ازدواج و زندان هر دو کلماتی آشنا هستند، اما وقتی کنار هم قرار می‌گیرند عبارتی جالب توجه را می‌سازند که باورپذیری‌اش دشوار است، اما «ازدواج در زندان» افسانه و داستان عاشقانه نیست و تاکنون بارها و بارها به حقیقت پیوسته است.
کد خبر: ۵۳۰۳۲۷

صفیه، زنی که حالا جسدش زیر انبوهی از خاک در قبرستان شیراز مدفون است، وقتی به اتهام ارتکاب قتل به زندان عادل‌آباد رفت متاهل بود.

او به دنبال اختلافات خونینی که قبیله‌اش با قبیله‌ای دیگر داشت به عنوان عروس خون‌بس به خانه بخت رفت. او وقتی فهمید شوهرش با دختری دیگر رابطه دارد آن دختر را به قتل رساند. 

پرونده صفیه فراز و فرودهای زیادی داشت، اما نکته جالب این بود که زن جوان که در زندان از شوهرش طلاق گرفته بود، مردی دیگر را شیفته خود کرد.

آن مرد نیز در عادل‌آباد‌ دوران محکومیتش را به اتهام قاچاق مواد مخدر سپری می‌کرد. مرد جوان که از زمان آزادی صفیه را می‌شناخت احساس می‌کرد به او دل بسته است و بالاخره بعد از مشورت با مسوولان و مددکاران زندان از این زن خواستگاری کرد.

«عروس خون‌بس» نیز وقتی با پیشنهاد مرد زندانی مواجه شد فکرهایش را کرد و مشورت‌هایش را انجام داد و سرانجام «بله» را گفت.

این زوج در دفتر زندان به عقد همدیگر درآمدند، اما هرگز نتوانستند به خانه خودشان بروند؛ چرا که صفیه چندی بعد باوجود تلاش‌های وکلای مدافع و شوهرش برای جلب رضایت اولیای‌دم مقتول به دار آویخته شد.

زن و مردی که هر دو در زندان طبس دوران محکومیت خود را طی می‌کنند از دیگر زوج‌هایی هستند که خطبه عقدشان پای باروهای بلند نگهبانی خوانده شد.

محمد،‌ مردی که به اتهام قاچاق مواد مخدر در حبس است وقتی دورادور با سمیه آشنا شد تصمیم به ازدواج گرفت.

محمد از زندگی خود ناراضی بود و با خود عهد بسته بود از این به بعد از راه صواب خارج نشود به همین خاطر هم ازدواج را مقدمه اجرای تصمیم‌اش دانست.

او می‌گوید: «من قبلا اشتباه بزرگی انجام دادم و کارم به اینجا کشید، اما دیگر اصلاح شده‌ام و می‌خواهم سالم زندگی کنم. بعد از آزادی در کنار همسرم خواهم بود و شغلی آبرومند پیدا می‌کنم.» سمیه هم به خاطر مواد مخدر در زندان است. او وقتی با خواستگاری مرد زندانی مواجه شد به این نتیجه رسید که بهترین کار برای او گفتن «بله» است: «مواد مخدر زندگی من و محمد را نابود کرد، اما از این به بعد تلاش می‌کنیم زندگی سالم و آرامی داشته باشیم.»

این زن و شوهر که مراسم عقدشان در دفتر زندان برگزار شد، برای این‌که به خانه بخت بروند باید هر کدام 10 سال منتظر بمانند تا دوران محکومیت‌شان تمام شود البته اگر شامل عفو شوند زودتر از این نیز می‌توانند زندگی مشترک را تجربه کنند، اما پیش از آن فقط در روزهایی که مسوولان ندامتگاه طبس اجازه می‌دهند یا یکی از آنها از مرخصی برخوردار می‌شود حق ملاقات و دیدار یکدیگر را دارند.

ازدواجی که چندی قبل در زندان شهرستان خوانسار انجام شد به آزادی متهم انجامید. پسر بیست ساله که از مدتی قبل به دختری جوان علاقه‌مند شده بود، سرانجام به اتهام داشتن رابطه نامشروع با او به پشت میله‌‌ها افتاد این جوان که عشق خود را زوال‌ناپذیر می‌دید در زندان هم از تلاش برای رسیدن به دختر موردپسندش دست برنداشت و از مسوولان و مددکاران کمک خواست.

این‌گونه بود که جلسات مشاوره و رایزنی‌ها شروع شد و بالاخره خانواده دختر با برگزاری مراسم عقد موافقت کردند. مسئولان زندان در گام بعدی محضرداری را دعوت کردند تا با حضور در دفتر ندامتگاه خطبه عقد را بخواند به این ترتیب مراسم به خوبی و خوشی برگزار و متهم بعد از حدود چهار ماه از حبس آزاد شد.

مردی به نام جواد که قبلا در ازدواج با دختر موردعلاقه‌اش ناکام بود، وقتی در زندان رجایی‌شهر دوران محکومیتش را سپری می‌کرد در کمال ناباوری باخبر شد این بار آن دختر به خواستگاری او آمده است.

جواد و پرستو که هر دو سی ساله هستند سال‌ها قبل با هم آشنا و به یکدیگر علاقه‌مند شدند. پرستو برای برگزاری هرچه زودتر مراسم خواستگاری اصرار داشت، اما جواد همیشه بی‌کاری و بی‌پولی را بهانه می‌کرد تا این‌که بعد از مدتی به تمکن مالی لازم رسید، اما وقتی به خواستگاری رفت والدین دختر مخالفت کردند و گفتند همه می‌دانند جواد پسری شرور و خلافکار است.

بعد از آن رابطه دو عاشق قطع شد تا این‌که چهار سال بعد آن دو به صورت اتفاقی همدیگر را دیدند. جواد در این ملاقات به پرستو گفت: «من به اتهام سرقت مسلحانه به 12 سال زندان محکوم شده‌ام و در زندان رجایی‌شهر هستم و الان که چهار سال از محکومیتم گذشته به مرخصی آمده‌ام، اما تاچند روز دیگر باید به حبس برگردم، اما از گذشته‌ام پشیمان هستم و می‌خواهم بعد از آزادی زندگی تازه‌ای را شروع کنم.»

پرستو بعد از این دیدار دگرگون شد و بالاخره پدرش را راضی کرد و همراه هم به اجرای احکام دادسرای جنایی تهران رفتند و مقدمات ازدواج پرستو را انجام دادند. (جام جم - ضمیمه تپش)

داوود ابوالحسنی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها