طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۶۴۰۸۷۴
به «انگری بردز» اطمینان نکنید

کیهان: بی‌چشم ‌و رو (گفت و شنود)

گفت: روزنامه‌های زنجیره‌ای و برخی رسانه‌های خارجی از این که مجلس برای مشخص شدن جرم سیاسی و مجازات آن طرحی آماده کرده است، خیلی ذوق‌زده شده‌اند!
گفت: روزنامه‌های زنجیره‌ای و برخی رسانه‌های خارجی از این که مجلس برای مشخص شدن جرم سیاسی و مجازات آن طرحی آماده کرده است، خیلی ذوق‌زده شده‌اند!
گفتم: این که ذوق‌زدگی ندارد، چون اگر منظور از جرم ‌سیاسی اظهارنظر و عقیده سیاسی باشد که در ایران جرم تلقی نمی‌شود و روزنامه‌ها و احزاب‌ و شخصیت‌ها هرچه دلشان می‌خواهد می‌گویند و می‌نویسند و کسی هم به آنها کاری ندارد.

گفت: مثل این که منظورشان از جرم سیاسی، اقدام علیه امنیت ملی است.
گفتم: اقدام علیه امنیت ملی که جرم سیاسی نیست و در تمام سیستم‌های حقوقی جهان، اینگونه مجرمان اگر اعدام نشوند، به اشد مجازات محکوم می‌شوند.

گفت: تازه یکی از روزنامه‌های زنجیره‌ای پیشنهاد کرده که مجرمان سیاسی در زندان انفرادی زندانی نشوند، در زندان به اینترنت دسترسی داشته باشند، هر روز با اقوام درجه یک خود ملاقات کنند و...
گفتم: راست می‌گویند که گربه خیلی بی‌چشم و روست!... یارو داشت آبگوشت می‌خورد، یک گربه شروع به میومیو کرد و طرف یک تکه گوشت برایش انداخت و گربه آن را بلعید و دوباره گفت میومیو... یارو قابلمه آبگوشت رو گذاشت جلو گربه پررو و گفت؛ حالا تو بخور، من میومیو!

سیاست روز: از شوهر عمه جان تا طیب خان

جراید: معصومه ابتکار بانوی محیط زیست جهان شناخته شد.
به نظر شما به کدام یک از دلایل زیر این لقب به رییس سازمان حفاظت از محیط زیست اعطا شده است؟
الف) خشک شدن دریاچه ارومیه
ب) رتبه اول نخستین شهر آلوده در دنیا برای اهواز
ج) نفله شدن چند یوزپلنگ در عرض یک ماه
د)حرکات موزون ریزگردها در سرتاسر مملکت

قائم مقام بانک مرکزی: بررسی‌هایی که ما از طریق کارگزینی بانک انجام دادیم و حتی شخص بنده با همکاران بازنشسته طولانی مدت نیز تماس داشتم به هیچ وجه رد پایی از حضور بابک زنجانی و با هر نوع فعالیت در بانک مرکزی پیدا نکردیم.
به نظر شما غیر از رد پای بابک زنجانی رد پای کدام یک از گزینه‌های زیر در بانک مرکزی دیده نمی‌شود؟
الف) برادر خاوری
ب) شوهر عمه رهبر کره شمالی
ج) ننجون
د) پسر عمه‌زا

محمد رویانیان: دیگر حاضر نیستم به فوتبال برگردم زیرا دوران تلخی را پشت سر گذاشته‌ام و در این مدت اذیت شده‌ام.
به نظر شما کدام یک از موارد زیر بیش از همه آقای مدیرعامل را اذیت کرده است؟
الف) اسپانسرهایی که هی می‌آیند و به آدم «پورشه» می‌دهند
ب) صرف پیاپی چلوکباب‌های چرب و چیلی که اصلا برای سلامتی خوب نیست
ج) کل کل با حاجی دکتر شوالیه فتح‌الله زاده و نشان دادن عدد شش به ایشان
د) مسافرت‌های خسته‌کننده به ایتالیا، آلمان، فرانسه، سوییس و کشورهای استکباری دیگر جهان

وزارت اقتصاد: از این پس هیچکس در نامه‌نگاری‌ها حق ندارد برای دکتر «علی طیب‌نیا» از عنوان «مقام عالی وزارت» استفاده کند.
شما به جای عنوان مقام عالی وزارت کدام یک از گزینه‌های زیر را پیشنهاد می‌کنید؟
الف) رضا جونی
ب) طیب جونم
ج) آقا رضا
د) طیب خان

آرمان: دزدان دریایی سومالی هم دل دارند

دیشب دیازپام تقلبی خوردم، همین که چشمانم را بستم پس از چند دقیقه خودم را وسط کاخ سفید و اتاق رئیس‌جمهور آمریکا دیدم، روی یک صندلی نشسته بودم و به ایشان نگاه می‌کردم، آبدارچی کاخ سفید در حال دستمال کشیدن روی میز‌ها بود، زمانی که به میز اوباما رسید، گفت «قربان اجازه هست این گزینه‌ها را از روی میز بردارم؟ می‌خوام روی میز رو دستمال بکشم».

اوباما با اکراه گزینه‌های نظامی را از روی میز برداشت و با صدای بلند خطاب به منشی‌اش گفت «خانم این کاغذ گزینه‌های روی میز روشون لکه چای و ماست موسیر افتاده، یکی دیگه پرینت بگیر و زود بذار روی میز» منشی بلافاصله وارد اتاق شد و گفت «بفرمایید رئیس جان» اوباما لبخندی زد و گفت «تو می‌دونی فرق یه منشی خوب با یه منشی خیلی خوب چیه؟» که ناگهان نگاهش به من افتاد و پرسید «کاری داشتید شما؟!».

گفتم «خیر دیازپام تقلبی خوردم، خواب دیدم از اینجا سر درآوردم، اما توی این مدت فکر کردم بد نیست اون گزینه نظامی رو رد کن بیاد و این ننر بازی‌ها رو تموم کن، اگه قرار بود بترسیم، خب قبلا می‌ترسیدیم دیگه» اوباما گفت «واقعا نمی‌ترسید؟! دیشب داشتم به همین موضوع فکر می‌کردم» بعد از جایش بلند شد و گفت «بیا بگیرشون، خیلی عذر می‌خوام میشل نهار لوبیاپلو درست کرده، من برم نهار رو بزنم و برگردم» یکی دیگر از مسائلی که فکر می‌کردم حتی در خواب هم نمی‌تواند واقعیت داشته باشد عضویت آقای کوچک‌زاده در کمیسیون آموزش مجلس بود، به هرحال ایشان به خوابم آمدند و گفتند «تا زمانی که فروش پایان‌نامه آزادانه در کشور رواج دارد نمی‌توان به آینده علمی کشور امیدی داشت» آهی کشیدم و گفتم «خدا بیامرزتش، نور به قبرش بباره، که این سنت مبارک و میمون را از خود بر جای گذاشت» او پرسید «از کی حرف می‌زنی؟» جواب دادم «ولش کنید، یکبار نوشتم، چاپ نشد، حالا شما نیمه پر لیوان را ببینید، به جای آن برخی طوری مدرک گرفتند تا ما همچنان به آینده علمی کشور امیدوار باشیم!» در حین صحبت با آقای کوچک‌زاده، بروسلی وارد خوابم شد، به ایشان تعظیم کرد و به سمت افق حرکت کرد! در همین حین شهردار محترم تهران هم به خوابم آمد و گفت «با نصب درهای PSD دیگر کسی نمی‌تواند در ایستگاه‌های مترو خودکشی کند» ضمن خیر مقدم به ایشان گفتم «واقعا این اقدام مصداق بارز جمله مشکلی را از ریشه حل کردن است و اینکه خودکشی‌کنندگان بروند دم در خانه خودشان خودکشی کنند.» در حین گفتن این جملات آقای قالیباف بلند شدند و به سمت در حرکت کردند که با صدای بلند گفتم «راستی دکتر جان، دزدان دریایی سومالی گفتند دو سال پیش تا ایستگاه استاد معین آمدیم، چرا دیگه این اتفاق نیفتاد؟ چرا با احساسات ما بازی می‌کنید؟ مگه ما دل نداریم؟!».

قدس: مش غضنفر و کارگر شدن کشاورزان

هَم هَروَخت حوقوقُم رِ مِگیرُم، عیالُم یادِش میفته که تو خِنه هیچّه نِدِرِمُ با لِقَط مِندِزَم بیرون که بُرُم چیز میز بِخِرُم.

امروزَم عیالُم فرستوندُم که بُرُم خیال گُرجه یُ سِب زِمینی پیازُ میوه چینه بِخِرُم. دیدُم اگِر از سبزی فوروشی میلانِما بیگیرُم که حوقوقُم قِلِفتی مِره بِرِیِ هَمینا، بِرِیهَمی کِلّه کِردُم سمتِ حاشیه مِشَد که یَکنِفر از قومای دورِما اونجه زِمین کشاورزی دِرِیُ هَمونجه محصولاش رِ آرزونتر از مُغازه هایِ مِشَد مُفروشِ.

حالا که رسیدُم مِبینُم زِمیناش عینِ کِلّه باباکُلونُم کَل رِفته یُ یَک مول مولیَم توش نیستِگ. هَموجور که ایوَر اووَر رِ مِگِشتُم تا اَقَلَّکَندِش خودِش رِ پیدا کُنُم دیدُم یَک خُردو اووَرتَر چَنتا کارگر دِلنگونِ یَک ساختمونِ نیمه کالِیَن. رفتُم از یَکیشا که پشتِش بِزِم بود پرسیدُم تو نِمِدِنی ای یَرِگه که اینجه کشاورزی مِکِرد کُجه رِفته؟ تا وَرگشت دیدُم ایکه خودِ قومِمایِ. گفتُم اینجه چیکار مُکُنی؟ گفتِگ وَختی اینجه هَم هرروز یَک عالَم ساختمونِ غیرمجاز ساخته مِره که به کارگِراشا یَک عالم پول مِدَن، مَگِر کِلَّم رِ خَر کَلَف زِده که بِرِیِ یَک قُرون دوزار ایقذَر جونُم رِ رو زِمین کشاورزی بُگذارُم.

حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم او کشاورزی که بِرِیِ آسایشِ بیشتر زنُ بِچَّش مِره کارگِرِ ساختمونی مِره، کارِ درست تَر رِ مُکُنه یا او کشاورزی که بِرِیِ آسایشِ هموطناش با کشاورزی، خودِشُ زن بِچَّش رِ به سختی مِندِزه؟!

قانون: به «انگری بردز» اطمینان نکنید

به نوشته روزنامه گاردین، سازمان امنیت ملی آمریکا (ان‌اس‌ای) و شریک بریتانیایی این سازمان، یعنی مرکز ارتباطات دولتی (GCHQ) با بهره گیری از رخنه‌های امنیتی موجود در برنامه های کاربردی (اَپ) تلفن‌های هوشمند، از جمله بازی پرطرفدار «انگری بردز»، اطلاعات مربوط به کاربران این برنامه‌ها را جمع‌آوری می‌کنند.

همین را کم داشتیم. دیگر به pou که مثل بچه‌مان بزرگش کردیم و الان 38 سال دارد هم نمی‌توانیم اطمینان کنیم. شاید فردا همین بچه که در اصل یک بازی در تلفن همراه محسوب می‌شود جاسوس سیا باشد.

کسی چه می‌داند؟ مگر علی مطهری جاسوس آمریکا از آب درنیامد؟ این یکی هم مثل او. شنیده شده تلفن‌های اندرویدی، اطلاعاتی از قبیل مدل تلفن، ابعاد صفحه، سن، جنسیت و مکان کاربر را به شبکه‌های ارتباطی ارسال می‌کنند.

از ما می‌شنوید به این «فروت نینجا» هم اطمینان نکنید. شاید همین میوه‌هایی که شما می‌زنید خرد می‌کنید در واقع یک لیوان آبی باشد که به آسیاب دشمن می‌ریزید. اصلا همین snake یا همان «مار بازی» عامیانه.

نمی‌دانید چقدر خطرناک است. هر چقدر شما امتیاز بگیرید و مار را بزرگ و بزرگتر کنید، این آمریکایی‌ها بیشتر به اطلاعات شما نیش می‌زنند حتی در سخت‌ترین شرایط که شما دو بار مار را دور گوشی چرخانده‌اید و به سختی راهی برای برخورد نکردن به بدن خودتان پیدا می‌کنید آمریکایی‌ ها دارند اینباکس گوشی شما را چک می کنند و پیغامی که «همسری» برایتان فرستاده را می‌خوانند.

حال اصلا به این کار ندارند که شما اصلا ازدواج نکرده‌اید و این «همسری» که نامش در گوشی شما ذخیره شده هفده یا هجدهمین فردی است که با همین اسم در گوشی شما خودنمایی می‌کند.

آنها هیچ‌وقت بعد از خواندن جملاتی چون «اول تو، اول تو»، «بیداری؟»، «فک کن برام مهم باشه! برو همون جایی که تا حالا بودی. خوش بگذره»، «میرم شام» و «:*» ناامید نشده و هر بار با عزمی راسخ‌تر به گوشی مردم سرک می‌کشند البته چند تن از ماموران سیا در ماموریت‌هایی که در ایران داشتند، وقتی تعدد عشاق در کشورمان را دیدند تحت تاثیر قرار گرفتند و خودشان هم عاشق شدند و از شغل شریف فال گوش ایستادن استعفا دادند.

آنها می‌گفتند وقتی سیامک با اون قیافه‌اش هفت تا مخاطب خاص دارد، ما نداشته باشیم؟ عده ای دیگر با همسران‌شان درگیر شده اند که چرا آنها مانند فردی که نامش در کنتاکت «جیرجیرک خط ثابت» سیو شده نمی‌توانند محبت کنند. حالا تمرکزشان مانند جیرجیرک بالا نیست و نمی‌توانند همزمان به 73 نفر پیامک بزنند اشکالی ندارد.

لااقل یک مسیج‌ با متن« عسل من خوابه؟ ووووویی، قربون چشای عین پیشیش بشم من که خوابیده» بفرستند.

خلاصه جدیدا آمار طلاق در آمریکا به شدت افزایش پیدا کرده و اکثر آنها خواهان «جیرجیرک خط ثابت» یا لااقل «جوجو سل» هستند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها