گفت‌وگو با جوانی که دوستش را کشت

جنایت، پایان شوخی ساده

پدرام متهم به قتل دوستش شده و با درخواست اشد مجازات از سوی اولیای‌دم روبه‌‌روست. متهم جوان پس از دستگیری، علاوه بر پرونده قتل، راز درگیری دیگری را که یک سال قبل داشت فاش کرد و حالا باید در انتظار مجازاتی سنگین باشد. این جوان که دو هفته قبل در شعبه 71 دادگاه کیفری‌ استان تهران محاکمه شده‌ است، درباره خودش و اتهاماتش صحبت می‌کند.
کد خبر: ۷۰۸۰۳۳
جنایت، پایان شوخی ساده
اتهام قتل و ایراد ضرب با چاقو را قبول داری؟

بله قبول دارم. چیزی نیست که بتوانم درباره آن دروغ بگویم یا آن را انکار کنم.

آن‌طور که در پرونده آمده‌ است تو و مقتول با هم دوست بودید. پس چرا او را کشتی؟

داشتیم با هم شوخی می‌کردیم که تبدیل به دعوا شد و مهرداد به من حمله کرد. من هم در دفاع از خودم مرتکب قتل شدم.

دعوای شما به چه دلیل اتفاق افتاد؟

مثل همیشه ما با هم شوخی می‌کردیم و به سمت هم لگد می‌زدیم که مهرداد این‌بار ناراحت شد.

اگر همیشه از این شوخی‌ها با هم می‌کردید، پس چرا این دفعه ناراحت شد؟

شاید به خاطر شرایط خاصی بود که داشتیم. خیلی حواسمان به خودمان نبود.

چرا؟

مشروب خورده‌ بودیم و حالمان مساعد نبود. همیشه وقتی شوخی می‌کردیم کاملا نسبت به خودمان آگاه بودیم، اما این بار هردو مست بودیم که این اتفاق افتاد. البته شوخی اصلی هم بین من و یکی دیگر بود.

روز حادثه چه اتفاقاتی افتاد؟

یکی از دوستانم به اسم میثم دنبالم آمد و گفت مشروب خریده است. او من و مهرداد را هم دعوت کرد. بعد از مشروب خوردن، با هم به پارک رفتیم و هر کدام یک قلیان گرفتیم و کشیدیم. من و میثم داشتیم با هم شوخی می‌کردیم و قلیان همدیگر را تکان می‌دادیم که مهرداد عصبانی شد و به سمت من حمله کرد. من هم او را زدم. این بار او با چاقو به سمت من آمد و دو ضربه به گردنم زد، من هم با چاقو او را زدم.

کسی نبود شما را جدا کند؟

دوستانمان بودند و آمدند تا ما را جدا کنند. وقتی کمی از هم فاصله گرفتیم به مهرداد گفتم تو زدی من هم زدم. دیگر موضوع را تمام کن. بیا آرام باشیم. اما هنوز عصبانی بود و دوباره با چاقو به من حمله کرد که این بار من هم دو ضربه به او زدم. ضربات باعث خونریزی شدید او شد.

کاری برای نجات جان مهرداد انجام دادید؟

بله، دوستانمان که آنجا بودند هردوی ما را به بیمارستان رساندند، اما در بیمارستان گفتند مهرداد به‌دلیل شدت خونریزی باید جراحی شود، ولی نتوانستند کمکش کنند و او فوت شد.

خودت هم در بیمارستان بستری شدی؟

بله. بعد هم بازداشت شدم و پس از انتقال به دادسرا، همه چیز را اعتراف کردم.

به نظر می‌رسد تو چاقو‌کش حرفه‌ای هستی. از چه زمانی این کار را می‌کردی؟

من اگر حرفه‌ای بودم که مهرداد را نمی‌کشتم. چاقوکش حرفه‌ای می‌داند ضربه را به کجا بزند اما من نمی‌دانستم.

اما یک پرونده دیگر هم داری که در آن سه مرد جوان را مجروح کرده‌ای. آیا شکایت آنها را قبول نداری؟

چرا، قبول دارم. من آنها را با چاقو زدم. البته آن زمان هم در حال خودم نبودم.

آن دفعه هم مشروب خورده‌ بودی؟

بله، مشروب خورده‌ بودم.

یادت می‌آید چه اتفاقی افتاد؟

تا جایی که یادم هست با دوستم سوار ماشین بودیم. آنها کنار خیابان ایستاده‌ بودند که چیزی به ما گفتند. من هم عصبانی شدم و از دوستم خواستم دور بزند تا ببینم آنها چه می‌گویند. آخرسر هم درگیر شدیم.

آنها چه گفته ‌بودند؟

یادم نمی‌آید.

شاکیان می‌گویند نه تو را می‌شناسند و نه حرفی زده‌اند.

نمی‌دانم شاید توهم من بوده،‌ اصلا یادم نمی‌آید چه اتفاقی افتاد که به دوستم گفتم برگردد. فقط یادم هست از او خواستم دور بزند تا آنها را بترسانیم.

همیشه با خودت چاقو حمل می‌کردی؟

بیشتر وقت‌ها چاقو داشتم.

پس شرایط را برای دعوا و قتل از قبل فراهم کرده‌ بودی.

نه، این‌طور نیست. من کسی را نمی‌زدم.

اما دوبار از آن چاقو استفاده کردی.

در حالت مستی این کار را کردم. در شرایط عادی که بودم، هیچ‌وقت کسی را نمی‌زدم و درگیر نمی‌شدم. من اصلا کسی نبودم که بخواهم دعوا کنم یا کسی را بزنم. وقتی مست می‌شدم رفتارم دست خودم نبود.

چرا مشروب می‌خوردی؟

وقتی خیلی ناراحت بودم مشروب می‌خوردم و بعضی وقت‌ها هم تفریحی.

تو که می‌دانستی وقتی مشروب می‌خوری چه حالتی پیدا می‌کنی. چرا این کار را می‌کردی؟

من حالت خاصی پیدا نمی‌کردم و کار خاصی هم نمی‌کردم. روز درگیری هم به مهرداد گفتم بس‌ است و بیا دعوا را تمام کنیم، اما مهرداد لجبازی کرد.

او چرا چاقو داشت؟

معمولا با خودش چاقو حمل می‌کرد. ما یک گروه بودیم که با هم خیلی دوست بودیم. چاقو هم داشتیم، البته نه برای دعوا و درگیری، چاقو‌ها تزئینی بود ولی همین‌طوری با خودمان همه جا می‌بردیم.

چرا حتما باید با خودتان چاقو حمل می‌کردید؟

حمل چاقو به من احساس قدرت می‌داد و فکر می‌کردم کسی نمی‌تواند به من آسیبی برساند.

اما خودت با همان چاقو به دیگران آسیب رساندی.

از کاری که کردم پشیمان هستم. اشتباه بزرگی بود.

درباره زندگی شخصی‌ات توضیح بده. رابطه‌ات با پدر و مادرت چطور است؟

با خانواده‌ام رابطه بدی ندارم. البته خیلی به هم نزدیک نبودیم اما دردسری هم برای آنها درست نمی‌کردم. من خانواده‌ام را دوست داشتم و دارم.

چقدر تحصیلات داری؟

تا راهنمایی درس خواندم و بعدش ترک تحصیل کردم تا کار کنم. کار هم می‌کردم اما خیلی جدی نبود و درآمد زیادی نداشتم. هرچه هم درمی‌آوردم خرج خودم می‌شد.

مشروب می‌خوردی و چاقو‌کشی می‌کردی. فکر می‌کنی حالی که هنگام مستی داشتی، آن‌قدر خوب بود که به خاطرش چنین تاوانی بدهی؟

اشتباه کردم. از اتفاقی که افتاده‌ خیلی ناراحت هستم. واقعا قصدم کشتن مهرداد نبود و نمی‌خواستم به او آسیب بزنم. اگر من مهرداد را نمی‌زدم، او مرا کشته‌ بود. شاهدان هم هستند و می‌توانند شهادت بدهند که او دو ضربه به گردنم زد و زخمی‌ شدم، با این حال دست‌بردار نبود، البته این توجیه‌کننده کار من نیست. این‌که مشروب می‌خوردم و از خود بیخود می‌شدم، کار بسیار بدی بود. در زندان توبه کردم و نتیجه اعمال زشتی را که مرتکب شدم، دیده‌ام. هر شب برای مهرداد نماز می‌خوانم و برای آمرزش او دعا می‌کنم، از خدا می‌خواهم مرا ببخشد و از مهرداد هم حلالیت می‌طلبم.

برای جلب رضایت اولیای‌دم اقدامی کرده‌ای؟

خودم که در زندان هستم و نمی‌توانم کاری بکنم. خانواده‌ام تلاش‌هایی کرده‌اند، اما اولیای‌دم حاضر به گذشت نیستند، حق هم دارند، شاید اگر بچه من هم کشته می‌شد، بسختی می‌توانستم در مورد رضایت فکر کنم. از مادر مهرداد می‌خواهم مرا ببخشد. من و مهرداد رفیق بودیم و روزهای خوبی با هم داشتیم. با قصاص من، مهرداد برنمی‌گردد. خواهش می‌کنم مرا ببخشد. درگیری ما طوری بود که امکان داشت من جای او کشته شوم، البته ‌ای کاش این اتفاق می‌افتاد؛ اما چه کنم که تقدیرم این بود. حلالم کند و مرا ببخشد. قول می‌دهم اگر مرا ببخشد و دوباره به جامعه برگشتم، زندگی خوبی داشته ‌باشم و دیگر نه مشروب بخورم و نه کسی را اذیت کنم. در زندان هم توبه‌ کرده‌ام و نماز می‌خوانم و وقتم را در دارالقرآن می‌گذرانم. از خدا درخواست بخشش کرده‌ام و از شما هم درخواست بخشش دارم.

شما چه فکر می‌کنید؟

برای ما به شماره 300011224 پیامک بزنید و بنویسید بزرگ‌ترین اشتباه پدرام چه بود و او برای بازگشت به جامعه باید چه کارهایی انجام بدهد؟ (ضمیمه تپش)

مریم عفتی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۲
جواد
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۲۰ - ۱۳۹۳/۰۵/۳۰
۰
۰
نه نباید بخشیدش شایدالان بگه غلط كردم ولی آزاد بشه دوباره شروع میكنه
ستار
Iran, Islamic Republic of
۲۱:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۵/۳۰
۰
۰
با سلام
ارتش قانونی دارد اینكه نیرو را نباید بیكار گذاشت، كور وقتی كه بیكار میماند مژه های خودشو میكنه. جوانان ما بیكارند. یك مثال داریم كه خسته به بالش نیاز ندارد و گشنه به خورش. از بیكاری دنبال این مسائل هستند. كار داشته باشند از فرد خستگی بدون بالش میخوابند. مشغولشان كنید تا فرزند ناخلف نشوند.تا مادران این جامعه دلشان شاد بماند و همیشه عزادار نشوند.

نیازمندی ها