خاطرم می‌آید چند سال پیش در کتاب «اندیشه» مرحوم محمد حجازی، داستانی را خواندم از شکایت یک مرد بیچاره و درمانده از رئیس و صاحب‌منصب اداره‌ای. حکایت مرد بینوایی بود که ماه‌ها با بیکاری و تبعاتش دست و پنجه نرم کرده و چلانده شده بود، با واسطه‌ای معرفی شده بود به آن اداره برای استخدام.
کد خبر: ۷۵۰۵۶۶

رئیس قبلی اداره که اتفاقا بدخلق و نچسب بوده، مرد را پذیرفته و بدون آن‌که حتی جواب سلامش را بدهد و اجازه نشستن برایش صادر کند، خشک و جدی با رویت پرونده‌اش رضایت داده بود به مشغول شدن او از ابتدای ماه آتی. همان واسطه به مرد بینوا مژده داده بود که رئیس بداخلاق خواهد رفت و جایگزینش نیکومردی است خوش‌اخلاق و مردم‌نواز و تو که تا حالا صبر کرده‌ای و مشکلات بیکاری و بی‌پولی را به جان خریده‌ای، یکی دو ماه دیگر هم دندان روی جگر بگذار تا با آمدن رئیس جدید، شغل بهتر و نان و آبدارتری در همان اداره برایت در نظر گرفته شود. مرد بیچاره هم پذیرفته بود و اتفاقا رئیس جدید بسیار هم تحویلش گرفته و با روی باز پذیرایش شده و وعده‌اش داده بود به یک پست خوب با رتبه بالای اداری. ماه‌ها گذشته و رئیس جدید هر بار مرد را دلخوش کرده بود که تا چشم برهم بگذارد، خود را در قامت یک کارمند خواهد دید و آن‌قدر وعده داده بود که در نهایت مرد بینوا آرزوی همان رئیس قبلی را کرده بود که لااقل کار راه‌انداز بود نه پشت‌هم‌انداز، گیرم که نچسب و بداخلاق.

حالا حکایت من است و مراجعه‌ام به دو بانک مختلف بابت افتتاح حساب. در بانک اول، متصدی صندوق سلام و خسته نباشیدم را شنیده و نشنیده گرفت و پاسخ نداد، اما در عوض کارم را سریع راه انداخت و معطلم نکرد، اما امان از کارمند بانک دوم که بظاهر گرم بود و خوش‌اخلاق و بامرام، اما چه کرد با من و وقت و اعصابم. ابتدا براساس تصور غالب بر جامعه که فکر می‌کنند خبرنگار جماعت همه جا برش ‌دارد، پرس و جوی بلیت قطار کرد برای تعطیلات در پیش‌رو. بعد یک چک رقم درشت را پاس کرد، دنبال دسته چک یک مشتری خاص رفت تا ببیند آماده شده یا نه، با متصدی یک آژانس مسافرتی که همان مشتری خاص معرفی کرده بود، تلفنی صحبت کرد برای بلیت قطار، با چند مشتری گفت و خندید و هر بار که با اعتراض نرم من مواجه می‌شد، قربان صدقه مرامم می‌رفت و به لطایف‌الحیلی آرامم می‌کرد. نشان به آن نشان که افزون بر نیم ساعت معطل ماندم و پابه‌پا شدم و البته یاد قصه مرحوم حجازی افتادم و این‌که تاریخ هر روز تکرار می‌شود، در قالب ماجراهای متفاوت در زمان‌های مختلف.

محسن محمدی / گروه رادیو و تلویزیون

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها