طعم طلاق بیش و پیش از زوجین، کام فرزندان آنان را تلخ می‌کند. بچه‌های طلاق درمی‌یابند دیگر خانواده ندارند و در بهترین حالت حق انتخاب برای زندگی در کنار پدر یا مادر را دارند؛ انتخابی که اغلب با تمایلات عاطفی و عقلانی و سن و سال آنان سنخیت ندارد. آثار طلاق حتی در صورتی که در والدین از بین برود در روحیه فرزندانشان باقی می‌ماند و سرآغاز اتفاقات تلخ و ناگواری برای آنان می‌شود. گاه این آثار به زخمی عمیق و کهنه تبدیل می‌شود که براحتی بهبود نمی‌یابد. متاسفانه برخی ناهنجاری‌های رفتاری در جامعه نیز گریبان این قربانیان را می‌گیرد و حتی آنها را به بزهکارانی تبدیل می‌کند که قربانی اشتباهات والدین خود شده‌اند.
کد خبر: ۷۴۸۰۹۲

دکتر افسانه نیکراد، روان‌شناس و استاد دانشگاه از آسیب‌های روانی ناشی از جدایی در میان بچه‌های طلاق به عنوان سرمنشأ مشکلات و اتفاقات ناگوار یاد کرده و انزوا، گوشه‌گیری، حس انتقامجویی و گرایش به بزهکاری فرزندان را نتیجه جدایی والدین عنوان می‌کند. این کارشناس در گفت‌وگو با تپش، عواقب تلخ جدایی والدین و تاثیر منفی آن بر رفتار فرزندان را توضیح می‌دهد.

آسیب‌هایی که بعد از جدایی گریبانگیر بچه‌های طلاق می‌شود، چیست؟

معنی خانواده با حضور والدین و فرزندان تکمیل می‌شود و آرامش در خانواده معنا پیدا می‌کند، وقتی این آرامش در خانواده وجود داشته باشد رشد عقلانی، هیجانی و جسمانی کودکان شکوفا می‌شود. اگر این مساله را در نظر بگیریم که برای رشد همه‌جانبه کودکان نیاز به خانواده ضروری‌ترین نیاز است واضح خواهد بود بعد از جدایی و نبود یکی از والدین، خواه ناخواه از لحاظ هوشی، هیجانی و حتی آسیب‌های جسمانی کودکان تحت تاثیر قرار می‌گیرند. در خانواده‌هایی که یکی از والدین به دلیل جدایی وجود ندارد، کودکان از یک موضوع رنج می‌برند که این موضوع می‌تواند جسمانی، روحی یا هوشی و هیجانی باشد.

بعد از جدایی در بچه‌های طلاق اضطراب حاصل از جدایی مشهود است، این کودکان همیشه نگران هستند و اگر پدر را از دست داده باشند نگران از دست دادن مادر نیز می‌شوند و اگر برعکس باشد باز هم همان حس ترس و اضطراب از دست دادن والد دوم خود را دارند و این اضطراب جدایی همیشه همراه کودکان طلاق خواهد بود. نتیجه این اضطراب احساس غمگینی، ناراحتی، حس منفی نسبت به جامعه، حسرت و افسردگی خواهد بود.

چرا بچه‌های طلاق به فضای بیرون از محیط خانه پناه می‌برند؟

در سنین بلوغ بچه‌های طلاق نیاز به توجه بیشتر دارند و به دنبال محبت در بیرون از محیط خانواده می‌گردند. بچه‌های طلاق در این سنین به‌دلیل احساس نیاز به جنس مخالف و به‌دلیل این‌که پدر یا مادر خود را از دست داده‌اند جذب محیط بیرون خانه برای محبت‌های کاذب می‌شوند، در این وضع هرگونه محبتی برای آنان خوشایند است و کمبودهای عاطفی آنان را برطرف می‌کند. در این وضع دو حالت عمده در این بچه‌ها به‌وجود می‌آید، یا بشدت علاقه به ارتباط در اجتماع پیدا می‌کنند یا این‌که به‌دلیل ترسی که در وجودشان است دوری‌گزین و منزوی می‌شوند، دلیل این نوع برخورد این است که چون الگوی مناسبی مثل پدر برای دختر یا مادر برای پسر وجود نداشته است این کودکان نسبت به جنس مخالف در دل و ذهن خود ترس دارند و به همین دلیل از جامعه فراری شده و دچار افسردگی و انزوا می‌شوند یا بالعکس برای جبران کمبودها دست به دامان محیط‌های خارج از خانه می‌شوند. این رفتارها دور از تعادل و سرشار از افراط و تفریط است.

در این بین استثناء هم وجود دارد به این معنی که در بعضی خانواده‌ها که بعد از جدایی پدر وجود خارجی ندارد، مادر نبود پدر در خانواده را با حضور دایی فرزندان، عموی فرزندان یا پدربزرگشان حفظ می‌کند، اما واقعیت مسلم این که جایگاه پدر در خانواده را غیر از پدر شخص دیگری پر نخواهد کرد و این مساله در مورد مادر نیز صدق می‌کند.

بعضی بچه‌های طلاق به نوعی حس انتقامجویی دارند و به سمت بزهکاری گرایش پیدا می‌کنند، دلیل این نوع گرایش چیست؟

در خانواده‌هایی که جدایی‌ها با احساس منفی شدید، مشاجره‌های مکرر و اختلاف‌نظر همراه شده، کودکان احساس منفی نسبت به والدی که مسبب این رفتارها و اتفاقات است پیدا می‌کنند، تصور می‌کنند که عامل جدایی و فروپاشی خانواده همین رفتارهای والد است، به همین دلیل همیشه درصدد این هستند که از والدی که باعث این اتفاق شده انتقام بگیرند، هرچه این حس شدیدتر باشد بالطبع حس انتقامجویی نیز در کودکان تشدید می‌شود.

برای مثال اگر والد مقصر پدر خانواده باشد، دختر خانواده بشدت نسبت به مردان حس منفی پیدا می‌کند یا بالعکس اگر مادر خانواده در ایجاد جدایی مقصر باشد، پسر خانواده دچار نوعی بدبینی نسبت به زنان می‌شوند و همین مساله باعث رفتارهای بزهکارانه بچه‌های طلاق نسبت به افراد در جامعه می‌شود.

در رابطه با جدایی والدین، فرزندان واکنش نشان می‌دهند. طلاق در درجه نخست نتیجه درگیری‌های بزرگسالان است و کودکان به صورت ناخواسته وارد آن می‌شوند. هر چه کودک کم‌سن و سال‌تر باشد، دامنه دریافت‌ها و دنیای تجربه‌هایش به همان اندازه محدودتر است. او خانواده خود را با همه کمبودهایی که از نظر بزرگسالان دارد بهترین مکان تصور می‌کند. این خانواده در کنار ناملایماتش برای او خوشبختی بسیاری دربردارد.

بحران هویت یکی از مشکلاتی است که بچه‌های طلاق با آن دست به گریبانند، علت این اتفاق چیست؟

جدایی پدر و مادر یک اثر آنی و زودگذر نیست؛ بلکه در تمام مراحل زندگی فرزندان اثرات منفی و زیانباری خواهد داشت. فرزند طلاق نمی‌داند به چه کسی تعلق دارد. طلاق باعث محرومیت فرزند از سرپرستی مشترک والدین می‌شود و او را از داشتن مزایای زندگی خانوادگی محروم می‌کند و هویت فردی و خانوادگی‌اش را از دست می‌دهد. بچه‌های طلاق حامیان اصلی خودشان را از دست می‌دهند، به همین دلیل بیش از دیگران در خطرند.

علی جزایری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها