گفت‌وگو با مردی که صاحبکارش را کشت

خیلی از کار خودم پشیمانم

بهمن می‌گوید هنوز هم باورش نمی‌شود به اتهام قتل در زندان است. او متهم است صاحبکارش را با ضربات میله آهنی کشته و فرار کرده‌است. بهمن که با درخواست اولیای‌دم در آستانه صدور حکم قصاص قرار دارد، دو هفته قبل در شعبه 113 دادگاه کیفری‌استان تهران محاکمه شد. او درباره جزئیات این قتل توضیح می‌دهد.
کد خبر: ۶۲۴۸۹۷

متهم هستی صاحبکارت را به قتل رسانده‌ای. قبول داری؟

بله، متاسفانه من این کار را کردم.

چرا این کار را کردی؟

قتلی که مرتکب شدم، اصلا عمدی نبود. من قصد کشتن او را نداشتم.

اما ضرباتی که زدی، کشنده ‌بود.

بله، اما اصلا نمی‌خواستم این کار را بکنم. اشتباه بزرگی مرتکب شدم.

درگیری شما به چه دلیل بود؟

او به من تهمت دزدی زده‌ بود و می‌گفت تو از کارگاه من دزدی کرده‌ای، در حالی که من این کار را نکرده ‌بودم.

این موضوع را می‌شد خیلی راحت حل کرد. چرا به خاطر آن دست به قتل زدی؟

وقتی این موضوع مطرح شد، صاحبکارم تهدید به شکایت کرد و بعد هم به کلانتری رفت اما گفته‌ بودند باید به دادسرا برود. وقتی اسم دادسرا آمد، خیلی ترسیدم.

مگر مدعی نیستی گناهی نداشتی، پس چرا می‌ترسیدی؟

با این‌که سابقه نداشتم، از دادسرا و اداره آگاهی خیلی می‌ترسیدم. دست خودم نبود.

صاحبکارت این موضوع را می‌دانست؟

من به او چیزی نگفته‌ بودم اما وقتی از او خواستم این مشکل را طور دیگری حل کنیم، حتما فهمید.

قرار شد چطور مشکل را برطرف کنید؟

من به او گفتم می‌دانی دزدی کار من نیست. با این حال حاضرم خسارت را جبران کنم.

او قبول کرد تو خسارت بدهی و دیگر شکایت نکند؟

بله پذیرفت و از من خواست 600 هزار تومان بدهم تا دیگر شکایت نکند.

شما به توافق رسیده‌ بودید، پس چرا دعوا کردید؟

من قبول کرده‌ بودم اما پولی نداشتم به او بدهم و به همین دلیل با او تماس گرفتم و او هم فکر کرد پول را برایش آماده‌ کرده‌ام. بعد با هم در کارگاه قرار گذاشتیم.

به‌دلیل این‌که پول نداشتی، دعوا کردید؟

وقتی به کارگاه رفتم، به من گفت پول را بده. گفتم این مبلغ پول را که می‌خواهی، ندارم. گفت اگر ندهی شکایت می‌کنم و باید خودت جواب دادسرا را بدهی. گفتم تو که می‌دانی من نمی‌توانم اینقدر پول را تهیه کنم و می‌دانی که من نمی‌توانم مقدار مسی را که مدعی هستی سرقت شده است، حتی تکان بدهم چون نزدیک 500 کیلو می‌شود. ضمن این‌که اصلا این مقدار مس در کارگاه نبود پس این بازی را تمام کن، اما او عصبانی شد و حرف زشتی به من زد که حسابی عصبانی‌ام کرد.

چه گفت که تو دست به قتلش زدی؟

حرف زشتی درباره خانواده‌ام زد و ناراحتم کرد. به همین دلیل با هم درگیر شدیم و همدیگر را به عقب هل دادیم.

چه شد او را کشتی؟

خیلی عصبانی شده ‌بودم. او خواست وسیله‌ای بردارد و مرا بزند. من هم همین‌کار را کردم و دستم به میله آهنی برخورد کرد. میله سنگین بود. آن را برداشتم اما واقعا نمی‌خواستم او را بکشم گفتم چند ضربه می‌زنم و فرار می‌کنم. او هم بلند می‌شود و می‌رود.

اما ضربات را به سرش زدی. هرکسی می‌داند وقتی ضربه‌ای به سر کسی بزند. احتمال مرگ آن فرد وجود دارد.

اما من قصد کشتن نداشتم و فقط می‌خواستم او را کتک بزنم.

چند ضربه به مقتول زدی؟

یک ضربه به سینه‌اش زدم و یک ضربه هم به کتفش. زمین افتاد و خواست بلند شود که دو ضربه هم به پیشانی‌اش وارد کردم.

اولیای‌دم می‌گویند مقتول مرد بسیار آرام و مهربانی بود و احتمال این‌که با کسی درگیر شود، وجود ندارد. دراین باره چه حرفی داری بزنی؟

من قبول دارم آدم خوبی بود. به هر حال من به عنوان کارگرش به‌دلیل مشکلاتی که با او داشتم، از کارگاه بیرون رفتم. شاید او پدرخوبی برای بچه‌هایش بود اما من خیلی اذیت شدم.

چه مشکلی با او داشتی که از کارگاه بیرون رفتی؟

قرار بود من علاوه بر کار درکارگاه، در شرکت به عنوان نگهبان مشغول شوم. جایی را هم به من داده ‌بود اما خیلی سرد بود و هرچه از او خواستم سیستم گرمایشی و گاز آنجا را وصل کند، قبول نکرد و من هم بعد از یک ماه دیگر نتوانستم تحمل کنم و آنجا را ترک کردم.

گفتی سرقت کار تو نبود و البته دادگاه نیز در این زمینه تو را تبرئه کرده ‌است حتی خودت هم گفتی این همه مس در کارگاه نبود. پس چرا مقتول به تو تهمت دزدی زد؟

از دست من عصبانی بود و می‌خواست تلافی کند. البته نمی‌دانم چرا آنقدر عصبانی بود. با این حال خودش هم می‌دانست سرقت کار من نبود و می‌خواست هرطوری شده، پولی از من بگیرد. من هم چون آبروی پدرم در خطر بود، نمی‌توانستم درخواستش را برای جبران خسارت رد کنم.

این موضوع چه ربطی به پدرت داشت؟

مقتول به سراغ پدرم رفته و چند‌بار هم با او تماس گرفته‌ بود. من خیلی می‌ترسیدم دوباره به محل کار او برود و آبرویش را ببرد. بنابراین سعی می‌کردم تا جایی که ممکن است با او کنار بیایم.

گفتی اول قبول کردی پول را بدهی، اما بعد گفتی پول نداری چرا همان ابتدا این موضوع را مطرح نکردی؟

اول که از من پول خواست، گفتم می‌دهم. می‌خواستم از کسی قرض کنم اما بعد دیدم هیچ‌کس نمانده که به او بدهکار نباشم و از همه آشنایانم پول گرفته‌ام. به همین‌دلیل از او خواستم با هم صحبت کنیم. گفتم نباید مرا در تنگنا قرار دهد.

چرا به همه بدهکار بودی؟

چون چند وقت قبل از آن ماجرا تصادف کرده‌ بودم و هرچه پول داشتم، برای هزینه درمان خرج کرده و از آشنایان هم قرض کرده‌ بودم. اگر می‌توانستم، این پول را جور می‌کردم و می‌دادم.

در پرونده به نقل از تو آمده است قبل از این‌که از کارگاه خارج شوی، مقتول نفس می‌کشید و از دهانش صداهایی هم خارج می‌شد تو که دیدی او زنده‌ است، چرا کمکش نکردی؟

فکر نمی‌کردم بمیرد. فکر می‌کردم بلند می‌شود. اصلا مثل آدم‌هایی که دارند می‌میرند، نبود.

حالا که گذشته را مرور می‌کنی، چه احساسی داری؟

متاسفانه اشتباه بزرگی کردم. من خیلی پشیمان هستم. اگر بیمار روانی نبودم، شاید این اتفاق نمی‌افتاد.

یعنی تو به بیماری روانی مبتلا هستی؟

بله، دارو هم مصرف می‌کنم و یک‌بار هم در بیمارستان بستری شدم.

اما در پرونده‌ات و در کیفرخواست به این موضوع اشاره نشده و تو را یک فرد سالم که مسئول اعمال کیفری خودت هستی، دانسته‌اند؟

البته من به پزشکی قانونی معرفی شدم و معاینه هم انجام گرفت. آنها گفتند من بیماری روانی دارم اما در حد جنون نیست. نمی‌دانم این یعنی چه اما به هر حال این مساله به من کمکی نکرد.

در محل قتل یک جفت دستکش پیدا شده‌است که متعلق به تو بوده آنها را برای چه پوشیده‌ بودی؟ می‌خواستی اثر انگشتی روی میله نماند؟

نه، اصلا این‌طور نیست. من آن را پوشیدم چون سردم بود. من خیلی آدم سرمایی هستم و دکترها هم تائیدکردند ضعف جسمانی دارم.

حرفی با اولیای‌دم مقتول داری؟

در جلسه دادگاه هم گفتم به آنها تسلیت می‌گویم و از کرده خودم بسیار پشیمان هستم. امیدوارم بتوانم دل آنها را به دست بیاورم. برای این‌که مرا ببخشند، هرکاری که بخواهند خواهم کرد. خودم هم باورم نمی‌شود چنین کاری کرده‌باشم. وضع خیلی بدی است. هر شب خواب آن حادثه را می‌بینم و عذاب وجدان شدیدی دارم ولی چه کنم که نمی‌توانم زمان را به عقب برگردانم. من آدم شری نبودم. سابقه هم ندارم. همیشه هم سعی کردم سرم به زندگی خودم باشد. از شهرمان که به تهران آمدم فکر می‌کردم می‌توانم اینجا زندگی بهتری برای خودم درست کنم ولی بدبخت شدم.

مریم عفتی

شما چه فکر می‌کنید

به نظر شما بهمن چگونه می‌توانست از این قتل جلوگیری کند و چه اشتباه‌هایی را انجام داده است؟ نظر خود را به شماره 300011224 پیامک بزنید.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها