عنصر پنجم(The Fifth Element)

در آخرین سال‌های قرن 20 تب داغی در بین مردم جهان درباره مواجهه با پایان دوران به وجود آمد. نزدیک شدن اعداد تقویم میلادی به 2000 و آغاز دوره‌ای جدید برای بسیاری با هراس‌هایی همراه بود که به هراس از پایان دوران شهرت دارد و ریشه‌های بسیار قدیمی هم در تاریخ دارد.

به همین دلیل در این سال‌ها سینمای جهان به پیروی از موج ایجاد شده در جامعه سراغ موضوعاتی رفتند که به پایان جهان اشاره دارد. عنصر پنجم یکی ازاین روایت‌ها بودکه لوک بسون کارگردان صاحب‌نام جهان آن را برای مردم روایت کرد. داستان با نگاهی به گذشته آغاز می‌شود جایی که طی یک حفاری باستانی صحنه ملاقاتی میان یک کشیش و موجودات فضایی رخ می‌دهد. این موجودات حافظان تمدن در زمین هستند تا آن را در برابر خطری که هر 5 هزار سال و هنگام رخ دادن یک هم‌خطی سیاره‌ای در منظومه شمسی به وجود می‌آید، محافظت کنند. این داستان به آینده می‌رود و درآنجا شاهد وقوع پیش‌بینی هستیم، زمانی که جرم سیاهرنگی به نام شیطان به زمین نزدیک می‌شود. مطابق قرار قبلی قرار است تمدن فضایی محافظ درآن هنگام به کمک ما بیاید. اما در اثر توطئه‌ای، سفینه آنها نابود می‌شود و تنها بخشی از DNA یکی ازسرنشینان بازیابی می‌شود و دانشمندان زمینی با امید پیدا کردن راه حلی او را در قالبی زمینی کلون می‌کنند. او به کمک یک افسر قدیمی که اکنون راننده تاکسی‌های پرنده است به دیدار بازمانده کشیش می‌رود. راه‌حل نجات زمین در 4 لوحی است که از آنها محافظت می‌شوند و باید در زمان خاصی در مکان خاصی قرار بگیرند.

اما زمانی که لحظه موعود فرا می‌رسد این سیستم کار نمی‌کند و 4 عنصر حیاتی بشر که در سر جای خود قرار گرفته‌اند به تنهایی نمی‌توانند زمین را حفظ کنند. آنها به جستجوی عنصر پنجمی برای حفظ بشریت هستند و در نهایت این عنصر آشکار می‌شود: عشق.

این داستان اگرچه جلوه‌های ویژه و آینده‌نگرانه تحسین‌شده‌ای دارد، اما بیشتربه واسطه اشاراتش است که مورد توجه قرار گرفت. تاکید بر لزوم تعادل میان عناصر طبیعت و هماهنگی انسان و طبیعت از یک‌سو و از سوی دیگر اشاره به این‌که تنها نگاه فیزیکی به جهان کافی نیست و باید جهان را دوست داشت تا بتوان آن را نجات داد، تنها نمونه‌هایی از پیام‌های آشکار این فیلم به شمار می‌رود که از دل یک ماجراجویی میان‌سیاره‌ای هیجان‌انگیز خودرا نشان می‌دهد.

مرجان مرادی