در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
کیهان:موش ها و آدم ها!
«موش ها و آدم ها!»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛1- داستان فتنه پیچیده ای که طیفی از گروهک های منافق و محارب، 2سال پیش به راه انداختند، بی شباهت به رفتار مکرآمیز گروهک های مفسد علیه حضرت صالح نیست. جماعتی از قوم ثمود برای شبیخون هم قسم شدند و نقشه ای کشیدند تا مسئولیت خیانت میان آنها تقسیم و لوث شود. قرآن کریم در آیات 47 تا 51 سوره نمل، ماجرا را این گونه روایت می کند « و در آن شهر [شهر حجر در مسیر مکه به شام] 9گروهک بودند که دائماً در زمین فساد می کردند و هرگز اصلاح نمی کردند. آنها گفتند بیایید به خدا قسم یاد کنید که به او و اطرافیانش شبیخون می زنیم، پس از آن به ولی دم او می گوییم ما هرگز در محل جنایت حاضر نبودیم و در این گفتار خود صادق هستیم. آنها نقشه پچیده ای کشیدند و ما هم نقشه مهمی کشیدیم درحالی که آنها درک نمی کردند. بنگر که عاقبت آنها چه شد.» فتنه88 نقشه پیچیده و حساب شده ای بود که مهندسان آن حین ارتکاب خیانت و سر صحنه جرم گرفتار شدند.
2- استاد شهید مرتضی مطهری(ره) درباره مفهوم نفاق و منافق تعبیر لطیف و دقیقی دارد. او که خود شهید راه بصیرت شد و جان گرامی اش مغضوب منافقین قرار گرفت، در تبیین این دو کلید واژه می فرماید «نفق یعنی راه، البته راه های مخفی و پنهانی. یادم هست وقتی ما شرح نظام (کتابی است در صرف و نحو...) می خواندیم، در آنجا به لغتی برخورد کردیم و بعد در کتاب لغت دیدم و آن، لغت نافقاً بود. در آنجا این جور معنی کرده بود؛ موش صحرایی، سوراخ خودش را که در صحرا می کند، یک احتیاطی می کند برای نجات از دشمن و یک در برای سوراخ و آغل خودش باز می گذارد که همان در معمولی رفت و آمد است که باید برود و بیاید؛ ولی بعد در ته آن و در یک نقطه دوردستی که از این دروازه آشکار دور است، از زیرزمین به طرف بالا می کند و می کند تا سقف را به کف زمین نزدیک کند اما آن قدر نمی کند که سوراخ بشود بلکه یک قشر نازگی باقی می گذارد و نه آن قدر نازک که خود قشر خراب بشود، بلکه در این حد که اگر روزی خطری از در پیدا شد، او بتواند با سرش محکم بزند و این قشر، خراب بشود. این که از این در وارد می شود، او از آن در خارج شود. عرب به این می گوید نافقاً؛ یعنی یک راه مخفی درونی سرپوشیده... در لغت هم وقتی ما نگاه می کنیم که منافق را چرا منافق می گویند می بینیم گفته اند برای اینکه دو در برای خودش قرار داده، یک در ورودی که از آن در به اسلام وارد می شود و یک خروجی که باید فرض کنیم در پنهانی است. از یک در وارد و از در دیگر خارج می شود... مؤمنی داریم، کافری داریم و منافقی... منافق کسی است که فکر و اندیشه یک جور می گوید، زبانش جور دیگر، درست ضد آن. احساسات و عواطفش در یک جهت است ولی تظاهرات ظاهری اش در جهت دیگر... نفاق یعنی کفر در زیر پرده. منافق یعنی کافری که کفر خودش را در پشت پرده مخفی نگه داشته است.»
آیا نفاق از این بالاتر که طایفه ای سیاسی ادعا کردند اسلام و انقلاب و خط امام را در خطر می بینند و آمده اند با اصلاح طلبی، نظام را حفظ کنند اما در نهایت بساطی چیدند که ضمن آن هم بر قید مقدس «اسلامی» در عبارت جمهوری اسلامی خط کشیده شد، هم قانون اساسی و میراث گرانبهای امام خمینی(ره) - ولایت فقیه- مورد تعرض کینه توزان قرار گرفت، هم بی سابقه ترین شعارها مطابق پسند آمریکا و رژیم صهیونیستی داده شد و هم عزیزترین سرمایه ملت ایران (محبت حضرت سیدالشهدا علیه السلام) مورد تطاول مشتی بی سرو پا قرار گرفت؟ آیا تظاهر به طرفداری اسلام و انقلاب، صرفاً راه در رویی برای انواع خیانت ها به کشور و ملت و دین نبود؟ جریان خزنده سازمان دهنده فتنه درحالی گرفتار مکر خود شدند که چند جارو شامل انواع و اقسام گروهک ها و معارضه جویی ها با اصل اسلام و انقلاب به دمشان بسته شده بود. گویا کسی همه قصه را به آنها نگفته بود که راه درروی موش صحرایی با راه درروی منافقین فرق دارد و اقتضای این دومی آن است که تدارک کننده را وسط معرکه، گرفتار تله خود ساخته می کند. امروز چه کسی از دست اندرکاران فتنه می پذیرد که هنوز هم ادعا کنند اصلاح طلب، ضد خشونت، قانون گرا، طرفدار جمهوریت و رأی مردم، دوستدار میهن و دارای مرزبندی با دشمنان تاریخی کشور یا گروهک های معاندی همچون سازمان منافقین، سلطنت طلبان، نهضت آزادی، بهائیت یا کمونیست های آمریکایی هستند؟
3- اصل بر برائت است یا اتهام؟ باید خوش گمان بود یا بدبین؟ کجا خوش بینی خوب است و کجا نه تنها جای سوءظن بلکه موضع یقین قطعی علیه یک فرد یا یک مجموعه است؟ خداوند متعال در سوره نساء به فاصله7 آیه (آیات88 تا 95) و به اعتبار 2رویداد، دو تکلیف را برمی شمارد. یک تکلیف بدگمانی و موضع منفی روشن علیه مسلمان نماهای منافقی که از دستور مهاجرت به مدینه استنکاف کرده و بعد هم که تا نیمه راه آمده بودند، قصد خیانت و جاسوسی داشتند. و یک تکلیف، حسن ظن نسبت به غیر مسلمان هایی که ولو با دیدن سپاه اسلام، شهادتین گفته اند. خداوند حکیم فرمان می دهد نسبت به طایفه خیانتکار اول- ولو متظاهر به مسلمانی- کوچکترین رفق و مدارایی صورت نگیرد اما به گروه دوم ولو یهودی با حسن ظن نگریسته شود. به عبارت دیگر دومی هنوز فرصت دارد- هر چند که شاید بعداً مرتکب خیانت شود- اما کوپن های اولی پر شده و امیدی به تغییر و اصلاح و توبه او نیست. پروردگار حکیم، مؤمنان را به وحدت نظر و عدم ساده دلی درباره طایفه اول (منافقین مسلمان نما) فرا می خواند و می فرماید «شما را چه شده که درباره منافقین دو گروه می شوید در حالی که خداوند آنها را به اعتبار اعمال و کرده هایشان وارونه کرده است؟ آیا می خواهید به راه بیاورید کسانی را که خداوند آنها را[بر اثر اعمالشان] گمراه کرده است؟! و هر کس را که خدا گمراه کند، هرگز راهی برای او نخواهی یافت. آنان دوست دارند که شما هم مانند آنها کافر شوید و مساوی هم باشید، بنابراین کسی را از میان آنها به دوستی نگیرید مگر اینکه در راه خدا هجرت کنند...»
هویت آنها برخلاف رویه موذیگری و پنهانکاری لو رفته است. آنها اهل تردید و تردد و ارتداد و رفت و برگشت میان دو جبهه حق و باطلند و سرانجام نیز به همان جبهه می پیوندند؛ همچنان که درباره برخی متواریان فتنه 88 و تداوم ارتباطات آنها با برخی عناصر داخلی و مواضع کاملا ملحدانه شان در خارج کشور دیدیم. قرآن کریم این هویت مردد و آلوده به ارتداد را چنین شرح می دهد: «آنها که ایمان [و نه فقط اسلام] آوردند، بعد کافر شدند، مجدداً ایمان آوردند و دوباره کافر شدند و پس از آن بر کفر خود افزودند، خداوند هرگز آنها را مورد مغفرت قرار نخواهد داد و هدایت نخواهد کرد.
منافقان را بشارت ده که عذاب و شکنجه ای دردناک برای کسانی است که کافران را به جای مؤمنان به دوستی می گیرند. آیا عزت را نزد کافران جست وجو می کنند در حالی که تمامی عزت از آن خداست؟... منافقان با خدا خدعه می کنند و خدا هم با آنها خدعه می کند... افراد بی هدفی هستند که نه سوی اینها [مؤمنان] و نه سوی آنها [کافران] بلکه مذبذب بین آن دو هستند... همانا منافقین در پایین ترین درکات دوزخ قرار دارند و یاوری برای آنها نخواهی یافت؛ مگر کسانی که توبه و اصلاح کنند و به ریسمان الهی چنگ زنند و دین خود را برای خداوند خالص سازند که آنها با مؤمنانند.» (آیات 138 تا 146 سوره نساء).
این حکم صریح و قاطع خداوند درباره منافقانی است که بارها در بحبوحه امتحان و آزمون، به جانب جبهه کفر و استکبار میل کرده و به ایمان خود پشت پا زده اند. اما پروردگار کریم در همان سوره نساء (آیه 94) حکم به پذیرفتن شهادتین غیرمسلمان -و لو پس از دیدن صلابت شمشیر مسلمانان- می کند و جان او را محترم می شمارد. شأن نزول آیه این است که پیامبر(ص) بعد از بازگشت از جنگ خیبر، اسامه بن زید را همراه جمعی از مسلمانان به سوی یهودیانی که در یکی از روستاهای اطراف فدک زندگی می کردند، فرستاد تا آنها را به سوی اسلام یا قبول شرایط ذمه دعوت کند. یکی از یهودیان (مرداس) که از آمدن سپاه اسلام باخبر شده بود، اموال و فرزندان خود را در پناهگاهی قرارداد و به استقبال مسلمان شتافت و در همان جا به یگانگی خداوند و نبوت پیامبر اسلام(ص) شهادت داد. با این حال اسامه به گمان اینکه مرداس از ترس جان و برای حفظ مال مسلمان شده، به وی حمله کرد و او را از پای درآورد و گوسفندانش را به غنیمت گرفت. پیامبر(ص) از اینکه اسامه بدون آگاهی از باطن مرد یهودی، او را از پای درآورده، ناراحت شد. همان جا آیه نازل شد «ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که در راه خدا گام می زنید، تحقیق کنید و به کسی که اظهار صلح و اسلام کرده، نگویید تو مسلمان نیستی. شما در جست وجوی سرمایه دنیوی هستید، پس غنیمت های فراوان نزد خداست...».
یعنی موقعیتی پیش می آید که در آن می توان بلکه باید شهادتین یهودی غیرمسلمان را پذیرفت. مواقعی هم هست که مسلمان بلکه مؤمنی، تردید و ارتداد و رفت و برگشت میان دو جبهه اسلام و کفر را به اقتضای کج فهمی و منفعت طلبی و بی صداقتی و بی ریشگی ایمانش، تبدیل به خلق و عادت و رویه و گفتمان! می کند. این دوزخی ترین دوزخیان است و باید بر او سخت گرفت، چه رسد به اینکه مؤمنان دوزخیان را به دوستی برگزینند! نفاق منافق و میل و تمایلش به دشمنان به تعبیر امیر مؤمنان «از ذلتی است که در نفس خویش می یابد» حال آن که خداوند مؤمن حقیقی را مکرّم و مستغنی و عزیز و نفوذناپذیر آفریده است.
4-طبق آیات و روایات، نفاق درجاتی دارد. برخی منافقین زبانی فریبنده و عالمانه اما عملی منزجرکننده و فسادانگیز دارند. اینها «مانند زهر حنظل هستند، برگ هایشان سبز اما طعم و باطنشان به غایت تلخ است». همرنگ جماعت می نمایند اما خلاف امت راه می پویند گفتارشان دارو اما رفتارشان عین درد درمان ناپذیر است. طایفه ای از منافقین نیز آنها هستند که به منکر امر می کنند و از معروف باز می دارند، درست خلاف ویژگی امر به معروف و نهی از منکر در مؤمنان. و به همین دلیل هم هست که امیرمؤمنان(ع) فرمود «نفاق، ایمان را تباه و فاسد می کند».
تکلیف ما با وارونگان سیاسی- عقیدتی از هر طیف و لباس و شعار و پرچمی که باشند از اول انقلاب روشن است، خلقی باشند یا ملی- مذهبی. چپ باشند یا راست. دارای عنوان دکتر و مهندس باشند یا حجت الاسلام و آیت الله. نقاب خط امام، برچهره بزنند یا تابلوی اصلاح طلبی و اصولگرایی بلند کنند. دم از آزادی بزنند یا شعار عدالت بدهند. هر شعار و پرچم ملی یا مذهبی تا آنجا محترم است که منطبق بر رویکرد و عملکرد صاحبان آن باشد.
به همین دلیل هم ملت ما همان قدر با التقاط مارکسیست های خلقی مسئله دارد که با التقاط لیبرال های ملی- مذهبی و همان قدر از فتنه گران بغض به دل دارد که از بقیه جریان های انحرافی. این شاخه ها در اصل از یک سرچشمه جاری می شوند و ما چون آن اصل را می شناسیم، در این فرعیات متوقف نمی مانیم. هر کس و هر گروه - فارغ از هر شعار و عنوان- که در بحبوحه تهاجم و شبیخون دشمن، به جانب او مایل شده و رفتار خود را در نقشه و سازمان کلان او تعبیه کرده باشد، کمترین اهلیت سیاسی ندارد؛ چه به اعتبار خیانت و فسادانگیزی و فتنه گری و به طمع انداختن دشمن، مجازات شود و چه- به هر دلیل- از مجازات بگریزد یا مشمول رأفت اسلامی شود.
هیچ گزینه دیگری نیست؟ چرا! می توانند توبه و جبران کنند اما آن هم فرمول مشخصی دارد. باید با قول و فعل خویش برگردند به جانب جبهه اسلام و از معاندانی که همراهشان بوده اند، اعلام برائت کنند. البته مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود. بنابراین دلیلی ندارد خیانتکاران بدون اینکه برادری شان ثابت شده باشد و برای جبهه خودی در برابر جبهه دشمن هزینه بدهند، به ستاد مدیریت و فرماندهی باز گردند. این عین عقلانیت است و فرموده اند فتنه از قتل شدیدتر و بزرگ تر است. قاتل و دزد سابقه دار را شاید ببخشند اما امانت به وی نمی سپارند.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛رمضان از نیمه گذشت و در این هفته با حلول قمر درخشان این ماه، خورشید پرفروغ کرامت و گوهر تابناک فضیلت، سبط اکبر نبی، نور چشم علی و جگر گوشه فاطمی، حضرت امام حسن مجتبی(ع) علیه السلام نیز طلوع کرد و بهجتآفرین قلبهای پیروان خاندان اهل بیت عصمت و طهارت شد.
ماه پرفضیلت و بیبدیل رمضان که از نیمه میگذرد، سایه لیله قدر بر مومنان گسترده میشود. رمضان رفته رفته با از راه رسیدن شبهای قدر که برتر از هزار ماه است، به اوج خود میرسد و رحمت بیانتهای الهی همه را دربر میگیرد. پس بکوشیم فردا که میهمان نخستین شب از لیالی قدر هستیم و در شب ضربت خوردن اول مظلوم عالم حضرت امیرالمومنین علیبن ابیطالب(ع) در خلوت این لحظات به محاسبه نفس بپردازیم و از این لحظات باارزش برای نوسازی معنوی خود استفاده کنیم. براستی که هر لحظه از این ایام، اقیانوسی از دریای رحمت و مغفرت الهی است و باید کوشید از نفحات قدسی که در این ایام بیمنت بر همگان میوزد، حداکثر بهره را ببریم.
روزهای آتی همچنین وامدار بزرگمردی الهی است که عدالت، فتوت، مردانگی، شجاعت و ایمان از او آبرو گرفت و با شهادتش عدالت یتیم شد. از وجوه شخصیتی مولای متقیان اینکه دیباچه فضائل او با مظلومیت سرشته شده بود، آنچنانکه حدیث مظلومیت او تا انتهای تاریخ پابرجاست و هیچکس نمیتواند حق او را ادا کند. او که سنگ صبور اسلام و همنوای مظلومان و یاور مستضعفان بود، در روزی نیز که در محراب مسجد کوفه توسط شقیترین افراد به شهادت رسید، همچنان آماج شایعات و تهمتهای بسیاری بود که ستمکاران و خوارج بر او روامیداشتند؛ ستمهایی که از شماره گذشت و آنچنان دل او را به درد آورد که به هنگام شهادت فریاد "فزت و رب الکعبه" سرداد.
هفته پایانی مرداد یادآور لحظاتی است که در سال 69 نه تنها 50 هزار خانواده اسرای جنگ تحمیلی در انتظار بازگشت عزیزانشان لحظه شماری میکردند بلکه ضربان قلب ملت ایران برای در آغوشکشیدن نخستین گروه از آزادگان سرافراز به شماره افتاده بود و آزادگانی که سالها در اسارتگاههای رژیم بعث عراق متحمل شدیدترین شکنجهها بودند، از مرز خسروی به میهن اسلامی بازگشتند تا خاک پاک ایران سجدگاهشان شود. یاد آن روزهای شیرین گرامی باد.
این هفته، در موضوعات خارجی، ادامه محاکمه مبارک، تشدید بحران قحطی در سومالی، وقوع انفجارهای گسترده در عراق و پیشروی مخالفان قذافی به سوی طرابلس، اهم رویدادهای خبری بودند.
مصر این هفته شاهد برگزاری دور دوم محاکمه مبارک، دیکتاتور این کشور بود، محاکمهای که بیشتر از قبل فرمایشی به نظر میرسد. مردم مصر با پیبردن به عدم جدیت و قاطعیت دادگاه در محاکمه دیکتاتور، بار دیگر به خیابان آمدند و ضمن محکومکردن روند کند دادگاه، علیه حاکمان نظامی و مسئولان قضایی شعار دادند. نحوه حضور مبارک و رفتار توام با تکبر و اعتماد به نفس پسران مبارک در جلسه دوم دادگاه این شائبه را قویتر کرد که دادگاه مذکور در صدد فرمایشیکردن محاکمه است و عمده هدف گردانندگان دادگاه این است که با برگزاری چنین جلساتی، خشم و عصبانیت مردم مصر را فرو نشانند و پس از مدتی اوضاع را به روال سابق بازگردانند بدون اینکه فرعون مصر به مجازات جنایات و اقداماتش در حق ملت مصر برسد.
مبارک طی 30 سال حکومت خودکامهاش، نه تنها صدای هرگونه منتقد و معترضی را در گلو خفه کرد بلکه با خوشخدمتی به صهیونیستها و بستن پیمان سازش با رژیم صهیونیستی، اعتبار ملت مصر را خدشهدار کرد و زمینه تداوم جنایتهای رژیم صهیونیستی در قبال مردم فلسطین را فراهم ساخت. اکنون مردم مصر که با خیزشی همگانی، دیکتاتور را از اریکه قدرت به زیر کشیدهاند نگران از دسترفتن دستاورد انقلاب خود میباشند و به همین دلیل، نظامیان حاکم را تهدید کردهاند که تظاهرات میلیونی خود را از سرخواهند گرفت.
فاجعه انسانی و قحطی در کشور سومالی این هفته ابعاد گستردهتری به خود گرفت و اعلام شد به طور متوسط در هر 8 ثانیه یک کودک سومالیایی بر اثر گرسنگی و سوءتغذیه جان خود را از دست میدهد. بیش از 12 میلیون نفر از مردم مسلمان سومالی اکنون در مصیبت بیسابقهای گرفتار شدهاند و همه روزه شمار کثیری جان خود را از دست میدهند اما متاسفانه مجامع بینالمللی تاکنون اقدام عملی لازم را برای یاری رساندن به این مردم انجام ندادهاند. دولتهای غربی پرمدعا نیز که به دروغ خود را مدافع حقوق انسانها و حتی حیوانات قلمداد میکنند از کنار این فاجعه عظیم بشری به راحتی عبور میکنند و حساسیتی از آنها مشاهده نمیشود.
در این میان وظیفه و رسالت مسلمانان و دولتهای اسلامی سنگینتر میشود. این دولتها باید سریعا پیش قدم شده و به کمک مردم محروم سومالی بشتابند. هرچند در این راستا، اقداماتی از سوی دولتهای اسلامی صورت گرفته است ولی عمق فاجعه بسیار عمیق است و حرکتهای گستردهتری را میطلبد.
این هفته در عراق، شاهد از سرگیری خشونتها و انفجارهای خونبار بودیم. در این انفجارها که روز دوشنبه در چندین شهر عراق، ازجمله کربلا و نجف صورت گرفت نزدیک به 370 نفر کشته و زخمی شدند. نوری مالکی در واکنش به این انفجارها، اعلام کرد دولت عاملان این جنایات را تحت پیگرد قرار میدهد و تا سرکوب نهایی آنها از پای نخواهد نشست.
اکنون یک پرسش در ذهن افکار عمومی عراق پدید آمده است که علت تشدید ناامنیها چیست، به خصوص اینکه این ناآرامیها بلافاصله پس از مخالفت برخی مقامات دولت نوری مالکی با ادامه حضور اشغالگران آمریکایی به وقوع میپیوندند. در گذشته نیز هر زمان اختلاف نظری میان دولت عراق و اشغالگران و یا برخی کشورهای عرب منطقه تشدید میشد عراق شاهد شدت گرفتن اینگونه خشونتها بوده است. تردید نیست که این حملات، کفایت و توانایی دولت نوری مالکی و دستگاه امنیتی عراق را هدف قرار داده است تا این ذهنیت ایجاد گردد که دولت عراق قادر به تامین امنیت نیست و ادامه حضور اشغالگران، یک ضرورت است.
براساس توافقنامه امنیتی بغداد و واشنگتن تمام نظامیان آمریکایی باید تا پایان سال جاری میلادی، یعنی تا دیماه آینده از عراق خارج شوند. فرصتطلبی آمریکاییها پس از انفجارهای خونین اخیر قابل تامل است. در این باره سخنگوی کاخ سفید در واکنش به انفجارهای اخیر گفت آمریکا حاضر است در صورتی که مقامات عراقی بخواهند مدت زمان بیشتری در عراق بماند! این اظهارات، اهداف پشت پرده اتفاقات اخیر و ایجاد ناامنی و بیثباتی در عراق را آشکارتر میسازد و این ظن را تقویت میکند که افزایش ناامنی در عراق، تنها به سود اشغالگران است. این امر، هشداری است به دولت و ملت عراق و همه گروههای سیاسی این کشور که متوجه توطئههای طراحی شده برای آینده عراق باشند و این واقعیت را فراموش نکنند که امنیت و ثبات واقعی در عراق تنها زمانی ایجاد میشود که اشغالگران از این کشور خارج شوند.
این هفته در لیبی، مخالفان قذافی به پیشرویهای قابل ملاحظهای دست یافتند. انقلابیون با تصرف چند شهر، اکنون در نزدیکیهای طرابس، آخرین پایگاه در اختیار قذافی، مستقر شدهاند و خود را برای حمله نهایی به مرکز آماده میسازند. مخالفان وعده دادهاند حداکثر تا دو هفته آینده کار قذافی را یکسره خواهند کرد ولی اگر این اتفاق در مدت زمان مذکور هم نیفتد، آنچه از شواهد برمیآید اینست که عمر سیاسی دیکتاتور لیبی به شمارش افتاده است. دیکتاتور نیز با درک خطر، بارو کردن آخرین برگ بازی خود، با موشکهای اسکاد به مناطق استقرار انقلابیون حمله کرد. برخی معتقدند اگر دیکتاتور مصر این شانس و موقعیت را داشت که برایش دادگاهی تشکیل شود ممکن است برای دیکتاتورلیبی به دلیل اصرارش بر تداوم کشتار مردم، این امکان و شرایط هم وجود نداشته باشد. به هر حال، روزهای آتی، برای مردم لیبی روزهای سرنوشتساز خواهد بود و احتمال بروز دگرگونیهای سریع و گسترده در این کشور بیش از هر زمان دیگری، وجود دارد.
رسالت: آیا به «روس» اعتماد کنیم؟
«آیا به روس اعتماد کنیم؟»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم دکتر حشمت الله فلاحتپیشه است که در آن میخوانید؛در اوج بنبست مذاکرات ایران و 1+5، روسیه با طرح «گام به گام» خود در صدد احیای دیپلماسی میان این هفت کشور است. مذاکراتی که اگر حرکتهای مردمی هشت ماه اخیر در منطقه نبود،کماکان در راس اخبار تحولات دنیا قرار میداشت.
هرچند تحرکات دیپلماتیک تازه روسها منجر به جلسات و آمد و شدهایی میان مقامات سیاسی دو کشور شده است اما برای پرهیز از غافلگیریهای قبلی باید نگاهی به عملکرد این بازیگر در تحولات گذشته داشته باشیم.
اول اینکه روسها در کشانده شدن موضوع ایران به شرایط کنونی بیتقصیر نیستند. آنها مدعی بودهاند که در قبال ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد و صدور قطعنامههای ناعادلانه آن شورا، سیاست تاخیر زمانی و تعدیل محتوایی را دنبال کردهاند. اما اکنون در شرایطی که تخلفی از ناحیه جمهوری اسلامی ایران اثبات نشده، علاوه بر ارجاع غیر قانونی پرونده از شورای حکام آژانس هستهای به شورای امنیت، چند قطعنامه ناعادلانه نیز صادر شده است. روسها در تحریم ایران همدست شدهاند. آنها از لحاظ محتوایی نیز بیشتر مشغله خارج کردن «نیروگاه بوشهر» را از شمول تحریم داشتهاند، نه نگاه توام با مقتضیات حقوق بینالمللی به این روند.
دوم اینکه تاخیر یازده ساله در اجرای پروژه «بوشهر» در تاریخ قراردادهای هستهای دنیا کم سابقه است. آنها فشارها و تردیدهای غرب را بهانهای قرار دادند تا به تکلیف خود عمل نکنند. حضور حداقل 2500 تکنیسین روس هزینههایی از جیب ملت را به ما تحمیل کرده است. حتی اگر شایعه «ویروس» نیز صحت داشته باشد، تجربه به ما میگوید که هیچ تخریبی بدون هدایت سازندگان نیروگاه سد راه این پروژه عظیم نشده است. سرانجام اینکه روسها در موضوع هستهای ایران دارای «خط قرمز» هستند. آنها موافق تکمیل چرخه سوخت هستهای جمهوری اسلامی ایران نیستند و در مقولهای استراتژیک همچون فناوری هستهای، به چیزی فراتر از توسعه وابسته برای دیگر کشورهای خارج از بلوک غرب اعتقاد ندارند. و در واقع از وقتی که جمهوری اسلامی ایران نخواست «کره شمالی» باشد، با تبانیهای گاه و بیگاه روسها با غربیها مواجه شد.
بنابراین میز مذاکره ایران و روس، مملو از گلایههای جدی است. آنها تا وقتی که نقش «دست دوم» و یا «پایین دستی» را در معادلات امروز دنیا بازی میکنند، نمیتوانند شریک قابل اعتمادی باشند. هرچند که تحولات امروز خاورمیانه و شمال آفریقا و کشاندن و دستکاری تحولات به حریمهای مدنظر روسیه، آنها را به شدت نگران کرده است. چون احساس میکنند حتی به سمت بازیگر درجه سوم نیز درحال تنزل هستند.
از سوی دیگر به نظر میرسد روسیه تنها در قبال صورت مذاکرات از ناحیه 1+5 ماموریت دارد و نمیتواند در قبال محتوای مباحث تعهدی را نسبت به طرف ایرانی متقبل شود. اما آنچه همواره مورد اعتراض جمهوری اسلامی بوده است نه صورت، بلکه محتوای مذاکرات بوده است لذا هر آنچه در قبال طرح گام به گام روسیه مطرح شده، هنوز از حوزه صوری خارج نشده است.
البته اصل احیای دیپلماسی میان ایران و 1+5 قابل دفاع است. چون روابط این مجموعه به گونهای مصنوعی دچار تنش شده است و به عبارتی برخی از بازیگران غربی فقط با هدف تحمیل دورهای تنش، بنبست و صدور قطعنامه، به این رابطه حضور دارند. اما باید توجه داشت که ایران تجربه خوبی از ابهام زداییهای گام به گام ندارد. سه سال پیش طرح «مدالیتی شش گام» مطرح گردید. طبق آن طرح قرار بود، «وین» مقدمه «لیسبون» باشد. یعنی ابتدا ایران شش ابهام اصلی آژانس و 1+5 را مرتفع کند و پس از تأیید موضوع توسط آژانس در وین، مذاکرات مثبت سیاسی در «لیسبون» از سر گرفته شود.
طبق گزارش وقت آژانس، آقای البرادعی اعلام کرد که جمهوری اسلامی ایران همه ابهامات ششگانه را برطرف ساخته است اما زمانی که نوبت به مذاکرات برابر سیاسی رسید، آمریکا و برخی از بازیگران اروپایی مجموعه سئوالات و ابهامات تازهای را مطرح کردند که حتی طبق گزارش وقت آژانس، از وجاهت قانونی برخوردار نبود و آژانس خود را موظف به پاسخگویی به آن نمیدانست. اما همین سئوالات نامربوط و نامحدود از آن زمان حاکم بر این رابطه شده و بن بستهایی جدی را ایجاد کرده است. حال اگر در قالب طرح روسیه ایران گامی بر دارد اما به روال اخلاق غربیها، آنها به جای عقبنشینی،گام دیگر به جلو بر دارند، مسکو ازچه جایگاه و اختیاری برای تضمین طرح خود برخوردار است؟ اصولا دیگر ابهامی باقی نمانده است که آن را مقدمه و پیش شرط مذاکرات 1+5 و یا شکستن تحریمهای ایران قرار دهیم. حال اگر حقوق هستهای ما را تحت عنوان ابهام مطرح کرده و عقبنشینی گام به گام ما از این حقوق را خواستار شوند، ابتکارات امروز و دیروز تفاوتی با یکدیگر نخواهند داشت.
بنابراین ایران و روسیه تا رسیدن به موضع مشترک نیازمند ابهام زدایی از روابط گذشتهاند. روسیه پیش از دیگر بازیگران از سلامت برنامه هستهای جمهوری اسلامی اطلاع دارد. حتما در طول چند دهه اخیر نیز به این نتیجهرسیده است که نباید بر خلاف آسیای مرکزی و قفقاز به ایران نگاه «حیاط خلوتی» داشته باشد. دوستان کوچک فقط بهای تبانیهای بزرگ میشوند.
تهران و مسکو ابتدا باید بر روی یک مدالیتی دو جانبه به توافق برسند و آنگاه مذاکرات 1+5 احیا شود. تحول نهایی نیروگاه بوشهر، پایان دادن به بازی «همراهی با تحریمهای غربی» از سوی روسیه و خاصه اجرای قراردادهای نظامی گذشته همچون تحویل موشکهای «اس، 300» از جمله گامهای اعتمادسازی است که باید روسها آن را در دستور کار خود قرار دهند . آنها به خوبی میدانند که در طول پنج سال گذشته در کوران تحولات به میزان تضعیف جایگاه «روسیه» در معادلات «غرب محور» جایگاه جمهوری اسلامی ایران در حال تقویت است.
سیاست روز:طرح گام به گام همراه با تحولات منطقه
«طرح گام به گام همراه با تحولات منطقه»عنوان سرمقالهی روزنامهی سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می خوانید؛تحلیلگران، تحلیل میکنند که رایزنیهای تهران ـ مسکو، آخرین امید و روزنه برای ایران است.
در پی ارائه طرح «گام به گام» روسیه به ایران و سفر دبیر شورای امنیت روسیه به تهران و متعاقب آن، سفر وزیر امور خارجه کشورمان به روسیه و دریافت طرح روسیه برای حل موضوع هستهای ایران، تحلیلهای گوناگونی در اینباره مطرح میشود.
درباره طرح گام به گام روسیه هنوز از سوی دیگر اعضای ۱+۵ موضع و اظهارنظری مطرح نشده است. نه اعلام موافقت کردهاند نه مخالفت. اما نکتهای که مهم است، موافقت جمهوری اسلامی ایران با این طرح است. در حال حاضر ایران به طور ضمنی با این طرح موافقت کرده اما به بررسیهای بیشتر طرح منوط نموده، طرح روز گذشته رسما توسط علیاکبر صالحی وزیر خارجه ایران در سفر به روسیه دریافت شد.
قطعا طرح نیازمند بررسی، تجزیه و تحلیل و کار کارشناسی است، تا بتوان در پاسخ به آن همه جوانب را در نظر گرفت.
آمریکا و طرفهای اروپایی که همچنان درباره این طرح سکوت اختیار کردهاند، به نظر میرسد که در انتظار پاسخ قطعی و نوع رفتار ایران با طرح روسیه هستند.
اما سکوت آمریکا و اروپا نسبت به این طرح را نمیتوان از نوع رضایت دانست.
نخست، آمریکا قطعا خشنود نخواهد شد که رقیب دیرینهاش، به عنوان بازیگر اصلی موضوع هستهای ایران ایفای نقش کند. در صورت موافقت دیگر کشورهای گروه ۱+۵ با طرح روسیه، این مسکو است که در این موضوع به عنوان کشور فعال برای حل مسائل بینالمللی مطرح خواهد شد و اگر طرح فوق به سرانجام نهایی، یعنی توافق عادلانه برد ـ برد دو طرف برسد، یک پیروزی بینالمللی دیگر برای روسیه خواهد بود.
از سوی دیگر، موافقت ایران با طرح روسیه، نشان میدهد که جمهوری اسلامی ایران همچنان خواستار گفتوگو و پایان مناقشه هستهای است که توسط غرب و آژانس ترتیب داده شده است.
اگر آمریکا و دیگر کشورهای عضو گروه ۱+۵ با این طرح مخالفت کنند، باز یک پیروزی سیاسی دیگر برای جمهوری اسلامی ایران رقم خواهد خورد.
آمریکا اکنون در شرایطی قرار گرفته است که اگر طرح روسیه را بپذیرد، باید در میدان هستهای ایران، بازی را به روسیه واگذار کند و اگر طرح روسیه را نپذیرد به کارشکنی در روند حل و فصل موضوعی خواهد بود که خود به آن دامن زده و باعث تحریمهای غیر قانونی علیه جمهوری اسلامی ایران شده است.
در این بین روسیه با نزدیکتر شدن به جمهوری اسلامی ایران همراه با ارائه طرح خود، سعی میکند، باخت خود را در منطقه که شاهد تحولات بزرگی است، کمرنگ کرده و به خودسازی بپردازد.
روسیه در تحولات منطقه از قافله سیاست و تاثیرگذاری جا مانده بود و اکنون با علم به نقش و تاثیرگذاری ایران در تحولات کشورهای عربی اسلامی، سعی دارد از این فرصت استفاده کرده و حداقل از فشار بیشتر بر کشورهای همپیمان خود در منطقه جلوگیری کند.
لیبی و سوریه از جمله کشورهایی هستند که میتوان آنها را کشورهای همپیمان روسیه در منطقه قلمداد کرد. لیبی که اکنون در وضعیت بحرانی قرار دارد اما سوریه که البته شرایط تحولات آن با دیگر کشورها متفاوت است، تنها کشوری است که میتوان آن را از دوستان قدیمی روسیه دانست. تاکنون هم برخی سیاستهای مسکو در قبال دمشق در موضوع فشارهای بینالمللی باعث شده است تا شورای امنیت سازمان ملل و آمریکا نتوانند فشارهای بیشتری را علیه سوریه اعمال کنند.
نقش جمهوری اسلامی ایران نیز در حمایت از سوریه به عنوان کشور خط مقدم مقاومت مقابل رژیم صهیونیستی از عواملی است که میتواند، روسیه و ایران را برای حفظ دولت بشاراسد با هم همراه کند و در مقابل سیاستهایی که آمریکا توسط ترکیه در قبال سوریه اعمال میکند مقاومت کرده و از سقوط دولت بشار اسد که با فشارهای سنگین خارجی همراه است، جلوگیری کند.
هر چند دولت سوریه برای بقای خود نیازمند اصلاحات سیاسی ـ اقتصادی و اجتماعی است، اما تفاوت تحولات این کشور با کشورهایی همچون یمن و مصر و تونس، حمایت از بشار اسد را برای حامیانشان آسانتر کرده است.
در هر حال طرح گام به گام روسیه به نوع رفتار غرب و آمریکا و مسائل و تحولات منطقه وابسته است.
حمایت:حاشیهای جایگزین متن
«حاشیهای جایگزین متن»عنوان یادداشت روز روزنامهی حمایت است که در آن میخوانید؛در روزهای اخیر بار دیگر طیف گستردهای از محکومیت شهرک سازی صهیونیستها عرصه بین الملل را فراگرفته است. نکته مهم در این حوزه تاکید مکرر سران اروپا و آمریکا بر محکوم سازی شهرک سازیها است که در ابعاد گستردهای صورت میگیرد. هر چند که این امر گامی برای مقابله با اشغالگری صهیونیستها و توجه به حقوق ملت فلسطین است اما بررسی ریشهای تحولات فلسطین و نیز مواضع غربیها در برابر جنایات صهیونیستها ابهاماتی را در صداقت آنها در قبال مخالفت با شهرک سازی صهیونیستها ایجاد مینماید. با توجه به حمایتهای گسترده غربیها از صهیونیستها و اصرار آنها بر عدم پذیرش حقوق فلسطینیها، تاکید آنها بر برجسته سازی مسئله شهرک سازی و محکومیت آن میتواند برگرفته از اهدافی خاص باشد.
اولا، بیداری ملتهای جهان در برابر تحولات فلسطین، سران غرب را در برابر افکار عمومی قرار داده است. هراس غرب از پیامدهای این امر موجب شده تا آنها مواضعی در قبال فلسطین اتخاذ نمایند. آنها با موضع گیری در قبال شهرک سازی چنان وانمود میکنند که در مسیر مطالبات افکار عمومی در قبال فلسطین پیش میروند تا مانع از افزایش اعتراضهای ملتهای خویش شوند.
ثانیا، غربیها که خود را مطیع صهیونیستها میدانند با برجسته سازی مسئله شهرک سازی عملا افکار عمومی را از حقایقی همچون آواره شده صدها هزار فلسطینی، جنایات صهیونیستها در زندانها، سلطه گری اشغالگران بر قدس و مسجد الاقصی، استمرار محاصره غزه و حملات صهیونیستها به این منطقه، جنایات ضد بشری صهیونیستها در منطقه و ... دور ساخته و شرایط را برای تحقق جنایات اشغالگران فراهم میکنند . جالب توجه آنکه آنها در مواضع خود از واژه شهرک سازی در قدس شرقی استفاده و آن را محکوم میسازند. واژهای سازی که هدف آن تاکید بر سلطه صهیونیستها بر نیمی از قدس و توسعه حرکت آنها در نیمی دیگر از قدس میباشد. هدف نهایی این حربه آن است که در نهایت به نام یهودی بودن این مناطق قدس از مطالبات مردم فلسطین حذف و عملا تحت سیطره صهیونیستها قرار گیرد.
ثالثا، محکوم سازی شهرک سازی در آستانه نشست سازمان ملل برای به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطین در مرزهای 1967 را میتوان توطئهای دانست که بر اساس آن تلاش میشود تا نزاع فلسطینی- صهیونیستی را به چند شهرک تقلیل دهند و چنان وانمود سازند که این امر نیازی به سازمان ملل نداشته و با روند سازش قابل اجرا است.
آفرینش:رشد صنعت گردشگری برعهده کیست؟
«رشد صنعت گردشگری برعهده کیست؟»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛جذب توریست و صنعت گردشگری در حال حاضر به عنوان منبع درآمدی میباشد که کشورهای مستعد بدون هیچ گونه درگیری و تنها با سرمایه گذاری در زمینه توسعه امکانات رفاهی و تفریحی موفق به جذب ثروت های کلان خارجی می شوند. و بدون نگرانی از افت و خیز بازارهای جهانی نفت ، دلار و طلا به کسب سود خود ادامه می دهند. مسلما داشتن آثار و اماکن های تاریخی ، سواحل زیبا، جنگل های انبوه، بیابان های بکر و دست نخورده به عنوان پتانسیل های جذب گردشگر محسوب می شوند اما تنها صرف داشتن این امکانات نمی توان امید به رونق صنعت گردشگری داشت.
متاسفانه کشور ما یکی از مصادیق این بخش می باشد. کشوری با آب وهوای چهارفصل به طوری که در تابستان شما هم می توانید در سواحل جنوب به اسکی روی آب بپردازید و هم می توانید در ارتفاعات دماوند به اسکی روی برف مشغول باشید. از ابنیه و آثار تاریخی که دیگر چیزی برای گفتن نداریم و اظهر شمس است که از چه پتانسیلی برخورداریم.
اما بر اساس جدیدترین گزارش ارایه شده از سوی سازمان جهانی گردشگری وابسته به سازمان ملل، ایران جایگاهی در میان 10 کشور فعال در حوزه گردشگری منطقه خاورمیانه ندارد. در گزارش سازمان جهانی گردشگری آمده است در این مدت 940 میلیون گردشگر در میان کشورهای جهان ردوبدل شدهاند که در این میان سهم کشورهای فرانسه، آمریکا و چین بیش از کشورهای دیگر بوده است. اما سهم ایران از این 940 میلیون نفر آنقدر اندک بود که جایی در این گزارش به آن اختصاص داده نشد.
در مقایسه کشورمان با کشورهای همسایه نیز باید گفت وضعیت بسیار بدی داریم. به عنوان مثال ترکیه با پرداختن به صنعت گردشگری از چنان قدرتی برخوردارشده که توانسته به یکی از 20 قدرت اقتصادی جهان تبدیل شود. در فهرست منتشر شده از سوی سازمان جهانی گردشگری نیز این کشور رتبه هفتم کشورهای اصلی جذاب برای گردشگران جهان را به خود اختصاص داده است. نکته جالب اینکه 30 تا 40 درصد از گردشگران ترکیه را ایرانی ها تشکیل می دهند. بر اساس این گزارش کشورهای یونان، عربستان، سوریه و امارات متحده عربی چهار کشور اول منطقه در جذب گردشگر هستند.
البته مسولان میراث فرهنگی کشورمان اعلام کرده اند که با ورود دو میلیون گردشگر در یک سال رشدی 300 درصدی در صنعت جذب توریست داشته ایم. در حالی که براساس گزارش سازمان جهانی گردشگری، کشور کوچک عمان در سواحل جنوبی خلیجفارس با جذب یکمیلیون و 20 هزار گردشگر در رتبه دهم کشورهای خاورمیانهای در این زمینه نشسته است اما نامی از ایران در این رده بندی ها وجود ندارد!.
همواره در سخنرانی ها و همایش های مربوط به صنعت جذب توریست عنوان شده است که کشور قابلیت های فراوان برای جذب گردشگر را دارد اما تاکنون به این اشاره نشده است که باید امکانات استفاده از این قابلیت ها را هم فراهم کرد. رشد 103 درصدی سفر ایرانیان به آنتالیا نشان از این موضوع دارد که امکانات و قابلیت هایی که در ترکیه وجود دارد در ایران فراهم نیست. وضعیت پروازهای با تاخیر و هواپیماهای نامناسب، عدم سرویس دهی متناسب با مبالغ دریافتی از سوی تورهای داخلی، نبودن هتل های مناسب و امکانات تفریحی رفاهی، نبودن استراحتگاه های مناسب میان شهری و از همه مهمتر گران بودن هزینه های سفرهای داخلی نسبت به مسافرت های خارج از کشور باعث گردیده تا مسافران و گردشگران مسافرت های خارجی را ترجیح دهند. اما بازهم مسافرت به خارج از کشور مشکل ما نیست بلکه عدم توانایی در جذب گردشگر معضل صنعت گردشگری ما می باشد که در دهههای اخیر بهدلایل گوناگون به طور جدی به آن پرداخته نشده است و بیتفاوت از کنار آن گذشتهاند.
به هر حال در صورت عدم توانایی در ایجاد فضایی جذاب و متناسب با سلایق گردشگران دچار یک رکود دایمی می شویم که باعث عدم توجه گردشگران داخلی و خارجی به جاذبه های گردشگری کشورمان می گردد.
مردم سالاری:باز هم مقاومت در برابر نظرعلما
«باز هم مقاومت در برابر نظرعلما»عنوان سرمقالهی روزنامهی مردم سالاری به قلم محمدحسین روانبخش است که در آن میخوانید؛رویارویی بعضی از افراد دولتی با علما و مراجع، تازگی ندارد و طی سالهای اخیر این امر بسیار دیده شده است. از روزهایی که محمود احمدی نژاد خواهان حضور زنان در ورزشگاه ها شد این داستان علنی شد و تا به حال هم ادامه دارد، اما این اتفاق در موضوع حجاب و عفاف طولانی تر و ریشه دارتر است. زمانی که در همان سال اول تشکیل دولت احمدی نژاد، فیلم حضور سرکرده جریان انحرافی داخل دولت فاش شد و زمانی که در مصاحبه رودرروی زنان بی حجاب نشستند و گفت وگو کردند، آنهایی که حساس تر و با تجربه تر بودند، فهمیدند که در این باره دارند به بی راهه می روند و اعتراضها آغاز شد.
موضع گیری سال گذشته احمدی نژاد در قبال برخورد با بد حجابی بیش از پیش به اعتراضها دامن زد و آنهایی که درمتن تصمیم گیری های دولت بودند در این باره به مجموعه رفتارها و تصمیمات دولت اشاره کردند که باعث شده وضعیت حجاب به وضعیتی بحرانی در سالهای اخیر برسد; اما آنچه عجیب است عکس العمل دولتی ها در قبال این اعتراضات است که نه تنها باعث پشیمانی و عذرخواهی آنها نشد، بلکه در هر مورد هم بر دستورات و گفته های غیر شرعی خود پافشاری کردند ! زمانی که مراجع به دستور غیر دینی حضور زنان در ورزشگاه اعتراض کردند یکی از مشاوران دولتی در برابر آنها حرفهای ناشایستی زد و همچنین دولت تا مدت ها در مقابل این اعتراضها ایستادگی کرد و حاضر نشد این دستور را ندیده بگیرد، جالب اینجاست که چندی پیش دوباره حرف هایی در این خصوص بیان شد !
پس ازآن هم که احمدی نژاد سال گذشته آن حرفها را از طریق برنامه زنده سیما بیان کرد و مورد اعتراض قرار گرفت، اعلام کرد که حرف همان است که گفتم! و... همین چند نمونه کافی است که تعجب نکنیم از اینکه روزنامه ایران در برابر اعتراضاتی که از ناحیه مراجع، علما و نمایندگان مجلس درباره ویژه نامه موهن خاتون شده، نه تنها عذر خواهی نکرده و در صدد جبران بر نیاید بلکه بر درستی کارش پافشاری کند و بر همین روش غلط که گویی در میان بعضی دولتی ها نهادینه شده پافشاری کند.
رفتاری که دولتی ها این روزها در قبال این ویژه نامه موهن روزنامه ایران نشان می دهند دقیقا چنین است و مصداق اصرار بر گناهی است که از خود گناه بدتر و مضرتر است. برای مثال دیروز خبرگزاری دولتی ایرنا (که با مدیریت علی اکبر جوانفکر مدیر روزنامه ایران فعالیت می کند) با معاون حقوقی احمدی نژاد مصاحبه کرده و از قول او نوشته: چیزی که خلاف شرع باشد در ویژه نامه خاتون مشاهده نکردم!
این مصاحبه در حالی منتشر می شود که مراجع تقلید در قبال این ویژه نامه موضع گیری کرده اند و با این اوصاف، درج چنین مصاحبه ای آیا معنی برتری دادن نظر معاون حقوقی احمدی نژاد به نظر مراجع تقلید در یک مساله دینی نیست؟ و آیا در خود این پیام را ندارد که دولتی ها حاضر به تمکین در برابر رای علما و ترک اشتباهات و اشاعه منکر نیستند؟ جالب اینجاست که چند روز قبل یکی از خانم های نماینده مجلس که علیه این ویژه نامه موهن نطق کرد، از احمدی نژاد می خواست که در مقابل این رفتار روزنامه ایران موضع گیری کند !
سکوت در مقابل رفتارهای ناپسند دولت منطقا نباید به نتیجه ای دیگر، جز این که رسیده، برسد; این مهمترین درسی است که از این داستان و داستان های مشابه باید گرفت و به طرفداران دیروز و امروز دولت تذکر داد که آنها هم شریک در بوجود آمدن این وضعیت هستند.
تهران امروز:شروط موفقیت طرح گام به گام
«شروط موفقیت طرح گام به گام»عنوان سرمقالهی روزنامهی تهران امروز به قلم سیدجواد سادات رضوی است که در ان میخوانید؛آیا تحرکات جدیدی که با ارائه طرح گام به گام روسیه برای گشایش در بنبست مذاکرات هستهای غرب با ایران، کلید خورده است به نتیجه میرسد و این احتمال میرود که این بار پیشرفتی ملموس در مذاکرات حاصل شود و راه برای بسته شدن پرونده موضوع هستهای ایران باز شود؟
پاسخ مثبت به این سوال در گرو شروطی است که پیش از هر چیز به رفتار طرف مقابل یعنی گروه 5+1 و در راس آن روسیه برمیگردد. روسیه همیشه یک بازیگر مهم در ماجرای هستهای ایران بوده است اما این بار نقش روسیه از آن روی حائز اهمیت است که خود ارائه دهنده طرح گام به گام است و پیشقدم شده است تا به نوعی بین ایران و طرفهای مذاکره کننده وساطت کند. به همین دلیل روسیه با پذیرفتن نقش واسطه علاوه بر اینکه یکی از اعضای گروه 5+1 به شمار میآید اما در عین حال نقش مکملی مهمی را بازی میکند که بروز رفتار صادقانه اولین شرط موفقیت در ایفای این نقش مکمل است.
به عبارت روشنتر اکنون این سوال اساسی مطرح است که آیا روسیه میتواند اعتماد کامل ایران را مبنی بر اینکه صادقانه به دنبال گشایش در بنبست است، به دست آورد؟
ناگفته پیداست که در حال حاضر وجهه روسیه نزد ایرانیان به دلیل همراهیهایی که با غرب در اعمال تحریمهای ناجوانمردانه علیه ایران داشته است به شدت خراب است. اگر چه روسیه در مقاطعی به همراه چین عاملی در کند کردن شدت تحریمها بوده است اما با این وجود انتظار ایران از روسها بسیار بیشتر ازاین بوده است. بخصوص اینکه روسیه خود شریک هستهای ایران است و پیمانکاری بزرگترین طرح هستهای ایران یعنی تکمیل و راهاندازی نیروگاه بوشهر را هم عهده دار است.
بنابراین روسها بیش از هر کشور دیگری و حتی آژانس هستهای از ماهیت صلحآمیز بودن فعالیتهای هستهای ایران مطلع هستند و به همین دلیل هم انتظار این بود که روسها در شورای امنیت مسئولانهتر عمل میکردند. حتی اگر از منظر منافع ملی روسیه به ماجرا نگاه کنیم میبینیم که روسها در موضوع هستهای ایران تسلیم خواستههای غرب شدند و تا حد زیادی به منافع خود در ایران هم پشت پا زدند. دقیقا به دلیل رفتارهای عامدانه اما پراشتباه روسها بود که مقامات ایران اعتماد گذشته خود به روسها را از دست دادند و به همین دلیل هم اگرچه ایران دید باز خود را به طرح گام به گام نشان داده است اما در عین حال منتظر اثبات حسن نیت روسها و سپس تمامی اعضای 5+1 است. روسها اکنون شاهد افول منافع منطقه ای خود در کشورهایی چون سوریه و ایران و برخی کشورهای دیگر منطقه هستند که دلیل ایجاد چنین وضعیتی جز به انفعال مسکو در قبال غرب و آمریکا در بازیهای منطقهای و
فرا منطقهای بر نمیگردد. در واقع روسها طی هفت، هشت سال گذشته ارزیابیهای پر از اشتباهی را در تشخیص مقاصد واقعی غرب و در راس آن آمریکا بر فشار به کشورهایی چون ایران و سوریه انجام دادند و در نتیجه تصمیماتی گرفتند که به دادن میدان بازی بیشتر به غربیها در منطقه و در عین حال تضعیف منافع ملی کشورهای منطقه منجر شد. البته در این میان روسها بیشترین خسران را دیدند. اعتماد به روسها نزد کشورهایی چون ایران به پایینترین حد ممکن نزول کرد و این در حالی است که روسیه نفوذ سنتی خود را در کشورهایی چون لیبی و سوریه یا از دست داده است یا در حال از دست دادن است. ظاهرا اتفاقات یکی دو ساله گذشته منجر به آن شده است تا روسها به فکر بازیابی جایگاه خود در منطقه برآیند. بازیابی چنین جایگاهی اگرچه امکانپذیر است اما در عین حال شروطی دارد که اصلیترین آن به رفتار صادقانه روسها در قبال ایران برمیگردد.
اگر روسها نه از سر ناچاری و یک تاکتیک کوتاه مدت بلکه از سر منافع بلند مدت خود وارد بازی گام به گام شده باشند، ایران هم تمایل خود را نشان داده است تا با دید بازتری به موضوع نگاه کند. گو اینکه مسلم است موضوع هستهای ایران کمترین ارتباط را مسائل تخصصی هستهای دارد و در واقع یک موضوع فنی اما با چیرگی ملاحظات سیاسی است. از همین رو ایران هم به نیکی میداند که مشکل غرب نه صلحآمیز بودن فعالیتهای هستهای ایران که اصل فعالیتهای هستهای ایران است.
حال باید دید روسها برای حل این مشکل یعنی رفع نگاه خصمانه غربیها به اصل فعالیتهای هستهای ایران چه برنامه و راهکاری دارند.
راهاندازی نیروگاه بوشهر میتواند یگ گام مثبت روسها برای حل مشکلات موجود باشد.
ابتکار:از اذان بیموقع تا رسانههایی که اخبار بد بد میدهند!
«از اذان بیموقع تا رسانههایی که اخبار بد بد میدهند!»عنوان یادداشت روزنامهی ابتکار است که در آن میخوانید؛میگویند در گذشته نه چندان دور فردی بود که همه، حتی نیروهای حکومتی از وی حساب میبردند. این در حالی بود که وی نه قدرت بدنی خاصی داشت و نه ثروتمند بود و نه قدرت سیاسی داشت. این فرد کسی بود که یک بار با ذکر اذان بی موقع در مأذنه مسجد باعث نجات یک زن از بی آبرو شدن توسط یکی از اصحاب قدرت شده بود و به تعبیر امروزی نقش رسانه را بازی کرده بود. اذان بی موقع وی باعث توضیح خواستن پادشاه از وی و در نتیجه خبردار شدن پادشاه و نجات زن شده بود.
این فرد با اذان گفتن، هر ظلمی که در حال وقوع بود به پادشاه خبر میداد و به تعبیری بدین طریق از مصالح اجتماع دفاع میکرد. در حوزه سیاست، جامعه شناسی و ارتباطات گفته میشود «رسانه ها» نقش عمده ای در فضای داخلی هر کشور و جامعه ای و حتی فضای بینالمللی میتوانند بازی کنند. آنها با کار «شفاف سازی» که جزء ذاتشان است، اجازه نمیدهند هیچ صاحب قدرت و ثروت و نفوذی در فضای عمومی با قلدری و با خیال راحت، هر کار ظالمانه و غیرقانونی و غیراخلاقی را انجام دهد.
رسانه ها با تحت پوشش دادن اخبار میتوانند چهره از واقعیت هر موضوع برکشند و در راستای عدالت و مصالح و منافع عمومی حرکت کنند. حضور پرقدرت و گسترده رسانه ها میتواند کنشگران را در عرصه های متفاوت محتاط کند و این به نفع جامعه و خصوصا کسانی است که ممکن است هیچ قدرت و نفوذی برای پیشبرد اهداف خود نداشته باشند. رسانه ها در اصل حافظ منافع و مصالح عمومی هستند و این کار را با شفاف سازی که انجام میدهند، پیش میبرند. آنها با در نظر داشتن رسالت اطلاع رسانی خود کمک بزرگی به کلیت جامعه و افراد آن میکنند.
در اینجا سوالی که مطرح است این است که آیا رسانه ها هر خبر منفی و ناگواری را باید تحت پوشش قرار دهند؟ شاخص ارائه خبر چیست؟ مثلا خبر مربوط به یک قتل یا یک تجاوز یا یک اختلاس و غیره باید رسانه ای شود یا بهتر است برای جلوگیری از مشوش شدن ذهن مردم و نگرانی آنها چنین اخباری را نشر ندهند؟ در ابتدا باید گفت فعالیت رسانه ها در حوزه عمومی است؛ جایی که با منافع و مصالح عموم مردم سروکار دارد. کار رسانه ها از حوزه قوه قضائیه جداست. به این معنی که آنها حکم صادر نمیکنند؛ قضاوت نمیکنند. بلکه اخبار اتفاقات را در همه حوزه ها پوشش میدهند. یعنی هر عملی که به اجتماع ارتباط پیدا کند در محدوده رسانه هاست.
خصوصا در جاهایی که ممکن است به واسطه نفوذ قدرت و ثروت واقعیت دستکاری و مخدوش شود و این باعث شفاف سازی موضوع و در نتیجه تصویر سازی برای افراد اجتماع در هر سطحی میشود. امروزه رسانه ها باید به گونه ای باشند که برای کارشان و موضوع خبرنگاری دعوت نشوند تا اینکه ای بسا بیایند یا نیایند یا مگر با پولی یا هدیه ای بیایند. بلکه باید این خود خبرنگاران باشند که در همه جا حضور داشته باشند و با چشمان تیز بین خود از منافع و مصالح عمومی دفاع کنند.
در همه جا باید رسانه ها حضور داشته باشند. البته این به معنای نظارت است و نه کنترل؛ به این معناست که رسانه در همه جا حضور دارد تا از منافع عموم حمایت و دفاع کند، مثل پلیس. ضرورت پلیس برای محافظت از منافع عموم مردم است و نه علیه آنها. یعنی نهادی مثل پلیس در خدمت و برای مردم است. در این میان، شأن و وظیفه رسانه هم به همین صورت است. یعنی وجود رسانه برای مردم و در خدمت منافع و مصالح آنهاست.
ارائه خبر بد در کنار دیگر اخبار لزوما باعث ایجاد فضای منفی و ناامنی نمیشود. بلکه خبررسانی جزء ذات خبرنگاری و رسانه است و از انجا که خبر یعنی اتفاق و معمولا اتفاق ها هم مثبت و هم منفی هستند، ارائه اخبار ناگوار و بد امری طبیعی و لازم است. البته ارائه اخبار بد برای برخی ممکن است باعث دردسر شود و این امری طبیعی است.
هرچه تعداد رسانه ها در مکانی زیادتر باشد احتمال پرداختن به جزئیات و ابعاد بیشتری وجود دارد. مثلا در عرصه بینالملل و خارج از یک کشور، خبرهای خارجی درمورد کشورهای دیگر در حد کلیات ویا موارد معدودی است که البته در این وضعیت خبرنگاری که به کشوری اعزام میشود باید اخباری را منعکس کند که در راستای منافع و اهداف مردم کشور خودش باشد و این البته لزوما به معنای ارائه اخبار منفی و یا مثبت خاص نیست.
در عرصه داخل طبعا این تنوع رسانه ها امری نه تنها طبیعی بلکه ضروری است. تعداد خبرهای حوزه عمومی باتوجه به کثرت رسانه در داخل ایران بخاطر عدم توجه با رسالت خبرنگاری کم است.خبرنگاران در همه جا حضور ندارند.از آنها باید دعوت شود تا برای پوشش خبری بیایند و مسلم است که اگر خبرنگاری به جایی دعوت شود باید خبر مثبت ارائه کند. در این میان خبرنگاران برای ارائه اخبار باید از حمایت های متفاوت برخوردار باشند؛ والا به راحتی قربانی میشوند.
انجام کار به صورت فرایندی و کارشناسی شده مقداری از ضعف های و نواقص احتمالی را در پوشش اخبار کم میکند ولی نکته مهم این است که از آنجا که خبرنگار مثل متخصصان اجتماع با مصالح و منافع آن درگیر است و باید در این عرصه پر چالش مورد حمایت های متفاوت قانونی قرار بگیرد. امروزه اگر در جامعه ای رسانه ها ضعیف باشند با توجه به کثرت جمعیت و تنوع نهادهای اجتماعی آسیب های متفاوتی به جامعه وارد میشود. به نظر میآید برخی شاخص های خبر شامل موارد ذیل است.
1. هر عمل یا اتفاقی که باعث آگاهی مردم در باب چگونگی مواجهه با چنین پدیده ای شود.
2. هر عمل یا اتفاقی که باعث جلوگیری از ارتکاب مجدد آن عمل توسط افراد مشابه شود.
3. هر عمل یا اتفاقی که باعث افزایش امید و نیز حزم و احتیاط در مردم شود.
4. هر عمل یا اتفاقی که باعث خودباوری در میان افراد اجتماع شود.
5. هر عمل یا اتفاقی که باعث نشاط اجتماعی در جامعه شود.
هر رسانه ای در انتقال خبر باید ظرافت هنری و دقت کارشناسی در حوزه های اجتماعی و روانشناختی بکار ببرد تا خبر در جایگاه خودش منتقل شود و تأثیر مثبت و سازنده داشته باشد. یعنی در عین اینکه هر خبری ارزش ذاتی خود را دارد و برای هر فردی هر خبری میتواند بها و قیمت خاص خود را داشته باشد، اما برای جلوگیری از نتایج منفی «راست مفسده انگیز» باید کار کارشناسی و ظرافت هنری انجام داد.البته این نکته منافاتی با اهمیت ذاتی هر خبر ندارد.
شرق:چشمانداز تورم
«چشمانداز تورم»عنوان سرمقالهی روزنامهی شرق به قلم حسین راغفر است که در آن میخوانید؛پس از اجرای قانون هدفمندی یارانهها تورم روند صعودی به خود گرفته است بهطوریکه تورم واقعی با آمار اعلام شده اختلاف دارد. تداوم این روند میتواند آثار جبرانناپذیری بر اقتصاد بگذارد، چراکه وقتی تورم خیلی بالا باشد به صورت مارپیچی افزایش مییابد. به این معنا که افزایش بیشتر دستمزدها منجر به افزایش بیشتر قیمتها میشود و این یکی باز هم منجر به افزایش بیشتر دستمزدها خواهد شد. مارپیچ تورمی که مارپیچ دستمزد قیمت است، ویژگی کنونی تورم در ایران است که همراه با رکود موجود پدیده رکودتورمی در حال گسترش را پدید آورده است.
تورم فزاینده با تزریقهای پولی یا مالی ناشی از سیاستهای مختلف، از جمله برنامه آزادسازی قیمتها موسوم به هدفمندی یارانهها، کماکان ادامه خواهد یافت. پدیده موسوم به تعدیل دستمزدها مطابق با نرخ تورم یک حق انسانی است که به سادگی در سالهای گذشته نادیده گرفته شده است. سرکوب دستمزد واقعی یکی از دلایل رشد اقتصاد غیررسمی و نیز زیرزمینی است، چراکه یک تعامل دایمی در همه جا بین ساختار قدرت، ساختار تولید، فقر و نابرابری و بیکاری وجود دارد.
حاصل این سیاستها فقیرتر شدن گروههای متوسط و کم درآمد و عمیقتر شدن شکاف درآمدی و گسترش اشکال مختلف نابرابریهاست. نباید فراموش کرد تورم موجود حاصل مجموعه اقدامات و سیاستهای دولت طی سالهای گذشته بوده و در صورتی که طرحهایی از جمله حذف چهار صفر نیز به اجرا گذاشته شود، معلوم نیست چه رشدی در انتظار تورم خواهد بود. به نظر میرسد حذف چهار صفر از پول ملی تورم را در ایران سه رقمی خواهد کرد.
صرفنظر از مبانی نظری که حذف صفرها را بیتاثیر بر تورم میداند اما به دلایل اجرایی و نیز نیازهای مالی دولت، اتفاقی کاملا متفاوت با پیشبینیهای نظری را میتوان انتظار داشت. دلایلی موجب میشوند این شایبه بروز کند که بین اهداف اعلامنشده دولت با اهداف اعلامشده در مورد حذف صفرها از پول ملی فاصله بعیدی وجود دارد. در این صورت تردید کافی برای نگرانی نسبت به آینده تورم وجود خواهد داشت. بعضی از این تردیدها را میتوان به اختصار به صورت زیر بیان داشت. اولین تردید نسبت به اهداف اعلامنشده دولت در حذف صفرها از نفس اجرای برنامهای حاصل میشود که به تعبیر مشاوران اقتصادی خود دولت در خوشبینانهترین وضعیت، اجرای این برنامه در شرایط کنونی امری زاید و غیرضروری است.
حداقل آنچه در مورد این برنامه میتوان به عنوان نوعی اجماع در میان کارشناسان بیان داشت، این است که اجرای این برنامه موجب بروز نوعی سردرگمی در بین اکثریت جامعه برای تطبیق با شرایط پس از حذف صفرها خواهد شد. ضمنا اینکه، این سردرگمی سالها به طول خواهد کشید چون بنابر اظهارات رییس بانک مرکزی جایگزینی کامل پولها نیازمند یک دوره چند ساله است.
تردید نخست از این سوال برمیخیزد که دولتی که مدتها در اجرای تغییر ساعات شبانهروزی به منظور صرفهجویی انرژی با این استدلال امتناع میورزید که این تغییر ساعات موجب سردرگمی گروه زیادی از مردم حتی در تشخیص ساعات شرعی نمازهای پنجگانه میشود چگونه نسبت به سردرگمی گستردهای که وقوع آن حتمی است، بیتفاوت است؟ علت تردید دوم نسبت به نتایج پیشبینی شده توسط مقامات اقتصادی پس از اجرای برنامه حذف صفرها از پول ملی، تغییر ناگهانی برنامه مکرر اعلام شده قبلی مبنی بر حذف سه صفر به حذف چهار صفر است.
اینکه چرا ناگهان تصمیم به حذف چهار صفر گرفته شد و با این تعجیل قرار شد انجام بگیرد را باید در وضعیت بدهیهای دولت، کسریهای بودجه و فرصت به وجود آمده از پرداختهای نقدی به مردم جستوجو کرد.
ملت ما:نقش اقتصاد در محیط ملیما
«نقش اقتصاد در محیط ملیما»عنوان سرمقالهی روزنامهی ملت ما به قلم محمد خوش چهره است که در آن میخوانید؛محیط ملی هر کشور با شاخص حوزههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و بعضا امنیتی مورد مطالعه قرار میگیرد و تحلیل محتوایی هم بر مبنای شاخصهای هر حوزه انجام میشود. معمولا در حوزه سیاسی و در محیط ملی بحث مشارکت و شاخص تبیین حضور مردم در عرصه ملی حائز اهمیت است که امروزه به عنوان سرمایه اجتماعی و در ادبیات انقلاب با نام سرمایه ملت از آن یاد میشود.
بر این اصل میزان مشارکت متاثر از شاخصهای بنیادی اعتماد و باور است که بحث ضرایبی که نشاط و شادابی سیاسی را نشان میدهد و شاخصهای مقابل آن یعنی بیتفاوتی و یاس که تبلور آن در عدم مشارکت است را میتوان در شاخص تکمیلی رفتار زمامداران و فعالان سیاسی جستوجو کرد. در حوزه اقتصاد بررسی ظرفیت، توان و میزان تولید با شاخص جهانی نرخ رشد اقتصادی نشان داده میشود که مبین شکوفایی یا عدم رشد اقتصادی است.
تولید ناخالص ملی دربردارنده متغیرهای کلان اقتصادی است که هم اثرگذار است و هم تاثیرپذیر و با در نظر گرفتن شاخصهای اشتغال، بیکاری، توزیع درآمد و تورم میتوان به محیط اقتصادی پی ببریم یعنی نوع توزیع ثروت، درآمد، فقر و عوامل فقرزدایی. به همین ترتیب شاخص حوزه اجتماعی است که شباهت زیادی با حوزههای سیاسی دارد و به عنوان مثال میتوان از مشارکت حضور در کارکردهای اجتماعی، هنجارها، هنجارپذیریها و در مقابل هنجارشکنیها در این زمینه نام برد همچنین بزهکاری، جرم و شقوق مختلف آن، اعتیاد و مصرف مخدرها، میزان سرقت و پراکندگی آن، نام برد که مبین رفتارهای ضدهنجار یک جامعه است.
با توجه به اینکه محور تغییر را باید در مسائل اقتصادی جستوجو کرد، تاثیرعوامل درونزا و برونزا در این مبحث بسیار است که از یکسو کارکردهای دنیای سلطه را در پی داشته و در کنار آن نوسانات، غفلتها، سوءتعبیرها و اتخاذ تصمیمهای غلط را در این حوزه شاهد بودهایم که در نهایت با کاهش نرخ رشد اقتصادی قابل بررسی است.
بر این اساس تلاش قوای مقننه و مجریه برای هدفگذاری صورت گرفته در این حوزهها در جهت دستیابی به نرخ رشد 8 درصد بر مبنای سیاستهای ابلاغی در برنامه پنجم که بودجه سال 90 را در پی میگیرد، نتیجه مثبتی نداشته و آنچه را که نمود عینی پیدا کرده معرف شکاف معنیدارنرخ رشد نسبت به هدفگذاریهای انجام شده است تا جایی که عددی بین نیم تا 3درصد را مطرح میکند که این امر منعکسکننده ضریب بیکاری و تورم در جامعه است.
بر مبنای آمار اعلام شده از سوی مسئولان شاخص تورم 20 درصد تعیین شده است که اگر این مسئله را با آمار ارایه شده از سوی صاحبنظران در مراکز موازی مدنظر قرار دهیم، در شرایط رکود ضمنی کنونی این عدد برای شاخص تورم قابل تامل است. از سوی دیگر با توجه به اهمیت اطلاق نامگذاری سال جهاد اقتصادی در راستای سیاستهای نظام و بیانات رهبری و با عنایت به بخش جهاد و بهکارگیری آهنگ جهاد که وجه الهی آن مورد نظر است،
متاسفانه با وجود چنین نامگذاری با وجود گذشت 5 ماه از سال حاکمیت شرایط قبلی در وضع اقتصادی تعجببرانگیز است تا جایی که در ابتدای سال شاهد ادغامهای غیرمتعارف بهویژه در حوزههای اقتصادی بودهایم که اگر توجیه این امر را در راستای کوچکسازی دولت با معنا بدانیم نمیتوان منکر انجام شتابزده و غیرکارشناسی این ادغامها و ایجاد اختلال در روند رشد اقتصادی بود.
در واقع اصل برنامه پنجم رفع موانع از تولید ملی است که ظرفیتهای اقتصادی را در حد مطلوب یعنی اقتصادی مولد و پویا سوق دهد اما آنچه را که شاهد بودیم دامن زدن به بازار سیاه سکه و طلا و شیفت قابل توجه سرمایهگذاریها از بخش تولید به سرمایهگذاری راکد است. چنانچه این محیط اقتصادی خوب مدیریت شود میتواند در رشد و شکوفایی کشور اثرگذار باشد و براثر سهلانگاری و بیتوجهی میتواند به نقطه شکننده کشور و نظام اقتصادی منجر شود.
دنیای اقتصاد:پیام بازار به حوزه یورو
«پیام بازار به حوزه یورو»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم محمود صدری است که در آن میخوانید؛رهبران فرانسه و آلمان بار دیگر، کشورهای حوزه یورو را به ایجاد همگونگی و وحدت روش فراخواندند. سارکوزی و مرکل این فراخوان را در قالب پیشنهاد ایجاد «مدیریت اقتصادی واقعی» مطرح کردند.
ظاهر این فراخوان، امیدوارکننده است و از توافقی اروپایی برای خارج کردن حوزه یورو از بحران مالی و غلبه بر کسری بودجه کشورهایی مانند یونان خبر میدهد؛ اما واکنش بازارها از درک و دریافت دیگری در میان جوامع اقتصادی جهان خبر میدهد. پس از انتشار نخستین خبرهای نشست سارکوزی و مرکل، شاخص بازارهای سهام در آمریکا کاهش یافت و با برگزاری کنفرانس خبری دو رهبر، ارزش اوراق بهادار دولتی آمریکا (انواع اوراق قرضه)، قیمت طلا و نرخ برابری فرانک سوئیس بالا رفت.
معمولا در مواقعی که احساس بیاعتمادی به بازارها افزایش مییابد، ارزش سهام کاهش و در جهت معکوس آن، ارزش اوراق دولتی ایالاتمتحده، قیمت طلا و نرخ برابری فرانک سوئیس بالا میرود. رفتار دیروز بازارها در برابر مذاکرات رهبران فرانسه و آلمان نشان میدهد انتظار فعالان اقتصادی برآورده نشده است؛ زیرا قبل از این مذاکرات انتظار میرفت دو کشور بزرگ اروپا که در واقع رهبران ائتلاف اروپایی و پول مشترک اروپا هستند و در برابر مشکلات و گرفتاریهای اتحادیه اروپا مسوولیت دارند، راه چارهای ارائه کنند.
انتظار اروپاییها از آلمان و فرانسه این است که با تاسی به دولت آمریکا، «اوراق بهادار یورو» ایجاد کنند تا در مواقع بحرانی، زیان بنگاهها و اوراق بهادار خصوصی را جبران کند؛ اما مرکل احتمال ایجاد چنین اوراقی را ناچیز دانست و امید بنگاههای اروپایی را بر باد داد.
البته امتناع مرکل، توجیه اقتصادی نیرومندی دارد؛ زیرا او معتقد است طرح «اوراق بهادار یورو»، ناکارآمدی بنگاهها را میپوشاند و مانع از فعالیت با بهرهوری بالا میشود. جایگزینی که مرکل برای این پیشنهاد ارائه کرده، توازن بودجه یا همان قاعده قدیمی اتحادیه اروپا است که مقرر میدارد کسری بودجه کشورها نباید از 3 درصد تولید ناخالص داخلی آنها بیشتر باشد.
اما این سخن معقول و اقتصادی مرکل با آرزوی بزرگ اروپاییها یعنی تشکیل اتحادیهای مشابه و همسنگ ایالات متحده آمریکا ناسازگار است. آمریکا، اتحادیهای از ایالتهایی است که پیش از انتشار بیانیه اتحاد، مشکل عدم توازن نداشتند؛ اما ایالات متحده اروپا که مقدمات آن فراهم شده است، اجتماعی از کشورهای گرفتار عدم توازن بودجهای است.
حال اگر قرار است آرزوی بزرگ اروپاییها محقق شود، اروپاییها چارهای جز پرداختن هزینه آن را ندارند و صفحه اول کتاب هزینهها، تعهد در برابر مردمانی است که قرار است در اتحادیهای مصنوعی گرد هم آیند. بار این هزینه نیز طبعا بر دوش آلمان و فرانسه است که داعیه رهبری اتحادیه اروپا و ایالات متحده اروپا را دارند. در واقع پیام دیروز بازارها به اجلاس مرکل و سارکوزی این بود که فعالان اقتصادی به توانایی این دو رهبر اروپایی در زمینه غلبه بر بحران تردید دارند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد