متهم مدعی است بعد از آزادی مسیر زندگی‌اش را تغییر خواهد داد

از نوجوانی معتاد شدم

نام و تاهل: فرهاد ـ ب، متاهل سن: 32 سال تحصیلات: راهنمایی اتهام و محل دستگیری: سرقت ـ استان تهران یگان دستگیرکننده: پلیس آگاهی
کد خبر: ۷۳۰۳۹۱

فرهاد برای اولین بار بازداشت شده و زندان را تجربه می‌کند. البته او از سال‌ها قبل با خلاف آشنا شد. او می‌گوید: «برادر بزرگم معتاد بود و من چهارده ساله بودم که به سمت مصرف مواد رفتم، یعنی برادر بزرگم را دیدم و از او تقلید کردم. اوایل مصرفم کم بود و حشیش می‌کشیدم، اما بعد از مدتی دیگر این ماده جواب نمی‌داد، برای همین سراغ مواد سنگین‌تر رفتم و انواع مواد را تجربه کردم تا این‌که بالاخره به جایی رسیدم که احساس کردم آخر خط است و به فکر درمان افتادم.»

اعتیاد به مواد مخدر باعث شد فرهاد نتواند به تحصیل ادامه بدهد. او بعد از رها کردن مدرسه شروع به کار کرد: «کارگری می‌کردم و درآمدم چندان بد نبود. هشت سال قبل ازدواج کردم. آن زمان هنوز معتاد بودم، اما دو سال بعد از ازدواج به فکر درمان افتادم. در آن دوران چون کار می‌کردم و پول درمی‌آوردم، فقط گاهی اوقات سرقت‌های کوچک انجام می‌دادم که هیچ‌وقت به خاطر آن دزدی‌ها گیر نیفتادم، حتی به خاطر مواد هم دستگیر نشدم.»

فرهاد پنج سال قبل درمان اعتیاد را شروع کرد. او توضیح می‌دهد: «به جایی رسیده بودم که واقعا می‌خواستم درمان شوم برای همین هم موفق شدم و حتی بعد از درمان، خودم یک کمپ راه انداختم تا به معتادان کمک کنم ولی کارم نگرفت. از آن زمان به بعد در ساختمان‌سازی کار می‌کردم و درآمد بدی نداشتم تا این‌که با ماشین تصادف کردم. آن تصادف زندگی مرا عوض کرد. بدهکار شده بودم. از طرفی از کار خودم هم به اندازه نیازم درنمی‌آوردم.»

فرهاد وقتی در تنگنای مالی قرار گرفت، به فکر خلاف افتاد: «از طریق یکی از دوستانم وارد باند سرقت از خانه‌ها شدم. البته من خودم برای دزدی نمی‌رفتم و فقط راننده و نگهبان بودم تا اگر اتفاقی افتاد، بچه‌ها را خبر کنم. شگرد ما این طور بود که شب‌ها بعد از تاریکی هوا در خیابان‌های اطراف تهران پرسه می‌زدیم و اگر می‌دیدیم چراغ خانه‌ای خاموش است، زنگ را می‌زدیم و وقتی مطمئن می‌شدیم کسی نیست، در را با کارت باز می‌کردیم و اگر هم نمی‌شد آن را می‌شکستیم و داخل می‌رفتیم. یعنی بقیه بچه‌ها داخل می‌رفتند و من کشیک می‌دادم. ما فقط پول و طلا می‌دزدیدیم و با وسایل دیگر کاری نداشتیم برای همین هم پول خوبی گیرمان می‌آمد.»

متهم می‌گوید: «در یک سالی که سرقت می‌کردیم، 60 میلیون تومان به من رسید که با این پول دو ماشین خریدم و با هر دو ماشین هم تصادف کردم و مجبور شدم آنها را خیلی ارزان بفروشم. البته یک خانه مجردی هم کرایه کردم. آن زمان چنان غرق در حاشیه بودم که به اصل زندگی‌ام توجهی نداشتم و همسرم وضع بد مالی را تحمل می‌کرد. بالاخره هم دستگیر شدم. الان از کارهایی که کرده‌ام، پشیمان هستم و بعد از این‌که آزاد شوم، دیگر خلاف نخواهم کرد.»

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها