طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۶۴۳۵۰۳
عملکرد مسوولان توی چشم ما

کیهان: منشور! (گفت و شنود)

گفت: یک عضو مجمع روحانیون که از سوی رئیس جمهور عضو گروه تدوین منشور شهروندی نیز شده است، می‌گوید بخش‌هایی از این منشور آماده شده است.
گفت: یک عضو مجمع روحانیون که از سوی رئیس جمهور عضو گروه تدوین منشور شهروندی نیز شده است، می‌گوید بخش‌هایی از این منشور آماده شده است.
گفتم: مثلا چه بخش‌هایی؟!

گفت: ایشان می‌گوید؛ یکی از مواد آن این است که هیچکس حق ندارد بعد از ساعت 8 شب کسی را دستگیر کند!
گفتم: این ماده با کدام قانون اسلامی یا قوانین حقوقی دنیا و یا با کدام عقل سلیم انطباق دارد؟!

گفت: همین اصلاح‌طلب‌ها در مجلس ششم طرحی تهیه کرده بودند که هر جنایتکاری وارد فضای دانشگاه بشود هیچکس حق دستگیری او را ندارد!
گفتم: منشور حقوق شهروندی است یا منشور حمایت از دزدها و جنایتکاران؟! چون هیچ دزدی قبل از ساعت 8 برای دزدی وارد خانه یا مغازه‌ای نمی‌شود.

گفت: حالا اگر قبل از ساعت 8 برای دزدی برود چی؟!
گفتم: مطابق این منشور، دیگر دزد نیست، «خر» است و تکلیف او را باید قانون حمایت از حیوانات تعیین کند!

شرق: عملکرد مسوولان توی چشم ما

نجات یک جوان که از طبقه اول آویزان شده بود، بی‌شوخی سخنگوی سازمان آتش‌نشانی بعد از حادثه آتش‌سوزی عبدل‌آباد گفت: «یک جوان 30ساله که از طبقه اول آویزان شده و قصد پریدن به پایین را داشت توسط آتش‌نشانان – به‌همراه دو دستگاه نردبان - در لحظات اولیه نجات داده شد.» همین سخنگوی سازمان آتش‌نشانی که مثل دیگر مسوولان و مدیران تا آخرین قطره خون و حقوق در برابر استعفا مقاومت می‌کنند، بعد از آتش‌سوزی خیابان‌جمهوری گفته بود: «دونفر از زنان کارگر که از پنجره‌های طبقه پنجم این ساختمان آویزان شده بودند، به دلیل ناتوانی در استقرار مستحکم خود به پایین پرتاب شدند و جان خود را از دست دادند.»

- سخنگوی آتش‌نشانی از این جوان 30ساله که تمرین کرده بود تا هنگام حادثه «توانایی استقرار مستحکم خود بر لب پنجره» را داشته باشد تشکر کرد.

- بعد از حادثه خیابان جمهوری قرار شده هرجا آتش‌سوزی شد، شهروندان سریع بیایند و از پنجره طبقه اول آویزان شوند، تا دست ماموران برای بغل‌کردن و نجات، بهشان برسد. با این کار هم حادثه خیابان جمهوری فراموش می‌شود، هم انتساب و نصب شایسته مسوولان و مدیران مشخص می‌شود.

- سخنگوی آتش‌نشانی از مردم خواست قبل از رسیدن آتش‌نشانی، خودشان یک تک‌پا، نردبان و چهارپایه و سطل آب را بیاورند بگذارند دم در و بعد به درون آتش برگردند. وی گفت قرار نیست شهروندان نسبت به سرنوشت خود بی‌مسوولیت باشند.

- سخنگوی آتش‌نشانی گفت: پدر تجربه بسوزد که پسر بی‌تجربگی است. ما هم سر آتش‌سوزی خیابان جمهوری بی‌تجربه بودیم.

- سخنگوی آتش‌نشانی گفت: شاید الان شما دست بیندازید که ما یک جوان را که از طبقه اول آویزان شده بود، نجات دادیم. اما توجه کنید که برادران رایت هم یکدفعه هواپیما نساختند و پله‌پله و گاماس‌گاماس پیشرفت کردند. ما قول می‌دهیم با هر آتش‌سوزی یک طبقه خودمان را بکشیم بالا.

تهران امروز: به اندازه دهک درآمدی‌ات حرف بزن!

فرموده‌اند و چه نیک فرموده اند: چرا افراد بی‌سواد درباره مذاکرات سیاسی اظهارنظر می‌‌کنند؟

ما نیز نظرمان همین است اما چون درباره میزان سوادمان تردید داریم نمی‌دانیم که اجازه داریم اظهارنظر کنیم یا نه؟

به نظر ما نه تنها افراد بی‌سواد حق اظهارنظر ندارند بلکه اگر شرایطی فراهم شود که هیچ کس درباره هیچ چیز اظهارنظر نکند خیلی بهتر است. چند بار هم تلاش کرده‌ایم که این حرف خود را به کرسی بنشانیم، اما توفیق چندانی نداشته‌ایم، چون حتی اگر بتوانیم دروازه تیم‌ملی را دربرابر تیم آرژانتین بسته نگه داریم، دهان مردم را نمی‌توانیم کاری بکنیم!

این چانه آدمیزاد فقط برای غذاخوردن و خمیازه کشیدن که بازنمی‌شود. آدمیزاد است و تمایل شدید به حرف زدن، بلا نسبت شما از قدیم هم گفته‌اند که نشخوار آدمیزاد حرف است.بنابراین آدمیزاد اگر شرایط را مناسب ببیند اظهارنظر می‌کند و حتی اگر به رویش بخندی دوست دارد که درباره مذاکرات سیاسی هم حرف بزند بدون آنکه از بی‌سوادی‌اش خجالت بکشد و زبان به کام بگیرد.

اینترنت را قطع می‌کنی نمی‌شود، لنگر کشتی را به کابل اینترنت می‌زنی نمی‌شود، پیامک را قطع می‌کنی نمی‌شود، روزنامه را تعطیل و روزنامه‌نگار را خانه نشین می‌کنی نمی‌شود.

شعر به زبان بی‌سوادی:
نمی شه نمی‌شه چه کنم این دلم راضی نمی‌شه

اما نباید ناامید شد، هیچ کاری نیست که نشدنی باشد و هیچ آرزویی نیست که دست نیافتنی باشد. یک راه منطقی و مدبرانه این است که بگوییم: همه آزادند اظهارنظر کنند امّا!!

بعد که همه از خواندن این جمله (همه آزادند اظهارنظر کنند) خوشحال شدند و هورا کشیدند و کف زدند و شعار دادند و بالا و پایین پریدند و اشک شوق در چشمان شان حلقه زد. درباره آن «اما» که در پایان جمله بود قانون‌ها و آیین‌نامه‌ها و تبصره‌هایی بنویسیم که هر کس بداند تا چه حد حق دارد اظهارنظر کند و به اندازه سوادش، حتی به اندازه دهک درآمدی خودش حرف بزند.

مثلا یک معلم یک لاقبا چه حقی دارد که درباره واردات اتومبیل‌های یک میلیاردی حرف بزند؟

واکنش به زبان بی‌سوادی:
بگو آخه گروه خونت به این حرفا می‌خوره؟ تو باهاس بری تو صف سبدکالا و برنج هندی بگیری و حالشو ببری!

یک جوان دم بخت که دارد از تمام مدارک خودش و نامزدش و هفت جدش کپی می‌گیرد برای وام ازدواج، چه حقی دارد که درباره وام‌های چند صد میلیاردی و بدهکاران گردن کلفت بانکی حتی فکر کند؟ چه رسد به اظهارنظر!

یک راه‌حل ساده برای اجرایی شدن محدوده اظهارنظرها این است که در مدرک تحصیلی افراد، این عبارت اضافه شود:

«دارنده این مدرک تحصیلی مجاز است فقط در حوزه تخصصی خود و به اندازه واحدهایی که از آنها نمره قبولی گرفته حرف بزند.»

همچنین در فیش حقوق افراد یا دفترچه حساب بانکی‌شان، به تناسب مبالغ بنویسند:

«سقف اعتبار این شهروند برای اظهارنظر به اندازه دو برابر مبلغ موجود در حسابش خواهد بود و اظهارنظر درباره مسائل دیگر با مبالغ بالاتر از سقف اعتبارمذکور، موجب پیگرد است.»

سیاست روز:اشتباهات امروز را آیندگان جبران می‌کنند!

وزیر کار: ریشه اصلی کارآفرینی شالوده‌شکنی است و این کار باید از کودکی در کودکان به وجود آید...

وزیر کار: ریشه اصلی کارآفرینی شالوده‌شکنی است و این کار باید از کودکی در کودکان به وجود آید.
ننجون: جناب وزیر! لطفا در خصوص "شالوده‌شکنی" شفاف‌سازی کنید. به هر حال کودکان مثل شما متفکر و حکیم نیستند و ممکن است به جای "شالوده" بزنند شیشه و پنجره مردم را بشکنند.

وزیر بهداشت: برخی پزشکان اشتباهی وارد این عرصه شده و پزشک شده‌اند.
ننجون: بعضی‌ها هم اشتباهی وزیر شده‌اند و خودشان هم خبر ندارند.

سخنگوی هلال احمر: مرگ یک چوپان در برف ارتفاعات گیلان دروغ است.
ننجون: یاد و خاطره آن چوپان دروغگو هم به خیر!

رییس پلیس راهور: قانون قبلی رانندگی تنها جریمه محور بود، در حالی که قانون فعلی رانندگی در کنار جریمه، محرومیت‌های اجتماعی مانند ممنوعیت رانندگی یا توقیف خودرو را هم به همراه دارد.
ننجون: در مراحل بعدی شلیک تک تیر و به رگبار بستن راننده‌های متخلف را هم در دستور کار خود بگذارید تا ملت حساب کار دستشان بیاید.

وزیر دادگستری: پول نقد دولت از خزانه رفته است و ما زمین و ماشین و خانه به دردمان نمی‌خورد و در مرحله بعدی اگر واقعا پول نقدی نبود دیگر باید به لنگه کفش قناعت کنیم.
ننجون: والله خروس قندی هم بدهند ما قبول داریم.

معاون اول رئیس جمهور: اشتباهات گذشته را جبران می‌کنیم.
ننجون: اشتباهات امروزتان را هم بگذارید تا آیندگان از راه برسند و اصلاح کنند.

علی مطهری: زمانی ما برای مردم سوئیس برنامه‌ریزی می‌کنیم که طبیعتا آن برنامه با برنامه‌ریزی برای مردم خودمان فرق دارد.
ننجون: یعنی قرار است به مردم سوئیس هم "سبد کالا" بدهید.

محمد جواد ظریف: شاید راحت‌ترین کار این باشد که در خانه خود بنشینیم و باب مذاکره را ببندیم ...
ننجون: و برویم در فیسبوک و صفا کنیم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها