«طبق کنوانسیون سال 2003 که با هدف حفاظت از میراث فرهنگی معنوی شکل گرفت، میراث فرهنگی معنوی یا میراث زنده، انگیزه اصلی تنوع فرهنگی ما و حفظ آن، ضمانتی برای تداوم نوآوری است. این کنوانسیون تاکید دارد که میراث فرهنگی معنوی بین دیگر میراث‌ها، در حوزه‌هایی چون سنت‌ها و نمایش‌های شفاهی، هنرهای اجرایی مانند موسیقی و تئاتر سنتی، آداب و رسوم ویژه، آیین‌ها و جشن‌ها، دانش و تجربیات مرتبط با طبیعت و جهان و صنعتگری سنتی، ظهور پیدا می‌کند.»
کد خبر: ۴۰۹۷۴۴

«میراث معنوی»، عنوان کتابی است که سمیه مهدوی‌نیا گردآوری و ترجمه و نشر شورآفرین در 1100 نسخه، منتشر کرده است. آن‌گونه که در این کتاب آمده، «کنوانسیون 2003، میراث فرهنگی معنوی را مجموعه آداب و رسوم، اجراها، نمایش‌ها و نیز دانش و مهارت‌هایی می‌داند که جوامع، گروه‌ها و در بعضی موارد افراد، آنها را به عنوان بخشی از میراث فرهنگی خود قلمداد می‌کنند.»

«میراث معنوی از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌یابد؛ جوامع و گروه‌ها در پاسخ به محیط، طبیعت و تاریخشان، همواره آن را احیا می‌کنند؛ حس هویت و تداوم را در اجتماعات و گروه‌ها به‌وجود می‌آورد؛ ارزش تنوع فرهنگی و نوآوری انسان را ارتقا می‌بخشد؛ با اسناد بین‌المللی حقوق بشر سازگار است و از خواست‌های احترام متقابل بین جوامع و نیز لوازم توسعه پایدار تبعیت می‌کند.»

سمیه مهدوی‌نیا براین باور است که تغییر مناسبات و شرایط زندگی، نفوذ رسانه‌ها، مهاجرت و بسیاری عوامل دیگر موجب کمرنگ‌شدن میراث معنوی شده است. به گفته او نبود شغل و امکانات آموزشی و بهداشتی، موجب مهاجرت روستاییان به شهرها شده است و این شرایط تنها به ایران تعلق ندارد. برای مثال، عروسک‌گردان‌های سیسیل که روزگاری کارشان عروسک‌گردانی بود و از این راه، مخارج زندگی خود را تامین می‌کردند به خاطر مشکلات اقتصادی، کار خود را رها کرده و به سمت حرفه‌ای رفته‌اند که برایشان درآمدزاتر باشد. در ایران و تهران هم همین‌طور است. امروز چند نفر پنبه‌زنی و لحاف دوزی می‌کنند یا چینی‌بند می‌زنند؟

این نویسنده - مترجم براین باور است که جوانان امروز، علاقه چندانی به آموختن و انتقال دادن میراثی ندارند که سینه به سینه منتقل می‌شود. جوان امروز دلش نمی‌خواهد از دیاری به دیار دیگر کوچ کند یا زمین را شخم بزند و بکارد؛ او یکجانشینی را برتر از کوچ می‌داند و دوست دارد با فرهنگ شهری آشنا شود. شاید از این‌رو که فکر می‌کند: پدر و پدربزرگش، کشاورزی کردند و زمستان و تابستان از گوشه‌ای به گوشه دیگر کوچیدند، شیر دوشیدند و گوسفند و گاومیش پرورش دادند، سوار بر اسب شدند و چوگان بازی کردند و در نهایت، آنچه در کف داشتند باد بود؛ باد؛ نه چیزی کم، نه چیزی بیش. همان‌گونه که مادر و مادر بزرگش، قالی بافتند و نمد مالیدند و دسترنج‌شان را به بهای اندک از کف دادند. او نمی‌خواهد وارث مرده‌ریگی باشد که از آنان برجای مانده است؛ دلش می‌خواهد با جهان و دگرگونی‌هایش همراه شود، اما چه بر سر میراث معنوی و آداب و رسوم و ارزش‌ها می‌آید؟

مهدوی‌نیا، این پرسش ‌را با سوال دیگری پاسخ می‌دهد. وقتی از او می‌پرسی، پس فرهنگ و سنت و ارزش‌های فرهنگی‌مان چه می‌شود؛ می‌گوید: کدام ارزش؟ اگر مردم و متولیان فرهنگی، آداب و رسوم و سنت‌ها را ارزشمند می‌دانستند در حفظ و نگهداری آنها می‌کوشیدند؛ زمینه‌های آموزش آن را فراهم و جوانان را تشویق می‌کردند تا به جای فاصله گرفتن از آنها، با سنت‌های خود و رسم و رسوم دیرینه‌شان آشنا شوند و آن را پاس دارند. آن ‌هم در شرایطی که همه چیز به سرعت دگرگون می‌شود؛ شرایط و مناسبات زندگی تغییر می‌کند و رسانه‌های جمعی بویژه تلویزیون و ماهواره بر فرهنگ و سنت تاثیر می‌گذارند.

رفته رفته کسانی که با آداب و رسوم و سنت‌ها آشنا هستند؛ صنعتگری سنتی می‌دانند؛ مسگری می‌کنند یا بر آهن تفته می‌کوبند، پیر می‌شوند و از بین می‌روند بی‌آن‌که میراث‌شان در اختیار فرزندانشان قرار گیرد. نه پدران دلشان می‌خواهند هنر و دانش سنتی خود را به نسل بعد منتقل کنند و نه پسران دوست دارند میراث‌دار فرهنگ و هنری باشند که فقر و بی‌چیزی را برایشان به ارمغان می‌آورد. این‌گونه است که قصه‌ها فراموش می‌شوند، مانتو جای لباس ترکمن را می‌گیرد، عشایر از ترس این‌که زمین‌هاشان را از دست دهند، یکجانشین می‌شوند و ترانه‌هاشان را از یاد می‌برند.

هیچ محلی نیست که از آن موسیقی محلی شنیده شود. همچنان‌که مکانی وجود ندارد تا در آن شبیه‌خوانی اجرا شود و گردشگران با رفتن به آنجا بتوانند با این میراث ارزشمند ایرانی آشنا شوند.

او کتاب میراث معنوی را با مراجعه به سایت یونسکو گردآوری کرده و کوشیده تا به متن یونسکو وفادار بماند. از این‌رو مطالبی درباره نوروز، ردیف موسیقی سنتی ایران، میراث معنوی تعزیه و برخی آداب و رسوم ایرانی را در فصل‌های پایانی کتاب گنجانده و در متن اصلی تنها به توضیحات سایت یونسکو و ترجمه کلمه به کلمه آن بسنده کرده است. نام قاره‌ها، کشورها و میراث معنوی هرکدام به ترتیب حروف الفبا آمده تا مطالعه کتاب برای مخاطب، آسان‌تر باشد. همچنین او زمانی به گردآوری کتاب پرداخته که از ایران تنها 2 اثر در فهرست میراث معنوی یونسکو به ثبت رسیده بوده است. آنچه پس از آن در این فهرست گنجانده شده چون شبیه‌خوانی، روش بافت فرش در کاشان و قشقایی‌های فارس، آیین پهلوانی در ورزش زورخانه و موسیقی بخشی‌های شمال خراسان در دومین جلد کتاب میراث معنوی جای می‌گیرد.

گردشگری، تهدید یا فرصت

مهدوی‌نیا می‌گوید:‌ گردشگران، موجب از بین رفتن میراث معنوی می‌شوند، چراکه مردم محلی تلاش می‌کنند آداب و رسوم خود را مطابق سلیقه و پسند آنان تغییر دهند و این به زیان میراث معنوی است و به انحطاط آن می‌انجامد. شاید رسانه‌ها بتوانند فرهنگ عمومی را بالا ببرند و به مردم محلی بقبولانند که باید آداب و رسوم و سنت‌هاشان را آن‌گونه که هست حفظ کنند و بدانند آنچه برای گردشگر جذاب است، دیدن تفاوت‌هاست و مردم محلی بهتر است این تفاوت‌ها را بشناسند و زنده نگه دارند.

به باور این راهنمای گردشگری، در ایران گردشگر و راهنمای گردشگری تخصصی معنا ندارد. ایرانیان، آن‌گونه که باید و شاید با میراث معنوی آشنا نیستند؛ حتی راهنمایان گردشگری هم فکر می‌کنند این میراث با دین و مسائل اعتقادی سروکار دارد نه آنچه ناملموس است و جنبه مادی ندارد؛ از این‌رو نمی‌توان انتظار داشت تورهای ویژه میراث معنوی برگزار شود. راهنمایان گردشگری تنها می‌توانند مسافران خود را با بخشی از آداب و رسوم و سنت‌های مردم هر شهر آشنا کنند یا در کنار مراسم قالی‌شویان در مسجد اردهال یا پیر شالیار اورامان تخت، جاذبه‌های تاریخی و طبیعی آن شهر را هم به گردشگران خود معرفی کنند.

وی میراث فرهنگی را ارزشمند و درعین حال ناشناخته می‌داند و با اشاره به تاثیر رسانه‌ها در معرفی میراث معنوی می‌گوید: رسانه‌ها و بویژه تلویزیون می‌توانند تاثیر ویژه‌ای در معرفی ارزش‌ها و ثبت و ضبط آن داشته باشند؛ گرچه پشتیبانی‌های دولتی را هم نمی‌توان نادیده گرفت.

زهره نیلی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها