ماموریت و اعزام دوم ما به جبهه‌های گیلانغرب بود. شهری در استان کرمانشاه، نامی که هنوز نشنیده بودم و جایی که هنوز نرفته بودم. مثل خیلی از برو و بچه‌های هم‌سن و سالم در آن دوران از زندگی، یعنی در دوران نوجوانی و جوانی، در 16 یا 17 سالگی، در نیمه اول خرداد 1361، حضور در این شهر و جبهه‌های آن برایم جالب بود و فراموش‌نشدنی، شهری دیدنی با مردمانی خونگرم، مهمان‌نواز، نجیب و دوست‌داشتنی. ماموریت ما در منطقه عملیاتی بانسیران بود، اطراف ارتفاعات شیاکوه، پشت سر ما هم به جبهه و منطقه تپه گچی معروف بود و روبه‌روی ما در فاصله‌ای نه چندان دور می‌شد از چاه‌های نفت شهر که در آتش می‌سوخت نشان گرفت.
کد خبر: ۴۳۵۳۵۶

خط بانسیران، جبهه وسیعی بود روی کوه‌ها و ارتفاعات بسیار بلند و کوتاه، به همین دلیل گاهی روزها و شب‌ها می‌گذشت که ما از دوستان خود در سنگرهای پایین‌دستی و بالادستی بی‌اطلاع بودیم و بی‌خبر! ولی هر شب عده‌ای از نیروهای رزمنده این شهر در کنار ما حاضر می‌شدند برای نگهبانی و دیدبانی و ایستادگی در مقابل عراقی‌ها! با همان لباس‌های عشایری و سلاح‌های «برنو» برای دفاع از شرف و میهن، اسلام و ایران.

یادش بخیر چه جوانمردانی را می‌دیدیم که همراه ما بودند و همدل. جوانان گیلانغربی که ما را در کنار سنگرهای دفاع هم تنها نگذاشته بودند و سنگرهای دفاعی در مقابل دشمن را با حضور خود طراوت می‌دادند. یادش بخیر، گاهی که به مرخصی 3، 4 ساعتی و چند ساعته به گیلانغرب می‌رفتیم، با مردمی مواجه می‌شدیم که در میان آنان هیچ احساس غربت نمی‌کردیم.

مردمی مهماندوست و قدرشناس با اخلاقی که ریشه در سنت پیامبر (ص) داشت، دوران دفاع مقدس بود و شهر در فاصله نه چندان دور، از سنگرهای دفاعی در بیخ گوش دشمن! ولی مردمانش، مقاوم ایستاده بودند، خانه و کاشانه خود را رها نکرده بودند، بروبچه‌های رزمنده در این شهر آشناتر از هر آشنایی بودند به خاطر حس مهماندوستی مردم مهربان شهر.

آن روزها رزمنده‌ای کوچک بودم در شهر مردمان بزرگ، آنها که وقتی از خیابان‌های شهرشان عبور می‌کردی تو را در آغوش محبت خود جای می‌دادند و از تو به گرمی استقبال می‌کردند، مثل مردمان امروز این شهر که آغوش محبت خویش را بر مقتدای خود گشوده‌اند، مردمی نجیب، ولایتمدار، باصفا در خطه‌ای از این میهن اسلامی، مردم غیور گیلانغرب. اینها هم صاحبان انقلابند هم مدافعان مرزها در دیار عاشقان. کارنامه درخشان آنان شاهدی بر این مدعاست. خدا یار و نگهدارشان باد!

محمد خامه‌یار / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها