در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
لورین موباوا دختر 20 سالهای است که از 2 سال قبل به اتهام وارد کردن دستکم 7ضربه عمیق چاقو به بدن مادرش دستگیر و دادگاهی شده است. این دختر جوان که اصالتا اهل زیمبابوه است و در دوران کودکی همراه خانوادهاش به انگلستان نقل مکان کرده، متهم است در حالی که تحت تاثیر مقادیر زیاد مشروبات الکلی و داروهای مخدر و توهمزا قرار داشته، به سوی مادرش حملهور شده و ضرباتی بسیار هولناک را به او وارد کرده است.بنا به مندرجات پرونده؛ مادر متهم جوان که ماسیابی نام دارد و 41 ساله است با وجود جراحات عمیق وارد شده به بدنش، فورا پس از حمله ناگهانی دخترش، توانسته خود را به تلفن برساند و از ماموران پلیس درخواست کمک کند. با وجود تلاش بیوقفه پزشکان و انجام شدن دستکم 3 عمل جراحی پیدرپی روی این مادر، او جان سالم به در برد، اما دختر جوانش از همان شب حادثه به اتهام ارتکاب به جنایت هولناکی که میتوانست مرگ مادرش را در پیش داشته باشد، دستگیر شد؛ اتهام سنگینی که گرچه تصور بر دهها سال حبس برای این دختر بود، اما با رای دادگاه تنها 2 سال زندان برای او در نظر گرفته شده و آزادی بزودی در انتظارش خواهد بود.
«من از بچگی به وارد شدن شیطان به مغز و روح انسانها اعتقاد داشتم. در آیینهای قدیمی ما و در برخی کتابهای بسیار کهن از اینکه هر فردی میتواند برخی اوقات تحت تاثیر القاهای شیاطین وارد شده به بدنش دست به رفتارهای غیرعادی بزند، صحبت شده و مثالهایی هم از آنها وجود دارند. من اطمینان دارم که اتفاق ناگواری که شب حادثه برای من و مادرم افتاد، از این دسته حوادث بود که برای هر فردی میتواند رخ بدهد. گرچه اعتراف میکنم شب کذایی، من در نوشیدن مشروبات الکلی بسیار زیاده روی کرده بودم و قطعا تداخل آنها با نوعی از مخدر که یکی از دوستانم به من پیشنهاد کرد، آن احساس غریب را به من داد که هرگز تجربهاش نکرده بودم.»
خانم ماسیابی پس از تماس با گروه امداد عنوان کرد که بشدت زخمیشده و احتیاج به کمک فوری دارد. ماموران به محض حاضر شدن در محل با بدن نیمهجان این زن که آثار جراحات متعدد روی بدنش دیده میشد، مواجه شده و او را بسرعت به بیمارستان منتقل کردند. در همین حال دختر جوان، زن مجروح که به نظر حالات بسیار غیرعادی داشت در اتاقش به تنهایی نشسته بود و دست و صورت خونیاش حاکی از آن بود که خودش این فاجعه را رقم زده و اکنون مبهوت، گوشهای نشسته است. ساعتها بعد و با وجود بیهوشی کامل مادر بیگناه که امید زیادی به زنده ماندنش نبود، پزشکان توانستند او را از مرگ نجات دهند و به محض به هوش آمدنش، ماموران پلیس سوالاتشان را در مورد جزئیات حادثه آغاز کردند.
جای شکی وجود نداشت که دختر جوانی که لورین معرفی شده و از لحاظ رفتاری به هیچ عنوان عادی نبود، عامل حادثه بوده و به عمد دست به چنین رفتار خشنی بر علیه مادرش زده است، اما آنچه که این پرونده را به شدت عجیب کرد، تلاش مادر زخمی از همان ساعات اولیه برای نجات دادن فرزندش از حکمی سنگین در جریان رفتار قساوتانگیزش بود که در نهایت هم به نتیجه رسید.
«مادرم زمانی که من 7 یا 8 ساله بودم به انگلستان مهاجرت کرد. او علت این جا به جایی را ترک کردن پدرم و نداشتن پولی برای گذران زندگی عنوان کرد و همان زمان به من قول داد تا همه سعیاش را بکند تا زندگی خوبی برایم مهیا کند. کار کردن در انواع واقسام محلها، بالاخره توانست زندگی نسبتا عادی برایمان بسازد و سبب شود من در مدت چند سال کمی با محیط خو گرفته و دوستانی پیدا کنم، دوستانی که سالها بعد بهجای آنکه عامل پیشرفت یکدیگر باشند، تنها موجب تحلیل رفتن شخصیت و کشیده شدن یکدیگر به راههای خلاف و از جمله مصرف مواد مخدر شدند.»
پس از آنکه ماموران پلیس پرونده قطوری را علیه دختر 18 ساله اهل زیمبابوه که سالها قبل پس از ورود غیرقانونی به همراه مادرش شهروند انگلیس شده بود تشکیل دادند، وکیلی برای خانم ماسیابی در نظر گرفته شد. آنچه واضح به نظر میرسید محکومیت لورین در حمله وحشیانه نیمهشب به مادرش بود که هیچ جای دفاعی نداشت و باید به خاطر آن بشدت تنبیه میشد، اما بر خلاف همه تصورات، مادر دختر جوان که از جراحات وارده بشدت رنج میبرد، از وکیلش خواست تا تمام سعیاش را برای نجات دادن دخترش از مخمصهای که در آن گرفتار شده بود، به کار ببرد. از نظر این زن؛ او یقین داشت رفتار دخترش از روی مشکلات روحی و تحتتاثیر مواد مخدر صورت گرفته و او به عنوان یک مادر نمیخواست سالهای زیادی از عمر تنها فرزندش پشت میلههای زندان گذشته و از آیندهای که پیشرو داشت عقب بماند. این واکنش عجیب به پرونده لورین و عدم شکایت مادر از دختر سبب شد که او پروندهای سبکتر با شاکی مدعیالعموم داشته باشد که حکمش را بسیار تخفیف میبخشید.
«بچه که بودم مدام مادرم داستانهایی برایم تعریف میکرد که در آنها شیاطین از طریق رویاهای افراد وارد جسمشان میشدند و آنها را مجبور به رفتارهایی میکردند که نادرست بود. من همواره در باره این موضوع فکر میکردم و همیشه از این میترسیدم که بالاخره این اتفاق روزی برای من هم بیفتد. نمیدانم انگار الهام شده بود که سالها بعد در حالی که بهترین رابطه یک مادر و دختر را در مورد خودم و ماسیابی میدیدم ناگهان رفتاری از من سر بزند که هیچ توجیهی بجز قرار گرفتن تحت تاثیر شیاطین و البته مخدر برای آن نداشته باشم. تنها چیزی که به من آرامش میدهد آن است که لااقل مادرم خیلی خوب میداند که من همه عمر عاشقانه دوستش داشتم و هرگز نخواستم کوچکترین آسیبی به او برسد و هر اتفاق ناگواری که رخ داده؛ کابوس قدیمی است که بالاخره به حقیقت پیوسته است.»
طبق آنچه که تحقیقات نشان میداد؛ لورین هرگز با مادرش کوچکترین مجادلهای نداشته و همه اطرافیان از رابطه آنها بسیار خوب و مودبانه یاد میکردند. از سوی دیگر آنچه در جزئیات پرونده درج شده بود نشان میداد؛ او نیمههای شب در حالی که مادرش در تختخواب در حال استراحت کردن بوده با پوشیدن لباسی سراسر مشکی رنگ و برداشتن چاقوی تیزی از آشپزخانه به سمتش حملهور شده و ضرباتی هولناک به او وارد کرده است. در قسمت دیگری از پرونده؛ با وجود این که لورین مدعی بود در حالت کاملا غیرعادی دست به چنین رفتاری زده، اما نتیجه آزمایشهای اولیه نشان میداد که در صحت و سلامت کامل بوده و حتی کوچکترین احساس خشم و نفرتی در او دیده نمیشده است. از نظر پزشکانی که این دختر را مورد مطالعه قرار داده بودند هنگام وقوع حادثه او از لحاظ روانی سالم بوده وکاملا متوجه وارد شدن ضربات مرگبار به بدن مادرش بوده است. اما تلاش ماسیابی مجروح که حالت چشمان دخترش را هنگام وقوع جرم غیرعادی میخواند و ایمان داشت که او تحت تاثیر مواد مخدر یا توهمی بزرگ دست به رفتاری وحشیانه زده؛ بالاخره سبب شد تا پس از 2 سال زندانی شدن پشت میلهها؛ لورین تنها چند قدم با آزادی فاصله داشته باشد و با وجود اعتراضات بسیار نسبت به تنبیه نشدن به خاطر رفتارش بزودی به خانه بازگردد.
«همه میدانند من مادرم را دوست دارم و اتفاقی که افتاد فاجعهای هولناک بود که نمیدانم چطور و توسط چه کسی رقم خورد. شاید من درست به یاد میآورم و شیطان به من دستور داد چاقویی برداشته و با آن مادرم را از پا در آورم یا آن گونه که مادرم مدعی است، مصرف بیش از اندازه مواد مخدر و مشروبات الکلی که چیز زیادی هم از آن به خاطر نمیآورم، مرا به انجام چنین رفتار هولناکی رساند. انچه اکنون برایم اهمیت دارد نه شکایات و تهدیدات و انواع و اقسام صفات بیرحمانهای است که بر علیه من و حکم آزادیم داده شده؛ بلکه رفتن به خانه و ادامه زندگی با مادری است که صمیمانه دوستش دارم و از بودن با او لذت میبرم.»
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین: