تاثیر ارتباط کلامی در زندگی مشترک

معجون ‌گفت‌وگو

کد خبر: ۴۰۹۵۷۷

حالا این ماجرا را گوشه ذهن‌تان نگه دارید و به زمان حال برگردید، آمارهای غیررسمی گویای آن است که میزان مکالمات مفید همسران با هم در طول هفته به کمتر از 15 دقیقه رسیده است و این یعنی آنها بدون این که از هم دلخور باشند، نادانسته باهم قهر کرده‌اند، قهری که علتش شاید پیچیدگی‌های زندگی امروزی یا غفلت‌شان از اهمیت گفت‌وگو بین زوج‌ها باشد، غافل از این که چنین سکوتی، عواقبی خطرناک دارد و تا دیر نشده باید این اوضاع را اصلاح کرد.

آخرین باری که با شریک زندگی‌تان گفت‌وگو کردید کی بود؟ منظورم گفت‌وگو درباره خاموش و روشن کردن تلویزیون یا خرید مایحتاج زندگی یا پرداخت قبض‌ها و قسط‌ها نیست.منظورم گفت‌وگویی است که هدفش ایجاد ارتباطی عاطفی با او یا تصمیم‌گیری درباره آرمانی مهم در زندگی‌تان یا شریک کردنش در احساسات‌تان بوده است. اگر بخواهید صادق باشید شاید تاریخ این گفت‌وگو مربوط به دوران نامزدی‌تان بشود یا در شکلی خوشبینانه، 5 سال اول زندگی مشترک‌تان.

چه شد که گفت‌وگوهای جدی‌ شما با شریک زندگی‌تان متوقف شد‌ و جایشان را مکالمات بی‌ارزش روزمره گرفت‌؟

دیوار ستبر سکوت

شاید خستگی کارهای روزانه دل و دماغ گفت‌وگوهای عمیق در خانه را از شما گرفته است و ترجیح می‌دهید وقت آزادتان را صرف استراحت کردن کنید یا در محیط کاری آنقدر با همکاران و دوستان مکالمه داشته‌اید که کمتر حوصله حرف زدن در خانه را دارید.

شاید هم روش‌های دیگر ارتباطی، جای مکالمه با همسرتان را گرفته‌اند مثلا ترجیح می‌دهید به جای گفت‌وگو با او، وقت‌تان را صرف چت کردن با یک آشنا یا حتی یک غریبه کنید. گاهی هم هیچ یک از شما تا این اندازه بی‌رحم نیستید، ماجرا فقط این است که احساس می‌کنید وقتی در عمل به طرف مقابل محبت می‌کنید نیازی نیست این علاقه را در کلام هم ثابت کنید، خیال می‌کنید او همه آنچه را که می‌خواهید بگویید می‌داند پس چه لزومی دارد، انرژی‌تان را صرف توضیح واضحات کنید و...دلیل‌تان هر چه باشد، شما را به یک رفتار واحد می‌رساند و آن، سکوت است، آیا به عواقب این سکوت حزن‌انگیز در خانه فکر کرده‌اید؟

سکوتی که شما تابع‌اش شده‌اید و رعایتش می‌کنید عواقب جبران‌ناپذیری دارد و خلایی که به واسطه آن به وجود آمده است دیر یا زود زندگی‌تان را زیر و رو می‌کند. نخستین نکته‌ای که باید درباره متوقف شدن گفت‌وگو با همسرتان بدانید این است که او یا سرگشته، ناراضی و افسرده می‌شود و دعواهای خانوادگی آغاز می‌شود یا خلأ عاطفی حاصل از آن را با دستاویزی دیگر جایگزین می‌کند، این دستاویز شاید دوستان و آشنایانش باشند، شاید همکارانش و شاید یک غریبه که حوصله دارد به حرف‌های او گوش کند و خودش هم حرف‌های جالبی برای گفتن دارد.متوقف کردن گفت‌وگو با همسر، گاهی یکی از نخستین نشانه‌های طلاق عاطفی به حساب می‌آید، به مرور زمان، وقتی رد و بدل کردن کلمات میان شما 2 نفر کم شود، عواطف‌تان نسبت به یکدیگر کمرنگ‌تر می‌شود و روزی به مرحله‌ای می‌رسید که گرچه هر 2 در یک خانه زندگی می‌کنید و نام‌هایتان شناسنامه‌های یکدیگر را خط‌خطی کرده‌اند، اما هیچ احساسی نسبت به هم ندارید و بدون رفتن به دفترخانه از هم طلاق گرفته‌اید.

از سویی دیگر شما با این رفتار، الگویی نامناسب برای فرزندان‌تان خواهید بود. آنها هرگز عشق ورزی در قالب کلمات را یاد نمی‌گیرند، آنها نمی‌دانند با چه روشی قدرشناسی‌شان را نسبت به طرف مقابل بیان کنند، چگونه با استفاده از کلمات به ژرفای قلب کسی نفوذ کنند، چطور مشکلات زندگی مشترک‌شان را در آینده با استفاده از بحث و مشاوره با همسرشان حل کنند یا او را از ترس‌ها، نگرانی‌ها، علایق، دلبستگی‌ها، دلتنگی‌ها و.... آگاه کنند.

‌ لکه‌های روغن روی آب می‌آیند

برای این که همسرتان را به گفت‌وگو ترغیب کنید باید به او نشان دهید مخاطب خوبی برای سخن گفتن هستید. نخستین گام برای اثبات این موضوع، صداقت است. اعتماد، همان‌طور که پیشینیان می‌گویند قطره قطره به دست می‌آید، اما دریا‌دریا از دست می‌رود. بنابراین برای جلب اعتماد همسرتان، در هیچ شرایطی دروغ نگویید در این مورد، برچسب مصلحتی بودن گناه شما را توجیه نمی‌کند؛ دروغ، دروغ است، همین و بس.

وقتی نخستین دروغ را گفتید مطمئن باشید برای لو نرفتن آن ناچارید دروغ بعدی را هم بگویید و بدتر این است که رابطه دروغ و زندگی، مثل رابطه روغن و آب است. امکان ندارد‌ روغن در آب حل شود.

بالاخره دیر یا زود، لکه‌های بدریخت روغن می‌آیند روی آب و خودشان را به همه نشان می‌دهند و آن وقت، روزی که دروغ‌ها آشکار می‌شوند، اعتبارتان را از دست می‌دهید و همسرتان از آن پس حقایق را نیز از زبان شما باور نخواهد کرد.

دلبستگی‌هایم را بشناس

نکته دیگر برای مشتاق کردن همسرتان به گفت‌وگو، شناخت علایق اوست. قرار نیست همه گفت‌وگوهای شما جدی و سرنوشت‌ساز باشند. گاهی لازم است درباره علایق او بپرسید یا صحبت کنید. مثلا اگر شما مرد هستید احتمالا علاقه‌ای به آشپزی یا سرگرمی‌های زنانه مثل قلاب‌بافی و.... ندارید، اما گاهی برای گفت‌وگو باید حوزه علایق‌تان را تغییر دهید مثلا چه اشکالی دارد اگر از او بپرسید چند ساعت از وقتش را صرف قلاب‌بافی کرده است؟ کار تازه‌ای را هم دنبال می‌کند؟ از الگوی خاصی استفاده کرده است؟ یا درباره غذا از او سوال کنید چه چاشنی به آن اضافه کرده است که چنین طعم خوبی پیدا کرده و...

این اصل درباره زن‌ها نیز صادق است. برای آغاز گفت‌وگو با شوهرتان باید از دلبستگی‌هایش مطلع شوید. اگر مشتاق فوتبال است از او درباره تیم مورد علاقه‌اش بپرسید؟ اگر مایل است به اخبار گوش کند همراهش اخبار را تماشا کنید و درباره برخی نکات از او سوال کنید یا برخی خبرها را نقد کنید و نظر او را جویا شوید.

مطالعه کردن به شما کمک می‌کنند سطح معلومات‌تان را بالا ببرید تا حرفی برای گفتن داشته باشید. لازم نیست موضوعاتی که برای مطالعه انتخاب می‌کنید پیچیده و عجیب باشند فقط کافی است کمی به اطلاعات عمومی‌تان اضافه کنید برای نمونه روزنامه‌ها را ورق بزنید و گاهی کتاب‌هایی درباره ارتباط همسران با هم را مطالعه کنید.مطالعه نه‌تنها اطلاعات شما را بالا تر می‌برد، بلکه دامنه لغوی شما را نیز افزایش می‌دهد و می‌توانید در گفت‌وگوها، اهداف‌تان را آسان‌تر، صریح‌تر و کوتاه‌تر بیان کنید.در سخن گفتن از ادای کلماتی که تلفظ دقیق‌شان را نمی‌دانید، پرهیز کنید. اگر درباره مساله‌ای اطلاعات ندارید نظر ندهید و از پرسیدن شرمسار نباشید، چراکه گاهی اعتراف به ندانستن می‌تواند سر بحثی سالم و جذاب را باز کند.

برنامه‌های مشترک ما

می‌گویید مطالعه کرده‌اید اما هنوز هم سوژه‌های مناسبی که ارزش گفت‌وگو داشته باشد‌، پیدا نکرده‌اید؟ می‌دانید کجای کار می‌لنگد؟ شما برنامه‌های مشترکی که سوژه گفت‌وگوهایتان را بساز‌د، کم دارید.

همسران زیادی‌ هستند که ترجیح می‌دهند وقت آزادشان را در کنار هم به برنامه‌ای مشترک اختصاص دهند این برنامه می‌تواند رفتن به گردش، تئاتر، کنسرت موسیقی یا سینما باشد یا شرکت در کلاسی آموزشی مثل آموزش کامپیوتر یا زبانی خارجی یا دوره‌ای آموزشی برای استفاده از یک وسیله تازه خریده شده در خانه.

گاهی هم این برنامه‌ها کاملا رایگان هستند، مثل پیاده‌روی روزانه در پارک یا کوچه پس‌کوچه‌های اطراف محل زندگی‌شان، کوهپیمایی برای هر آخر هفته، خرید‌های هفتگی که می‌شود 2 نفره انجام‌شان داد و شرکت در همایش‌های مختلفی که معمولا در نخستین جلسات رایگان برگزار می‌شوند تا مشتری جذب کنند و...چنین برنامه‌های مشترک برای شما خاطراتی مشترک و موضوعاتی برای گفت‌وگو کردن به ارمغان می‌آورند به این ترتیب شما علایقی مشترک و سوژه‌های مورد علاقه یکسانی پیدا می‌کنید که می‌توانید با استفاده از آنها، با طرف مقابل‌تان ارتباط برقرار کنید.

خودتان را ملزم به گفت‌وگو کنید

رفتارهای اجتماعی زیادی وجود دارند که شما سال‌هاست خودتان را مقید کرده‌اید به آنها عمل کنید و می‌دانید سرپیچی از آنها عواقب ناخوشایندی دارد. شما از چراغ قرمز رد نمی‌شوید، برای رفتن به محل کارتان لباس رسمی می‌پوشید، با دوستان و همکاران‌تان احوال‌پرسی می‌کنید و... اینها رفتارهایی هستند که تبعیت نکردن از هر کدام تاوانی دارد و تجربه زندگی به شما می‌گوید باید به آنها عمل کنید. حالا وقتش رسیده است یک رفتار تازه را به فهرست رفتارهای روزمره‌تان اضافه کنید و آن، گفت‌وگوی روزانه با همسرتان است. مسلما می‌دانید که منظورمان از گفت‌وگو، حرف‌های تکراری درباره مشغله‌های عادی زندگی نیست، بلکه همان دست مکالماتی است که در ابتدای این مقاله به آنها اشاره کردیم.نه‌تنها باید خودتان را مقید به داشتن حداقل نیم ساعت گفت‌وگوی روزانه مفید با همسرتان کنید، بلکه بد نیست زمانی مشخص در هفته را نیز به گفت‌وگوی خانوادگی اختصاص دهید یعنی به اعضای دیگر خانواده نیز بفهمانید که دقیقا راس فلان ساعت در فلان روز هفته، باید در یکی از اتاق‌های خانه، مثلا آشپزخانه یا هال، دور هم جمع شوند و در مورد موضوعاتی مهم، مثل اهداف‌شان، مشکلات‌شان و... با دیگران مشورت کنند.

نگذارید گفت‌وگو‌هایتان رنگ مشاجره بگیرد

دوستی دارم که می‌گوید او و همسرش هر وقت تصمیم می‌گیرند گفت‌وگویی جدی داشته باشند، ماجرا به یک دعوای مفصل یا دلخوری چند روزه ختم می‌شود. زوج‌های مشابهی هم وجود دارند که دقیقا به همین دلیل از داشتن مکالمات مفید در خانه پرهیز می‌کنند.

گاهی اگر ‌به مرور زمان حرف‌های شما و همسرتان‌‌کم شود عواطف‌تان نسبت به یکدیگر نیز کمرنگ‌تر می‌شود

استفاده از روش‌هایی که در ادامه می‌آیند به شما کمک می‌کنند تا احتمال تبدیل شدن گفت‌وگو به مشاجره را با همسرتان به حداقل برسانید.محبوس در صندوق مارهای زهرآگین!: چرا کسی باید حاضر به گفت‌وگو با شما شود وقتی تمام مکالمات‌تان با او حول سرخوردگی‌ها، شکست‌ها، سهل‌انگاری‌ها و خطاهایش در زندگی دور می‌زند؟ وقتی می‌داند که در این گفت‌وگو با دیگران مقایسه‌اش می‌کنید، به او سرکوفت می‌زنید و دردهایی را که او تلاش کرده است با گذشت زمان فراموش‌شان کند یادش می‌اندازید و در آخر نتیجه می‌گیرید که او انسانی شکست خورده، نالایق، ناچیز و سهل‌انگار است و خلاصه این که پس از اتمام مکالمه احساس کسی را پیدا می‌کند که در یک صندوق پر از مار محبوسش کرده بودند.

اما نتیجه یک گفت‌وگوی موفق در خانواده باید کاملا برعکس باشد، یعنی طرف مقابل باید از مکالمه با شما لذت ببرد، دلش مطمئن شود، اضطراب‌هایش ناپدید شوند، سرخوردگی‌ها و شکست‌هایش را فراموش کند، برای موفقیت بیشتر تصمیم بگیرد و سرانجام پس از پایان گفت‌وگو آرزو کند که‌ ای کاش زمان همکلام شدنش با شما بیشتر بود.

تو یا شما؟

دیگر کم پیدا می‌شوند زوج‌هایی که یکدیگر را با آقا و خانم صدا کنند و به جای تو، هنوز وقت خطاب کردن هم با احترام بگویند «شما». فایده این نوع احترام گذاشتن به طرف مقابل این است که حریمی برای خود تعیین می‌کنید؛ حریمی که کمک می‌کند طرف مقابل حتی در شرایط بحرانی مثل مشاجره‌های خانوادگی، پا را از آن حد مشخص فراتر نگذارد.

ما انتظار نداریم از همین فردا صبح، ناگهان همه فعل‌های مربوط به همسرتان را جمع بگویید و یا او را شما خطاب کنید یا آقا و خانمی به اسمش اضافه کنید چرا که تغییرات مهم و پایدار در زندگی به مرور زمان و قدم به قدم ایجاد می‌شوند، بنابراین کار را از ملاحظاتی کوچک آغاز کنید. در این میان گفت‌وگوهای روزمره نقشی مهم در ایجاد احترام بین دو طرف بازی می‌کنند برای مثال می‌توانید یک کلمه «لطفا» به درخواست‌های‌تان اضافه کنید یا مراقب تن صدای‌تان در مکالمات باشید و از بالا بردن آن وقتی هیجان‌زده یا خشمگین هستید، پرهیز کنید.

شما هم دو گوش و یک دهان دارید؟: چینی‌ها می‌گویند «هر انسانی دو گوش و یک دهان دارد!» و منظورشان از این ضرب‌المثل این است که در ارتباط با انسان‌های دیگر بیشتر از مقداری که حرف می‌زنید باید بشنوید.

گفت‌وگو یعنی ارتباط کلامی‌که اگر میان 2 همسر باشد پیرو قوانینی خاص‌تر هم می‌شود. گفت‌وگوی دو همسر، برنده و بازنده ندارد. قرار نیست یکی غالب شود و آن دیگری مغلوب، قرار نیست یکی فقط حرف بزند و آن دیگری فقط تایید کند، قرار نیست یکی سراپا گوش شود و آن دیگری دهانی بزرگ!

در ارتباط موفق کلامی میان 2 همسر، هر دو طرف به هم اجازه صحبت کردن می‌دهند و شنونده‌های خوبی برای هم به حساب می‌‌آیند. اگر می‌خواهید یک ارتباط کلامی موفق با همسرتان داشته باشید، هنر خوب گوش کردن را نیز علاوه بر خوب صحبت کردن یاد بگیرید.بیاموزید که در طول مکالمه، وقتی نوبت به سخن گفتن طرف مقابل می‌شود به یک شنونده فعال تبدیل شوید، یعنی با او ارتباط چشمی داشته باشید، از انجام کارهای دیگر خودداری کنید، گاهی به علامت تایید بخش‌هایی از صحبت‌هایش که درست به نظر می‌آیند سرتان را تکان دهید، پاسخ پرسش‌هایش را بدهید و... خلاصه به هر طریقی نشان دهید که گوش‌تان با اوست و صحبت‌هایش توجه‌تان را جلب کرده است.

مهم‌تر از همه مواردی که به آنها اشاره کردیم، این است که به هیچ وجه سخنان او را قطع نکنید، شاید به این کار عادت کرده باشید، اما این حرکت یک توهین بزرگ به مخاطب‌تان محسوب می‌شود و به همین دلیل باید هرچه سریع‌تر آن را کنار بگذارید، مگر از بزرگ‌تر‌های خانواده نشنیده‌اید که می‌گویند میان حرف دیگران پریدن مثل چنگ انداختن به صورت‌شان است؟‌بار دیگری که خواستید میان حرف‌های همسرتان بپرید به او نگاهی بیندازید و فکر کنید آیا دل‌تان می‌آید صورتش را چنگ بیندازید؟

سوء‌تفاهم‌های دردسرساز‌

شاید در فیلم‌های خارجی دیده باشید که کودکان کشورهای توسعه‌یافته، ملزم به ارائه سخنرانی‌‌هایی کوتاه در حضور جمع برای برخی از واحدهای درسی‌شان در مدرسه هستند.این روش کمک می‌کند آنها درست صحبت کردن و استفاده صحیح از کلمات را برای یک هدف یاد بگیرند، اما ما ایرانی‌ها کمتر شیوه درست سخن گفتن را از دوران کودکی می‌آموزیم و به همین دلیل در بزرگسالی نیز گاهی نمی‌توانیم منظورمان را در قالب کلمات، به درستی بیان کنیم و باعث می‌شویم طرف مقابل دچار سوء‌تفاهم شود، مثلا آنجا که باید مستقیم حرف دل‌مان را بزنیم حاشیه‌پردازی می‌کنیم و اصل قضیه را از یاد می‌بریم، آنجا که باید مثال بزنیم به یک جمله بسنده می‌کنیم، آنجا که باید روراست باشیم گوشه کنایه می‌زنیم، آنجا که باید نصیحت کنیم متلک می‌گوییم، آنجا که باید کم‌حرف باشیم پرحرف می‌شویم، آنجا که باید پرحرف باشیم سکوت می‌کنیم و...

بدتر این است که وقتی در جایگاه شنونده قرار می‌گیریم نیز، وظیفه‌مان را به درستی انجام نمی‌دهیم یعنی اگر نکته‌ای غیرشفاف در حرف‌های طرف مقابل تشخیص داده‌ایم، کمتر به خودمان زحمت می‌دهیم از او درباره‌اش بپرسیم و به جای این کار با برداشتی سطحی از حرف‌هایش نتیجه‌گیری می‌کنیم در حالی که در یک گفت‌وگوی موفق، دوطرف باید ضمن رعایت ادب از هم سوالاتی بپرسند مثلا «می‌شود دقیق‌تر توضیح بدهید که منظورتان چیست؟»، «من متوجه نشدم دلیل تصمیم چیست؟» و...

از فیلتر‌های ذهنی پرهیز کنید‌

اگر نمی‌خواهید پایان گفت‌وگویتان غمناک شود و به بحث و جدل برسد، از دچار شدن به فیلترهای ذهنی بپرهیزید. می‌دانید فیلتر ذهنی یعنی چه؟ فیلتر ذهنی یعنی افکاری که هر مشکل یا نقصی را به همه زمان‌ها و همه موارد تعمیم می‌دهند. مثلا شما قصد دارید در قالب گفت‌وگویی به شوهرتان انتقاد کنید که چرا امروز در محل کار با شما تماس نگرفته و احوال‌تان را نپرسیده است؟ اگر دچار فیلتر ذهنی شوید این طور نتیجه می‌گیرید: «او هرگز به من زنگ نمی‌زند! همیشه همین طور بی‌توجه بوده است. همیشه مرا فراموش کرده است و هرگز شرایط روحی و روانی‌ام برایش اهمیتی نداشته است در حالی که شوهرهای زن‌های دیگری که می‌شناسم، همیشه با آنها چندین بار در طول روز تماس می‌گیرند و احوال‌شان را می‌پرسند!» وقتی شما درگیر چنین فیلتر ذهنی می‌شوید کلمات‌تان هم تحت تاثیر آن قرار می‌گیرند، شما خشمگین هستید و دقیقا همین افکار را نیز به زبان می‌آورید مثلا «من هرگز برای تو مهم نبوده‌ام! امروز حتی یکبار هم یادم نیفتادی که ببینی مرده‌ام یا زنده! همیشه همین طور بی‌ملاحظه بوده‌ای! همیشه فقط وقتی کاری داری یادم می‌افتی!»

حالا انتظار دارید با چنین حرف‌هایی طرف مقابل چه واکنشی داشته باشد؟ اما اگر دچار فیلتر ذهنی نباشید چه‌طور فکر می‌کنید؟ مسلما نخستین قدم برای گرفتار نشدن در دام فیلترهای ذهنی، پرهیز از بکار بردن کلماتی مانند، «همه»، «همیشه» و «هرگز» است. شاید شیوه درست فکر کردن در مثالی که برایتان نقل کردیم این باشد: «همسرم امروز با من تماس نگرفت، نباید او را با دیگران مقایسه کنم. ما خاطرات خوب زیادی با هم داریم. من انتظار دارم او با من تماس بگیرد چون دوستش دارم و به همین علت باید این نکته را به شکلی ملایم به او یادآوری کنم.» اگر افکار شما این روند را طی کنند، از چه نوع کلماتی برای بیان هدف‌تان استفاده می‌کنید؟ احتمالا در این شرایط می‌گویید: «عزیزم امروز خیلی دلتنگت شدم، می‌دانی چرا؟ راستش منتظر تلفنت بودم. کاش بیشتر با من تماس می‌گرفتی... هر بار زنگ می‌زنی، انرژی تازه‌ای می‌گیرم.»

مقایسه این دو گفت‌وگو باید شما را به این نتیجه رسانده باشد که در مکالمه با همسرتان، کلمات را گلچین کنید و بهترین‌ها و ملایم‌ترین‌ها را برای هدیه دادن به او انتخاب کنید، زندگی شما ارزشمند است، همانقدر که شریکش.پیشداوری، محکوم به شکست: قبل از این که گفته‌های طرف مقابل را تمام و کمال بشنوید قضاوت نکنید. حتی پس از شنیدن گفته‌های او هم، مدتی را به تامل کردن درباره آنها بگذرانید و فقط وقتی اقدام به پاسخ دادن و تصمیم گرفتن کنید که از منظور و هدف طرف مقابل مطمئن شده باشید.

وقتی قرار است خودتان صحبت کنید نیز بد نیست پیش از شروع گفت‌وگو، دقیقا از خودتان بپرسید: «هدفم از این گفت‌وگو چیست؟ قرار است در طول مکالمه به کجا برسم؟ سرمنزل نهایی این بحث کجا خواهد بود؟» شاید به خیال شما پرسیدن این سوالات از خودتان بیهوده باشد چون معتقدید پاسخ‌شان واضح و مشخص است، اما آیا تا به حال برایتان پیش نیامده است که بحثی را با هدفی آغاز کنید و بعد سر از جای دیگری دربیاورید؟

بگذارید به این نکته از ‌زاویه دیگری نگاه کنیم. آیا زنان و مردان از گفتن یک جمله مشابه هدف مشابهی دارند؟ پاسخ ما گاهی بله است و گاهی نه. گاهی وقت‌ها هدف یک زن از گفتن این که «چقدر سرم درد می‌کند» فقط طلب همدردی شماست و در ضمن انتظار دارد بپرسید علت سردردش چیست؟ اما اگر مردی این جمله را بگوید احتمالا نیاز به آرامش و سکوت بیشتر دارد و تا زمانی که خودش نخواهد مایل نیست درباره علتش حرفی بزند. می‌پرسید چطور باید هدف او را تشخیص بدهید؟ این به هوشمندی شما و شناخت‌تان از او بستگی دارد.

مریم یوشی‌زاده

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها