جام جم آنلاین گزارش میدهد
او فعالیت خود را سال 1338 با اجرای برنامههایی برای کودکان شروع کرد سپس راد با عضویت در گروه تئاتر شاهین سرکسیان پا به عرصه تئاتر گذاشت و چندی بعد وارد دنیای بازیگری در تلویزیون و سینما شد.
نقشآفرینی او در مجموعههای تلویزینی «امیرکبیر»، «مدار صفر درجه»، «در پناه تو» و «گارد ساحلی» از بازیهای ماندگار این بازیگر است.
«راد» درباره حادثهای شیرین و بیادماندنی که سال 1365 برایش رخ داده میگوید: نمایشنامه «دکتر فاستوس» را با همراهی آقای اکبر رحمتی و خانم جمیله شیخی خدا بیامرز و عدهای دیگر از هنرمندان در سالن تئاتر شهر اجرا میکردیم. من در این نمایش، کارگردان بودم و خودم نقشی را بازی نمیکردم. در نمایشنامه صحنهای وجود داشت که بازیگران در کلیسا هستند و باید موزیکی کلیسایی از طریق نوار پخش میشد که در این لحظه ناگهان برق رفت!
تعداد زیادی شمع در صحنه وجود داشت و صحنه روشن ماند. بازیگران به کار خود ادامه دادند و کار را متوقف نکردند. من هم چون نمیخواستم اجرای نمایش متوقف شود و باوجود اینکه برق رفته بود و امکان پخش موزیک وجود نداشت.
به پشت صحنه رفتم و روی «گان» که وسیلهای برای تمرین صدا بود کوبیدم! این وسیله صدای پرطنینی را ایجاد کرد و خودم هم با کلماتی که هیچ معنایی نداشت شروع به خواندن کردم. آن صحنه تمام شد و کمی بعد هم برق آمد.
خوشبختانه تماشاگران متوجه این موضوع نشده بودند. چون وقتی نمایش تمام شد و از سالن بیرون آمدیم تعدادی از آنها منتظرم بودند و پرسیدند چه طور برق رفته بود اما موزیک را پخش کردید!؟
مادرم قوت قلب من بود
کوروش باقری مربی تیم ملی وزنهبرداری، دو هفته پیش نشان شجاعت درجه سه را از رییسجمهور گرفت. دلیل آن هم روشن بود به المپیک مربوط میشود و اتفاقی که دو ـ سه ماه قبل افتاد، وقتی که کاروان ایران موفق شد بهترین نتیجه تاریخ المپیک را در لندن رقم بزند.
کوروش باقری نفر اول وزنهبرداری ایران که مدتی است با شاگردان جوانش، افتخارات زیادی را در دنیا برای ایران کسب و مردم را خوشحال کرده است. اما گوشه قلبش غمی را دارد که هیچ وقت تنهایش نمیگذارد؛ غمی که ریشهاش دراتفاقی است که حدود سه سال قبل افتاد.
سرمربی تیم ملی وزنهبرداری این حادثه را اینطور تعریف میکند: «بعد از مشکلاتی که در کارم پیش آمده بود، کمکم داشت شرایطم بهتر میشد که یک دفعه همه چیز به هم ریخت. به من خبر دادند مادرم کسالت دارد. همین کسالت، باعث شد تا مادرم را از دست بدهم. شاید الان در یک جمله برایتان میگویم مادرم را از دست دادم اما باورتان نمیشود که در پس این اتفاق، چه شرایطی برای من رقم خورد. مدتها وضع زندگیام از حالت عادی خارج شد. تازه شرایط زندگیام داشت شکل میگرفت که این اتفاق افتاد و همین منجر به این شد که با بحران مواجه شوم.»
کوروش باقری که خیلیها از او به عنوان یک مرد محکم یاد میکنند، تعریف میکند که چطور با این بحران روبهرو شده است: «نمیتوانم بگویم که از این بحران عبور کردم. این غم همیشه با من است. حتی وقتی شیرینترین لحظات زندگیام در ورزش و... را سپری میکنم باز هم این غم گوشه دلم است. مادرم قوت قلب من بود و وقتی از دستم رفت، واقعا با سختترین حادثه زندگیام روبهرو شدم.»
کامبیز دیرباز جانم را نجات داد
حسین سحرخیز متولد 1337 تهران و فارغالتحصیل بازیگری است. او فعالیت خود را در سال 1354 با تئاتر شروع کرد. 1358به تلویزیون راه پیدا کرد که میتوان از بازی او در سریالهای ریحانه، تاصبح و آخرین روز تابستان نام برد.
سحرخیز سال 1372 اولین فیلم سینمایی خود را بازی کرد. «چشمک» و «قلادههای طلا» از جدیدترین فعالیتهای این بازیگر در عرصه سینماست.
فیلم «گذرگاه مرزی» چندی پیش با بازی او از شبکه یک پخش شد و مجموعه تلویزیونی «عملیات 125» را در حال پخش دارد.
سحرخیز از اتفاقی که در فیلم سینمایی «دوئل» نزدیک بود جانش را بگیرد، اینطور میگوید: بسیاری از صحنههای فیلم دوئل را جایی بین تهران و ساوه در زمستان 1382 فیلمبرداری کردیم که یک ایستگاه قدیمی قطار داشت و احمدرضا درویش کارگردان، آنجا را بازسازی کرده بود. کار مشکل و طاقتفرسا بود و سردی هوای آن منطقه خیلی مشکلساز میشد. مثلا یکبار یکی از کسانی که مسئول تولید باران مصنوعی روی سر بازیگران بود به سقف قطار چسبید! چون لباس و کفشهایش خیس شده بود و در آن هوای سرد یخزده بود. برای همین چادرهایی فراهم کرده بودند که وسایل گرمایشی و لباس خشک در آنها قرار داشت تا مشکلی پیش نیاید و سرما نخوریم.
در یکی از صحنهها که من و کامبیز دیرباز با هم بازی میکردیم، از زیر ریل قطار به سمت گاوصندوق میرفتیم و روی سرمان هم باران میآمد. بچههای جلوههایویژه هم باید در آن صحنه تعدادی منور میزدند.
من کمی جلوتر میرفتم و کامبیز دیرباز که نقش یحیی را بازی میکرد سینهخیز پشت سرم میآمد. من فکر کردم از کادر دوربین خارج شدهام و چون خیلی سردم شده بود تقریبا از جایم بلند شدم که به سمت آن چادرها بروم. دیرباز مرا از پشت گرفت و پایین کشید چون فکر میکرد هنوز از کادر خارج نشدهایم، اما در همان لحظه یک منور دقیقا از کنار سرم رد شد. به طوری که حتی کمی از موهایم سوخت! اگر دیرباز من را پایین نکشیده بود حتما آن منور به صورتم برخورد میکرد و خدا میداند چه اتفاقی میافتاد.
از بیخوابی بیهوش شدم
نیما شاهرخشاهی متولد 1360 و فارغالتحصیل مهندسی عمران است. او 1382 برای اولین بار جلوی دوربین رفت و در «مکس» به کارگردانی سامان مقدم بازی کرد.
از او تاکنون فیلمهای «پارک وی»به کارگردانی فریدون جیرانی ، اخراجیها 3، پایاننامه، دموکراسی در روز روشن و ناسپاس را دیدهایم.
اولین حضور شاهرخ شاهی در تلویزیون در سریال «شمسالعماره» بود. در حال حاضر این بازیگر در سریال جدید «علیرضا امینی» ایفای نقش میکند.
او اتفاقی را که دو سال پیش یعنی سال 89 برایش رخ داده این طور تعریف میکند: در یک مقطع زمانی کارهایم خیلی به هم گره خورد. آن موقع نقش سامان را در ملکوت به کارگردانی محمدرضا آهنج و ساسان را در فاصلهها به کارگردانی حسین سهیلیزاده بازی میکردم! این گرهخوردگی حتی باعث شد کمی نقشها و کاراکترها را گم کنم و سردرگم شوم!
از ساعت هفت صبح تا پنج بعدازظهر سر یکی از کارها بودم و از ساعت شش بعدازظهر تا شش صبح فردایش سر کار دیگر، به اندازه طیکردن مسیر یک لوکیشن تا لوکیشن بعد تنها وقتی بود که فرصت میکردم بخوابم. به خاطر این فشار کار و بخصوص فشار بیخوابی سر تصویربرداری ملکوت وقتی برای استراحت روی یکی از مبلها نشستم، خوابم برد.
من که بقیهاش را یادم نمیآید، اما همکاران پشت صحنه میگفتند هر چقدر من را تکان میدادند و صدا میکردند که بیدار شوم تا ادامه کار تصویربرداری شود فقط چشمهایم را باز میکردم، لبخند میزدم سرم را تکان میدادم و دوباره میخوابیدم! برای همین گروه فیلمبرداری آن روز را تعطیل کرد تا من بخوابم. بعد از آن دیگر هیچ وقت این طوری کار نکردم. چون من عملا سر صحنه بیهوش شدم. (جام جم - ضمیمه تپش)
جام جم آنلاین گزارش میدهد
جام جم آنلاین گزارش میدهد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک فعال سیاسی:
یک نماینده مجلس:
در گفتوگوی «جامجم» با استاد حوزه و مبلغ بینالملل بررسی شد
گفتوگو با موسی اکبری،درخصوص تشکیل کمپین«سرزمین من»وساخت و مرمت۵۰خانه در منطقه زنده جان