوان تاریخ سینمای جهان از آن یاد می‌شود آن بخش از سینمای هنری است که حرفی برای گفتن دارد. سینمای تجاری و صنعتی بیشتر جنبه شعار و سرگرمی دارد. البته سینمای هنری و تجربی می‌تواند جنبه سرگرمی هم داشته باشد مثل بسیاری از آثار هیچکاک یا جان فورد که آن هم استثناست. وکیلی فر به صحبت هایش ادامه می‌دهد: وقتی ایده‌ای برای ساخت انتخاب می‌شود در وهله اول کاملا مشخص است و می‌دانیم متعلق به کدام سینماست. این ایده به شما فرم و شکل ساختار را نشان می‌دهد که از چه فرمی در چه شکل سینمایی آن استفاده کنید. برای من سینمای هنری و تجربی به این‌ دلیل ارزشمند است که می‌توانم به این شکل و قواعد سینمایی ایده‌آل‌ها و آرمان فیلمسازی خودم را اضافه کنم. نگاه خودم را با قواعد تثبیت شده سینمایی مخلوط کنم و دست به تجربه بزنم.

او در مورد این‌که ساخت چنین فیلم‌هایی به پشتوانه مالی خوبی نیازمند است هم می‌گوید: من از پشتوانه مالی بالایی برخوردار نیستم. سه سال برای پیدا کردن تهیه‌کننده فیلمنامه اول خودم، «گشر» تلاش کردم، اما نتوانستم پیدا کنم. این فیلمنامه در فستیوال بین‌المللی روتردام جایزه نقدی کسب کرد که من توانستم گشر را بسازم. با جوایزی که گشر در جشنواره‌های بین‌المللی کسب کرد، توانستم تابور را بسازم. هیچ‌وقت از ساخت چنین فیلم‌هایی حمایت نمی‌شود و در واقع این خود فیلم‌ها هستند که از ساخت خودشان حمایت می‌کنند. فیلم تابور با کمترین هزینه با گروه 9 نفره در 15 شب ساخته شد. در این فیلم خلاق‌ترین افراد همچون محمدرضا جهان پناه (فیلمبردار)، حسین مهدوی (صداگذار) و سعید اسدی (طراح صحنه) با من همکاری کردند که گرچه افراد بنامی نبودند، اما اثر و کارشان در معتبرترین فستیوال‌ها در کنار نام آورترین سینماگران دنیا به رقابت پرداخت. ظاهرا این افراد ناشناس هستند، اما مهم نتیجه کارشان است. این یعنی در سینمای ایران جوان‌های بسیاری هستند که اگر بتوانند، می‌توانند خلاقیت‌های خودشان را نشان دهند.

از کارگاه کیارستمی تا هنر و تجربه

علی کریم، کارگردان فیلم «من از سپیده صبح بیزارم» می‌گوید: با این‌که این فیلم هم از اکران محدودی برخوردار است و هم از تبلیغات محیطی و شهری برخوردار نیست، اما با این حال توانسته مخاطب خود را در همین چند روز ابتدایی اکران به دست بیاورد.

او ادامه می‌دهد: به نظر من نفس اکران فیلم‌ها در گروه هنر و تجربه خود اهمیت بسیاری دارد. این طرح در ابتدای راه است و قطعا در ادامه با موفقیت همراه می‌شود و فیلم‌های این طرح هم به آرامی مخاطب خود را پیدا می‌کند.

کریم درخصوص میزان رضایت مخاطبان بعد از دیدن فیلمش توضیح می‌دهد: مخاطب این نوع فیلم‌ها افرادی هستند که پیگیر فیلم‌های متفاوت سینما هستند. آنها می‌دانند که این جنس سینما از حجم تبلیغات زیادی برخوردار نیست. این تماشاگران به میل خود به دیدن این فیلم‌ها می‌آیند و می‌دانند قرار نیست با تبلیغات فراوان و حضور ستاره‌ها به سینما بروند و دست خالی برگردند. خوشحالم در کنار این گروه از مخاطبان به دیدن فیلمم نشستم؛ کسانی که نه دوستان من بودند و نه برای ستاره‌های فیلمم آمده بودند. این مخاطبان صرفا برای دیدن فیلمم وقت گذاشته بودند و من از این بابت خوشحالم. آنها در سالن مرا به‌عنوان کارگردان نمی‌شناختند، اما می‌دیدم که از دیدن فیلم راضی هستند و این برایم اهمیت زیادی دارد.

کارگردان فیلم «چاله» ادامه می‌دهد: فیلم‌های اکران شده در گروه هنر و تجربه خودشان هستند که مخاطب خود را جذب می‌کنند. این فیلم‌ها بر عکس فیلم‌های جریان اصلی سینما از طبل تبلیغاتی برخوردار نیست. فیلم‌هایی نظیر تابور، پرویز یا من از سپیده صبح بیزارم، خودشان کم‌کم مخاطبان را به سینما دعوت می‌کنند. مخاطب از ابتدا تا به انتها به دیدن فیلم می‌نشیند و نگران هزینه‌ای که می‌پردازد، نیست. در فیلم‌های جریان اصلی سینما بخش زیادی از مخاطب به واسطه تبلیغات و حضور بازیگران چهره به دیدن فیلم می‌رود و بعد با فیلمی روبه‌رو می‌شود که انتظارش را برآورده نمی‌کند. اما تماشاگران این نوع فیلم‌ها سینماروهای متداول نیستند، بلکه گروهی از مخاطبان هستند که مدت‌هاست به سینما نرفتند و با گروه سینمایی هنر و تجربه با سینما آشتی کرده‌اند و از ابتدا می‌دانند قرار است چه نوع فیلمی ببینند.

کریم که پیش از فیلمساز شدن، دستیار کارگردان‌های مطرحی بوده، در مورد انتخاب این جنس از سینما برای کارکردن توضیح می‌دهد: این‌که دستیار کارگردان‌های مطرحی بودم، دلیل نمی‌شود که ژانر کاری آنها سلیقه موردنظر من باشد. من بعد از این‌که در ورک شاپ آقای کیارستمی شرکت کردم در کنار صد فیلم که آن سال با موضوع فرش ایرانی در این ورک‌شاپ ساخته شده بود فیلمی به نام «زرد، آبی، قرمز» ساختم که به عنوان بهترین فیلم ورک شاپ کیارستمی انتخاب شد و در فستیوال مونترال حضور پیدا کرد. آنجا بود که من یک شکل بیان تصویری را برای مسیر کاری‌ام در سینما پیدا کردم. قطعا این شکل کار کردن با زمانی که دستیار بودم متفاوت است. علاقه من به این نوع سینماست.

این کارگردان در مورد انتخاب بابک کریمی به‌عنوان تنها بازیگر چهره فیلم و ارتباط آن با گیشه گفت: آن زمان که من به آقای کریمی پیشنهاد بازی دادم او به این اندازه در فیلم‌ها بازی نداشت. آشنایی من با آقای کریمی به فستیوال ونیز برمی‌گردد که فیلم «چاله» من در آن جشنواره حضور داشت. وقتی آقای کریمی را دیدم همانجا به این فکر کردم که چه حضور و کاریزمای خوبی برای بازی در فیلم می‌تواند داشته باشد. همانجا برای فیلم بعدی خودم به او فکر می‌کردم.

کارگردان فیلم من از سپیده صبح بیزارم در ادامه درخصوص فضای باورپذیری که بر فیلمش حاکم است، می‌گوید: وقتی می‌شنوم که گفته می‌شود فیلم در فضایی روایت می‌شود که انگار دوربینی در کار نیست و تصاویر بداهه گرفته شده، خوشحال می‌شوم.

چون برای پلان به پلان این فیلم فکر شده است. فیلمنامه و میزانسن ما از قبل کاملا حساب شده بود و نزدیک به دو ماه روی تمام صحنه‌ها تمرین داشتیم. قصد ما باورپذیری قصه برای مخاطب بود که به آن دست یافتیم. چیزی نزدیک به 95 درصد فیلمنامه همان چیزی بود که روایت کردیم. شاید فقط در موارد بسیار معدودی بود که برای بهتر شدن مسیر فیلم از بداهه استفاده کردیم.

کریم در مورد کار با نابازیگران فیلم و همین‌طور کار با عوامل سینمایی در جلوی دوربین فیلمش هم توضیح داد: عوامل پشت دوربین که جلوی دوربین بازی داشتند از حرفه‌ای‌های سینما هستند و از آنجایی که در سینما کار کرده بودند با آنها براحتی کار می‌کردم. با بچه‌های نابازیگر هم از قبل آشنا بودم و روحیاتشان را می‌شناختم. سعی می‌کردم پلان‌ها را با حوصله بگیرم. کار سختی بود، اما بسیار صبوری به خرج می‌دادم. در این فیلم بعضی از صحنه‌ها را در 50 برداشت گرفتیم، اما ترجیح می‌دادم با حوصله و صبر کار کنم. می‌توانم بگویم در این فیلم تمرین صبر هم کردیم.

قصد فریب مخاطب را نداریم

کارگردان فیلم «از تهران تا بهشت» که سینما را با ساخت فیلم‌های مستندی چون نفت و دریا، مردمان شنی و رویای مروارید شروع کرده، از استقبال مخاطبان از فیلمش ابراز خشنودی می‌کند و می‌گوید: از میزان استقبال مخاطبان فیلمم واقعا تعجب کردم و می‌توانم بگویم شوکه شدم، زیرا پیش‌بینی چنین استقبالی را نمی‌کردم.

ابوالفضل صفاری توضیح می‌دهد: فیلم از تهران تا بهشت می‌توانست اکران عمومی بگیرد، اما مخاطب عام ممکن بود با این فیلم ارتباط برقرار نکند. ما با اکران عمومی قصد فریب مخاطب را نداشتیم. فیلم ما بازیگر چهره داشت و این حضور بازیگران چهره ممکن بود باعث گول زدن مخاطب شود. وقتی فیلم در گروه هنر و تجربه اکران می‌شود تکلیف مخاطب با فیلم مشخص است و مخاطب با علم به این‌که می‌داند فیلم با چه حال و هوا و چه ساختاری ساخته شده، به دیدن فیلم می‌آید.

این کارگردان درخصوص میزان استقبال مخاطبان از فیلمش که در حال اکران است، می‌گوید: چیزی در حدود ده سال است که مخاطبان دوران طلایی سینما یعنی همان تماشاگران دهه 70 از سینما فاصله گرفتند و جای این مخاطبان را یکسری تماشاگران فیلم‌های کمدی سرگرم کننده گرفتند. تلاش گروه هنر و تجربه این است که با اکران فیلم‌هایی با سلیقه‌های مختلف، این مخاطبان را دوباره به سینما دعوت کند و رونق را به سینما برگرداند. یکسری از تماشاگران ما فیلم‌های روز دنیا را که حتی رنگ اکران را به خود نمی‌بیند و فقط در فستیوال کن به نمایش درمی‌آید، تهیه کرده و می‌بینند. گروه هنر و تجربه در نظر دارد این قشر تحصیلکرده و دانشجویان را به سینما دعوت کند و من فکر می‌کنم دراین زمینه موفق عمل کرده است، زیرا در طول مدت اکران فیلمم به هر سالنی از سینما سر زدم فیلم‌های گروه هنر و تجربه سالن‌هایشان از دیگر فیلم‌های در حال اکران پرتر بود.

صفاری می‌گوید: نمی‌توانم بگویم مخاطب صددرصد از فیلم من خوشش می‌آید. تا اینجا عده‌ای خوششان آمده بود و عده‌ای هم فیلم را دوست نداشتند. اصلا ذات فیلم‌های گروه هنر و تجربه (و سینما) این است که یکی با آن خیلی ارتباط برقرار می‌کند و یکی هم نه.

کارگردان فیلم «انتهای زمین» درخصوص انتخاب بازیگران چهره‌ای همچون مهناز افشار برای فیلمش هم می‌گوید: بازیگران چهره را انتخاب کردم تا فیلمم دیده شود. فیلم انتهای زمین را بدون چهره ساختم، با این‌که در بیشتر جشنواره‌های جهانی شرکت کرد و چند جایزه هم گرفت، اما هیچ کس این فیلم را ندید و کسی هم خبری از آن نمی‌گیرد.

او می‌گوید: می‌خواستم از سعید پورصمیمی برای نقش سوزنبان استفاده کنم، اما او جعفر والی را به من پیشنهاد کرد. وقتی با آقای والی درخصوص نقش صحبت کردم با روی گشاده استقبال کردند و بخوبی از پس نقش برآمدند.

کارگردان فیلم از تهران تا بهشت در بخش دیگری از صحبت خود درخصوص ساختار معمول فیلم‌های سینمای ایران می‌گوید: تا کی فیلمسازان می‌خواهند در آپارتمان فیلم بسازند. رسالت فیلمساز این است که مخاطب را با هر اثرش به تفکر و اندیشه وادار کند. برای من به‌عنوان فیلمساز ساخت فیلم‌هایی اهمیت دارد که در پس آن اندیشه باشد. شاید تماشاگر در وهله اول بعد از دیدن این فیلم‌ها آن را پس بزند، اما این مساله پایدار نیست و او را در ادامه به تفکر وادار می‌کند. زمانی در سینمای ایران فیلم‌های سگ‌کشی، ناخدا خورشید و زیر درختان زیتون ساخته می‌شد که اتفاقا پر مخاطب هم بود. چرا فیلم «دونده» فروش داشت؟ پس آن مخاطبان کجا هستند؟ معتقدم ما به‌عنوان سینماگران و برنامه‌سازان تلویزیون می‌توانیم بسیار روی سلیقه مخاطب تاثیر بگذاریم. سینما و تلویزیون همچون دانشگاه است که می‌تواند نقش موثری در ارتقا یا تنزل سلیقه مردم داشته باشد.

معصومه جلالی ‌/‌ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها