از مهر 94، دانش‌آموزان دیرآموز برای تحصیل به مدارس عادی می‌آیند

بر پا به احترام دانش‌آموزان دیرآموز

پرچم سفید صلح قرار است بالا برود، این بار از روی پشت‌بام‌های مدارسی که می‌پذیرند چند دانش‌آموز دیرآموز در کنار دانش‌آموزان عادی درس بخوانند و فارغ از این که بهره هوشی‌شان چند درجه از مردم عادی کمتر است، مثل آنها در محیط‌های طبیعی تحصیل کنند.
کد خبر: ۷۵۰۸۶۱
بر پا به احترام دانش‌آموزان دیرآموز

مهر 94 قرار است مرز میان دو نوع هوش شکسته شود و هوش مرزی‌ها ، کنار هوش عادی‌ها قرار بگیرند و در یک فضا، پای درس‌‌هایی مشترک بنشینند. دانش‌آموزان دیرآموز، بهره هوشی 70 تا 85 دارند و از این نظر چند درجه‌ای پایین‌تر از دانش‌آموزان عادی‌اند که هوششان بین دو عدد 90 و 110 در حرکت است. دیرآموزها عقب‌ماندگی ذهنی ندارند، اما در یادگیری محدودیت دارند و باید این را اضافه کرد به اعتماد به نفس پایین آنها، ضعف انگیزه و ناتوانی‌‌ شان در تمرکز کردن‌های طولانی‌مدت و نیز یادگیری کند آنها در آموختن لغات و معانی آن. اما با این حال دیرآموزها قابل آموزش هستند و این قابلیت را دارند که از مدارس استثنایی پا بیرون بگذارند و به دنیای مردم عادی وارد شوند.

سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور و معاونت ابتدایی آموزش و پرورش ـ که به طور مشترک این برنامه را از سال آینده به طور جدی پیش خواهند برد ـ با تکیه بر همین ویژگی است که قصد دارند دانش‌آموزان دیرآموز را کنار دانش‌آموزان عادی بنشانند تا هم دیرآموزان بدانند مردم عادی چگونه‌اند و هم دانش‌آموزان عادی درک کنند بجز خودشان انسان‌های دیگری نیز هستند که نیاز به آموزش، توجه و زندگی دارند.

مجید قدمی، رئیس سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور در آستانه روز معلول (دوازدهم آذر) این خبر را رسانه‌ای کرد و ایسنا از قول او نوشت هدف از کنار هم قرار دادن آنها با دانش‌آموزان عادی، آماده کردن افراد برای زندگی طبیعی است؛ یعنی آماده کردنشان برای ورود به دنیایی که در آن همه جور آدم با همه نوع توانایی و هر میزان هوش وجود دارد.

درواقع این رویکرد مخالفان سیستم جداسازی است، کسانی که می‌گویند همان‌طور که جدا کردن دانش آموزان تیزهوش از دانش‌آموزان عادی کار خطایی است، جدا کردن دیرآموزان از دانش‌آموزان عادی نیز کار درستی نیست، چون این دانش‌آموزان با هر میزان بهره هوشی و توان ذهنی پس از پایان تحصیلات به جامعه‌ای وارد می‌شوند که دیگر هیچ مرزی میان افراد کشیده نمی‌شود و همه باید در یک جامعه گسترده هزار رنگ و نقش با هم به تفاهم برسند.

این موضوع از دیدگاه علم روان‌شناسی نیز مورد تائید است، طوری که از این زاویه، تحصیل دانش‌آموزان دیرآموز در کنار کودکان عادی، کاری است برای رعایت حقوق افراد و برقراری عدالت آموزشی.

سیده فاطمه شفیعی از روان‌شناسان مدافع این طرز فکر است که به ایسنا می‌گوید کلاس‌های تلفیقی راهی است برای شکوفایی توانایی‌های بالقوه دانش‌آموزان دیرآموز، البته به این شرط که معلمان در تماس با این‌گونه کودکان آنها را درک کرده و بپذیرند و از رهگذر توجه به نیازهای ویژه این دانش‌آموزان، به سازگاری اجتماعی، عاطفی و پیشرفت تحصیلی آنها کمک کنند.

این روان‌شناس حتی پا را فراتراز این می‌گذارد و می‌گوید در سال‌های گذشته مسئولان و برنامه‌ریزان گمان می‌کردند برنامه‌های آموزش تلفیقی فقط با قرار دادن این دو گروه دانش‌آموز کنار هم خاتمه یافته و اهداف این نوع آموزش محقق شده، در حالی که امروزه اجرای برنامه‌های یکپارچه‌سازی آموزشی فقط به یکپارچه‌سازی مکانی و فیزیکی ختم نمی‌شود و این نوع آموزش، داشتن تعامل‌های اجتماعی واقعی و غنی‌سازی محیط‌های آموزشی را نیز شامل می‌شود.

اگر این گفته‌ها را با برخی واقعیت‌های موجود در کشور تطابق دهیم، خواهیم دید این که هنوز در برخی مدارس که طرح تلفیق در آنها اجرا شده، دانش‌آموزان عادی، دیرآموزان را مورد تمسخر قرارمی دهند یا به دلیل سرعت کندشان در یادگیری، آنها را از خود می‌رانند و طرد می‌کنند یا حتی برخی مدارس از پذیرش دانش‌آموزان دیرآموز طفره می‌روند و برخی معلمان رغبتی به داشتن چنین دانش‌آموزانی ندارند همه نشانه‌هایی است بر این که نظام آموزشی کشور برای پیاده کردن طرح یکپارچه‌سازی به معنی اصلی آن یعنی ایجاد پذیرش در محیط مدرسه و آموختن مهارت‌های ارتباطی به هر دو گروه از این دانش‌آموزان راه درازی در پیش دارد.

چند پژوهش قابل تامل

طرح یکپارچه‌سازی یا آموزش فراگیر یا نشاندن دانش‌آموزان دیرآموز کنار دانش‌آموزان عادی در کشور برنامه جدیدی نیست. این کار 20 سال سابقه دارد، ولی چون به صورت فراگیر در سراسر کشور اجرا نشده و در دوره‌های مختلف افت و خیزهای فراوان داشته و هنوز پس از 20 سال برخی مقاومت‌ها علیه آن وجود دارد، می‌شود سال 94 را نقطه عطف این برنامه دانست و آن را شروعی دوباره برای طرح یکپارچه سازی قلمداد کرد.

سال‌های آغازین اجرای این طرح، قرار بر این بود دانش‌آموزان دیرآموز و خانواده‌های آنها خدمات ویژه‌ای دریافت کنند که به پیشرفت تحصیلی دانش‌آموز هوش مرزی و به آرامش رسیدن خانواده او بینجامد، که البته این کار زیاد دوام نیاورد. در اوایل دهه 80 نیز کلاس‌های ضمیمه طراحی شد تا دانش‌آموزان دیرآموز در یک کلاس جداگانه در داخل مدرسه عادی تحصیل کنند، طوری که هم جزو مدرسه عادی باشند و هم نباشند که این کار نیز زیاد دوام نیاورد و متوقف شد. همین عوامل سبب شد تا تعدادی از پژوهشگران درباره ثمرات یکپارچه‌سازی در مدارس نقاط مختلف کشور دست به تحقیق بزنند و نتایجی را منتشر کنند که قابل تامل است.

در یک تحقیق که به صورت پایان‌نامه منتشر شد (با عنوان مقایسه پیشرفت تحصیلی و سازگاری اجتماعی دانش‌آموزان پایه اول ابتدایی دیرآموز استفاده‌کننده از کلاس‌های ضمیمه و عادی) این نتیجه به دست آمد که کنار هم قرار گرفتن این دو گروه از دانش‌آموزان نقش زیادی در بالا بردن معدل دانش‌آموزان دیرآموز دارد و این کار باعث پیشرفت تحصیلی آنها می‌شود، ضمن این‌که این کار سازگاری اجتماعی دانش‌آموزان دیرآموز را هم بالا می‌برد. این تحقیق البته نشان داد که بیشتر والدین دانش‌آموزان عادی همکلاس با کودکان دیرآموز نسبت به این مساله موضعی آشتی‌ناپذیر داشته و باور دارند این تلفیق باعث افت تحصیلی فرزندشان می‌شود.

سال 92 نیز نتایج پژوهشی در شهر زنجان با عنوان «بررسی چگونگی تعامل اولیا، معلمان و دانش‌آموزان عادی و دیرآموز و رابطه آن با افت تحصیلی دیرآموزان در مدارس عادی» منتشر شد که وضعی مشابه را گزارش می‌کرد. این بررسی نوعی دید منفی نسبت به این تلفیق را نشان داد، طوری که گزارش می‌داد بیشتر والدین دانش‌آموزان دیرآموز محیط یادگیری فرزندشان را مشوق یادگیری نمی‌دانند و این دانش‌آموزان با سرخوردگی تحصیلی، اجتماعی و مشکلات سلامت ذهنی مواجه می‌شوند. از سوی دیگر معلمانی که در این بررسی اظهار عقیده کرده بودند، اذعان کردند دانش‌آموزان دیرآموز با رفتارهای نامناسب موجب آزار دانش‌آموزان دیگر می‌شوند و با توانایی ضعیف در حیطه یادگیری، سطح آموزش کلاس را پایین می‌آورند.

این در حالی است که براساس پژوهشی دیگر با عنوان مقایسه میان پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزان دبستانی دیرآموز و عادی که سال 83 به پایان رسید، این نتیجه به دست آمد که تعداد سال‌های تکرار پایه در دانش‌آموزان دیرآموز به طرز معناداری از دانش‌آموزان عادی بیشتر است و پیشرفت تحصیلی دیرآموزان کمتر از دانش‌آموزان عادی است و دیرآموزان بیشتر ترک تحصیل می‌کنند.

این نتایج نشان می‌دهد برنامه یکپارچه‌سازی تا چه اندازه حساس است و چه ظرایفی در آن نهفته؛ برنامه‌ای که بیش از کنار هم قرار دادن ظاهری دو گروه از افراد باید مراقب از دست رفتن انگیزه‌های تحصیلی، سرخوردگی، پایین آمدن عزت نفس، افت تحصیلی، کیفی ماندن آموزش‌ها و ماهر بودن معلمان نیز باشد.

تلفیق خوب است به شرط رفع مشکلات

دوران ایزوله کردن آدم‌ها به علت تفاوت‌های فردی‌شان در دنیای پیشرفته امروزتمام شده، آموزش و پرورش ما هم که می‌خواهد پوسته سنتی‌اش را بشکند و پا به دوره تحول نظام آموزشی بگذارد، چاره‌ای جز دوری از سیاست قرنطینه کردن آدم‌ها ندارد.

طرح یکپارچه‌سازی یا آموزش تلفیقی می‌تواند شروعی خوب برای اجرای این رویکرد باشد، البته به این شرط که موانع موجود بر سر راه این برنامه برداشته شود. محمد احسانی، معاون آموزش ابتدایی آموزش و پرورش شهرستان‌های استان تهران به جام‌جم می‌گوید از زمره مخالفان جداسازی دانش‌آموزان است به این شرط که خط قرمزها زیر پا گذاشته نشود، مثلا دانش‌آموزانی به کلاس‌های عادی فرستاده نشوند که ضعف یادگیری‌شان به اندازه‌ای باشد که در آموزش کلاس اختلال ایجاد کند یا معلمانی به کار گرفته شوند که تجربه کافی ندارند.

او تراکم بالای کلاس‌های درس را نیز مانع مهمی بر سرراه آموزش تلفیقی می‌داند و معتقد است این برنامه در صورتی موفق می‌شود که جمعیت کلاس‌ها کم شود و فشار ناشی از آموزش به کودک دیرآموز از این طریق از دوش معلم پایین بیاید.

او موافق یکپارچه سازی است چون این روش باعث می‌شود کودکان از سنین کم درک کنند افرادی مثل دانش آموزان دیرآموز هم در جامعه وجود دارند وباید مهارت‌های ارتباط با آنها را آموخت، اما در عین حال تاکید دارد این نگرش نباید باعث اجرای تصمیمات عجولانه و احساسی شود؛ زیرا آموزش تلفیقی نیاز به برقراری یک سیستم دارد که همه ارکان آن از معلمان و مدیران مدارس گرفته تا دانش آموزان و والدین آنها ملزم به آموزش دیدن و توجیه شدن هستند.

تورج امیری، کارشناس آموزش ابتدایی نیز از موافقان اجرای طرح یکپارچه سازی است و به جام‌جم می‌گوید: در سال‌هایی که این طرح اجرا شده هم افت تحصیلی دانش آموزان دیرآموز بهبود یافته و هم والدین آنها راضی اند که انگ خوردن‌ها به فرزند آنها به واسطه آمدنشان به مدارس عادی تمام شده است. اما او می‌گوید در همه سال‌هایی که این طرح اجرا شده برخی معلمان از فشاری که بر آنها تحمیل می‌شود، ناراضی‌اند چون ابتدا قرار بود به ازای هر سه تا چهار دانش آموز دیرآموزی که به کلاس‌های عادی می‌آیند، از جمعیت دانش آموزان عادی کلاس کم شود که در سال‌های اخیر به علت کمبود فضای آموزشی و نیروی انسانی این وعده محقق نشد.همچنین قرار بود معلمانی که در این طرح شرکت می‌کنند فوق العاده شغل بگیرند که بعد از سال 88 و با اجرا شدن نظام هماهنگ پرداخت، این فوق العاده نیز از بین رفت و عاملی برای نارضایتی و بی رغبتی معلمان شد.

اینها نشان می‌دهد اجرای برنامه یکپارچه سازی و آموزش فراگیر تا چه اندازه نیاز به تامین زیر ساخت و مهیا کردن مقدمات دارد و موفقیت این برنامه تا چه حد به راضی نگه داشتن معلمان به عنوان مجریان اصلی این برنامه وابسته است. این در حالی است که مجاب کردن خانواده‌های دانش آموزان عادی درباره فواید این برنامه و آموزش مهارت‌های ارتباطی به دانش آموزان عادی و همچنین آموزش خانواده‌های دانش آموزان دیرآموز برای تطبیق دادن خود با این محیط عادی از نیازهای اصلی است که نباید فراموش شود.

مریم خباز ‌/‌ گروه جامعه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها