وگــان لئونارد مرد 55 ساله‌ای است که به اتهام دزدی از صندوق کمک‌های مالی در کلیسای لیسفیلد انگلیس دستگیر و در دادگاه به 10 سال زندان محکوم شده است.
کد خبر: ۴۳۴۶۶۵

«من همیشه به دیگران اهمیت می‌دادم. این خصوصیت اخلاقی را از بچگی داشتم و هر چه بزرگ‌تر می‌شدم با احساس خوبی که از کمک کردن به مردم پیدا می‌کردم بیشتر و بیشتر این حس را در خود تقویت کردم. در دوران مدرسه در گروه‌هایی که کارهای خیریه انجام می‌دادند عضو می‌شدم و فعالیت زیادی در آنها داشتم و بعدها هم سعی کردم هر طور که می‌توانم به دیگران کمک کنم. زمانی که بازنشسته شدم تصمیم گرفتم باز به رویه گذشته برگردم و با عضویت در موسسات خیریه فردی مفید باشم. تنها دلیل این‌که در کلیسا مشغول به کار شدم نیز همین بود و به جز آن هیچ دلیل دیگری وجود نداشت. نمی‌دانستم کار خیر کردن هم در این دنیا تاوان سنگینی دارد که گاهی مجبوری آن را بپردازی.»

وگان لئونارد مرد 55 ساله‌ای است که به اتهام دزدی از صندوق کمک‌های مالی در کلیسای لیسفیلد انگلیس دستگیر و در دادگاه به 10 سال زندان محکوم شده است. لئونارد که به عنوان داوطلب کمک وارد کلیسا شده، متهم است سال 2009 حدود 10 هزار پوند پول را بدون اطلاع مسوولان از صندوق اعانات برداشته تا به گفته خودش به نیازمندان کمک کند؛ ادعایی که از نظر دادگاه دروغ است و او تمام پول‌های دزدی شده را خرج خود کرده و کمکی به فقرا در کار نبوده است. لئونارد که به هیچ عنوان اتهام دزدی را نمی‌پذیرد، با وجود اعتراف به برداشتن غیرقانونی پول ازکلیسا خود را بی‌گناه می‌داند و 10 سال زندانی شدنش را اجحاف در حق خود و تمام کارهای نیکی که انجام داده می‌داند. به نظر می‌رسد هیچ تجدید نظری در حکم این مرد وجود ندارد و او باید 10 سال را به اتهام دزدی در زندان سپری کند.

خانواده من هم خیّر بودند

« این‌که سعی می‌کردم همیشه کمک حال دیگران باشم را در کودکی از پدر و مادرم یاد گرفته بودم. آنها افراد ثروتمندی بودند که به واسطه خویشاوند بودن با برخی افراد صاحب نام انگلیس، در گروه‌های خیریه عضو شده بودند و سعی می‌کردند هر طور شده به فقرا کمک کنند. من از همان دوره با آن‌که بچه بودم، این احساس خوب و حرف مادرم را در ذهنم تکرار می‌کردم. او می‌گفت آوردن خنده به لب فردی که تنها به خاطر چند پوند زندگی اش را تیره و تار می‌بیند، بزرگ‌ترین وظیفه افرادی است که از شرایط مالی خوب بهره‌مند هستند و در صورت کمک کردن خداوند به آنها سرمایه بیشتری می‌دهد.

با تلاش‌های مادرم، در دوران دبستان در گروه‌های خیریه مختلفی شرکت داشتم. از مسابقات اسب دوانی تا ورزش‌های مختلف که برای کمک به دیگران برگزار می‌شد، اما در دوران دانشگاه به واسطه گرفتاری‌هایم کم‌کم این روحیه از من دور شد و تنها هر از چندگاهی که پروژه خاص خیریه سر راهم قرار می‌گرفت در آن شرکت می‌کردم. البته اضافه کنم پدر و مادرم زمانی که نوجوان بودم، بیشتر دارایی‌هایشان را به خاطر اعتیاد پدرم به الکل از دست داده بودند و دیگر پول زیادی وجود نداشت که من بخواهم با استفاده از آن زندگی کنم و یا حتی به دیگران کمکی برسانم. بزرگ‌تر شدنم من را با واقعیات زندگی بیشتر آشنا کرد و این که به ناچار مثل هر مرد دیگری باید کار می‌کردم و خرج خودم را در می‌آوردم. در دانشگاه رشته اقتصاد خواندم که به خاطرعلاقه نداشتن به آن هیچ‌وقت پیشرفتی نکردم و همه سال‌هایی را که کار می‌کردم در شرکت‌های مختلف به عنوان یک مشاور ساده مشغول بودم.

ازدواج و بچه‌دار شدن سبب شد همه درآمدم را صرف زندگی‌ام کنم اما می‌دانستم که بالاخره یک روزی به کارهای خیر باز خواهم گشت. بازنشسته که شدم زمانش فرا رسیده بود؛ باید دست به کار می‌شدم و همین کار را هم کردم.»

دزدی بزرگ از کلیسا

مسوولان کلیسای لیسفیلد در لیز انگلیس زمانی که برای چندمین بار متوجه شدند که فردی به صندوق اعانات و کمک‌های مردمی این محل دستبرد می‌زند سرانجام تصمیم به پیگیری قضیه گرفتند. آنها از راه‌های مختلف متوجه شده بودند که دارایی‌های صندوق با آنچه که طبق گزارش‌های حسابداری باید در آن وجود داشته باشد کمتر است و دلیل آن را متوجه نمی‌شدند. وقتی مسوول ارشد کلیسا از ماموران پلیس کمک خواست، آنها بلافاصله تحقیقات خود را درباره این موضوع آغاز کردند. به نظر می‌رسید فرد مورد نظر از پول‌هایی که از جشن‌های عروسی و حتی مراسم‌ عزاداری جمع‌آوری می‌شود مقادیری را بر می‌دارد و چون این مقدار کم و نسبتا ناچیز بوده کسی متوجه آن نشده و یا پیگیرش نشده است. سوالات ماموران از ده‌ها خدمه کلیسا و افراد داوطلب به کار در این محل، بالاخره آنان را به لئونارد رساند که بعد از چند پرسش پلیس اعتراف کرد که سال‌هاست پول‌ها را برمی‌دارد و با استفاده از آن به افراد نیازمند کمک می‌کند. مسوولان کلیسا که از این اعتراف بزرگ شوکه شده بودند داوطلب را مردی بسیار موجه توصیف کردند که با ورودش به این محل، مردم زیادی را به کمک کردن تشویق کرده و همواره سعی در یاری رساندن به نیازمندان داشته است. با اعترافات متهم او به خاطر دزدی حدود 10 هزار پوند راهی دادگاه شد تا حکم 10 سال حبس را دریافت کند. گرچه این مرد مدعی است همه این دزدی‌ها را برای کمک به نیازمندان کرده و حتی یک پوند از آن را در جیب خود نگذاشته است.

من احتیاجی به پول نداشتم

«وقتی همسرم بر اثر سرطان جانش را از دست داد خیلی تنها شدم. می‌دانستم که در 48 سالگی با 2 فرزند بزرگی که هرکدام در یک شهر مشغول درس و کار بودند دیگر همه عمر تنها خواهم بود. همه امیدم سر کار رفتن بود که علاقه چندانی به آن نداشتم. وقتی زودتر از موعد بازنشسته شدم تنها فکری که به نظرم رسید این بود که هر طور شده وقتم را پر کنم تا بلکه از تنهایی بیش از حدی که به آن دچار شده بودم نجات پیدا کنم. عضویت در موسسات خیریه تنها چیزی بود که به نظر جالب می‌رسید و علاقه داشتم این کار را پیگیری کنم. وقتی در کلیسای محلمان داوطلب شدم اصلا فکرش را هم نمی‌کرم که آنقدر خودم را درگیر این محل و افراد مختلفی که در آن رفت و آمد می‌کردند کنم که دیگر حتی فرصتی برای خودم و یا فرزندانم نداشته باشم. در طول روز ده‌ها نفر را می‌دیدم که به این محل می‌‌آمدند و تقاضای کمک می‌کردند اما من که از خودم پول زیادی نداشتم نمی‌توانستم بخوبی از پس مخارج نیازمندان بر بیایم.

وقتی برای اولین بار از صندوقی که هنگام مراسم عروسی در آن پول انداخته می‌شد یک پوند برداشتم تا به پیرمردی که اظهارگرسنگی می‌کرد کمک کنم اصلا عذاب وجدان نداشتم چون می‌دانستم که کلیسا هم همین را می‌خواهد و من موظف هستم که به مردم کمک کنم. در همین حال روز به روز هرچه بیشتر با مردم ناتوان و بی‌پول مواجه می‌شدم بیشتر احساس مسوولیت می‌کردم و این بود که برداشتن پول برایم عادتی شد که از این طریق به ده‌ها نفر در طول هفته کمک می‌رساندم. از نظر خودم این‌که کمک‌های مردمی برای خود مردم خرج شود هیچ اشکالی نداشت و تنها ایراد کارم، ‌در جریان قرار ندادن مسوولان کلیسا بود که به خاطر این موضوع از آنها شرمنده هستم.

آنها آنقدر به من اعتماد داشتند که حتی لحظه‌ای به من شک نکردند و حتی در طول مدتی که من اتهاماتم را در دادگاه می‌شنیدم، حمایتشان را از من قطع نکردند. با وجود این‌که ادعا می‌شود من پولها را برای خودم خرج کرده‌ام اماهمه افرادی که مرا از نزدیک می‌شناسند می‌دانند که من هرگز چیزی را برای خود نخواستم و حتی احتیاجی به پول نداشتم که بخواهم از کلیسا دزدی کنم. مهم‌ترین موضوع لبخندی بود که به لبان مردمی که کمک می‌کردم می‌آمد و به همین خاطر هم گناه سرقت را به جان خریدم. 10 سال زندانی شدن به خاطر کمک به نیازمندان اصلا منصفانه نیست و بالاخره روزی خواهد رسید که همه متوجه می‌شوند من دزدی‌ها را نه برای خودم بلکه برای افرادی کردم که هر شب مرا به خاطر این کمک‌ها دعا می‌کنند. خداوند حقیقت را می‌داند و این برای من کافی است. زندگی من پشت میله‌های زندان گرچه می‌تواند در این سن و سال بسیار فجیع و سخت باشد اما یک دلخوشی دارم و آن هم هم فکر کردن به تمام روزها و شب‌هایی است که داوطلبانه برای مردم کار خیر انجام دادم و با خاطرات آنها می‌توانم حتی در زندان، روزها را پشت سر بگذارم.»

مترجم: المیرا صدیقی

منبع :کورت نیوز

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها