پرونده‌ای برای ترجمه و جایگاهش در فرهنگ ادبیات و بازار نشر ایران

اتفاقی به نام ترجمه

ترجمه یک اتفاق است. اتفاقی که مانند هر پدیده دیگری می‌تواند نیکی‌ها و معایب خاص خودش را داشته باشد، اما اگر بخواهیم منطقی قضاوت کنیم، می‌بینیم هر چه باشد خوبی‌های ترجمه بر بدی هایش می‌چربد. چرا که می‌تواند دریچه‌هایی تازه‌ای را در ذهن مخاطب باز کند و او را به تفکر وا دارد. این اتفاق در کشور ما هم رخ داد و در ایجاد اتفاقات بزرگی چون انقلاب مشروطه نقش مهمی ایفا کرد.
کد خبر: ۶۲۵۵۶۰

قدمت ترجمه در ایران

ترجمه در ایران قدمتی طولانی دارد و مقوله‌ای دیر پاست، برخی آغاز ترجمه در ایران را مربوط به روزگار هخامنشیان می‌دانند. گستردگی این امپراتوری و ارتباطات گسترده آن با سرزمین‌های دیگر ترجمه را امری بایسته ساخته بود. کتیبه‌های هخامنشیان معمولا به سه زبان فارسی باستان، اکدی و ایلامی نوشته می‌شده‌ و پس از آن هم در مراکز علمی عصر ساسانیان، مانند سلوکیه، تیسفون و گندی‌شاپور آثار فراوانی از زبان‌های گوناگون متداول در آن روزگار همچون سانسکریت، یونانی، لاتینی و سریانی به پهلوی ترجمه ‌شده است. نخستین ترجمه دوران ساسانیان را هم به عصر خسرو اول انوشیروان مربوط می‌دانند. از نامدارترین آثاری که در این دوره ترجمه شد، باید به ترجمه پنچه تنتره یا کلیله و دمنه از سانسکریت به فارسی پهلوی اشاره کرد.

با این همه اگر بخواهیم دو نهضت تاثیرگذار ترجمه در ایران را بیابیم، بی‌شک به دو گزینه خواهیم رسید:

1 ـ نخستین نهضت از قرن سوم و با ترجمه آثار یونانی در ایران آغاز می‌شود و در قرن چهارم به اوج خود می‌رسد. تاثیرات این نهضت بر آثار کسانی چون ابن‌سینا و فارابی مشهود است.

2 ـ نهضت دوم از اوایل دوره قاجار در ایران آغاز می‌شود و تاثیر مستقیمی بر جامعه ایران می‌گذارد. طبعا نهضت دوم در زمان ورود خود تاثیرات فراوانی دارد و موجب بروز اتفاقات بزرگی چون انقلاب مشروطه در ایران می‌شود که تاثیرات ژرف ترجمه بر شرایط سیاسی و زندگی اجتماعی در این دوران جای تامل دارد.

ترجمه هراسی

نهضت دوم ترجمه، کم و بیش از اوایل دوره قاجار وارد ایران می‌شود. جامعه ایرانی در این زمان دچار رخوت سنگینی است و در خود فرو رفته. مردم با جهانی جز آنچه در آن زندگی می‌کنند ارتباطی ندارند و تصور نمی‌کنند شکل بهتری از زندگی وجود داشته باشد.

تا این‌که عباس میرزای ولیعهد در دوره فتحعلیشاه دانشجویانی را برای تحصیل به اروپا می‌فرستد و این افراد پس از آشنایی با یک دنیای تازه تحفه‌ای به نام ترجمه را وارد ایران می‌کنند.

از آنجا که اغلب افراد برای تحصیل به فرانسه اعزام می‌شدند، زبان فرانسوی در کشور رایج و با گستردگی آن نه‌تنها آثار نویسندگان فرانسوی بلکه آثار ادبی دیگر زبان‌های اروپایی مثل آلمانی، روسی، لهستانی، مجاری، اسپانیایی و پرتغالی هم به فارسی برگردانده شد.

ناگفته نماند شاهان و شاهزادگان به ترجمه به چشم یک مسأله خصوصی می‌نگریستند. زمامداران قاجار هر چند ترجمه را به دلیل کنجکاوی‌های خودشان دوست داشتند، اما در کنار این علاقه هراس بزرگی را هم با خود داشتند؛ هراس از آگاهی مردم به مسائل خارج از کشور و تفاوت جوامع آنها نسبت به جامعه بسته ایرانی.

از نکات جالب توجه می‌توان به نخستین کتابی که در این دوران ممنوع اعلام شد، اشاره کرد. میرزا رضا مهندس بخش نخست کتاب «انحطاط امپراتوری روم» اثر ادوارد گیبون را ترجمه می‌کند، اما این کتاب به سبب برانگیختن خشم فتحعلیشاه ممنوع می‌شود.

البته روند ترجمه پس از مرگ فتحعلیشاه در دوران حکومت پسرش ناصرالدین شاه و نوه‌اش مظفرالدین شاه شتاب بیشتری می‌گیرد.

یک گام رو به جلو

ترجمه در ایران از دوران ناصرالدین شاه شکل جدی‌تری به خود می‌گیرد، دارالترجمه ناصری فعالیت خود را آغاز می‌کند و مترجمان دست به کار می‌شوند تا متونی را که مدنظر شاه است، ترجمه کنند. این کتاب‌ها اصولا به موضوعات جدی نمی‌پرداختند و برای عامه مردم نوشته می‌شدند، هر چند شاه به ترجمه علاقه داشت، اما به همان میزان از آن می‌هراسید، چرا که می‌دانست آشنایی مردم با یک دنیای تازه می‌تواند خطری برای حکومت او باشد و به همین دلیل سعی می‌کرد توجه آنان را به مسائلی چون زندگی خصوصی سران کشورهای اروپایی بکشاند و آنها را از مسائل مهم تر دور کند.

اما دسته دیگری از ترجمه‌ها که حاصل فعالیت روشنفکران ایرانی بود و در غرب یا عثمانی می‌زیستند توانست تاثیر عمده‌ای در ‌آگاهی مردم ایران نسبت به جهان پیرامونشان داشته باشد. ترجمه‌ها علاوه در کتاب، در روزنامه‌‌ها هم منتشر شدند و غیرمستقیم مفاهیمی چون آزادی، پارلمان و... را به مردم گوشزد کردند. در واقع دستاورد دوره اول مشروطه‌خواهی را می‌توان بیش از هر جایی در مقالات روزنامه صوراسرافیل جست.

انحراف ترجمه‌ها به سوی مسائل سطحی و سرگرم​کننده می‌توانست ادبیات را نیز به سوی خود بکشاند. اما خوشبختانه روشنفکران جامعه در این دوره دغدغه فکری مهم تری داشتند.

آشنا شدن با قانون، حقوق مردم، آزادی و رفاهی که در کشورهای اروپایی برای مردم فراهم شده‌بود و کمبود شدید آن در ایران به روشنفکران مجالی برای پرداختن به تفنن‌های ادبی نمی‌داد. کسانی که بدون ارتباط و توصیه دربار ترجمه می‌کردند، یکسره سراغ کتاب‌هایی می‌رفتند که برای جامعه ایران ضروری بود.

تاثیرگذاری بر ادبیات

ترجمه‌ها تا پس از پیروزی مشروطه در قالب آثار تاریخی، سیاسی و فلسفی محصور بودند، اما پس از آن پا به وادی هنر و ادبیات هم گذاشتند و این تحولات تا حدی گسترده بود که امروزه با بخش مهمی به عنوان «ادبیات مشروطه‌» مواجه هستیم.

در میان رمان‌ها، ابتدا رمان‌های تاریخی، مانند مجموعه رمان‌های الکساندر دوما به فارسی ترجمه شدند که شماری از آنها را محمدطاهر میرزا اسکندری به فارسی برگرداند. او کتاب «ژیلباس» نوشته لساژ را هم ترجمه کرد. همچنین رمان‌های آموزشی مثل «رابینسون کروزوئه» نوشته دانیل دفو، «سفرهای گالیور» نوشته سویفت و برخی آثار سرگرم‌کننده‌تر، از جمله رمان‌های علمی- تخیلی ژول ورن و داستان‌های شرلوک هولمز نوشته کانن دایل هم از جمله این آثار به شمار می‌روند.

برگرداندن این کتاب‌ها به فارسی تاثیر مهمی در روشن شدن اذهان مردم و خواص داشت و از پایه‌های اساسی انقلاب مشروطه به شمار می‌آید.

تحولات اجتماعی این دوره ادبیات را تا حدی دگرگون می‌کند که از پوسته دست و پاگیر و دشوار خود که محدود به زبان و بیانی درباری بود جدا می‌شود و به میان مردم می‌آید. در این دوره از متون پلیسی گرفته تا عاشقانه رونق پیدا می‌کنند و ادبیات با زبانی خودمانی میان مردم می‌آید.

می‌توان مهم‌ترین تاثیر ورود ترجمه به ایران را در خلق زبان تازه ادبی دانست. چرا که ترجمه‌ها گونه‌هایی چون رمان و داستان کوتاه و بلند را هم وارد ادبیات فارسی کردند و علاوه بر ترجمه این آثار، ایرانیان سعی کردند رمان و داستان را به شیوه غربی بنویسند. هرچند نویسندگان نخستین رمان‌های ایرانی بدون آشنا بودن با تکنیک‌های داستان نویسی اروپا و صرفا با الگوبرداری از ساختار و محتوای رمان‌های ترجمه، رمان خود را خلق کرده‌اند، با این حال این آثار هنوز هم حال و هوای داستان‌های سنتی ایران را دارند.

نخستین تلاش برای رمان‌نویسی

اولین تلاشی که در زمینه نوشتن رمان در ایران صورت گرفت، «سیاحتنامه ابراهیم بیک» نوشته حاج زین‌العابدین‌مراغه‌ای بود، که اولین مجلد آن در قاهره (اندکی پیش از انتشار آن در استانبول) سال 1265 منتشر شد. این رمان را عموما اولین رمانی قلمداد می‌کنند که تحت تاثیر ترجمه و الگوهای اروپایی قرن نوزدهم، مشتمل بر سه ‌مجلداست.

عصر طلایی ترجمه

در دوره رضاشاه مهم‌ترین کاری که انجام شد «سیر حکمت در اروپا» است که البته بیشتر تالیف محسوب می‌شود. از 1320 به بعد اما موج جدید ترجمه خودنمایی می‌کند. تحت تاثیر جریان‌های مارکسیستی موجود در جامعه، این موج جدید نیز گرایش به جریان‌های چپ پیدا می‌کند، اما از آنجا که جریان‌های چپ فعال در ایران بیشتر به عملگرایی و ضرورت‌های لحظه‌ای زمان توجه داشتند، بسیاری از آثار کلاسیک و اصلی اندیشه مارکسیسم، ترجمه نشده باقی ماند. در کنار ترجمه‌های مارکسیستی، مترجمانی هم بودند که فقط به ترجمه ادبی می‌پرداختند.

در این دوره است که کم‌کم کلاسیک‌های انگلستان، فرانسه و روسیه به فارسی ترجمه شدند. این موج ترجمه تا دهه 40 تداوم داشت و ترجمه‌های درخشان این دوره، ایرانیان را هرچه بیشتر با فرهنگ و ادبیات غرب آشنا کرد. این ترجمه‌ها بی‌گمان در تحول ادبیات معاصر فارسی تاثیر قاطع و انکارناشدنی داشته است.

به زعم مترجمان و کارشناسان نهضت ترجمه امروز را می‌توان ادامه این روند دانست. هر چند برخی ترجمه‌ها و مترجمان در این عرصه چندان قوی عمل نکرده‌اند و موجب انتقاداتی به ترجمه‌ها شده‌اند، اما این موضوع هم از اهمیت ترجمه نمی‌کاهد و می‌توان گفت با همه حرف‌ها و نقدها و نظرها ترجمه هنوز هم پدیده‌ای ماندگار، مانا و پویاست که فرهنگ‌های مختلف بشری را به آسانی به هم پیوند می‌زند.

زینب مرتضایی فرد / گروه فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها