سینمای جاده‌ای یک ژانر سینمایی موفق و پرطرفدار است که در آن شخصیت محوری قصه ـ یا تعدادی کاراکتر ـ با ترک منزل و محل زندگی خود راهی سفری کوتاه یا طولانی، از مکانی به مکان دیگر می‌شوند. آنها معمولا به این دلیل خانه و کاشانه خود را ترک می‌کنند تا بتوانند از وضعیت موجود و موقعیتی که در آن گرفتار شده‌اند، فرار کنند. به این ترتیب، بخش مهمی از داستان یک فیلم جاده‌ای در سفر و در ‌جاده‌ها اتفاق می‌افتد.
کد خبر: ۴۵۲۷۳۷

ژانر سینمای جاده‌ای ریشه‌های خود را در افسانه‌های نوشته (یا نقل)‌ شده سفرهای افسانه‌ای دارد که در این رابطه می‌توان اساطیری مثل اودیسه و آنید (قهرمان اساطیری ایتالیای باستان)‌ را مثال زد. فیلم جاده‌ای یک طرح و نقشه استاندارد است که توسط فیلمنامه‌نویسان مورد استفاده قرار می‌گیرد و حکم نوعی تغییر و تحول روحی و روانی کاراکتر اصلی قصه را دارد. در این حالت، داستانی روی پرده سینما تعریف می‌شود که در آن معمولا قهرمان ـ شخصیت مرکزی ماجرا ـ در طول ماجرا و قصه تغییر می‌کند، رشد می‌کند یا بهبود یافته و بهتر می‌شود. مضمون «حرکت در طول جاده» همزمان با تولد سینما در اروپا و آمریکا حیات خود را آغاز کرد، ‌اما در سال‌های پس از پایان جنگ جهانی دوم بود که رشد کرد و بارور شد. این مساله هم بی‌ارتباط با شکوفایی تولید اتومبیل و رشد فرهنگ جوانانه نبود. در همین ارتباط است که توجه به فیلم جاده‌ای به عنوان یک ژانر سینمایی، پس از نمایش فیلم‌هایی مثل «ایزی رایدر» و « بانی و کلاید» در دهه 60 میلادی شکل گرفت و سمت و سوی مشخصی پیدا کرد. از «خوشه‌های خشم‌» تا «تلما و لوئیز» سفرهای جاده‌ای و شروع و یک سفر به نوعی فرهنگ و تصور تبدیل شده است. هم رسانه سینما و هم رسانه تلویزیون در طول این سال‌ها استفاده زیادی از ژانر فیلم جاده‌ای کرده‌اند و تعدادی از آنها هم‌اکنون لقب کارهای کلاسیک را گرفته‌اند. شاید بتوان این جمله معروف را به عنوان تعریفی خوب از سینمای جاده‌ای ارائه کرد؛ جذابیت و طنز فیلم جاده‌ای این است که ضعیف‌ها از بین رفته و جاده را ترک می‌کنند و فقط قوی‌ها در آن باقی می‌مانند.

فرار به زندگی‌

از اولین روزهای تاسیس سینما، فیلم جاده‌ای با فرهنگ مردمی اروپا و آمریکا مترادف شده و تصویری از فضای عمومی جامعه این کشورها را به دنیا ارائه کرده است. فیلم جاده‌ای حکم وسیله‌ای برای یک نفر یا گروهی کوچک از آدم‌ها را دارد که به دنبال فرار از دنیایی هستند که در آن زندگی می‌کنند و در طول سفر خود در جاده‌های بی‌انتهاست که به نوعی رستگاری و رهایی می‌رسند. پرسشی که مطرح می‌شود این است که چه کسانی بیشتر از بقیه دوست دارند در این جاده‌ها باشند؛ آدم‌های قوی و مصمم یا ضعیف و سست‌اراده‌ها؟ جذابیت یا طنز فیلم‌های ژانر جاده‌ای این است که ضعیف‌ها در آن از پا می‌افتند و کنار می‌کشند و فقط این قوی‌ها هستند که باقی مانده و به راه و سفر خود ادامه می‌دهند. جاده توانایی آن را دارد که آدمی را دوباره از نو بنا کند یا او را درهم بشکند. هر آدمی که قدم در راه جاده می‌گذارد باید هوش و توانایی تشخیص راه درست را در شرایط و موقعیت‌های سخت داشته باشد. او باید بداند بهترین زمان برای حرکت و عزیمت چه وقت است و ترک محل برای یک آینده بهتر بدون در دست داشتن نقشه می‌تواند تبدیل به یک وظیفه و کار ترسناک شود. در همین ارتباط است که فیلم جاده‌ای، منعکس‌کننده یک جنون فرهنگی است که در ‌آن فردا فقط یک روز دیگر نیست. جاده در فیلم‌های این ژانر معبری برای یک شروع تازه محتمل است و مسافر خود را از وابستگی‌های گذشته جدا و ‌آزاد می‌کند.

سعی من در این مقاله این است که مکاشفه‌ای در تحول و گسترش فیلم جاده‌ای داشته و برخی سایه‌روشن‌های تعدادی از فیلم‌هایی که در این ژانر تولید شده‌اند را به بحث بگذارم. ممکن است گروهی این بحث را مطرح کنند که فیلم جاده‌ای یک ژانر خاص نیست،‌ اما از آنجا که این نوع فیلم سبک‌های فیلم سیاه یا تریلر (دلهره‌آور)‌ را منعکس می‌کند ـ مثل کاری که آلفرد هیچکاک در اثر معروف سال 1959 خود «شمال از شمال غربی» انجام داد یا در فیلمی کمدی مثل «دنیای دیوانه دیوانه دیوانه» (1963)‌ صورت گرفت ـ یا مضمون گنگستری در آن مطرح می‌شود و حتی فیلم ترسناک جاده‌ای می‌بینیم ـ مثل «کالیفرنیا» (1993)‌ ـ می‌توان از ژانر سینمای جاده‌‌ای صحبت کرد. در عین حال، هنوز هم ممکن است عده‌‌ای بگویند غیرممکن است فیلم جاده‌ای را رده‌بندی کرد و آنها را با قراردادن در یک دسته و طبقه به عنوان یک ژانر در نظر گرفت و لقب ژانر فیلم جاده‌ای به آن داد.

با این وجود، از تاریک‌ترین تا پیش پا افتاده‌ترین فیلم‌های جاده‌ای همه آنها دارای برخی تشابهات و وجوه مشترک هستند که در تمام کارهای این ژانر حضور دارد: یک جاده و یک دلیل قانع‌کننده اقتصادی ـ اجتماعی برای سفر. اگر «استیل یارد بلوز» مه‌یرز یک فیلم جاده‌ای و مقاله‌ای پسا صنعتی است، اهمیتی ندارد که نمی‌توان به راحتی آن را به «شوگرلند اکسپرس» استیون اسپیلبرگ یا «ترافیک» ‌ژاک تاتی ـ که بیشتر درباره بیگانگی و بیزاری از جاده است تا فیلمی برای همراه‌شدن با آن ـ مرتبط کرد. همه این فیلم‌ها را می‌توان در ژانر سینمای جاده‌ای قرار داد، زیرا انعکاسی از زمان و دوران تولید خود هستند و جاده در آنها نقشی تعیین‌کننده و اصلی دارد.

با این حال و برای این که مقاله فوق تبدیل به چیز بهتری شود، تلاش شده تا تعدادی از کارهایی که به اصطلاح فیلم جاده‌ای هستند (مثل «هربی به بانانا می‌رود» مک اویتی که فیلمی درباره یک فولکس سخنگو است یا «دختری تاندر استریپ» هویت)‌ مورد بحث قرار گیرند. در حقیقت، می‌توان در‌این باره بحث و جدل کرد که اکثر فیلم‌هایی که با ماشین و موتور و دیگر وسایل نقلیه سر و کار دارند، فیلم‌های جاده‌ای نیستند و روح و حال و هوا و سبک‌ آن چه را که فیلم جاده‌ای نامیده می‌شود، دنبال نمی‌کنند. تنها به صرف این که در فیلمی یک جاده وجود دارد و کسی در مسیر آن در حال رانندگی است، دلیل نمی‌شود آن را فیلم جاده‌ای قلمداد کنیم. چنین چیزهایی از یک فیلم سینمایی یک فیلم جاده‌‌ای نمی‌سازند، اما با این حال، هنوز استثناها هم وجود دارد، «گاز ـ نفت» ساخته جیل گرینجیر در سال 1995، یک فیلم کامیونی است. (فیلمی که قهرمان آن یک وسیله نقلیه سنگین را می‌راند)‌، اما قصه آن عناصر ضروری جستجو برای کسب معنی و مفهوم زندگی و تلخی اقتصادی را در خود دارد و اینها، همان عناصر لازم موجود در یک فیلم جاده‌ای هستند. فیلم بسیار معروف «راننده» والتر هیل، قصه یک راننده ماهر را تعریف می‌کند که در خدمت گروهی از سارقان بانک قرار می‌گیرد و چند صحنه خیره‌کننده ماشین سواری دارد، ولی این فیلم فاقد روح و قلب است و بیشتر یک تعقیب و گریز ساده موش و گربه‌وار پلیسی است که راه به جایی نمی‌برد.

فیلم‌های جاده‌ای همچون «ایزی رایدر» دنیس هاپر، «نقطه ناپدیدشده» سارافین و «تلما و لوئیز» اسکات، بازگوکننده حکایت شخصیت‌هایی هستند که در دل زندگی تکراری گیر افتاده‌اند که کاملا بی‌هدف به نظر می‌رسند. این زندگی بسیار بی‌رحم و کنار آمدن با آن سخت است. راه و جاده در این فیلم‌ها تلاشی به عنوان یک فرار ساده هستند. صحنه‌آرایی در این فیلم‌ها چشم‌اندازی وسترن را به نمایش می‌گذارد که زمانی زیبا بوده است. اما از آنجا که طبیعت یک فیلم جاده‌ای اقتضا می‌کند همه روش‌های خطر می‌تواند در کمین کاراکتر مرکزی باشد تا در اولین فرصت ضربه خود را به او بزنند. اکثر کاراکترهای فیلم‌های جاده‌ای درمانده هستند و کسی نیست که به آنها کمک کند. شاید این همان چیزی است که خود این کاراکتر‌ها می‌خواهند. این آدم‌ها که به دنبال راه فرار هستند، معمولا جسارت و قدرت تصمیم‌گیری تازه‌ای به دست می‌آورند که تا پیش از این هیچ وقت از وجود آن اطلاعی نداشتند. وجود جاده است که این روحیه را به وجود می‌آورد.

کیکاوس زیاری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها