برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح چهارشنبه

راهپیمایی علیه اسلامی شدن غرب

برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح پنجشنبه

وحشیگری کدخدا

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «انقلاب اشک»،«فساد اقتصادی و هزینه هایی که دیده نمی‌شود»،«بازخوانی وعده‌های وزیر آموزش وپرورش»،«هاشمی، ظریف، زنگنه و دیگران»،«نقش دیپلماسی عمومی در اقتدار ایران»،«وحشیگری کدخدا»،«اربعین؛ نماد مبارزه با ظلم و جهل»،«جمع‌بندی نهضت عاشورا تا اربعین»،«چگونه یک اشتباه کوچک می‌تواند یک بحران ایجاد کند؟»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۷۴۸۳۶۰
وحشیگری کدخدا

کیهان:انقلاب اشک

«انقلاب اشک»عنوان یادداشت میهمان روزنامه کیهان به قلم سیدعلی ابراهیمی است که در آن می‌خوانید؛
پرده اول:
کربلا یک منطق است نه فقط یک منطقه و ماهیت استراتژیک واقعه عاشورا به گونه‌ای است که بالقوه از ظرفیت بالایی برای تأثیرگذاری بر مخاطب جهانی برخوردار است. پرداختن به مردی که در کمتر از یک و نیم روز تمام هستی خویش را به قربانگاه می‌برد تا در موضع و موقف شهادت، پرچم کرامت و آزادگی را به اهتزاز درآورد و رو در روی حکومتی بایستد که برای مرگ بوزینه خلیفه یک هفته در بلاد مسلمین عزای عمومی اعلام می‌کند؛ برافروختن آتش در خرمن نظام سلطه و دلجویی از محرومین و مستضعفین عالم است. زنده نگه داشتن قیامی که یک اقلیت هفتاد و دو نفری یک جمعیت سی هزار نفری را از نظر روحی شکست دادند؛ نفخه صوری است که حیات، شرافت و انسانیت انسان را احیا می‌کند. آنجا که حربن یزید ریاحی و تعداد دیگری از لشکر دشمن به سپاه امام پیوستند؛ اما یک نفر از سپاه امام به دشمن ملحق نشد. همچنین ممانعت ابن سعد از نبرد تن به تن با اصحاب سیدالشهدا، خود دلیل دیگری بر شکست روحی دشمن بود.

آری «گریه برای مظلوم، فریاد بر سر ظالم است» و چه ظلمی از این بالاتر که وقتی حضرت در مدینه فرمود اگر یزید خلیفه شود «و علی الاسلام السلام»، مردم یکدیگر را نگاه می‌کردند و ذهن علیل خواص جامعه نیز توان تبیین حقیقت را نداشت تا حنجره حناق گرفته عوام را به تکبیر قیام وصل کند. اعظم مصائب این است که در گردنه‌های نفس‌گیر تاریخ و بزنگاه‌های حساس، نسبت‌ها در جامعه اسلامی بر مبنای «خضر و موسی» رعایت نمی‌شود.

امتناع حسین بن علی از بیعت و مهاجرت ایشان از مدینه یک پیام داشت و آن‌هم حرکت در مسیر صلاح و رستگاری بود؛ «انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی» که اگر مثل یزید بر مردم حاکم شد باید فاتحه اسلام را خواند. ای کاش آن روز خواص و عوام مدینه به فرمان اولی‌الامر حقیقی خویش گردن نهاده و تمکین کرده بودند تا جنایاتی به مراتب سهمگین‌تر از آنچه در کربلا رخ داد در واقع حره، توسط لشکریان یزید به وقوع نمی‌پیوست. یزیدی که معتقد بود «لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحی نزل» بنی‌هاشم با حکومت بازی کرد و الا نه وحی نازل شد، نه خبری آمد.

سؤال، اگر حضرت فقط در خانه خویش می‌نشست و تسبیح به دست غفیله می‌خواند و روزه می‌گرفت باز هم حکومت ایشان را شهید می‌کرد؟ اگر اباعبدالله علیه‌السلام منفعل از سیاست روز و با کهولت سن در بستر بیماری از دنیا می‌رفت روح سلحشوری، مقاومت و بیداری اسلامی جریان می‌یافت؟ چیزی شبیه به عملکرد پاپ در دنیای مسیحیت.

اگر سبک زندگی ائمه معصومین چنین بود نه تنها خطری برای حاکمان نداشتند که خاصه بنی‌امیه و بنی‌عباس بسته‌های تشویقی بسیاری نیز به مردم اعطا می‌کردند تا به پیروی از این اهل بیت بشتابند و نتیجه آنکه شیعه دیگر مانایی و پویایی امروز را نداشت. شیخ عبدالله علایری آن عالم سنی مذهب منصف، تعبیر رسایی دارد که «هجرت رسول اکرم برای احداث ساختمان دین و حرکت امام حسین(ع) برای محافظت از این بنا بود».

درست است که صدای کربلا به خوبی به مصر و بحرین و یمن و عربستان نرسید اما امروز هر برکتی در خاورمیانه مشاهده می‌شود محصول نهضت عاشوراست. دکترین بیداری اسلامی و اندیشه امام راحل که فرمود: «تا کفر و شرک هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم»، پس «مسلمانان تمامی کشورهای جهان به فکر نگه داشتن وضع موجود نباشند که عزت و حیات در سایه مبارزه است و مبارزه با رفاه‌طلبی سازگار نیست»، برآمده از مرام عاشورا و مشرب فکری اسلام ناب است.

پرده دوم:
تحلیل‌گران سرویس‌های جاسوسی غرب بر این باورند که فرآیند فروپاشی ایدئولوژیک در پروژه ناتوی فرهنگی، یک اصل بنیادین دارد که در هر دوره تاریخی به شکلی ظهور می‌کند و کلید این فروپاشی در عصر حاضر، نابودی روحیه مقاومت در بین ایرانی‌هاست. براساس نظریه فرانسیس فوکویاما «شیعه پرنده‌ای است که دو بال دارد. یک بال سبز و یک بال سرخ.

بال سبز این پرنده همان مهدویت و روحیه عدالت‌خواهی اوست و بال سرخ‌شیعه، شهادت‌طلبی است که ریشه در کربلا دارد و او را نامیرا کرده است. برای پیروزی بر این ملت باید میل و ذائقه مردم را تغییر داد و رفاه‌طلبی را جایگزین شهادت‌طلبی کرد. این میل‌ها تغییر نمی‌کند مگر ارکان یک حکومت از آن حمایت کند.» فوکویاما «سینما» را یکی از ابزارهای این تئوری نامید که می‌تواند به نابودی مقاومت شیعی مدد رساند و هالیوود بهترین انتخاب برای خلق فرهنگی، جایگزین اسلام است.

به رغم انتظاری که از ظرفیت‌ نهفته در بطن سینمای ایران داریم، دل بستن به مجالس پرشور اهل بیت به عنوان خاکریز اول مقاومت می‌تواند نقش مهمی را ایفا و باقری‌ها، چمران‌ها، شهریاری‌ها، علی‌محمدی‌ها و تهرانی‌مقدم‌های دیگری را برای اردوگاه اسلام تربیت کند. پتانسیل و انرژی موجود در مجالس اهل بیت به حدی است که می‌توان از آن به عنوان دکترین مقاومت اسلامی در برابر استراتژی‌های دشمن یاد کرد. باید همان مجاهدتی که در عرصه‌های هسته‌ای، فضایی و موشکی انجام شده است در حوزه نهضت عاشورا نیز شکل بگیرد و این حماسه جاویدان به شکلی تأثیرگذار در عرصه بین‌الملل مطرح شود. بر هیئت فرض است که به عنوان پیش‌قراولان این مسیر، وحدت، یکی شدن و هم‌پوشانی را به عنوان شرط لازم رعایت کنند. مفهوم مخالف آن این است که نباید با عملکرد جزیره‌ای، اجتماعات کوچک، مناسبت‌گرایی و هرکس به راه خود، مسیر تحقق و نیل به اهداف متعالی را مختل کرد. باید صرف نشستن در مجالس اهل‌بیت، سیطره دستگاه لیبرال سرمایه‌گرایی غرب را به نابودی سوق دهد و برون‌داد این مجالس و مجامع، خواب را از چشمان سردمداران کفر جهانی بگیرد. در غیر این صورت اگر در کاخ‌سفید و کاخ‌الیزه هم روضه بپا کنیم نه تنها برای استکبار خطری ندارد که روسای جمهور آمریکا و فرانسه نیز در آن شرکت می‌کنند.

حضرت امام(ره) در بیانی وارسته فرمود: «ما هر روز باید گریه کنیم. ما هر روز باید برای حفظ این مکتب منبر برویم. البته یک مطلبی هم که بین همه ما باید باشد، این است که به مردم بفهمانیم که همه‌اش این نیست که ما می‌خواهیم ثواب ببریم. قضیه این است که ما می‌خواهیم پیشرفت کنیم. سیدالشهدا هم که کشته شد، نه اینکه رفتند یک ثوابی ببرند. رفت که مکتب را نجات بدهد، اسلام را پیشرفت بدهد، اسلام را زنده کند. شما هم که دارید نوحه‌خوانی می‌کنید، حرف می‌زنید، خطبه می‌خوانید، مردم هم گریه می‌کنند، همه روی این مقصد باشد که می‌خواهیم اسلام را با همین هیاهو حفظ کنیم، چنانچه تا حالا هم حفظ شده است. باید این نکته هم به مردم گفته شود و تذکر داده بشود که آقا، قضیه روضه‌خوانی این نیست که من یک چیزی بگویم و یکی هم گریه کند. قضیه این است- که وقایع کربلا- با گریه حفظ شده است». به تعبیر استاد مرتضی مطهری «گریه بر شهید شرکت در حماسه اوست.»

پرده آخر:
عاشورا عظیم‌ترین زرادخانه فکری جهان اسلام و محل اتحاد شیعه و سنی است. باید توجه داشت شهادت نوه پیامبر مکرم اسلام بازخورد نبرد با کفار و ارتش روم و عوامل خارجی نبود که برآیند جریانی خزنده و فاسد در درون دنیای اسلام بود. جریانی برآمده از دل نفاق به سردمداری، اشراف‌زاده‌های لامذهب. حضرت به دست «قیصر روم»، «سزار» یا «هراکلیوس» در مرزهای اروپا یا شمال آفریقا کشته نشد بلکه در مجاورت شهر کوفه، پایگاه حکومت پدرش در بیست سال قبل به قتل رسید. آنهم نه به دستور کلیسا یا موبد مجوس یا علمای یهود، که به فتوای مجتهدی به نام «شریح قاضی». پس باید با نگاه استراتژیک برای مظلومیت حسین علیه‌السلام گریست و در رثای سیدجوانان اهل بهشت اقامه عزا کرد. نه شیعیان حق دارند حضرت را فقط برای خود بدانند، نه انصاف است اهل سنت امام حسین را فراموش کنند. باید در یک فضای توأم با اخوت‌ اسلامی گردهم جمع شد و مقدمات تحقق جامعه آرمانی را فراهم کرد. «ما ملتی هستیم که با همین گریه‌ها یک قدرت 2500 ساله را از بین بردیم». گزاره‌ای که باید مطمح نظر قرار گیرد این است که فقط مرثیه تیغ‌ها و تیرها «مصیبه ما اعظمها» نیست، «واعظم رزیتها فی الاسلام» آنجاست که به قول علامه محمدتقی مصباح «درس‌آموزی ما از واقعه عاشورا محدود به ذکر مصیبت شود. در حالی که این حقیقت چنان عظیم است که بت‌پرستانی چون گاندی از آن درس زندگی گرفته‌اند.»

خراسان:فساد اقتصادی و هزینه هایی که دیده نمی شود

«فساد اقتصادی و هزینه هایی که دیده نمی شود»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم محمد حقگو است که در آن می‌خوانید؛همه ما کما بیش اخباری از فساد اداری، زمین خواری، رشوه خواری و فساد بانکی را در فعالیت های اقتصادی شنیده ایم. در ابعادی کوچک، ممکن است شما درون یک شعبه بانک که در مجاورت یک بازار قرار دارد، در صفی چند نفری منتظر نشسته باشید و ناگهان یکی از کسبه بازار که از مشتریان متمول بانک است، وارد شعبه شود و بدون توجه، مستقیماً به سراغ مسئول یکی از باجه ها برود و در نهایت تعجب مسئول آن باجه با نهایت عزت و احترام کار وی را خارج از نوبت راه بیندازد یا در ابعادی بزرگتر شرکتی را در نظر بگیرید که علیرغم ارتکاب یکی از زمینه های فوق مثلاً زمین خواری، موجب اشتغالزایی برای چند هزار نفر شده است و حتی فعالیت های خیرخواهانه هم در جامعه انجام می دهد.

آیا فعالیت های فاسد صورت گرفته دارای به ظاهر منافع عمومی، در نهایت موجب انتفاع برای جامعه می شود؟ به عبارت دیگر آیا راه انداختن آن مشتری بانکی در قبال حفظ آن مشتری و جذب پول وی در سیستم بانکی که به مصارف تسهیلات برسد؛ یا ایجاد اشتغالزایی آن شرکت گفته شده آن قدر منافع بعدی به همراه خواهد داشت که رعایت صف و یا قانون نادیده گرفته شود؟

از منظر اقتصادی، نگاهی به آرای مطرح شده در این زمینه حاوی نکات جالبی است. تا چندی پیش (اوایل دهه نود) با استناد به رشد اقتصادی کشورهایی هم چون اندونزی و تایلند که علیرغم وجود فساد فراوان، رشد اقتصادی چشمگیری داشتند، این دیدگاه وجود داشت که فساد، چرخه های اقتصادی را روغن کاری می کند و به طور کلی سیستم اقتصاد را با برطرف نمودن موانع سر راه سرمایه گذاری و فعالیت های اقتصادی کاراتر می سازد. به عبارت دیگر فساد موجب تخصیص منابع سرمایه گذاری به استفاده های کاراتر می شود. زیرا سرمایه گذاران کاراتر باید قادر به پرداخت رشوه های بالا و دیگر هزینه های ناشی از پدیده فساد باشند.

اما در دهه های اخیر، همزمان با مشاهده شدن تغییرات قابل توجه در اقتصادهای مختلف مانند بحران اواخر قرن بیستم جنوب شرق آسیا و در عین حال پیشرفت برخی کشورهای دیگر نظریات در این حوزه دچار تحول شده است. بر این اساس مطالعات به این نتیجه رسید که فساد نه تنها موجب روغن کاری چرخ های اقتصادی نمی شود بلکه موجب اختلال در هر سیستم اقتصادی می شود. چرا که هزینه های ناشی از فساد لزوماً توسط بخش کاراتر تولیدی پرداخت نمی گردد. حدود سه سال قبل بود که دادستان کل آلمان در اظهاراتی بیان داشت: فساد مالی ۲۰ تا ۳۰ درصد به هزینه ها در این کشور افزوده است!

فساد اقتصادی و هزینه های اقتصادی

در موضوع فساد اقتصادی لازم است به هزینه هایی که دیده نمی شوند هم توجه کرد. به عنوان مثال ایجاد انحصار برای مالکان فعالیت های فاسد گاه سبب می شود تا منابع مالی بسیار بیشتر از آنچه که آن شرکت ها صرف ایجاد شغل یا اقدامات خیریه ای می کنند در اختیار مالکان قرار گیرد. منابعی که سبب انحصار در خرید یا فروش کالاها شده و بازار را تحت تاثیر قرار خواهد داد. یادمان که هست ایجاد انحصار برای برخی واردکنندگان نهاده های دامی در سال های گذشته که طی یک رانت و فساد اقتصادی ایجاد شده بود سبب چه تلاطم هایی در بازار مرغ شد.

هم اکنون نیز می بینیم در حالی که عده زیادی از فعالان اقتصادی بنگاه های کوچک (که بیشترین اشتغال صنعتی کشور در این بخش اتفاق می افتد)، منتظر تسهیلات خرد بانکی برای سرمایه در گردش هستند، فساد های بانکی سبب تخصیص تسهیلات کلان بانکی به عده ای محدود شده است.

از سوی دیگر شاخص قابل توجهی به نام ادراک فساد وجود دارد که بر اساس نظرسنجی از مردم کشورها درباره شدت میزان فساد صورت می گیرد. هم اکنون ایران بر اساس آخرین آمار «سازمان بین‌المللی شفافیت» رتبه ۱۳۶ را داراست که قطعاً بر میزان اقبال سرمایه گذاران خارجی در کشور اثرگذار است.

فساد اقتصادی و هزینه های اجتماعی

نکته قابل توجه دیگر، هزینه های اجتماعی فساد اقتصادی است. عادی شدن رفتارهای فسادخیز که سبب افزایش هزینه مقابله با آن می شود و نیز لطمه خوردن نظام انگیزشی جامعه که سبب کاهش مشارکت اقتصادی و در نهایت کاهش اشتغال می گردد، از جمله این هزینه هاست.

از سوی دیگر تضمینی وجود ندارد که عدم برخورد جدی با فساد به سرایت آن به دیگران و نیز دیگر حوزه های امنیتی، سیاسی و .. منجر نشود. در تحقیق و بررسی که پارلمان ایتالیا در سال ۱۹۹۳ درباره فساد مالی مافیا انجام داده است مشخص شد اعتقاد به این که "دیگران هم همین کار را می کنند" یکی از دلایل مکرر فساد مالی بوده است!

ممکن است گفته شود قانون در برخی موارد نقص دارد و به اصطلاح بد نوشته شده است. آیا در این صورت باید قانون اصلاح شود یا برخی ضمن دسترسی به رانت های شخصی، قانون بد را دور بزنند؟

این موارد و سوالات فراوان دیگر پیش روی ماست. می توان اندیشید آیا هنوز هم اشتغال هایی که به واسطه فساد اقتصادی ایجاد می شود مهم است؟

رسالت:بازخوانی وعده‌های وزیر آموزش وپرورش

«بازخوانی وعده‌های وزیر آموزش وپرورش»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سیدباقر پیشنمازی است که در آن می‌خوانید؛براساس اصل‌های 87 و 133 قانون اساسی تعیین وزیران، از یک سو براساس پیشنهاد رئیس‌جمهور و از سویی دیگر، اعتماد مجلس شورای اسلامی صورت می‌گیرد و لذا وزیر پیشنهادی برای جلب اعتماد نمایندگان مردم اقدام به ارائه برنامه برای مدیریت وزارت پیشنهادی می‌کند. برنامه‌ای که "صوری" نیست و در صورت رسیدن به وزارت، صادقانه مصمم به اجرای آن است.

اگر چه بعد از رای اعتماد به ندرت اتفاق افتاده است که مجلس وعده‌های داده شده را بازخوانی و پیگیری کند، اما بعضی از وزیران مثل وزیر محترم آموزش و پرورش برنامه خود را در درگاه الکترونیکی وزارت، در معرض مراجعه و داوری عمومی گذاشته‌اند که این اقدامی شایسته تقدیر است و امیدواریم ادامه یابد. اگر جناب وزیر فرصت کنند هفته‌ای یکبار برنامه ارائه شده برای گرفتن رای اعتماد از مجلس را، بازخوانی کنند، با ایمانی که به اهمیت وفای به عهد دارند(1) نسبت به اولویت‌ها اهتمام بیشتری مبذول خواهند داشت. اکنون با سپری شدن بیش از 13 ماه از رای اعتماد نمایندگان محترم مردم به جناب وزیر، مواردی از برنامه یاد شده را بازخوانی می‌کنیم تا معلوم شود چه اتفاقی افتاده است:

1- در بخش باورها و بایدها شماره یک به موضوع فراهم آوردن زمینه رشد و شکوفایی استعدادهای فطری و زمینه تربیت‌پذیری دانش‌آموزان اشاره شده است که تفصیل آن در قسمت "هـ" با عنوان توسعه فعالیت‌های پرورشی و تربیت‌بدنی و غنی‌سازی اوقات فراغت در 9 بند آمده، کدامیک محقق شده‌اند؟

از احیا نقش تربیتی معلمان (بند 1) و مصون‌سازی دانش‌آموزان در مقابله با تهاجم فرهنگی و آسیب‌های اجتماعی (بند2) استقرار و توسعه نظام مراقبت اجتماعی و تربیتی در سطح مدارس کشور
(بند 3) استفاده از ظرفیت فعالیت‌های برون مدرسه‌ای برای تعمیق باور به معارف الهی (بند 4) و اجرای برنامه جامع و یکپارچه آموزش و فهم قرآن کریم (بند 5) تا طرح جامع تعمیق فرهنگ اقامه نماز (بند 6) و موارد دیگر....؟ داوری را به عهده خانواده‌ها می‌گذاریم که آورده‌های فرهنگی تربیتی نزولی یا صعودی فرزندان خود از آموزش و پرورش را می‌توانند ارزیابی کنند.

2- در شماره 2 همین قسمت آموزش و پرورش امری حاکمیتی اعلام شده است که سخن درستی است اما اگر اینگونه است با کدام نظام نظارتی و ارزش‌یابی فراگیر و فعال و مستمر، برکارکرد مدارسی که فوج فوج واگذار شده‌اند و کلید تعلیم و تربیت و سرنوشت دانش‌آموزان به آنان سپرده شده است، نظارت و مراقبت صورت می‌گیرد. مدارسی که نه با هدف توسعه فرهنگی تربیتی بلکه با هدف کاهش هزینه‌های آموزش و پرورش واگذار می‌شوند. چالش اقتصادی آموزش و پرورش قرار بود براساس وعده‌ای که در بند هفت باورها و بایدها ارائه شده است با مدیریت بهینه منابع و مصارف و افزایش بهره‌وری و افزایش سهم آموزش و پرورش از تولید ناخالص داخلی چاره‌ اندیشی شود نه برون سپاری بدون راهبری و نظارت، از این قبیل!

3- در شماره 3 باورها و بایدها تعهد شده است با ارتقاء کارکرد فرهنگی تربیتی وزارت در جهت تحقق اهداف مهندسی فرهنگی و اعتلای فرهنگ عمومی کشور و جلوگیری از نابسامانی اجتماعی و ترویج و نهادینه سازی سبک زندگی اسلامی اقدام شود.

در این زمینه نه تنها توفیقی حاصل نشده که مقابله و مهار نابسامانی تربیتی و اخلاقی داخلی برخی مدارس نیز از دست آموزش و پرورش خارج شده است، از حادثه تاسفبار کشته شدن یک معلم در کلاس درس در بروجرد تا حوادث ناگوار چند ماه قبل در یکی دو مدرسه تهران و ده‌ها حادثه مشابه که قرار نیست بیان شود و تنها در بولتن‌های محرمانه داخلی مسیر واحدهای ذیربط ستادی را طی می‌کنند و در قفسه آرشیو آرام می‌گیرند و ماه بعد بولتن بعد!

البته خواهند گفت در مورد سبک زندگی اسلامی کتاب‌هایی تهیه و منتشر شده است.

کتاب‌های یاد شده داستان‌هایی از سیره معصومین (ع) است که یک اقدام مثبت است اما چگونه است مجموعه‌ای که برای جامعه دانش‌آموزان دوره متوسطه تهیه شده برخی ملاحظات مهم را مورد تسامح قرار داده است؟

برای یک جامعه چند میلیونی با تیراژ 2000 جلد فقط! کتابی جیبی با میانگین 25 برگ و در دو رنگ و با قیمت 25000 ریال! که اگر یک دانش‌آموز شهرستانی بخواهد یک دوره آن را تهیه کند باید 350000 ریال بپردازد. با چنین قیمتی و اغلاط متعدد املائی تکراری بودن برخی صفحات و بدون ذکر منابع!

برخی از داستان‌ها بدون مخاطب‌شناسی و ارتباط موضوعی با اقتضائات سنی و معلوماتی دوره متوسطه، انتخاب شده است! مثل داستان پیشوای جوانمردان در کتاب پیشوای اندیشه که راویان اصلی آن از فرقه‌ای هستند که امام معصوم آن را منحرف توصیف کرده است.

در این داستان، ادبیاتی به امام نسبت داده شده است که برای دانش‌آموزان غیرمتعارف و دارای تاثیر سلبی است. داستان شولای انتقام در همین کتاب نیز از جهتی دیگر نامناسب است. معلوم می‌شود معاونت محترم پرورشی که اقدام به انتشار آن کرده است فردی را برای نظارت و کنترل کیفیت تعریف نکرده است.

4- در ردیف 4 باورها و بایدها بر ضرورت تحول بنیادین در آموزش و پرورش تاکید شده است اما اینکه دغدغه اصلی جناب وزیر و شوراهای تصمیم‌گیری ایشان تا کنون امر تحول بوده است یا مسائل دیگر، جای بررسی دارد. اینک مروری بر اظهارنظرهای انجام شده در این زمینه خواهیم داشت:

- وزیر آموزش و پرورش 12/4/93: امیدواریم بتوانیم زودتر آن را عملیاتی کنیم.

- مقام معظم رهبری در حکم دوره جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی 26/7/93: موضوع تحول و نوسازی در نظام آموزشی و علمی کشور اعم از آموزش عالی و آموزش و پرورش و نیز تحول در علوم انسانی که در دوره‌های قبلی مورد تاکید بوده است هنوز به سرانجام مطلوب نرسیده است. به تعویق افتادن این امور خسارت بزرگی متوجه انقلاب اسلامی خواهد کرد.

- دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی 11/9/93: سه سال از ابلاغ سند تحول (آموزش و پرورش) گذشته است ما نیز نسبت به روند اجرای سند تحول نگرانیم اما در عین حال نمی‌گوییم که مسئولان آن را کنار گذاشته‌اند!

تحقیقاً جناب وزیر خواهند گفت اقداماتی را شروع کرده‌ایم. در اینجا یک نمونه اقدام انجام شده را بررسی می‌کنیم.

کتاب روش عملیاتی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در سطح خرد (مدرسه) از انتشارات موسسه منادی تربیت وابسته به معاونت پرورشی وزارت است که برای بیش از 000/100 مدرسه کشور تنظیم و با تیراژ 1500 نسخه! دو ماه قبل منتشر گردید. این کتاب (بر اساس آنچه که در مقدمه آن آمده است) به سفارش دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش تهیه شده است در 336 صفحه با اغلاط املائی و نگارشی و به قیمت 140000 ریال، که با توجه به حجم کتاب و دسترسی بعد از شروع سال تحصیلی و مشغله مدیران مدارس چند هفته یا ماه برای مطالعه آن فرصت لازم است. بیش از پنجاه درصد کتاب به مباحث نظری محض در حوزه مبانی، مفاهیم، انواع، مراحل و مدل‌های برنامه‌ریزی اختصاص یافته، گویا قرار است مدیران با این کتاب یک دوره تحصیلی دانشگاهی را طی کنند!

مولفان که در جستجوی منابع آماده و در دسترس و جمع‌آوری و تلفیق و تالیف آن بوده‌اند به خود زحمت ندادند که از منابع بومی و آثار دانشمندان ایرانی و اسلامی بهره گیرند و صرفا از منابع غربی استفاده کرده‌اند. در همین بخش مباحث نظری بیش از 285 بار به منابع غربی و اصطلاحات لاتین در پی‌نوشت‌ها استناد شده است!

گویا مولفان محترم توجیه نشده‌اند که اصولا فلسفه تحول بنیادین آزاد شدن از قفس وابستگی نظام تعلیم و تربیت به معارف غربی است و آهنگ استقلال و بر روی پای خود ایستادن از همین جا باید شروع شود و تحول، "بنیادین" است نه سطحی، چرا که دیگر نام آن تحول نخواهد بود. اینکه گفته می‌شود شورای عالی انقلاب فرهنگی با تصویب هر سند فرهنگی و تحولی باید رجال آن را نیز توصیف کند تا سند در مرحله اجرا دچار تحریف و استحاله نشود، به همین دلیل است.

مولفان این کتاب در صفحه 42 اعتراف می‌کنند که نظام برنامه‌ریزی آموزشی فعلی تحت تاثیر سوغات فرهنگی پادشا‌هان قاجار از سفر به غرب است. اما در صفحه 277 و 278 وقتی می‌خواهند الگو معرفی کنند و نمونه‌های موفق را در آسیا نام ببرند، این‌گونه "قبله‌نمایی" می‌کنند: "کشور ژاپن... که هم اکنون یکی از کارآمدترین نظام‌های آموزشی را داراست نظامی که در آن کیفیت اروپایی و فراگیری آمریکایی! را در کنار هم می‌توان ملاحظه کرد"!

مولفان کتاب در صفحه 13 به نقد سند تحول بنیادین مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی پرداخته و آورده‌اند: (سند تحول) در عرصه ارائه راهکارهای عملی موفق به نظر نمی‌رسد و ضعف موجود، با تالیف کتاب حاضر بر طرف خواهد شد!

مولفان محترم که سند را در ارائه راهکار ناموفق توصیف می‌کنند در صفحات دیگری به راهکارهای سند متمسک می‌شوند و ناگریز عین آن را نقل می‌کنند مثل صفحات 290 تا 294 و 314. همین کتاب که در بخش برنامه‌ریزی تربیتی، حرف جدیدی برای مطرح کردن ندارد تعدادی عناوین از فعالیت‌های دهه اول انقلاب را که درزمان خود نیز به دلیل برخی شیوه‌های اجرا مورد اقبال دانش‌آموزان واقع نمی‌گردید، با رویکردی شعارگرایانه، تکرار کرده‌اند شیوه‌هایی که به دلیل عدم اشراف به مفاهیم تربیت، تعلیمات دینی را تربیت دینی قلمداد می‌کرده است!

در بند 2 سیاست‌های اجرایی آمده است:

تدوین نقشه راه مدون و یکپارچه و در برگیرنده همه برنامه‌‌های لازم برای تحقق زیرنظام‌های سند تحول بنیادین، با تاکید بر بهره‌گیری حداکثری از ظرفیت قوانین و اسناد بالادستی

در بند 2 ردیف الف برنامه‌ها:

طراحی واستقرار مرکز مطالعات و برنامه‌ریزی استراتژیک آموزش و پرورش

با توجه به مساعدت دولت محترم در اختصاص 250 میلیارد تومان برای اجرای سند تحول و باقی ماندن سه ماه تا پایان سال، این اعتبار تاکنون صرف چه بخش‌هایی برای تحقق سند شده است؟

آیا صحیح است که بخشی ازآن به سرانه مدارس واگذار شده اختصاص یافته است؟

اما انصاف این است که در همین مدت 13 ماه در یک مورد موفق عمل کرده‌اند.

در بند "ز" برنامه اعلامی با موضوع اقتصاد آموزش و پرورش و رفاه فرهنگیان، تعدادی از دوستان که هم درآموزش و پرورش هم در ستاد انتخابات زحمت کشیده بودند و در جریان سیاسی هم، همراه و همکار بودند، به دلیل اهمیت فوق‌العاده امر "ذخیره‌سازی" در صندوق ذخیره فرهنگیان دعوت به همکاری شدند در هیئت مدیره و بخش‌های دیگر تا هم به اقتصاد توجه شده باشد و هم به رفاه! بخش‌های دیگر، امور عشایری، ایثارگران، مدارس استثنایی، مناطق مرزی- مناطق محروم وصف که زحمت کمتر! و درآمد بیشتر! داشت به سایر همکاران سپرده شد!

تغافل دیگر! در چیدمان سیاسی و جناحی دوستان همفکر، همراه، و تلاشگر در ستادهای انتخاباتی در سطوح مدیریتی ستاد وصف بود که دقیقا برخلاف بند 10 سیاست‌های ابلاغی و در جهت بی‌اعتنایی به آن عمل شد.

برای اینکه شکاف عمیق بین ادعا، وعده و عمل را بیشتر شاهد باشیم، این فراز از برنامه پیشنهادی جناب وزیر را نیز مرور می‌کنیم. بند 6 قسمت باورها و بایدها: "افزایش کارایی و اثر بخشی سازمان بزرگ و گسترده آموزش و پرورش، در گرو بهره‌مندی از مدیران مجرب و توانمند، دارای مقبولیت و محبوبیت، با رعایت اصل "شایسته سالاری" و پرهیز از "ملاحظات جناحی" است."

به دلیل طولانی شدن یادداشت مقایسه بین ادعا و عمل در بقیه قسمت‌های برنامه وعده داده شده را به داوری فرهنگیان شریف و خانواده‌های دغدغه‌مند (تعلیم و تربیت فرزندان) واگذار می‌کنیم.

پی‌نوشت:

1- قرآن کریم: قد افلح المومنون..... و الذین هم لاماناتهم وعهدهم راعون- سوره مؤمنون آیات 1 و 8

وطن امروز:هاشمی، ظریف، زنگنه و دیگران

«هاشمی، ظریف، زنگنه و دیگران»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم مهدی هدایتی است که در آن می‌خوانید؛ 1- آقای روحانی بهتر از هر مسؤول دیگری می‌داند کاهش قیمت نفت، دولت او را در آستانه چه شرایطی قرار داده است. ارزش نفت ایران نسبت به 4 ماه قبل تقریبا نصف شده است. دولت تا همینجای کار ماهانه بیش از یک میلیارد دلار زیان دیده است. به عبارتی درآمدهای دولت از محل فروش نفت نصف شده است! براساس بودجه، صادرات نفت روزانه یک میلیون و 400 هزار بشکه در نظر گرفته شده بود اما این عدد محقق نشد. اکنون نه‌تنها این عدد محقق نشده بلکه قیمت نفت هم با کاهش 50 درصدی مواجه شده است! مذاکرات هسته‌ای نیز نتوانسته است انباشت منابع ارزی ایران در خارج از کشور را کاهش دهد. کارشناسان از افزایش فشار به پایه پولی کشور می‌گویند. استقراض هم نقطه مقابل سیاست‌های ضدتورمی دولت است و همه معادلات وزارت اقتصاد را مختل می‌کند.

با این کسری بودجه، آنچه نگران‌کننده‌تر از سایر موضوعات است، هدفمندی یارانه‌ها است. از هم‌اکنون این شائبه مطرح است که دولت با این شرایط دیگر تحمل واریز یارانه نقدی به حساب خانوارها را ندارد. شاید برای همین است که سخنگوی دولت از «دوران سخت» برای سال آینده می‌گوید. اینها گوشه‌ای از واقعیت است؛ واقعیتی که حسن روحانی با آن تخصص امنیت ملی‌اش را وادار می‌کند علنا همسایه جنوبی را خائن بداند و از «واکنش‌ها» به این خیانت بگوید. واقعیت نیز همین است که رئیس‌جمهور اکنون می‌گوید. واقعیت خیانت سعودی‌هاست، سعودی‌ها شمشیر را از رو کشیده‌اند. آنها گستاخ شده‌اند!

2- بیاییم صادق باشیم! ما همه فریادها را بر سر هیلاری کلینتون می‌کشیم که همین چند روز قبل در مرکز سابان اذعان کرد کاهش قیمت نفت می‌تواند در مذاکرات هسته‌ای به سود آمریکا تمام شود اما این موضوع هم باید تعیین تکلیف شود که آقایان خوشبین به عربستان ایا پاسخی برای این توطئه نفتی سعودی دارند؟ و آیا نسبت به اهمال خود در این ماجرا مجازات خواهند شد؟ ارزش نفت ایران نقریبا نصف شده است؛ بدون آنکه اقدام موثری در برابر آن صورت گیرد. باید مشخص شود چرا وزیر نفتی که نمایندگان مایل به رای اعتماد به او نبودند اما بنا به اصرار رئیس‌جمهور بر مسند وزارت نفت نشست؛ اخیرا و در حالی که قیمت نفت در حال نزول بود، گفت این ماجرا جنگ نفتی نیست و یک شیوه بازرگانی است؟! اگر شیوه بازرگانی است پس چرا رئیس‌جمهور آن را توطئه نامیده و عواملش را خائن می‌داند؟ چرا زنگنه به تثبیت تولید نفت رای مثبت داد؟ طی بیش از یک سال و چند ماه گذشته عربستان سعودی هر آنچه از دستش برمی‌آید علیه ایران انجام داده اما دکتر ظریف چه پاسخی در مقابل داده است؟

چرا پس از حمله سعودی‌ها به سفارت ایران در بیروت، ظریف که باید داغدار خون هموطنان‌مان باشد، در بیروت نسبت به ارتقای روابط ایران و عربستان در بهترین سطوح ابراز امیدواری می‌کند؟ راهبرد ظریف در دیپلماسی بویژه مذاکرات هسته‌ای چگونه بوده که سعودی‌ها را در گستاخی علیه ایران جری‌تر کرده است؟ چرا یک اقدام دلیرانه از سوی وزارت امور خارجه نسبت به دولت عربستان دیده و شنیده نمی‌شود؟ حتی اکنون که صدای اعتراض رئیس‌جمهور و معاون اول هم درآمده، چرا وزارت امور خارجه قاطعانه وارد میدان نمی‌شود؟ واقعیت آن است که جنگ نفتی و هزینه سنگین آن می‌تواند در بعد داخلی، ماحصل تلاقی دیپلماسی ظریف و دیپلماسی نفتی زنگنه باشد. اولی برآوردی اشتباه از واقعیت شرایط جمهوری اسلامی به طرف سعودی داده و دیگری به دلایلی که ساده‌ترین آن، عدم شناخت درست تحولات بازار نفت و انرژی است شرایط را برای این اقدام خیانتبار سعودی فراهم کردند. در کنار این، ماجرای پالس‌های مکرر هاشمی‌رفسنجانی به طرف سعودی خود حکایت مفصلی است که در گستاخی عربستان بی‌تاثیر نبوده است.

3- اکنون ماجرای نفت و خیانت سعودی‌ها می‌تواند یک معیار منطقی برای بهبود شرایط باشد. به نظر می‌رسد دولت باید نسبت به سیاست‌های کلان خود در موضوعاتی مثل دیپلماسی هسته‌ای و نفت تجدیدنظر کند.

همین منتقدان تازه به دوران رسیده بی‌سواد که به نام تحریم جیب مردم را می‌زنند، ماه‌هاست نسبت به رفتارهای اشتباه وزرای نفت و امور خارجه هشدار می‌دهند اما هر بار با عتاب مواجه می‌شوند. بیشترین حجم انتقادات از دولت آقای روحانی مربوط به حوزه فعالیت همین 2 وزارتخانه است اما متاسفانه سخن منتقدان هیچگاه شنیده نشد. آیا وقت آن نرسیده جناب آقای رئیس‌جمهور نسبت به منتقدان و سخن آنها تجدیدنظر کنند؟ یا باید اساسا هشدار منتقدان برای آقایان مانند سقوط قیمت نفت «ملموس» شود تا آنها از واقعیات باخبر شوند؟

جوان:نقش دیپلماسی عمومی در اقتدار ایران

«نقش دیپلماسی عمومی در اقتدار ایران»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم محمد اسماعیلی است که در آن می‌خوانید؛بر اساس مدارک و شواهد متعددی می‌توان اثبات کرد که جمهوری اسلامی ایران مقتدرترین کشور منطقه غرب آسیا به شمار می‌آید، اقتداری که رشد فزاینده‌ای دارد و هر روز شتاب بیشتری به خود می‌گیرد.

اگر‌چه تفاوت بنیادین «قدرت»‌ با «اقتدار» موجب شد «اقتدار» به عنوان واژه‌ای مستقل در گفتمان سیاسی ظاهر شود اما رابطه دوسویه و تنگاتنگ این دو واژه را نمی‌شود نادیده گرفت، آنچنان که بسیاری از صاحبنظران بین‌المللی هم بخش مهمی از قدرت کشورمان را مرهون اقتدار به‌وجود آمده طی 35 سال اخیر می‌دانند. در باب اقتدار کنونی جمهوری اسلامی ایران در حوزه منطقه‌ای و بین‌المللی اگرچه عوامل متفاوتی نظیر «مشروعیت حاکمیت»، ‌« توان و قدرت بی‌بدیل نظامی» و « مشارکت بالای مردم در انتخابات » را در بر می‌گیرد اما نباید وجود «دیپلماسی عمومی اثرگذار» را کم‌بهره دانست.

ایجاد همگرایی بین مسلمانان منطقه از سویی و تقارب میان شیعیان در منطقه غرب آسیا را می‌توان یکی از همین عوامل مهم به شمار آورد.

اغراق نیست اگر بگوییم یکی از مهم‌ترین عوامل گردهمایی 20 میلیون نفری در نجف و کربلا طی سال‌های اخیر ظهور گفتمان انقلاب اسلامی و رویکرد مناسب کشورمان در قبال تحولات منطقه و ارتباط‌گیری با مردم سرزمین‌های اسلامی بوده که می‌توان از آن به عنوان دیپلماسی عمومی موفق یاد کرد. دیپلماسی عمومی در طول سه دهه، عمدتاً در خدمت منافع ملی کشور- به خصوص در مناطق مسلمان‌نشین - بوده و عمدتاً تلاش کرده فهم از کشور را افزایش دهد و حامیان بیشتری را برای دیدگاه‌های کشور فراهم آورد. با یادآوری بسیاری از تظاهرات خیابانی انقلاب‌های روی داده در بیداری اسلامی، آنجایی که تصاویر حضرت امام خمینی یا مقام معظم رهبری در دستان انقلابیون قرار داشت، می‌توان به این باور رسید که مؤلفه‌های گفتمانی انقلاب ایران توانسته پس از سال‌ها ممارست در قلوب بسیاری از مسلمانان شیعه و سنی منطقه جا باز کند.

در مسیر پیاده‌روی اربعین که این روزها در سرزمین عراق در جریان است هم می‌توان نمونه‌های مناسبی برای موفق بودن دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی به وضوح دید از جمله اینکه نظام سلطه و هم‌پیمانان منطقه‌ای آنها درکنار تروریست‌های فعال در سوریه و دیگر کشورها، شکل‌گیری چنین گردهمایی عظیم انسانی را تقویت تنها دولت شیعی دنیا دانسته و حضور مسلمانان سایر کشورها را لبیکی به جمهوری اسلامی ایران قلمداد می‌کنند.

این در حالی است که جهان غرب با رسانه‌های انبوه خود تلاش داشته وجهه جمهوری اسلامی ایران را تخطئه کرده و این باور همگانی را نهادینه کند که کارگزاران حاکمیت ایران خشونت و درگیری با سایر مذاهب و قومیت‌ها در جهان را تئوریزه می‌کنند و ایران مساوی است با تروریسم و خشونت‌پروری.

شرکت کثیر و چشمگیر شیعیان در راهپیمایی روز اربعین را می‌توان پاسخ درخوری به این راهبرد دانست، چراکه بیش از نیمی از شرکت‌کنندگان در این گردهمایی از کشوری غیر از ایران بوده و این یعنی افزایش اقتدار منطقه‌ای و جهانی ایران. این را باید در نظر داشت که جمهوری اسلامی ایران دیپلماسی عمومی را صرفاً یک شیوه تبلیغاتی، نوعی روابط عمومی، روش ارتباطی یا بازاریابی ندانسته، بلکه دیپلماسی عمومی را مجموعه‌ای از استراتژی‌ها و تاکتیک‌های جدید دیپلماتیک دانسته که در خدمت دستگاه سیاست خارجی کشور است و مسئله اصلی همواره این بوده که از چه طریق و با چه روشی وجهه و تصویر جمهوری اسلامی ایران را می‌توان در جهان بهبود بخشید و باورها و سیاست‌های خود را به منظور افزایش نفوذ میان جوامع کشورها گسترش دهد. از سوی دیگر «افزایش قدرت نرم » از همین منظر را هم باید مورد توجه قرار داد، آن هم در شرایطی که نظام سلطه به سرکردگی امریکا در صدد برآمده با تئوری براندازی نرم، ضمن متوقف‌سازی قدرت ایران حاکمیت کشورمان را هم دستخوش تغییرات بنیادین قرار دهند. در واقع دیپلماسی عمومی از امکانات مهم قدرت نرم نیز بهره می‌برد، آن هم به این دلیل است که قدرت نرم توانایی دارد از طریق جذابیت و نه اجبار و تهدید یا تطمیع خواسته‌ها را به دست آورد.

به عبارتی قدرت نرم به ‌معنای توانایی نفوذ و تأثیرگذاری در رفتار دیگران برای گرفتن نتیجه مطلوب تلقی می‌شود و راه‌های مهم آن برای تأثیرگذاری شامل متقاعد کردن از طریق جذابیت است. توانایی شکل‌دهی به ترجیحات مخاطبان، به سرمایه‌ای همچون شخصیت جذاب، فرهنگ، ارزش‌ها و سازمان‌های سیاسی و سیاست‌هایی که دارای مشروعیت و اعتبار اخلاقی هستند، نیاز دارد.

امروز گفتمان و کارکرد جمهوری اسلامی ایران هم بدون ابزارهایی مانند تهدید و تطمیع توانسته جذابیت‌های بی‌شماری را در بین مسلمانان به‌وجود آورد تا آنجایی که امروز جوامع مسلمان منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای ارتباط معنوی مناسبی را با ایران برقرار کرده‌اند. با توجه به آنچه ذکر شد، باید گفت در حالی که در دوران کنونی اولویت‌های مهمی برای دستیابی کشورها به منافع و اهداف بین‌المللی لحاظ شده اما اهمیت به‌کارگیری دیپلماسی عمومی ایران در منطقه و جهان به حدی است که می‌تواند به کاهش تأثیرات تبلیغات منفی برخی از کشورها و رسانه‌ها که در سال‌های اخیر علیه ایران به وجود آمده است، کمک کند.

نمونه این تأثیرگذاری را در عراق با توجه به تبلیغات منفی برخی کشورها و رسانه‌های عربی و غربی می‌توان مشاهده کرد که حضور میلیون‌ها شیعه نه تنها تبلیغات منفی و جهت‌دار علیه این مکتب را خنثی می‌کند، بلکه پیام اقتدار، قدرت و صلابت جمهوری اسلامی ایران را به سایر نقاط جهان مخابره می‌کند؛ اقتدار و استطاعتی که ریشه در مفاهیم مکتب شیعه و حادثه تاریخ‌ساز کربلا دارد و می‌رود طی سال‌های آتی به یگانه تجمع انسانی و بشری در فضای بین‌الملل تبدیل شود.

حمایت:وحشیگری کدخدا

«وحشیگری کدخدا»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم جعفر قناد باشی است که در آن می‌خوانید؛کمیته اطلاعات سنای آمریکا روز سه‌ شنبه پس از 4 سال کش و قوس و پس از حذف بخش‌های زیادی از مستندات شکنجه مظنونین اقدامات تروریستی توسط آژانس مرکزی اطلاعات این کشور، گزارشی در این رابطه منتشر کرد. ناگفته پیداست که انتشار چنین گزارشاتی چیزی به علم و اطلاعات ما درباره وحشیگری آمریکا اضافه نمی کند و حتی موارد بدتری از نقض حقوق بشر مانند شستشوی مغزی پیشرفته مامورین اطلاعاتی برای اجرای بی چون و چرای فرامین را سراغ داریم. اما سوال اینجاست که اساساً چرا چنین گزارشی که به ظاهر به ضرر هیئت حاکمه آمریکاست و هزینه هایی را بر این کشور تحمیل می کند، اجازه انتشار می یابد؟ پیش از انتشار گزارش، تدابیر امنیتی در بعضی سفارتخانه های ایالات متحده افزایش یافت، هم پیمانان آنان از جمله انگلیس، پس از انتشار، زبان به شماتت و اظهار تاسف گشودند و در داخل آمریکا هم، خشم جمهوریخواهان را به دنبال داشت.

آنان می گویند انتشار چنین گزارشی دشمنان آمریکا را تحریک می کند و زندگی مامورین را در معرض خطر قرار می دهد. پاسخ به این سوال دو وجه غالب دارد. اولین وجه، انتقام گیری حزبی است. گزارش منتشر شده، افشاگری شکنجه های ماموران سازمان سیا در دوره ریاست جمهوری جورج بوش است. 6 ژانویه 2015 یعنی 25 روز دیگر، عمر مجلس سنای فعلی که اکثریت کرسی های آن در اختیار حزب دموکرات است به پایان خواهد رسید و پس از آن مجلس جدید با اکثریت جمهوریخواهان تشکیل خواهد شد که حزب متبوعشان، متهم اصلی در این گزارش است.

بنابراین، متقاعد کردن مجلس جمهوری خواه توسط اوباما، برای انتشار گزارش ضدجمهوری خواهان بسیار بعید می رسد و آن را باید اقدامی پیشدستانه برای امتیازگیری انتخابات ریاست جمهوری آتی که هیلاری کلینتون دموکرات از رقبای جدی آن است، به حساب آورد. به عبارت دیگر، اگر این فرضیه صحیح باشد، اوباما با تخریب وجهه مامورین سیا تحت حاکمیت جمهوریخواهان، منافع حزبی را بر منافع ملی ترجیح داد.

وجه دیگر، گاوبندی دو حزب حاکم برای چیدن میوه شیرین اعتماد تخریب شده آمریکا برای سوء استفاده های بعدی است. هنوز افشاگری‌های ادوارد اسنودن، پیمانکار سابق سازمان امنیت ملی که موجی از بی‌اعتمادی را در داخل و خارج از آمریکا ایجاد کرد، فراموش نشده است. «شوک اسنودنی» آنقدر شدید بود که هیئتی از اروپا برای اعتراض درباره شنودهای غیرقانونی از مقامات ارشد کشورهایشان، راهی ایالات متحده شد. روابط آمریکا با شرکا و دوستان قدیمی مانند آلمان به سردی گرایید. حتی آمریکا حاضر به عذرخواهی نیز نشد و آن را اقدامی برای تامین امنیت جهانی و ملی خود دانست. ماجرای افشای زندان های مخفی آمریکا در اروپا هم لکه ننگ دیگری بود که چهره بزک کرده و دموکراتیک آمریکا را بیش از پیش مخدوش کرد. بنابراین، خارج شدن از این فشارها نیازمند سناریویی از پیش طراحی شده برای جلب اعتماد مردم داخل و خارج آمریکا بود. اصل این گزارش 6 هزار و 700 صفحه‌ است که 38 هزار پی‌ نوشت دارد و در آن به 6 میلیون مدرک داخلی درباره فعالیت سیا طی سالهای 2002 تا 2008 اشاره شده است که این اطلاعات همچنان در هاله‌ای از ابهام قرار دارند، اما فقط 499 صفحه، آن هم به شکل کلی و بدون جزئیات، اجازه انتشار یافت. همین کلی گویی نشان می دهد که این فرضیه، قوی تر از نظریه اول است و برای تحمیق افکار عمومی، همین مقدار هم کافی است. اگر بنا باشد دستگاه قضایی آمریکا، متهمین این افتضاح حقوق بشری را تعقیب کند، بر اساس کدام جزئیات منتشر نشده می تواند این کار را عملی نماید؟! کدام انسان عاقلی باور می کند آمریکا که به کوچکترین ضربه به نهادهای امنیتی خود حساس است، اجازه دهد چنین لطمه سنگینی به محافظین امنیت ملی، وارد شود؟ مگر اینکه از این خودزنی سودی عایدشان گردد.

اما از آنجایی که طبق فرمایش نورانی امام سجاد (ع) خداوند دشمنان ما را از احمق ها قرار داده است، چنین سناریویی – چه حرکتی به نفع حزب دموکرات باشد و چه نمایشی برای بازسازی چهره تخریب شده آمریکا – به علاوه حوادث جاری این کشور، افق تیره ای را برای ایالات متحده رقم خواهد زد. این گزارش که اندکی پس از افتضاحات فرگوسن و کشته شدن چند سیاهپوست دیگر در شهرهای مختلف منتشر شده است، ادعاهای حقوق بشری مقامات آمریکایی را بسیار خنده دار جلوه خواهد داد. بعضی از رسانه های آمریکایی هم این احتمال را مطرح می کنند که انتشار گزارش قیچی شده سنا درباره شکنجه های مامورین سیا که قرار بود مدت ها پیش علنی شود، با هدف تحت الشعاع قرار دادن ناآرامی های فرگوسن و شهرهای آمریکاست. اگر این فرضیه قابل پذیرش باشد، باز هم مشخص است که طرح دقیق مقامات کاخ سفید برای کم کردن فشار اعتراضات، در حال از هم پاشیده شدن است.

بنابراین نباید از انتشار چنین گزارش هایی متعجب بود، زیرا تاریخ آمریکا ثابت کرده که عمو سام، هزینه ای نمی کند، مگر اینکه پیشتر، از درآمدی هنگفت مطمئن شده باشد. تخریب برج های دوقلوی آمریکا، نزدیکترین نمایشی است که یانکی ها برای کسب سود سرشار فروش سلاح و غارت نفت عراق و افغانستان، صحنه آرایی کردند. از آینده بی خبریم اما به این ضرب المثل ایرانی به شدت معتقدیم که سلام گرگ بی طمع نیست و همین که می دانیم آمریکا حاضر است برای منافع خود در آن واحد، چند صدهزار انسان بی گناه را با بمب اتم پودر کند و صدها هزار نفر دیگر را در ویتنام و افغانستان و عراق قتل عام نماید، کفایت می کند تا این گزارش را در دست بگیریم و به آن لبخند عاقل اندر سفیه بزنیم.

آفرینش:از دست رفتن پتانسیل نخبگان بر اثر مهاجرت

«از دست رفتن پتانسیل نخبگان بر اثر مهاجرت»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛اساس رشد و پیشرفت بشر در طول تاریخ و رقابت جوامع بایکدیگر برای برتری در عرصه‌های مختلف تاکنون، بریک محور شکل گرفته و آن "انگیزه" است. این انگیزه بشر بود تا راه‌های رشد خود را در هر زمینه فراهم ساخت و سختی‌های بسیاری را تاب آورد تا به مقصود خود برسد. تمام این تلاش ها و دستاوردهایی که امروز شاهد آن هستیم با انگیزه تکامل و تساهل زندگی بشری صورت گرفته و همچنان ادامه دارد.

اما امروز این انگیزه‌ها برای به وجود آمدن و بارور شدن، به بسترهای مساعدی نیاز دارند که نبود هریک موجب سرخوردگی افراد با انگیزه می‌گردد. بی توجهی و عدم حمایت از توانمندی افراد جامعه، به عنوان بزرگ ترین آفت‌ "انگیزه سازی" در کشور می‌باشد. متاسفانه درطی سال‌های گذشته به سبب عدم برنامه ریزی جهت شناسایی، رشد و حفظ، سرمایه‌های انسانی در کشورعملکرد مناسبی را شاهد نبوده‌ایم و روند نخبه گریزی در طی چند سال اخیر به شدت رواج یافته است.

مراد از نخبه گریزی صرفا به حیطه علمی کشور محدود نمی‌شود، اگرچه پایه‌های توسعه در هرزمینه‌ای در بستر علم و آموزش ریل گذاری می شود. اما بسیارند نخبگانی که در عرصه‌های اقتصادی، صنعتی،فرهنگی، سیاسی، ورزشی، پزشکی، و...، به سبب نامناسب بودن شرایط داخلی، ترجیح می‌دهند به دیگر کشورهای منطقه و یا غرب مهاجرت کنند. هرچند که آمار دقیقی از میزان مهاجرت‌های انسانی در دست نیست، اما این قطعیت وجود دارد که انگیزه‌ بسیاری ازنخبگان برای ادامه فعالیت در کشور از بین رفته است.

اما چه اتفاقی رخ داده که این افراد و بسیاری دیگر از افراد جامعه، در زمینه ورود به عرصه‌های مختلف بی رغبت شده‌اند؟! این موضوع را باید در میان خواسته‌ها و توقعات آنها به عنوان عضوی از یک جامعه مورد بررسی قرار داد. اولین و ضروری ترین خواسته‌ انسان‌ها در جوامع مختلف، احترام به شأنیت و شخصیتشان می‌باشد. متاسفانه ما بعضاً با نوع تصمیمات و عملکرد نهاد‌های رسمی در جامعه شاهد دلخوری مردم در برخی زمینه‌ها بوده‌ایم. مسائل و معضلات فرهنگی و اجتماعی ازعمده این برخوردهاست که جامعه را دچار نوعی بدبینی و دلسردی می‌کند.

در زمینه‌های اقتصادی نیز امروز با چالش بزرگ رکود مواجهیم و چاره آن نیز جز به دست سرمایه گذاران بازنخواهد شد. اما علیرغم اینکه ما راه درمان را می‌دانیم، زمینه را برای تحقق آن فراهم نکرده و دربرخی موارد به طور قهری نیز با آنها برخورد می‌کنیم. در طی چند سال گذشته سرمایه گذاران و فعالان اقتصادی از نقش مولد خود بازمانده‌اند و به ابزاری برای جبران کسری‌های مالی کشور تبدیل شده‌اند.

مسلماً این وضع برای یک سرمایه دار داخلی قابل تحمل نخواهد بود و بهترین راه را در پیش روی خود خروج سرمایه و مهاجرت از کشور می‌یابد. در همین کشورهای همسایه همچون ترکیه چنان تبلیغاتی برای جذب سرمایه گذاران خارجی صورت گرفته است که هرسرمایه داری را وسوسه می‌کند تا بخشی از دارایی خود را در این کشور سرمایه گذاری کند و از امتیازات اعطایی دولت این کشور بهره‌مند گردند.

چرا ما باید به گونه ای رفتار کنیم که مردم جامعه، به نوع رفتارها در کشورهای دیگر جذب شوند و این ابهام برایشان پیش آید که درکشور خودشان اهمیت و ارزشی برای فعالیت آنها در نظرگرفته نمی شود؟! متاسفانه بی اعتمادی به جامعه در تشخیص سبک زندگی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، موجب اتخاذ تصمیمات و برنامه‌ها‌یی گردیده است که به کام مردم خوش نمی‌آید و در مقابل آن عکس العمل نشان می‌دهند.

گاه این واکنش به صورت اعتراض می باشد و گاه به صورت ترک کشور!. اما این وظیفه مسولان است که دغدغه‌های جامعه را به انگیزه تبدیل کنند و شرایط را برای استفاده سلایق مختلف از امکانات کشور فراهم آورند. در غیر این صورت باید همچنان شاهد مهاجرت‌های معکوس باشیم و رشد سرمایه‌های مالی و انسانی ایران را در دیگر کشورها به مشاهده بنشینیم...!

آرمان:اربعین؛ نماد مبارزه با ظلم و جهل

«اربعین؛ نماد مبارزه با ظلم و جهل»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم محمد تقی فاضل میبدی است که در آن می‌خوانید؛ اربعین درفرهنگ شیعه دارای جایگاه خاصی است. اربعین منحصربه امام حسین(ع) است وهیچ کدام ازائمه چنین مراسمی را در چهلم خود ندارند. برای اربعین امام حسین(ع) است که سفارش به زیارت ویژه شده است. درمورد اربعین امام حسین(ع) سه روایت وجود دارد. نخستین روایت این است؛ اولین کسی که در چهلم امام مرقد ایشان را زیارت کرد، جابربن انصاری بود. روایت دیگراین که در روز چهلم که اسرا را به مدینه برمی‌گرداندند، ازمسیر کربلا عبور کردند و خاندان امام حسین(ع) مرقد ایشان را زیارت کردند و روایت سوم هم می‌گوید: در چهلم امام حسین(ع) خاندان آن حضرت وارد شهر مدینه شدند.

به هر حال و در صورت صحت هر کدام از روایت‌ها، اربعین امام حسین(ع) روزی است که به شکل ویژه محترم شمرده شده و دستورات و اعمالی هم برای آن صادر شده است. علت اینکه به اربعین امام حسین(ع) تا این حد اهمیت داده شده است،مسئله زنده نگاه داشتن عاشوراست. چرا که عاشورا نماد مبارزه با ظلم است و هیچ جریانی درتاریخ به این صورت با ظلم مقابله نکرده است. به راستی چه کسی از جان خود و خانواده به خاطراینکه تسلیم جریان ظلم نشود، می‌گذرد.

این مورد تنها درتاریخ به نام امام حسین(ع) به ثبت رسیده است، نماد ظلمی که امام حسین(ع) در مقابل آن ایستادگی کرد، عهدنامه‌ای بود که میان حضرت امام حسن و معاویه صورت گرفته بود و برخلاف عهدنامه معاویه که برای خود جانشین تعیین کرده بود. واکنش امام حسین(ع) در برابر این ظلم یک واکنش انقلابی بود. چرا که ایشان با تمام وجود در برابر سلطنتی کردن اسلام ایستادند و اعلام کردند که با مثل یزید بیعت نمی کنند. اربعین نماد زنده نگهداشتن مبارزه با ظلم است و ائمه همواره در گفتار و رفتار خود به عناوین مختلف خواهان زنده نگه داشتن این روز شده‌اند.

زنده نگه‌داشتن واقعه عاشورا زنده نگه‌داشتن جریان مقابله با ظلم است چرا که ظلم از دیدگاه اسلام بدتراز کفر است و پیامبراسلام هیچ گاه کافران را مجازات نکرد اما اگر کفار می‌خواستند تشکیل جبهه بدهند و به مسلمانان ظلم کنند ایشان با آنها به مبارزه برمی‌خاست. امام حسین(ع) خون خود را داد تا مردم را از جهل برهاند که جهل از کفر بدتر است. در زمان امام حسین(ع) جهل جامعه را گرفته بود و حتی در روز عاشورا عده‌ای به نام دین در مقابل حق قرار گرفتند. امام کوشیدند که جهل را در جامعه ریشه‌کن کنند؛ چراکه جهل بسیار بالاتر از کفر است.

مردم سالاری:جمع‌بندی نهضت عاشورا تا اربعین

«جمع‌بندی نهضت عاشورا تا اربعین»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم سیدرضا اکرمی است که در آن می‌خوانید؛
1- اربعین امام‌ حسین علیه‌السلام، چون عاشورا، جایگاه والا دارد، تا آنجا که امام عسکری علیه‌السلام فرموداز علامات مومن، زیارت اربعین می‌باشد و باید از این فرصت حداکثر بهره‌برداری را نمود و اینک یادآور می‌شوم، عاشورا منشوری است در چند موضوع «هجرت امام از مدینه در سیمای خاص خانواده خود و عده‌ای از خویشاوندان و همراهان به مکه و از مکه به سوی کوفه پس از دعوت هزاران نامه و پیک» و شهادت در برابر بیعت تحمیلی و تسلیم ظالمانه یزیدیان و آل زیاد و آل مروان و اسارت نابخردانه و ناجوانمردانه زنان و دختران و کودکان و علی‌بن‌الحسین بیمار در آن زمان و النهایه زیارت اربعین بازماندگان در کربلای شهادت و خون و قیام. این منشور را به صورت جامع ارزیابی نمائیم.

2- در این منشور، آگاه‌سازی مردم نسبت به مسوولیت انسانی و دینی و افشاگری در مورد حاکمیت وقت «الا و ان هولاء قدلزموا طاعه الشیطان و ترکوا طاعه الرحمن و عطلوا الحدود و استاثروا بالقی و حرموا حلاله واحلوا حرامه» از وظایف ساختاری مردان الهی و انسان‌های آزاده جهان «چه رسد به امام و حجت‌الهی، حضرت حسین بن‌علی علیه‌السلام» می‌باشد که در زیارت اربعین می‌خوانیم «فاعذر فی‌الدعاء و منح النصح و بذل مهجته، لیستنقذ عبادک من الجهاله و حره الضلاله»‌امام، از راه دعوت و خیرخواهی و نصیحت و ایثار جان، در جهت رهایی و نجات مردم از جهالت و بی‌خبری و سرگردانی و ضلالت، کوشش وافر نمود و حجت را بر همگان و تاریخ، تمام نمود و الگوی کامل به جهانیان ارائه نمود.

3- آل‌الله و بازماندگان سالار شهیدان، پس از اسارت، در قالب «زیارت» به مزار شهیدان باز گشتند و چند روزی «سه روز» در کربلا به اقامه عزا پرداختند و به امام گزارش اسارت دادند و از امام و شهیدان، برای ادامه راه شهیدان و پیام رسانی، استنصار نمودند و پایه‌های اولیه «زیارت» را پایه‌گذاری نمودند که خود داستانی زیبا و دقیق و عمیق و چند منظوره می‌باشد که نشانه مومن است.

4- زیارت، وسیله است و هدف، راهنما و دلیل است برای مقاصد والا، تابلو است و نماد که زائر و زائران با امام و شهیدان به گفت‌وگو می‌پردازند و از ایمان و آرمان و اهداف و تعهد و توسل می‌گویند و از توصیف و تحلیل و تجلیل و تکریم آنان سخن بر زبان می‌آورند و در کنار مزار آنان با آنان سخن می‌گویند و «قرب مکانی» با غرب معنوی توام می‌گردد و فاصله‌ها برطرف می‌گردد. زیارت شهیدان از نزدیک، یعنی دیدن «شهامت، شجاعت و شهادت طلبی» آن شجاعان که در وانفسای قربانی شدن حق و عدل و اخلاق و ایمان و عدالت «الاترون الی الحق لایعمل به والباطل لایتناهی عنه» که مرد عراقی بعد از شهادت امام «حکم خون پشه بر لباس احرام را پرسید و نه حکم شهادت و کشتن امام حسین علیه‌السلام» در برابر کفر و شرک و نفاق و تزویر و زور و زر، ایستادند و به تاریخ پیام دادند که «لانظلمون ولا تظلمون» نه ظلم کنید و نه ظلم‌پذیر شوید.

5-‌ اینک «1375 سال قمری» از عاشورا و اربعین سال 61 هجری می‌گذرد، که شاهد راه رفتن جمعیت بیست میلیونی مردان و زنان به سوی آن «قربانگاه، قتلگاه، مزار و زیارتگاه» می‌باشیم و جهانیان می‌بینند که بزرگترین مانور و تجمع ارادتمندان حسینی از جهان را برگزار نموده‌اند که بگویند «یا حسین، یا ثارالله، یا شهید، یا مظلوم» و اعلام دارند که ما با «حسین» می‌باشیم و راه و کار وی را ادامه خواهیم «فمعکم معکم لا مع غیرکم» داد و شعار «انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم» را با شعور همراه ساخته و با «شور و شوق» بر زبان می‌آوریم.

6- اربعین یعنی چهل روز و شب بعد از عاشورا، اربعین یعنی اردوی چهل روزه برای عاشوراییان که برای ریاضت و خودسازی و خودیابی و خودشناسی بکار گرفته می‌شود و فرصتی است برای شناخت امام و عاشوراییان و شناساندن آنان به دیگران، اربعین یعنی میقات خداپرستان و خداجویان و خداگویان و خداباوران، که واژه «اربعین» در چهل شب و چهل روز و چهل هفته و چهل ماه و چهل سال راز و رمز ویژه دارد که سیر تکاملی جسم و عقیده و ریاضت و عبادت و توبه و استغفار و دعا و شهادت و گواهی مومنان را با خود دارد و انسان به کمال می‌رسد و هشدارهای الهی را با خود دارد.

ابتکار:با جوانان وطن چنین نکنید

«با جوانان وطن چنین نکنید»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم رضا دهکی است که در آن می‌خوانید؛«آخرین اخبار معافیت‌های خدمت سربازی»، «خبر جدید در مورد خرید خدمت»، «قوانین جدید کسر خدمت سربازی اعلام شد» و..... این‌ها تیترهایی هستند که هر روز می‌توان روی جلد روزنامه‌های زرد و حتی گاه بی‌نام و نشان دکه روزنامه‌فروشی‌ها مشاهده کرد. استمرار حضور این تیترها بر جلد این نشریات نشان از آن دارد که چنین اخباری به اصطلاح می‌فروشد و فروش نشریه را تضمین می‌کند. تنها تحلیلی که می‌توان از این ماجرا کرد، آن است که خدمت سربازی موضوعی مهم در زندگی قشر وسیعی از جامعه جوان ایرانی و خانواده‌های آن‌هاست. در این میان نقش اثرگذار تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران موضوع خدمت سربازی غیر قابل بحث است و این موضوع نشان از اهمیت وجود وسعت نگاه در مسئولان این عرصه دارد.

هر ساله تغییراتی در قوانین خدمت سربازی به وجود می‌آید. این تغییرات گاه کوچک هستند و تنها تغییر در برخی آیین‌نامه‌ها را شامل شده و افراد کمی را درگیر می‌کنند و گاه تغییراتی گسترده را شامل می‌شوند که ناگهان زندگی چند ده و یا حتی چند صد هزار نفر را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند. نمونه بارز این تغییرات، بازنگری در قانون خدمت سربازی بود که در سال 1390 رخ داد. در این تغییرات، به عنوان مثال برخی معافیت‌هایی که تا آن زمان اعلام شده بود لغو شد و شرایط احراز بعضی معافیت‌ها تغییر کرد. همچنین برای تشدید برخورد با افراد فراری از خدمت سربازی و ایجاد محدودیت در حقوق اجتماعی این افراد تصمیم‌های جدیدی اتخاذ شد.

برخی از این تغییرات به صورت فوری اجرایی شدند؛ مثلا ملاک سن پدر برای معافیت تک پسرها، از 59 سال تمام، ابتدا به 65 و سپس به 70 سال افزایش یافت. تغییر ناگهانی این قانون که برای سالیان سال اجرا می‌شد، برنامه زندگی بسیاری را بر هم ریخت. فرض کنید جوانی که با اتکا به این قانون برای استفاده از چنین معافیتی، دشواری تحصیل تا دوره کارشناسی ارشد یا دکترا را به خود داده و حتی با اطمینان خاطر از معافیت در میانه تحصیل، اقدام به ازدواج کرده است. چنین فردی به ناگاه در فاصله چند ماه تا رسیدن به معافیت، متوجه می‌شود که بنابر تغییرات قانون، شامل شرایط معافیت نیست و باید در عین داشتن مسئولیت یک زندگی، پس از پایان تحصیل به خدمت سربازی برود.

شوک ناشی از تغییر ناگهانی قانون به این فرد، همسرش و خانواده‌های هر دو طرف قابل ارزیابی نیست.در آن زمان، سردار موسی کمالی جانشین اداره منابع انسانی ستاد کل نیروهای مسلح ایران، در مصاحبه‌ای در توجیه درست بودن این اقدام چنین مثال آورده بود که یک کارخانه‌دار سالم و ثروتمند 60 ساله، چه نیازی به مراقبت دارد که پسرش بخواهد معاف شود و این یک تبعیض بین مشمولان است.گذشته از این که چند درصد متاثران از این قانون در شمول مثال وی قرار می‌گیرند، در میان اغلب مصاحبه‌های سال‌های اخیر سردار کمالی دو نکته به کرات به چشم می‌خورد؛ اول این که علیرغم وجود قانون در مورد پرداخت حقوق سربازان وظیفه به اندازه 60 تا 90 درصد حقوق کارکنان کادری نیروهای مسلح – و پرداخت معادل معادل صد در صد حق عائله‌مندی کارکنان پایور به سربازان متاهل – امکان تامین مالی برای اجرای این بخش از قانون وجود ندارد. دومین نکته نیز تاکید شدید بر نداشتن هیچ‌گونه برنامه‌ای برای فروش خدمت سربازی و تبعیض‌آمیز خواندن آن بوده است.حال با در نظر گرفتن تمام این موارد، به مصاحبه سردار کمالی با خبرگزاری فارس در مورد بخشی از قانون بودجه سال 94 مبنی بر «فروش خدمت سربازی» به «مشمولان غایب» می‌رسیم.

وی در توضیح این قانون با اشاره به این که متولدین سال‌های 55 به بعد باید تکلیف نظام وظیفه خود را مشخص کرده باشند، گفته است: «تکلیف عده‌ای از مشمولان غایب به دلیل حضور در خارج از کشور یا سن بالا، یا مشغله کاری و یا مسائل خانوادگی مشخص نیست و قادر به انجام خدمت سربازی نیستند، لیکن نیروهای مسلح تأکید دارد که تمام مشمولان غایب تکلیف نظامی وظیفه خود را مشخص کنند. لذا به منظور اجرای عدالت تصمیم گرفته شد که مشمولانی که بیش از 8 سال مرتکب غیبت سربازی هستند بر اساس بودجه 94 بتوانند با پرداخت جریمه، تکلیف نظام وظیفه خود را مشخص کنند».

وی همچنین می‌گوید با اعلام نظر موافق ستاد کل نیروهای مسلح به نظر می‌رسد به احتمال بسیار زیاد این قانون به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد و البته تاکید می‌کند که این قانون تنها برای بودجه سال 94 دیده شده و مشمولان تکلیف خود را باید در همین سال مشخص کنند.البته سردار کمالی تاکید می‌کند که «این مسئله به عنوان فروش سربازی نیست و ما می‌خواهیم در سال 94 تکلیف تمام مشمولان غایب تعیین شود»، اما کیست که نداند در اذهان عمومی چنین کاری به عنوان «فروش سربازی» مطرح می‌شود. نکته این جاست که چنین کاری برای کسانی در نظر گرفته شده است که از خدمت فرار کرده‌اند و در واقع متخلف بوده‌اند.

این در حالی است که اگر کسی به جای فرار از خدمت در این مدت، بنا بر روال طبیعی مثلا ادامه تحصیل داده باشد، باید بنا بر همان روال پس از پایان تحصیل بدون هیچ گزینه دیگری به خدمت سربازی بپردازد. جالب این جاست که این موضوع «به منظور اجرای عدالت» هم انجام می‌شود. سوال‌های زیادی در این عرصه مطرح می‌شود: چرا فقط مشمولان فراری؟ چرا مشمولانی که بالای 8 سال از خدمت فرار کرده‌اند؟ کسی که تا پایان سال 94 هم 7 سال و 11 ماه فرار کرده است با آن که 8 سال فرار کرده است چه فرقی دارد؟

چرا فقط در سال 94؟به نظر می‌رسد مسئولان تصمیم‌گیرنده در حوزه نظام وظیفه عمومی، اگر به تاثیر تصمیم‌های خلق‌الساعه خود بر برنامه‌ریزی مردم در زندگی شان و ایجاد ذهنیت بی‌ثباتی قانون و متاثر از آن ایجاد حس ناامنی روانی با اثرات اجتماعی ای آگاه نیستند، در تعریف مفهوم «عدالت» نیز ثباتی قائل نبوده و آن را نسبی می‌بینند. ایشان باید بدانند که تغییرات ناگهانی قانونی با چنین اثرگذاری اجتماعی عدالت نیست. باید بدانند که الزام مشمول به تبعیت از قانون در حالی که عامل اجرای آن (ستاد نیروهای مسلح) به بخش دیگری از همین قانون (پرداخت حقوق سربازان) به هر بهانه‌ای که باشد عمل نمی‌کند، عدالت نیست. باید بدانند که گذاشتن قانون «خرید خدمت» - و تاکید می‌شود «خرید خدمت» و نه «جریمه» - برای «مشمولان فراری» آن هم صرفا «بالای 8 سال» عدالت نیست.

خدمت سربازی اخیرا دوباره 24 ماهه شده، هرچند عناوینی چون «مقدس» و «وظیفه عمومی» بر خود دارد، با چنین اقداماتی تنها در ذهن جوانان موجی از تاثر و خشم و عقده و نگرانی بر جای می‌گذارد. با جوانان وطن چنین نکنید.

اعتماد:اربعین حسینی احیای بینش دینی

«اربعین حسینی احیای بینش دینی»عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد به قلم مرتضی جوادی آملی است که در آن می‌خوانید؛ضمن تعزیت و تسلیت فرارسیدن ایام اربعین حسینی(ع) به ساحت قدسی حضرت بقیـ[‌الله الاعظم(ع) و جامعه اسلامی، ‌گرچه جامعه ما همواره با مکتب ارزشمند سالار شهیدان آشناست و در طول سال در هر زمان و مکانی بر اساس شعار ارزشمند «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» قرابت فکری و روحی را با حضرت اباعبدالله(ع) احساس می کند، اما در ماه محرم و صفر اهتمام و شور و نشاط فوق‌العاده‌یی برای احیا، تعظیم و تکریم قیام و نهضت حسینی(ع) دارند. ولیکن بسیار شایسته است که جامعه حسینی و مراکز مذهبی هرسال این تفکر و بینش را نو و به‌روز کرده و با غنا بخشی به آن قدرت و قوت علمی و معرفتی بیشتری به آن ارزانی دارند و البته ثمرات و نتایج بیشتری را از این نهضت ارزشمند مطالبه خواهند کرد. هیچ بحثی در عظمت عاشورا و نقش فوق‌العاده اباعبدالله(ع) و یاران‌ایشان در احیای سنت‌های الهی و نبوی(ص) نیست و هیچ سخنی و بحثی پیرامون تاثیر این حرکت برای از بین بردن انحرافات و بدعت‌ها و تحریف‌هایی که از سوی دستگاه جور و نظام ظلم به وجود آمده بود نیست، از سوی دیگر می توان با قاطعیت ادعا کرد تمام حرکت‌هایی که بعد از نهضت عاشورا به وقوع پیوست به‌گونه‌یی ملهم از این قیام و نهضت الهی بود که البته همچنان این آفتاب عالمتاب اثر خود را داشته و دارد همان‌طور که جامعه اسلامی ما انقلاب و نهضت ارزشمند خود را بر اساس این الگو بنیان نهاده و همچنین هشت سال دفاع مقدس خویش را بر اساس این نمونه بی نظیر سامان داده، بدون تردید موفقیت‌های خویش را مدیون نهضت عاشورا می‌داند.

تردیدی نیست که خداوند متعال این نهضت را به‌ عنوان گنجینه‌یی الهی و ذخیره‌یی آسمانی برای امت اسلام قرارداد تا بر اساس آن جامعه اسلامی معرفت و شناخت شایسته‌یی از دین بیابد و ابهامات و تیرگی‌هایی که ممکن است خواسته یا نا خواسته در مسیر معرفت نسبت به دین یا ارادت به آن پدید‌ آید را بهتر بیابد و مشکلات و دشواری‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دینی خویش را در سایه این مصباح هدایت و سراج سعادت بر طرف کند، آن را فراسوی خویش بنگرد و در پرتو آن رهایی جامعه از بار ظلم و عار ستم را صلا دهد. توجه به این نکته اساسی و کلیدی خصوصا برای متولیان امر فرهنگ و دین به ویژه اشخاصی که در جهان کنونی به نقش و اهمیت فرهنگ واقفند بسیار ضروری می‌نماید که این نهضت و جنبش اختصاصی به طیف یا گروه یا فرقه خاصی نداشته و ندارد و اگر حتی تاکنون این نهضت با زبان شیعه قرائت می شد اکنون باید آن را برای جهان و عالم اسلام بلکه برای دنیای بشری با زبانی که قابل فهم برای جامعه جهانی باشد خوانش کرد و از این‌رو لازم است جهان و نیازهای آن و دغدغه‌ها و مطالبات آن را به درستی دانست و برابر آن نسخه مناسب و سازگار ارایه کرد. اما نگرش پاره‌یی از افراد نسبت به نهضت اباعبدالله(ع) به عنوان هدف و مقصد آنان را بر آن داشته تا تمام تلاش و همه کوشش خویش را مصروف مصیبت و عزای حسینی(ع) کنند و این قیام جهانی را در حد حزن و اندوه نگاه داشته و کاهش دهند. شعارها، جلسات و عزاداری آنها صرفا به عزا و ماتم منتهی شود و بلاغ سعی‌شان این است که تراژدی کربلا و قصه پر غصه عاشورا در اوج غم و حزن باقی بماند و با مراثی، سینه‌زنی و... این حادثه دلخراش به عنوان یک جریان غمناک زنده نگاه داشته شود.

تکرار و تاکید این نکته ضروری می‌نماید که به باور همه ارادتمندان به ساحت اهل بیت(ع) مصیبت اباعبدالله الحسین(ع) بزرگ‌ترین مصیبت عالم است و احیای مصایب آن حضرت و اهل بیت(ع) و حوادث سنگینی که بر آنها رفته از فضایل و امتیازات جامعه شیعی است، اما اینکه تمام توجه و تلاش در جهت احیای این مصایب صرف و هزینه و از جهات عمده و اصلی این نهضت غافل شود، موجب وهن و مایه فروکاستن قیام حسینی است در واقع راه را با هدف اشتباه گرفتن و هدف را قربانی وسیله قرار دادن است. بر اساس روایات نورانی و احادیث سبحانی باید این مصایب را زنده نگه داشت و بر آن گریست، اما نباید آن را به عنوان هدف غایی و مقصد نهایی تلقی کرد، بلکه اقدام به عزاداری و انجام فعالیت‌های مربوط به آن به‌ معنای ابزاری برای شناسایی و معرفی این نهضت به جهان و ارایه آن به آحاد جامعه انسانی و اسلامی است. آن دسته از افرادی که مصایب عاشورا و ماتم کربلا را هدف دانسته و تمام تلاش‌شان این است تا حوادثی را که به‌ عنوان غم و مصیبت وجود دارد زنده نگاه دارند و از جهات دیگر و اهداف عمده آن سر باز زنند، چنین نگاهی به عاشورا نگاهی ناقص بلکه ناصواب است.

ذکر مصایب سالار شهیدان کربلا(علیه‌السلام) بدون توجه به فلسفه قیام آن حضرت(ع) و نوع بینشی که اباعبدالله(علیه‌السلام) بنیان نهادند هرگز کمال تلقی نشده بلکه به دور از اندیشه عاشورایی و انگیزه کربلایی است، زیرا اراده اهل بیت(ع) بر آن بود که مصایب‌شان همواره تازه باشد تا انگیزه‌ها و اهدافی که برای این نهضت وجود داشته زنده، روشنگر و کار ساز باشد. بی توجهی به اندیشه متعالی نهضت و بی‌عنایتی به بینش عمیق نهفته در قیام حسینی(ع) بی‌محتوا دانستن نهضت و بی قوام شناختن آن را در پی خواهد داشت. همگان باید بدانیم که عاشورا برای عاشورا نیست و کربلا برای کربلا نخواهد بود، عاشورا برای روشنایی بخشیدن به جهان و کربلا برای زنده نگه داشتن دین است.

دنیای اقتصاد:چگونه یک اشتباه کوچک می‌تواند یک بحران ایجاد کند؟

«چگونه یک اشتباه کوچک می‌تواند یک بحران ایجاد کند؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر مرتضی ایمانی راد است که در آن می‌خوانید؛باز هم بحث روی نفت و کاهش قیمت آن است. یکی از مهم‌ترین بحث‌های نظری در اقتصاد ایران این است که چرا قیمت نفت بالا می‌رود و چرا پایین می‌آید. سیاست‌های اقتصادی تابع تحلیل ما از عوامل است. طبیعی است که وقتی عامل را اشتباه بگیریم، سیاست‌ها می‌تواند به سادگی بحران ایجاد کند. از این رو علل تغییرات قیمت نفت را باید بسیار جدی‌تر از آنچه بعضا مطرح می‌شود، بگیریم. اگر در تحلیل دلایل کاهش قیمت نفت در چند ماه گذشته اشتباه کنیم، سیاست‌گذاری ما نیز به تبع تحلیل ما اشتباه می‌شود و در شرایط کمبود جدی منابع در کشور، منابع را با تحلیل اشتباه خود نایاب‌تر می‌کنیم.

در هر مقطع زمانی یکی از سه لایه محیط اقتصاد جهانی، تغییر در عوامل بخشی همانند تصمیمات اوپک یا کاهش تقاضا در بخش نفت و سوم تغییر اساسی در یکی از شرکت‌های بزرگ نفتی (بحران در یک شرکت یا تغییرات مهم تکنولوژیک) اثر تعیین‌کننده‌ای بر قیمت نفت دارد و دو لایه دیگر حکم مانع یا تسهیل‌گر را دارد. در یک زمان تحولات بخشی اثرگذارند و در زمانی دیگر متغیرهای کلان قیمت نفت را به‌طور جدی تحت تاثیر قرار می‌دهد. نکته بسیار مهم این است که در سال‌جاری این متغیرهای کلان است که قیمت نفت را به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهد و متاسفانه جامعه تخصصی و سیاست‌گذاری کشور تغییرات قیمت را در این بخش دنبال می‌کند.

دلیل اینکه متغیرهای کلان تا این اندازه قدرت دارند که بر متغیرهای بخشی نیز سایه بیندازند، به قدرت بخش اقتصاد مالی در مقابل اقتصاد واقعی برمی‌گردد. هم‌اکنون قیمت کالاهای اساسی، ارزش سهام، نرخ بهره و قیمت اوراق قرضه و نرخ برابری ارزهای جهانی همه در بازارهای متشکل و الکترونیکی بورس تعیین می‌شود و از این مجرا به بخش واقعی اقتصاد درز می‌کند. بنابراین قیمت نفت بیشتر از انتظارات (که مکانیسم مسلط بر بازارهای مالی جهان است) اثر می‌پذیرد تا از مجرای تغییرات واقعی در عرضه و تقاضای نفت. اینجا است که متغیرهای مالی و کلان نه تنها سایه بر بازار نفت می‌اندازد، بلکه سایر کالاهای استراتژیک را نیز تحت تاثیر جدی قرار می‌دهد.

قیمت نفت از نظر تحلیلگران بازار در شرایط فعلی بیشتر از فضای کلان اقتصاد جهانی تاثیر می‌پذیرد تا از فعل و انفعالات بخش نفت. از حدود 6 ماه پیش که سیاست‌های انبساطی در آمریکا به تدریج کاسته شد و در دو ماه گذشته اتمام دوره این سیاست‌ها از طرف فدرال رزرو در آمریکا اعلام شد و به‌خصوص اینکه احتمال بالای افزایش نرخ بهره توسط مقامات پولی آمریکا در سال 2015 اعلام شد، نرخ برابری دلار آمریکا در برابر بیشتر ارزهای معتبر بین‌المللی رو به افزایش گذاشت و این افزایش به‌طوری لجام‌گسیخته و توام با سفته‌بازی‌های مالی بود که چنین افزایشی در هجده سال گذشته بی‌سابقه گزارش شده است.

نکته جالب اینکه همراه با گران‌تر شدن دلار، قیمت نفت در نقطه مقابل گران‌تر شدن دلار رو به کاهش گذاشت و در همین مدت و با همین شتاب که دلار افزایش می‌یافت، نفت سیر نزولی و جدی خود را شروع کرد. این همبستگی منفی بین قیمت دلار در بازارهای جهانی و نفت آن‌چنان واضح است که هر تحلیلگری را خیلی زود به این نتیجه می‌رساند که یک رابطه علّی نیز بین این دو برقرار است. طبیعی است که منطق تئوری‌های اقتصادی نیز چنین رابطه منفی را تایید می‌کند. وقتی تحرکات بازارهای مالی و ارتباط علّی این دو متغیر آشکار است، چرا باید به دنبال تغییرات قیمت نفت در بخش باشیم؟ منسوب کردن تغییرات قیمت نفت به عرضه و تقاضای نفت در بازارهای جهانی به نظر می‌رسد که به بحران‌های اقتصادی کشور دامن می‌زند و بنابراین لازم است که در این زمینه اقداماتی جدی صورت گیرد. اگر تغییرات قیمت نفت را تحت تاثیر تحولات بخش ببینیم، این تحولات یا کوتاه‌مدت هستند یا ساختاری. اگر کوتاه‌مدت هستند (مثلا تصمیم دولت عربستان در عدم کاهش سهمیه نفت خود) باید هر لحظه منتظر باشیم که بازار نفت سر و سامان یابد و قیمت‌های جهانی تغییراتی قابل توجه پیدا کند.

در حالت دیگر اگر این تغییرات در بازار نفت را ساختاری ببینیم، باید وضعیت فعلی قیمت نفت را پایدار و بلندمدت ببینیم که در هر دو حالت ممکن است سیاست‌هایی که به تبع این تحلیل اتخاذ می‌شود، به یک بحران تبدیل شود.
واقعیت این است که در شرایط امروزی و حداقل در سال 2014 و 2015 بازار نفت به شدت تحت تاثیر تحرکات بازار ارز است و با گران‌تر شدن دلار (به دلیل قیمت‌گذاری و معامله نفت با دلار آمریکا ) قیمت نفت رو به کاهش می‌گذارد و بنابراین برای پیش‌بینی تحولات قیمتی بازار نفت به جای اینکه بخش مورد بررسی قرار گیرد، ضروری است که تغییرات قیمت دلار آمریکا (که در بازارهای مالی جهان به شاخص جهانی دلار تعریف شده است) در سال 2015 مورد بررسی قرار گیرد. به عبارت دیگر تغییرات قیمت دلار در سال 2014 و 2015 است که قیمت نفت را به‌طور عمده تحت تاثیر قرار می‌دهد.

از این داستان می‌توان نتیجه گرفت که دلار در سال 2015 کماکان یک پول پرقدرت خواهد بود و به همین دلیل بازار نفت کماکان در یک شرایط رکودی و در عین حال تحت فشار بی‌امان نرخ برابری دلار آمریکا خواهد بود و تا زمانی که اقتصاد جهانی و بازارهای مالی جهان رای به کاهش نرخ برابری دلار ندهند، قیمت نفت در همین سطوح و حتی با نرخ کمتر در سال 2015 به بازارهای مالی و کالایی جهان عرضه خواهد شد. بنابراین برای رصد کردن قیمت جهانی نفت برای تعیین نرخ نفت در بودجه سال 1394 و سایر موارد استفاده از آن بهتر است نرخ برابری دلار آمریکا مورد بررسی قرار گیرد. دلیل عمده اینکه نفت بیشتر تحت تاثیر متغیرهای کلان است تا بخشی، در اثرگذاری قیمت دلار بر سایر کالاها از جمله فولاد، سنگ آهن، آلومینیوم، طلا و سایر کالاها مشهود است. درضمن با بالا رفتن قیمت دلار، چون قیمت کالاها رو به کاهش گذاشته است کشورهایی که تولید و صادرکننده کالا بوده‌اند در سال 2014 با کاهش جدی نرخ برابری پول خود در بازرهای جهانی مواجه بوده‌اند و از این ناحیه اثر جدی بر اقتصاد این کشورها داشته است. به همین دلیل است که در سال 2014 دلار کانادا به دلیل کاهش قیمت نفت و طلا با کاهش بی‌سابقه‌ای روبه‌رو بود و دلار استرالیا نیز به دلیل کاهش قیمت طلا و سنگ آهن به‌طور بی‌سابقه‌ای کاهش یافت. همین داستان برای راند آفریقای جنوبی، کرون نروژ و دلار استرالیا نیز تکرار شده است.

اگر بخواهیم تغییرات نفت را در بازارهای جهانی دنبال کنیم، باید ببینیم که چرا وقتی اشتغال در آمریکا بالا می‌رود قیمت نفت پایین می‌آید. وقتی این رابطه را می‌بینیم شاید پیدا کردن علت اقتصادی برای آن دشوار به نظر برسد، ولی واقعیت مساله این است که هر اطلاعات و آماری که کشور و دولت آمریکا را تقویت کند در عین حال تقویت‌کننده دلار خواهد بود و با تقویت دلار نیز قیمت نفت رو به کاهش خواهد گذاشت. طبیعی است که در این شرایط متغیرهای بخشی نیز اثر خود را بر بازار نفت خواهند گذاشت؛ ولی عامل تعیین‌کننده کماکان و تا زمانی که بازار تغییر جهت ندهد، همان نرخ برابری دلار آمریکا خواهد بود.

با در نظر گرفتن این واقعیت و با احتمال بالای قدرت‌گیری دلار و عدم تمایل به کاهش در سال 2015 قیمت‌گذاری نفت با 72 دلار در هر بشکه به عدم تعادل‌های بودجه دامن می‌زند و از این طریق عدم تعادل‌های جدی در اقتصاد ایجاد خواهد کرد. وقتی قیمت‌گذاری نفت در بودجه از واقع‌بینی علمی برخوردار باشد، می‌توان از قبل تمهیدات لازم را برای رویارویی با بحران‌های احتمالی تدارک دید. قیمت‌گذاری نفت بر مبنای هر بشکه 72 دلار حاصل تحلیل بخشی است، بنابراین واقع‌بینانه نیست.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها