ساعت یک نیمه‌شب 24 دسامبر بود. شهر در سکوت و تاریکی عمیقی فرو رفته بود. در این شب سرد و زمستانی، جنایتی هولناک منطقه یوتیورو در غرب شهر را لرزاند.
کد خبر: ۴۴۷۴۷۸

ماجرا از این قرار بود که مردی به نام کارل پیک وحشت‌زده و نگران و با صدایی لرزان با کلانتری منطقه تماس گرفت و خبر قتل زن میانسالی به نام ژانت لیرد را اطلاع داد. کارل که به سختی جملات را ادا می‌کرد، به افسر کشیک کلانتری گفت: در اینجا در ویلای شماره 707 در خیابان ورسای شرقی در منطقه یوتیورو زنی به نام ژانت لیرد به قتل رسیده است. جسد او را در انباری طبقه بالای ویلا در کنار اتاق خواب پیدا کردیم. کارل توضیح داد که مقتول مهمان بوده و جسد او بعد از برگزاری مراسم خواستگاری کشف شده است و احتمالا قتل او در حین برگزاری مراسم جشن نامزدی رخ داده باشد.

با اعلام این خبر، ماموران کلانتری منطقه در محل جنایت حاضر و با جسد خون‌آلود زن 44 ساله‌ای به نام ژانت لیرد روبه‌رو شدند.

شواهد نشان می‌داد که در زمان حادثه در ویلا مهمان زیادی بوده است. سالن بزرگ و مجلل آن پر از ظروف و وسایل پذیرایی بود.

ساعت از 3 نیمه‌شب گذشته بود که خبر این جنایت به کمیسر جیمی داگلاس اطلاع داده شد. کمیسر به محض اطلاع، خود را به ساختمان 707 در خیابان ورسای شرقی در منطقه یوتیورو رساند. در داخل ساختمان چند مامور پلیس در حال بررسی و انگشت‌نگاری از نقاط مختلف ویلا بودند. همچنین 5 زن و مرد در گوشه سالن روی مبل لم داده و در حال استراحت بودند.

ستوان برکلی، افسر تجسس کلانتری با دیدن کمیسر جلو آمد و بعد از احترام نظامی گزارشی از چگونگی ماجرای قتل ژانت را ارائه کرد. وی در قسمتی از گزارش خود گفت: ساعت حدود یک نیمه‌شب بود که مرد وحشت‌زده و مضطربی خبر جنایت را به کلانتری اطلاع داد. بعد هم ما مراحل تحقیقات را آغاز کردیم. مقتول ژانت لیرد، 44 ساله، کارمند یک شرکت بیمه است و برای حضور در جشن نامزدی خواهر دوستش در اینجا حاضر شده بود که این مرگ دردناک برای وی رقم خورد.

براساس بررسی‌های اولیه، مقتول با 3 ضربه کارد که بر گلو و سینه‌اش وارد شده به قتل رسیده است. احتمالا قتل بین 9 تا 10 شب رخ داده و جسد توسط صاحب ویلا به نام کارل پیک در کنار اتاق‌خواب کشف شده است. در اینجا مراسم نامزدی اسمیت و الیزابت برقرار بوده. صاحب ویلا از دوستان نزدیک پدر اسمیت بوده و ویلایش را برای مراسم نامزدی در اختیار آنها قرار داده بود. براساس اظهارات صاحبخانه حدود 110 نفر مهمان بودند. مقتول نیز یکی از مهمانان بوده که به دعوت دوست و همکارش جینا به این مراسم آمده بود. عروس خواهر جینا بوده و مقتول را نیز او دعوت کرده است.

حدود ساعت یک نیمه‌شب وقتی شوهر مقتول که به علت زیاده‌روی در نوشیدن مشروب حالت عادی نداشته سراغ همسرش را می‌گیرد و خبری از او پیدا نمی‌کند، همه به دنبال ژانت می‌گردند ولی جسد او را در طبقه دوم کنار اتاق‌خواب کشف می‌کنند.

ستوان برکلی سپس کمیسر را به محل جنایت راهنمایی کرد. انبار کوچکی که قتل در آنجا رخ داده در کنار اتاق‌خواب بود و در آن شکسته شده بود. کمیسر وقتی در را گشود با جسد خون‌آلود زن بیچاره روبه‌رو شد. وی لباس مشکی نگین‌دار بر تن داشت که خون‌آلود بود و جای پارگی در لباس وی تشخیص داده می‌شد.

جای ضربات کارد روی گلو و سینه مشهود بود. جسد زن به حالت نیم‌خیز و در حالی که پشت‌اش به دیوار تکیه داده شده بود، دیده می‌شد. اثری از آلت قتاله نبود، اما آثار به جای‌مانده از ضربات کارد نشان می‌داد که کارد استفاده‌شده در قتل بسیار بزرگ نبوده و شاید از چاقوهای کوچک ضامن‌دار استفاده شده باشد.

کمیسر پس از این که به دقت جسد مقتول را بررسی کرد به طبقه پایین برگشت و به بازجویی از حاضران پرداخت. افراد حاضر در ویلا عبارت بودند از کارل پیک صاحبخانه، جینا دوست و همکار مقتول، جان میلک پدر داماد، مریا پیک همسر صاحب ویلا، مونا میلک مادر داماد، ویلیامز بلانش پدر عروس و الیورسون شوهر مقتول.

کارل پیک صاحب ویلا با صدای گرفته‌‌‌ای به کمیسر گفت: بیش از 120 نفر مهمان داشتیم که البته تعدادی نیامدند. مراسم از ساعت 8 شب شروع و تا یک نیمه‌شب ادامه داشت. ساعت 10 شب شام سرو شد و از ساعت 30‌/‌12 شب مهمانان یکی‌یکی ویلا را ترک کردند. ساعت حدود یک نیمه‌شب متوجه شدم که الیورسون دنبال همسرش می‌گردد. متوجه شدیم که خیلی هم مست بود و در ضمن خبری از ژانت نبود. هیچ‌کس او را ندیده بود. به تلفن همراهش زنگ زدیم و همسرم متوجه شد که صدای زنگ از داخل انبار می‌آید. با عجله بالا رفتیم و در جلوی انبار متوجه جوی باریکی از خون شدیم. در انبار قفل بود و کلیدش نبود. به هر زحمتی در را شکستیم و بعد با جسد ژانت روبه‌رو شدیم. بعد هم موضوع را به کلانتری اطلاع دادم.

وی ادامه داد: همه مهمانان از اقوام عروس و داماد بودند به غیر از کارکنان رستورانی که غذا آماده کرده بودند. البته آنها هم حدود ساعت 11 وسایل را جمع و ویلا را ترک کردند. چیز مشکوکی متوجه نشدیم البته صدای موسیقی هم خیلی بلند بود.

کمیسر پس از این که چند سوال از او کرد به سراغ جینا دوست مقتول رفت.

او گفت: ژانت و همسرش حدود ساعت 8 شب وارد ویلا شده و سرگرم گفت‌وگو با مهمانان شدند. من هم مشغول پذیرایی بودم و زیاد نتوانستم با ژانت حرف بزنم، نمی‌دانم آخرین بار کی او را دیدم، ولی سرمیزشام او را ندیدم و اهمیتی ندادم.

این اواخر متوجه رفتار مشکوک ژانت شده بودم. امشب هم لبخند سردی بر لب داشت.

کمیسر پس از شنیدن اظهارات جینا از دیگر افرادی که در آنجا حضور داشتند نیز بازجویی نمود و سپس پای صحبت‌های همسر مقتول الیورسون نشست. الیور که نگاهی خسته داشت و لباسش هم نامرتب بود در حالی که سعی می‌کرد وانمود کند حالت عادی ندارد به کمیسر گفت: واقعا حادثه تاسفباری است، آن هم در این شب زیبا و به یادماندنی برای زوج جوان. آخر چطور ممکن است ژانت زیبای من به قتل رسیده باشد؟

وی بعد از یک مکث طولانی با بغض ادامه داد: شاید با ژانت اختلاف داشتم، ولی او را دوست داشتم و برای خوشبختی او تلاش می‌کردم. او زن دلسوز و مهربانی بود و برای من یک همسر ایده‌آل. واقعا نمی‌دانم بدون او چگونه به زندگی ادامه دهم. ژانت دیشب سر حال نبود. دائم به ساعتش نگاه می‌کرد و هر چند دقیقه یکبار جلوی ویلا می‌رفت. گویا منتظر کسی بود. اصلا هم به من توجهی نداشت. با این وضع تصمیم گرفتم اهمیتی ندهم و برای خودم خوش باشم. پشت سر هم مشروب خوردم. آنقدر زیاده‌روی کردم تا حالم به هم خورد و مجبور شدم لباسم را عوض کنم. خوشبختانه لباس تعویضی در ماشین داشتم. بعد هم در گوشه‌ای به خواب رفتم تا این که جینا صدایم زد و بعد هم جسد خون‌آلود ژانت بیچاره را در انبار پیدا کردیم.

الیور در پاسخ این سوال کمیسر که آخرین بار چه ساعتی ژانت را دیده است، گفت: موقع شام او گوشه‌ای کز کرده بود. برایش شام بردم. با بداخلاقی گفت میل ندارد، با خنده و شوخی سر حالش آوردم. بعد هم با یکدیگر شام خوردیم. چون حالت عادی نداشتم دیگر او را ندیدم.

کمیسر یک ساعتی از الیور بازجویی کرد، آنگاه آنچه را که اتفاق افتاده بود یک بار دیگر مرور کرد. سپس رو به ستوان برکلی دستور دستگیری قاتل را صادر کرد. شما خواننده عزیز حدس بزنید قاتل کیست و کمیسر از کجا او را شناخت.

کمیسر حداقل 3 دلیل برای دستگیری قاتل داشت. اگر ماجرا را به دقت بخوانید متوجه خواهید شد.

حمید موفق

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها