زنان در معرض چه خشونت‌هایی هستند؟

کتک خوردن...تحقیر شدن...دم نزدن

خشونت چیست؟ چرا وقتی صحبت از آن می‌شود، ناخودآگاه اولین تصویری که در ذهن نقش می‌بندد، مردی است که در حال کتک‌زدن همسر خویش است یا پدری است که فرزندش را با کمربند می‌زند؟ چرا تظاهر خشونت طی سالهای اخیر در کشورمان تغییر کرده است؟ یعنی این که نه تنها دیگر همچون گذشته بیشتر به خشونت فیزیکی معطوف نمی‌شود، بلکه از سوی زنان نیز به مردان اعمال می‌شود.
کد خبر: ۶۴۳۰۸۴

جام جم سرا: پرسش ها و مواردی که در مبحث خشونت خانگی مطرح است، ما را بر آن داشت تا با دکتر امیرحسین جلالی، روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران به گفت وگو بنشینیم.

خشونت و بویژه خشونت خانگی از نظر روانپزشکی چه تعریفی دارد؟

خشونت پدیده ای است با بار منفی که تعریف آن بشدت از فرهنگ های مختلف تاثیر می گیرد، اما بر اساس یک تعریف کلی و پذیرفته شده هر نوع رفتار عمدی که باعث وارد آمدن آسیب روحی، روانی و جسمی به خود یا دیگری شود، خشونت نامیده می شود. نکته بسیار مهم در مورد خشونت هایی که علیه زنان یا حتی مردان و کودکان و به طور کلی در چارچوب خانواده صورت می گیرد این است که حتی اگر قربانی خشونت یک شخص مشخص باشد، آثار و پیامدهای ناشی از آن به بقیه اعضای خانواده و حتی دیگر افراد جامعه تسری پیدا می کند و از این نظر ریشه یابی، کنترل و کاهش عوامل موثر در بروز خشونت های خانگی بسیار پر اهمیت است.

رایج ترین خشونت های خانگی در ایران چیست؟

بیشتر افراد و بویژه ایرانی ها وقتی صحبت از خشونت می شود، ذهن شان معطوف به آسیب های فیزیکی می شود. در حالی که هر رفتاری که به وارد آمدن آزار یا آسیب جسمی، روحی و روانی به دیگری منجر شود، خشونت تلقی می شود. بر این اساس هر نوع خشونت کلامی و روانی مانند توهین و تحقیر نیز از اشکال خشونت میان همسران، والدین و فرزندان و نیز نسبت به سالمندان تلقی می شود. حتی اگر یکی از زوجین، دیگری را از رفت و آمد با خانواده اش منع کند یا محدودیت هایی برای اشتغال یا ادامه تحصیل همسرش ایجاد کند نسبت به او مرتکب خشونت شده است. به بیان دیگر هر نوع رفتار یا مقرراتی در چارچوب خانواده که تبعیض آمیز باشد و افراد خانواده را از حقوق نابرابری برخوردار کند، خشونت تلقی می شود. البته باید در مبحث خشونت، بویژه خشونت خانگی در ایران به این نکته توجه داشت که جامعه ما جامعه سرکوب شده ای است که حاصل آن بروز خشم از سوی افراد جامعه است، یعنی ایرانی ها اصولا مهارت کنترل خشم را نیاموخته اند. از همه مهم تر، جامعه و بویژه زنان به سوی فردگرایی رفته اند، یعنی تمایل به استقلال پیدا کرده اند و زمان زیادی را به واسطه تحصیل یا شغل خود در خارج از خانه سپری می کنند که این مساله به نوبه خود آسیب های فراوانی را نسبت به باورهای همسرانشان به همراه داشته و به رفتارها و عکس العمل های خشونت آمیزی از جانب آنها منجر شده است.

بر اساس نتایج پژوهش های صورت گرفته، خشونت کلامی و روانی از رایج ترین خشونت های خانگی است. با این مساله موافقید؟

بله، درست است. تحقیقات نشان می دهد که بتدریج در خانواده ها از خشونت فیزیکی کاسته و به خشونت های روانی و کلامی افزوده می شود.به بیان دیگر شکل های متفاوتی از خشونت جایگزین خشونت فیزیکی شده است.

ریشه این نوع خشونت ها به چه عواملی باز می گردد؟

گرچه به طور کلی میزان پرخاشگری، رفتارهای نابهنجار و فشارهای عصبی در میان افراد جامعه بالا رفته است که این مساله را نیز می توان در رفتار و کردار مردم در سطح جامعه مشاهده کرد، اما ریشه خشونت خانگی را نه تنها در ابعاد روان شناختی که در مسائل زیستی، اجتماعی، فرهنگی و حتی ناکامی های اقتصادی نیز باید جستجو کرد. چنین تضادهایی را به وضوح، به دنبال پررنگ شدن حضور اجتماعی زنان و منافات آن با باورهای سنتی شوهرانشان می توان مشاهده کرد.در واقع این تضادها به بروز احساس ناکامی و پرخاشگری منجر می شود. فراموش نکنید آستانه تحمل مردم ما نیز به دلیل ناکامی های اقتصادی و اجتماعی بسیار کم شده است که این مساله تعارضاتی را در مردم جامعه بوجود آورده است که حاصل آن تخلیه حس خشم ناشی از این ناکامی ها در خانواده است.

چرا وقتی صحبت از خشونت خانگی می شود اولین تظاهر آن خشونت علیه زنان به نظر می رسد، در حالی که ما شاهد خشونت زنان نسبت به همسرانشان یا مرد خانواده نیز هستیم؟

این برداشت تا حد زیادی درست است، زیرا بررسی ها نشان می دهد 90 درصد موارد خشونت نسبت به زنان در خانواده ها رخ می دهد. البته خشونت فیزیکی علیه زنان در حال کاهش و خشونت های روانی در حال افزایش است. بعلاوه موارد خشونت علیه مردان نیز در سال های اخیر افزایش یافته است.

حتی جالب است بدانید در طرح ملی که سال 83 انجام شده و بیش از 12 هزار زن را شامل می شده است، میزان خشونت از ابتدای زندگی 66.3 درصد بوده که 10.5 درصد از آنها خشونت شدید بوده است. به بیان دیگر 66.3 درصد زنان ایران، حداقل یک بار در طول زندگی خود یک نوع از انواع خشونت را تجربه می کنند.

در اینجا منظور از خشونت شدید، صرفا خشونت فیزیکی است؟

در تعریف جهانی، خشونت علیه زنان شامل تهدید، تمایل یا اقدام به استفاده از نیروی فیزیکی یا قدرت علیه دیگری می شود، یعنی این تعریف فراتر از خشونت فیزیکی است، چون حتی تهدید به آن را هم شامل می شود. سازمان ملل هم خشونت علیه زنان را این طور تعریف کرده که هر نوع رفتاری که منجر به رنج شود، با تهدید به انجام رفتار خشونت آمیز یا محروم کردن یک زن از آزادی اش همراه باشد خشونت تلقی می شود، اما ما در جامعه خودمان برای رسیدن به تعریف مشخصی از خشونت نسبت به زنان با شرایط پیچیده ای روبه رو هستیم. یعنی در برخی موارد، خانمی که خشونتی بر وی اعمال می شود خود را مستحق آن می داند. به بیان دیگر براساس تعریف پذیرفته شده در جامعه ما رفتارهایی که فرد آن را خشونت تلقی نمی کند یا حتی ابرازشان نمی کند، خشونت آمیز شناخته نمی شود. بعلاوه باید توجه داشت الگوی رفتار خشونت آمیز در قربانی، آثار روانی جدی به همراه دارد که به تداوم خشونت منجر می شود.

پس چرا گفته می شود که خشونت کلامی و روانی نسبت به مردان در جامعه امروزی ما افزایش یافته است؟

این درست است که خشونت درباره مردان نیز در حال گسترش است. البته خشونت های فیزیکی در ایران بیشتر شامل کودکان و زنان می شود، اما مردان بیشتر قربانی خشونت های روانی می شوند، به این معنی که زن مثلا به آنها اجازه رفت و آمد با خانواده اش را نمی دهد. اما زنان همچنان قربانی اصلی خشونت هستند، به طوری که بر اساس آمار سازمان ملل هنوز 90 درصد زنان و 10 درصد مردان قربانی این خشونت ها هستند.

در مورد خشونت والدین نسبت به فرزندان چه تحلیل روانپزشکی یا روان شناسی وجود دارد؟

بررسی خشونت علیه فرزندان نیز پیچیدگی های خاص خود را دارد. در واقع مشکل خشونت در مورد کودکان آن است که بسیاری از والدین در خصوص رفتارهای خشونت آمیز با فرزندانشان خود را محق می بینند و خشونت را امری سازنده در تربیت فرزند تلقی می کنند.

البته عوامل متعددی در بروز خشونت علیه کودکان نقش دارد که برخی محیطی و فرهنگی است و در برخی موارد از خود کودک نشأت می گیرد، یعنی باید کودک نیز مورد درمان قرار بگیرد که یافتن این عوامل به بررسی های روانشناختی نیاز دارد، اما نکته مهم آن است که آثار باقیمانده ناشی از رفتارهای خشونت آمیز نسبت به کودک، مادام العمر است. به همین دلیل نسبت به ریشه یابی و کنترل چنین رفتارهایی نباید بی توجه بود.

درباره بروز رفتارهای خشونت آمیز فرزندان نسبت به والدین پیرشان به چه نتایجی دست یافته اید؟

در زمینه رواج سالمندآزاری، تاکنون تحقیقات دقیقی در جامعه ما صورت نگرفته است، اما مصادیق چنین خشونتی فقط شامل برخوردهای فیزیکی نمی شود، بلکه هر نوع امتناع و تاخیر از ارجاع سالمند برای مراقبت های پزشکی، تهیه داروها، تنها گذاشتن و ایجاد محدودیت در رفتار و آمد سالمند، خشونت تلقی می شود.

مهار یا محافظت از خشونت های خانگی با بهره گیری از چه مهارت هایی ممکن است؟

در مورد خشونت، پیش درآمد هر نوع درمانی، آگاهی عمومی، آشنایی با مصادیق خشونت و آسیب های ناشی از آن است.عوامل متنوعی در درمان و کنترل خشونت باید مورد ارزیابی قرار بگیرد، اما مهم ترین راهکار درمان آن، یادگیری مهارت کنترل خشم و افزایش تحمل است که در چنین مسیری بدون شک، فرد باید از متخصصان روان شناس و روانپزشک کمک بگیرد. متاسفانه در کشور ما روانپزشک و روان شناس و کلینیک های خبره روان شناسی به اندازه کافی وجود ندارد. حتی ما برای پاسخ دادن به 10 درصد نیاز واقعی جامعه نیز با مشکل ارائه خدمات روان درمانی حرفه ای روبه رو هستیم، اما نشانه هایی از شکل گیری عزم ملی برای پرداختن به این موضوع در مسئولان بهداشت و سلامت عمومی کشور دیده می شود. بعلاوه امیدواریم که با اجرایی شدن سند تدوین شده، پیشگیری از خشونت خانگی در کشور، شاهد کاهش 20 درصدی خشونت های خانگی، طی پنج سال آینده باشیم.|جام جم|پونه شیرازی|

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها