گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

حمام خون در لیبی و سکوت غرب

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «وجدان عمومی»،«... و حالا محاکمه !»،«حمام خون در لیبی و سکوت غرب»،«فضیلت گمشده میانه روی»،«موج بیداری اسلامی در خاورمیانه»،«نقش امریکا در تحدید انقلاب اجتماعی ـ سیاسی مصر»،«جامعه مدرسین و دو دغدغه امروز»،«بودجه عجیب 90»و...که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۳۸۷۱۲۲

خراسان:وجدان عمومی

«وجدان عمومی» در انتظار اصلاح برخی احکام قضایی در جرایم خلاف عفت عمومی عنوان سرمقا‌ی روزنامه‌ی خراسان به قلم  کورش شجاعی است که در آن می‌خوانید؛«وجود برخی تاخیرها در برخورد با افراد شرور و متجاوزان به نوامیس، آسایش و امنیت مردم موجب نشود که این افراد شرور احساس کنند حاشیه امن دارند و قوه قضاییه باید با شدت عمل، دقت و سرعت به این موارد رسیدگی کند.» «دستگاه قضایی بدون هراس از بحث ها و جوسازی ها باید نسبت به اعمال قانون و اجرای قاطعانه احکام قضایی و تامین امنیت و آسایش مردم اقدام کند. دستگاه قضایی امروز قاطعانه به متجاوزین به نوامیس و امنیت مردم اخطار می کند که در اسرع وقت به جرایم آنان رسیدگی و مجازات قاطع قانونی در مورد آنان به اجرا گذاشته خواهد شد.»

«تمامی متجاوزین به عنف و سارقان مسلح بدانند این اقدامات از نظر قانون محاربه تشخیص داده شده و قوه قضاییه در کمتر از یک ماه به پرونده آنها رسیدگی می کند و بدون شک حکمشان اعدام است.»

« در قانون، سلاح سرد عینا سلاح گرم است، اگر کسی با سلاح سرد موجب ترس مردم شود به عنوان محارب یا مفسد فی الارض، حکمش اعدام است و این جزا قطعی است. نفس چاقوکشیدن و ترساندن مردم مصداق محاربه است.»

این عبارت ها بخشی از اظهارات آیت ا... صادق آملی لاریجانی بالاترین مقام دستگاه قضایی کشور طی جلساتی در ??آبان، ??آذر و سوم بهمن ماه سال جاری است. آنچه مسلم است این که وی این سخنان را نه از روی غلبه احساسات و عصبانیت و نه بدون مبنای مستحکم قانونی بر زبان رانده است، چرا که وی اولا مجتهدی مسلم است و بر احکام و قواعد شرعی و فقهی تسلط کامل دارد ثانیا در موضوع مباحث حقوقی نیز از تسلط لازم برخوردار است.

بنابراین بیان چنین جملاتی نمی تواند جنبه اظهارنظر و توصیه داشته باشد بلکه با توجه به جایگاه گوینده، می توان این سخنان را دقیقا به مثابه بیان «مر» قانون و به منزله دستور صریح برای اجرایی شدن در دستگاه قضایی و محاکم و دادگاه های کشور دانست.

رئیس قوه قضائیه همچنین با اشاره به ماجرای حمله دو موتورسوار به جوانی که کیفی در دست داشته و واردآوردن ??ضربه چاقو به او گفته است: «من نمی گویم هیچ جای دنیا جرم و جنایت وجود ندارد ولی عدم قاطعیت ما باعث شده تا اقداماتی که انجام می دهیم بازدارندگی نداشته باشد. اگر در این مسائل قاطعیت نشان دهیم حداقل تخفیف می یابد. من از همکاران خود در دستگاه قضایی می خواهم که به این پرونده ها به سرعت رسیدگی کنند...»

اما علی الظاهر و بنابر خروجی برخی خبرها از بعضی محاکم قضایی به نظر می رسد دستور صریح رئیس قوه قضاییه مبنی بر رسیدگی سریع و «قاطعیت» در صدور و اجرای حکم، خصوصا درباره مجرمانی که جان و ناموس و اموال مردم را مورد تعرض قرار می دهند، آن چنان که باید جنبه عملیاتی به خود نمی گیرد، اگرچه دستور صریح رئیس قوه درباره رسیدگی سریع و برخورد قاطع با مجرمان پرونده های متجاوزان به نوامیس مردم در چند نقطه کشور، توسط برخی محاکم قضایی کاملا جدی گرفته شد و پس از رسیدگی سریع و البته دقیق به پرونده این جنایتکاران و متجاوزان به نوامیس مردم که برخی با بی شرمی هرچه تمام تر در حضور برخی اعضای خانواده ، ناموس مردم را مورد تجاوز قرار داده بودند، حکم اعدام این جنایتکاران و متجاوزان صادر و اجرا شد اما انتظار به حق این بوده و هست که رسیدگی سریع و برخورد قاطع با چنین جرم ها و جنایت هایی که «امنیت عمومی» جامعه را خدشه دار می کند و به نوعی موجب ایجاد رعب و وحشت و «اخافه» در بین مردم می شود، به دستور مستقیم ، توصیه و یا تاکید رئیس قوه منوط نباشد بلکه هر محکمه ای در هر نقطه ای از کشور رسیدگی به چنین پرونده هایی را اولا به سرعت مورد رسیدگی قرار دهد ثانیا ضمن انجام دقت لازم ، در صدور و اجرای حکم نیز قاطعیت لازم را به خرج دهد، و ثالثا مجموعه دستگاه قضایی کشور، اخبار و اطلاعات مربوط به صدور و اجرای حکم چنین جرایم سنگین و خطرناک که برهم زننده نظم عمومی جامعه، به خطر انداختن احساس امنیت مردم و خلاف عفت عمومی است را در اسرع وقت در اختیار رسانه ها قرار دهند، چرا که اطلاع مردم از صدور دقیق، سریع و قاطع احکام قضایی خصوصا درباره چنین جرایمی اولا تا حدودی موجب تشفی خاطر مردم و به نوعی ایجاد آرامش و امنیت خاطر مردم از جهت این که بالاخره مجرم و متجاوز براساس قانون، متناسب با جرم و جنایت انجام شده به مجازات می رسد و علاوه بر این موجبات اعتماد و اطمینان مردم را به دستگاه قضا بیشتر فراهم می کند و ثانیا و مهم تر این که رسیدگی سریع و دقیق به پرونده و صدور حکم قاطع و اجرای آن، قدر مسلم اثر «بازدارندگی» حکم را بیشتر می کند و می تواند تاثیر به سزایی در کاهش وقوع جرایم داشته باشد.

اما متاسفانه صفحه حوادث روزنامه ها هم از تعداد نسبتا بالای وقوع جرم و جنایت هایی از قبیل «زورگیری» ، «سرقت مسلحانه»، «چاقوکشی و قمه کشی»، «حمله چند نفری اراذل و اوباش و مورد تعرض قراردادن مغازه ها و خودروهای مردم»، «تجاوز به نوامیس مردم»، «تجاوز و زنای به عنف، حکایت می کند (البته این ها تنها آن دسته از جرم و جنایت هایی است که شاکیان و مورد تعرض قرار گرفتگان مراحل پی گیری های قانونی را انجام داده اند و مسلم که در برخی موارد نیز مورد تجاوز و تعرض قرار گرفتگان به دلایل گوناگون اساسا از طرح شکایت و اقامه دعوی خودداری می کنند! که این مسئله خود نیز معضلی ریشه دار و قابل بحث و بررسی است.)ورق زدن صفحات حوادث روزنامه ها و برخی خبرهای چاپ شده هم چنین متاسفانه گاه از مشکل قدیمی «اطاله دادرسی» و یا صدور احکام و مجازات هایی نامتناسب با جرم و جنایت های رخ داده -حداقل از نگاه قاطبه مردم -حکایت می کند.

چنین حکم هایی به هر دلیل حتی اگر به خاطر «نقص قانون» و یا «خلاء قانونی» صادر شود، بی گمان اثر سوء بر اذهان و افکار عمومی جامعه می گذارد.

به عنوان مثال برای کسی که با عنوان «عقرب سیاه» به اتهام تجاوز و زنای به عنف و تعرض به ?? زن و دختر، در دادگاهی به اعدام محکوم می شود اما این حکم توسط دیوان عالی نقض می شود و سپس یک سال بعد و در دادگاه بعدی، همان متهم به کلی از اتهام تجاوز و زنای به عنف به دلیل عدم اثبات این جرم، تبرئه می شود،آن هم متهمی که اتهام تهدید شاکیان را نیز از درون زندان در پرونده خود دارد، افکار عمومی را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد و به نوعی شائبه هایی نیز در اذهان ایجاد می کند، این مسلم است که هیچ فردی خصوصا قضات محترم محاکم قضایی، از نظر شرعی، عقلی و قانونی نمی توانند، اجازه ندارند و نمی خواهند و بنا ندارند حکمی بر خلاف «ادله محکم و اثبات کننده جرم» یا «قوانین موجود» صادر کنند، اما صدور حکم چند سال زندان و صد ضربه شلاق برای چنین جرمی حتی اگر به دلیل نقص قانون یا «خلاء قانونی» باشد، افکار عمومی جامعه را اقناع نمی کند و خلاصه «وجدان عمومی» جامعه راضی نمی شود.هرچند بعضی از حقوق دانان و قضات بر این نکته تاکید دارند که متاسفانه برای برخی نابهنجاری ها و اذیت و آزارها و مسائلی که از نظرانسانی، اخلاقی و عرفی خلاف واضح است و جرم محسوب می شود «عنوان مجرمانه» تعریف نشده است و به تبع آن مجازاتی هم برای آن ها در نظر گرفته نشده است و از قرار معلوم آزار و اذیت زنان از جمله همین اعمال خلاف ، کثیف و بی شرمانه ای است که برای آن «عنوان مجرمانه» در قانون تعریف نشده است.

پرونده «باغ وحشت» که در آن نیز ? مورد آزار و تعرض به زنان و دختران فاش شد و متهم این پرونده نیز به دلیل اثبات نشدن زنای به عنف از این اتهام تبرئه می شود این سوال را به ذهن می رساند که پس بحث تعرض و بازیچه قراردادن شرف و حیثیت و آبروی این زنان و دختران حتی اگر «زنای به عنف» اتفاق نیفتاده باشد چیست؟ و نکته مهم دیگر این که موضوع برهم خوردن آرامش و امنیت خاطر عمومی جامعه که در جریان چنین اعمال کثیف و جنایت ها و خباثت های بی شرمانه ای رخ می دهد، چه جایگاهی دارد، آیا حداقل اقدام به چنین اعمال کثیف و خلاف عفت عمومی جامعه را نمی توان مصداق «آزار و اذیت زنان» دانست؟ آیا چنین جنایتی عفت عمومی و امنیت روانی جامعه را بر هم نمی زند، اگر اظهارات برخی محققان و استادان علم حقوق مبنی بر این که در قوانین کشور عنوان مجرمانه ای برای اذیت و آزار زنان وجود ندارد دقیق باشد، آیا نباید مردم به شدت از قانون گذاران این حق را مطالبه کنند که در اسرع وقت این نقص قانون و خلاء قانونی در کشور اسلامی برطرف شود به هر صورت افکار عمومی با جدیت منتظر جواب قانع کننده قانون گذاران و دستگاه قضایی درباره این گونه موارد و هم چنین برخورد قاطع با بحث زورگیری و چاقوکشی که امنیت روانی جامعه را بر هم می زند هستند. نباید و نمی توانیم فراموش کنیم که چنین جرم هایی علاوه بر خدشه دار کردن امنیت و عفت عمومی و جریحه دار کردن احساسات مردم، بر تمامی شئون فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه نیز تاثیر می گذارد.

اما این مشکل قطعا با قانون گذاری در مواردی که نقص یا خلاء قانونی وجود دارد و با رسیدگی سریع به پرونده های این چنینی و قاطعیت مورد نظر مردم و رئیس قوه قضاییه و متناسب کردن مجازات ها با جرایم قابل حل است.

به هر صورت تماس های متعدد مردم با روزنامه از ناراضی بودن «وجدان عمومی» در خصوص برخی احکام صادره برای برخی جرایم شنیع و خلاف عفت عمومی جامعه حکایت می کند و به نظر می رسد با توجه به عزم قوه قضاییه در یکی دو سال اخیر در برخورد قاطع با چنین جرایمی ، باید اقدامی اساسی و فوری برای مجازات مرتکبان چنین جرایمی و پاسخ گویی و اقناع افکار عمومی از سوی قانون گذاران و محاکم قضایی انجام شود.

شاید ورود جدی تر «مدعی العموم» و ارائه کیفر خواست قوی در پرونده های اینچنینی علاوه بر مستحکم تر کردن مبانی طرح دعوا و به نتیجه رساندن آن، می تواند به لحاظ پی گیری جنبه عمومی جرم نیز به تعیین اشد مجازات برای مجرمان این گونه جرم های مخل امنیت و عفت عمومی جامعه منجر شود.

کیهان:... و حالا محاکمه !

«... و حالا محاکمه !» عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن می‌خوانید؛حضرت امیر علیه السلام در خطبه ای ضمن اشاره به برخی از ابعاد یکی از فتنه های آن دوران خویش و راه برون رفت از آن، درباره علت سکوت-موقت- خود می فرمایند «کسی که میوه را قبل از رسیدن و در حالی که هنوز کال و نارس است بچیند مانند کشاورزی است که در زمین دیگری کشت کرده است» (خطبه5 نهج البلاغه) حضرت امیر(ع) در این کلام که مانند همه بیانات ایشان «حکیمانه» و راهگشاست، از یکسو سکوت خود را «موقت» معرفی می کنند و از سوی دیگر با توجه به غبارآلودگی فضا که باز هم به قول ایشان یکی از ویژگی های فتنه است، بازگو کردن واقعیت ها را به فرو نشستن غبارها و آشکار شدن واقعیت ها برای همگان موکول می فرمایند. این سخن هم از آن امام بزرگوار است که «فتنه ها وقتی از راه می رسند شبهه می آفرینند و با حق شباهت دارند ولی هنگامی که پشت می کنند-پایان می پذیرند- حقیقت آنگونه که هست آشکار می شود.(خطبه93نهج البلاغه)

فتنه 88 نیز اگرچه ابعادی گسترده تر از تمامی فتنه های 3 دهه اخیر داشت و تمامی دشمنان ریز و درشت اسلام و انقلاب از داخل و خارج کشور در آن حضور مستقیم و بی پرده داشتند ولی از قاعده یاد شده مستثنا نبود و دقیقاً با همان فرمول که امیرمومنان(ع) ارائه فرموده اند انطباق داشت. سران داخلی فتنه با مدیریت بیرونی و بی پرده مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس در حالی به صحنه آمده بودند که در آغاز پرچم اسلام و امام و انقلاب را در دست داشتند! «علی زمان» اما- که خدایش به ظهور مراد غایبمان(ع) متصل گرداند- بلافاصله «نیزه داران معاویه» را شناخت. همان ها بودند که در «بدر» با قرآن و رسول خدا(ص) جنگیده بودند و اکنون در «صفین» زیر پاره های قرآن سنگر گرفته و با شمشیر آخته به قرآن ناطق تاخته بودند! فضا، ولی، مه آلود و غبارگرفته بود و همگان را چراغ مه شکن و نگاه غبار شکاف نبود.

آنان که بصیرت بیشتری داشتند، خروش برداشتند که حرامیان را مهلت ندهید، «علی زمان» اما که درایت از امیرمومنان(ع) به ارث برده بود، همان سخن حکیمانه مولای متقیان را برکام دل می سرود «کسی که میوه را قبل از رسیدن و در حالی که هنوز کال و نارس است بچیند، مانند کشاورزی است که در زمین دیگری کشت کرده است» هشدار می داد که مبادا به غفلت در زمین دشمن به بازی گرفته شوید! او جرج سوروس صهیونیست را می دید که پارچه ای وام گرفته از رنگ سبز جین شارپ- همان کاخ سبز معاویه- را به خاتمی سپرده است تا «سبزی» آن را به «گنبد سبز» رسول خدا(ص) تشبیه کرده و بر گردن موسوی- همان اشعث بن قیس که با یهودیان پیمان پنهان داشت- بیندازد و ننگ وطن فروشی و خیانت را به فریب «رنگ» هموار کند. توده های عظیم مردم که در مکتب امام راحل(ره) و خلف حاضر او بصیرت آموخته و در کوران فتنه های پیشین آبدیده شده بودند، به وضوح می دیدند که فرعونیان، با نفوذ به میان قوم موسی، بار دیگر «گوساله سامری» را به رقص آورده اند، اما هنوز بودند کسانی که در فضای گرگ و میش فتنه، «گرگ»ها را به تمام قد تشخیص نداده بودند. جلودار این همه را می دید، در خشت خام و عجب آن که برخی از خواص در آینه صاف هم نمی دیدند. و این فاصله پرناشدنی میان «ولی فقیه» با دیگران است. جلودار باید صبر می کرد تا بقیه از راه ماندگان هم برسند. مانند مولایش و مولایمان حضرت امیر مؤمنان(ع) که با تحمل خار در چشم و استخوان در گلو، بصیرت افزایی دیگران را دنبال می فرمود.

«فتنه» هرچه از نقطه آغاز خود فاصله می گرفت، به علت برخورد با بصیرت رهبر و هوشیاری مردم، چهره واقعی خود را بیشتر نمایان می کرد و از سوی دیگر دشمنان بیرونی که به گواهی اسناد موجود و شواهد آشکار، مدیریت فتنه را برعهده داشتند، با مشاهده حرکت هوشمندانه امام و امت، «تاب مستوری» از دست داده و هر روز پرده دیگری از چهره نفرت انگیز خود و فتنه گران را به ناچار فرو می انداختند. اهانت به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله علیه السلام، نفی وجود مبارک حضرت صاحب الزمان(عج)، پاره کردن عکس حضرت امام(ره)، شعار به نفع رژیم صهیونیستی در روز قدس که با دیکته دو روز قبل سایت وزارت خارجه اسرائیل صورت پذیرفت، شعار به نفع آمریکا در روز مبارزه با استکبار جهانی و... سرانجام ماجرای 25 بهمن که آشکارا با اشاره- که نه- با دستور مستقیم و مشترک آمریکا، اسرائیل و انگلیس تدارک شده و به اعتراف صریح «جو بایدن» معاون رئیس جمهور آمریکا در روز 23 بهمن - 12 فوریه- در سنا و تاکید سایت وزارت خارجه اسرائیل- 24 بهمن/13 فوریه- هدف اصلی آن اعتراض به حمایت جمهوری اسلامی ایران از مردم مصر بود و همگان دیدند که دقیقا چنین بود و برای دیرباورترین افراد- عمدتا از خواص- نیز کمترین تردیدی درباره هویت واقعی سران فتنه باقی نگذاشت.

حالا دیگر، محاکمه سران فتنه در دادگاه افکار عمومی پایان پذیرفته است و ارتکاب دهها جنایت از سوی آنان، نظیر «ستون پنجم دشمن بیرونی»، «وطن فروشی»، «مفسد فی الارض»، «قاتل مردم بی گناه کوچه و بازار» و... در افکار عمومی مردم با اسناد و دلایل غیرقابل انکار به اثبات رسیده است و اکنون، نوبت محاکمه آنان در دستگاه قضایی کشور است.

دیروز از یک سو دادستان کل کشور بر محاکمه قریب الوقوع سران فتنه تاکید کرد و از سوی دیگر جرج سوروس، در مصاحبه ای پراضطراب، نگرانی شدید و عمیق خود و دوستان آمریکایی و اسرائیلی خویش را از محاکمه آنان ابراز داشت.

سران فتنه اگرچه مرده اند و به قول «زئیف شف» ژنرال بازنشسته و استراتژیست کهنه کار رژیم صهیونیستی «چوب هایی هستند که سوخته و به ذغال تبدیل شده اند» و هر چند ننگ خیانت و جنایت را برای همیشه بر پیشانی خود دارند ولی محاکمه علنی آنان به دلایل گوناگون یک ضرورت غیرقابل اجتناب است که پاسخ به خواست توده های عظیم مردم، برملا شدن مستند روابط پنهان و آشکار آنان با سرویس های اطلاعاتی آمریکا، اسرائیل و انگلیس، تبدیل ماجرای فتنه و ابعاد آن به یک سند محکم تاریخی برای عبرت وطن فروشان و آگاهی نسل های آینده و مخصوصا کمک به مردم انقلابی مصر، تونس، یمن، اردن، بحرین، لیبی، عربستان و سایر ملت های مسلمان برای شناخت توطئه ها و فتنه های مشابهی که احتمالا از سوی سرویس های اطلاعاتی بیگانه برای مقابله با انقلاب اسلامی و نوپای آنان تدارک دیده خواهد شد و این فقره اخیر مخصوصا در شرایط کنونی خدمت بزرگی به ملت های در حال انقلاب منطقه خواهد بود. نگرانی عمیق و رسما اعلام شده جرج سوروس و سایر مقامات آمریکایی و اسرائیلی از محاکمه سران فتنه نه به خاطر ادامه حیات سیاسی آنان، بلکه وحشت از افشای برخی روابط پنهان مانده سران فتنه با سرویس های اطلاعاتی بیگانه و برملا شدن چرخه ارتباطی و زد و بندها و بده بستان های آنان با افراد و حلقه هایی است که تاکنون برملا نشده است و هنوز به حیات انگلی خود ادامه می دهند.

و اما، علاوه بر ضرورت غیرقابل تردید محاکمه سران فتنه، لازم است که؛
اولا؛ تمامی مراحل این محاکمه به صورت علنی انجام گرفته و بدون سانسور و به صورت زنده از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شود.

ثانیا؛ بدون دغدغه وقت، تمامی موارد جرم همراه با مستندات آن در دادگاه ارائه شده و به متهمان نیز مانند معمول و به روال جاری در دستگاه قضایی کشور، وقت آزاد و فرصت فراوان داده شود تا هر چه در چنته دارند بیرون بریزند. چرا که مطابق فرمول مشترک و دیکته شده «جرج سوروس، جین شارپ و ریچارد رورتی» سران فتنه از تن دادن به قانون اکیداً منع شده اند و بر پایه دستورالعملی که طراحان کودتاهای مخملی نظیر «هابر ماس» و «تیمورتی اش» در ملاقات حضوری با فتنه گران به آنان دیکته کرده اند سران فتنه در صورت اجبار به پاسخگویی- نظیر حضور در دادگاه- به طفره رفتن توصیه شده اند.

و بالاخره، کیهان آمادگی دارد به عنوان عضوی از خیل عظیم مردم شریف و پاکباخته ایران اسلامی و در صورت امکان به نمایندگی دادستان در دادگاه حضور یافته و با ارائه اسناد و مدارک غیرقابل تردید و عمدتا برگرفته از خود فتنه گران، ابعاد خیانت و جنایات آنان و مخصوصا ماموریت آنها از سوی سرویس های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و اسرائیل را در میدان دید افکار عمومی به چالش قانونی کشانده و اثبات کند.

جمهوری اسلامی:حمام خون در لیبی و سکوت غرب

«حمام خون در لیبی و سکوت غرب»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛قذافی، دیکتاتور لیبی با قتل عام مردم معترض، چهره خون آشام و ماهیت جنایتکارش را که بیش از 40 سال در پوشش ادعای انقلابی گری و ضد استکبار بودن، مخفی کرده بود آشکار ساخت و نشان داد که لقب سیاستمدار دیوانه و مجنون به درستی برای او در نظر گرفته شده است.

براساس تازه‌ترین گزارش ها، نیروهای تحت فرماندهی قذافی جمعیت هزاران نفری معترضان را در طرابلس، مرکز این کشور و بن غازی دومین شهر بزرگ آن به خاک و خون کشیده‌اند و علاوه بر حمله با توپخانه و خمپاره، جنگنده‌های این کشور نیز بر سر تظاهر کنندگان بی دفاع بمب و گلوله فرو ریخته‌اند. با توجه به اینکه رژیم قذافی به هیچ منبع خبری مستقلی اجازه فعالیت و پوشش خبری در لیبی نداده است از حجم تلفات و عمق جنایات این دیکتاتور دیوانه اطلاعات دقیقی دردست نیست ولی منابع مخالف دولت شمار تلفات را هزاران نفر اعلام کرده‌اند. قذافی با استفاده از دلارهای نفتی، ارتشی یک میلیون نفری به وجود آورده است که این ارتش در تاریخ خود هیچ افتخاری در کارنامه‌اش ندارد و حتی تاکنون یک گلوله به سوی رژیم صهیونیستی، که قذافی مدعی مبارزه با آن رژیم بود، شلیک نکرده و حالا قذافی این ارتش را برای کشتار مردم کشور خودش به کار گرفته است و این یکی دیگر از خصوصیات این دیکتاتور دیوانه و رژیم وی می‌باشد.
اگرچه ماهیت اکثر دیکتاتورهای منطقه کم و بیش شبیه هم است ولی قذافی در عین حال ویژگی‌های منحصر به فردی دارد.

قذافی در سال 1348، درحالی که تنها 27 سال داشت با یک کودتای خونین بر شاه وقت لیبی غلبه کرد و قدرت را در این کشور پهناور آفریقایی دردست گرفت وی از همان ابتدا کوشید با طرح شعارهای ضد سرمایه‌داری و سوسیالیستی و حمایت از فقرا و قشر ضعیف، خود را یک انقلابی جلوه دهد.

 تکرار شعارهای ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی از دیگر شگردهای قذافی بود تا وی در سایه این شعارها هرگونه صدای اعتراضی را در داخل خاموش کرده و مخالفان خود را قلع و قمع نماید. بدین ترتیب، عملکرد قذافی کاملاً خلاف ادعای وی بود بطوری که با عقب نشینی‌های خود، امتیازهای خفت باری به قدرت‌های فاسد و سلطه گر غربی داد که از جمله آنها تحویل شهروندان لیبیایی متهم به انفجار هواپیما در لاکربی و همچنین کنار گذاشتن کامل فعالیت‌های هسته‌ای است. این عقب نشینی‌ها پرده از چهره قذافی برداشت و ثابت کرد که شعارهای وی توخالی و ژست‌های وی در دفاع از فلسطین و رهبری جبهه ضد آمریکایی اعراب، پوچ و دروغین بوده است.

اکنون این دیکتاتور دغل باز و خون آشام در برابر قیام ملت مسلمان لیبی چهره خود را بیشتر نمایان نموده و با درنده‌خوئی و وحشی گری هرچه تمام‌تر به جان مردم افتاده و آنها را قتل عام می‌کند. دیکتاتور لیبی اکنون تصور می‌کند که با مشت آهنین و قتل عام مردم می‌تواند بار دیگر پایه‌های تخت و تاج حکومت 42 ساله خود را محکم ساخته و به ادامه حکمرانی بپردازد! وی در سخنرانی دیشب خود همین نکته را مورد تاکید قرار داد.

قذافی در ارزیابی خود به حمایت‌های غرب نیز چشم امید دارد چرا که وی طی چند سال اخیر با تسلیم شدن در برابر خواسته‌های غربیها توانسته حمایت آنها را جلب نماید. بی دلیل نیست که سیف الاسلام فرزند فاسد و جنایتکار قذافی در سخنانش ضمن تهدید آشکار مردم لیبی به قتل عام، به غربی‌ها نیز هشدار داد اگر رژیم پدرش سرنگون شود، جریانهای اسلامی در لیبی به قدرت می‌رسند که کاملاً ضد غرب هستند.

با اینحال، اقدامات جنون آمیز قذافی، دست و پا زدن‌های بیهوده و عبث است و قذافی نیز همچون دیگر همتاهایش در تونس و مصر در مسیر پرت شدن به زباله دان تاریخ است.

پرونده سیاه و جنایات تکان دهنده دیکتاتور لیبی هیچ شانسی برای بقای وی باقی نمی‌گذارد. ماهیت اعتراضات مردم لیبی و شواهد و تصاویری که از قیام لیبیایی‌ها در معرض دید جهانیان قرار می‌گیرد بیانگر این واقعیت است که این مردم هرگز از قیام باز نخواهند ایستاد و تسلیم تهدیدها، ارعاب و جنایات دیکتاتور وحشی و دیوانه لیبی نخواهند شد.

این مردم رنجدیده مدت 42 سال خفقان، تحقیر و تبعیض رژیم لیبی را تحمل نموده‌اند و اکنون که مجال پیدا کرده و با هم متحد شده و قیام کرده اند، به چیزی کمتر از سقوط قذافی راضی نخواهند شد.

در این میان نباید سیاست مزورانه غرب در برخورد با حوادث لیبی را از نظر دور داشت. غربی‌ها در قبال کشتار وحشیانه مردم لیبی تنها به انتقادهای کمرنگ و نمایشی بسنده کرده‌اند و عمده دلیل این برخورد موذیانه نیز ترس آنها از آینده لیبی و به قدرت رسیدن جناح‌های اسلامی است. واقعیت این است که در لیبی، به دلیل خفقان شدید و ساختار قبیله‌ای، حزب سیاسی مطرحی وجود ندارد که غرب بتواند با آن به توافق برسد. از سوی دیگر، ارتش منسجمی نیز در لیبی وجود ندارد و قوای نظامی تحت عنوان گاردهای مدافع به اصطلاح انقلاب قذافی، توسط شخص وی فرماندهی می‌شوند و از اینرو، ارتش نیز نمی‌تواند طرف تعامل قابل اعتمادی برای غرب باشد.

مجموعه این شرایط، روی کار آمدن جریان‌های اسلامی در لیبی را تقویت می‌کند و همین امر سبب وحشت غرب از تحولات لیبی و سکوت آنها در قبال قتل عام مردم مسلمان آن کشور شده است. غربی‌ها در تحولات اخیر خاورمیانه عربی و شمال آفریقا با حمایت از دیکتاتورها بیش از پیش رسوا شدند و پوچ بودن ادعای دموکراسی خواهی آنها بیشتر برملا شد.

با اینحال، چه غرب بخواهد و یا نخواهد تحولات در لیبی، همچون دیگر کشورهای عرب منطقه، به سرعت و با شتاب به پیش می‌رود و غرب به زودی باید خود را برای پذیرش شرایط جدید لیبی و منطقه آماده نماید. سرانجام حمام خونی که در لیبی به راه افتاده است حتی در میان سکوت آمریکا و سایر قدرت‌های غربی، قطعا چیزی جز سقوط دیکتاتور لیبی نخواهد بود.

رسالت:فضیلت گمشده میانه روی

«فضیلت گمشده میانه روی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می‌خوانید؛میانه روی سیاسی فضیلت گمشده جامعه ایران در دوران کنونی است. میانه روی شداید سیاسی را سهل و مسیرهای صعب العبور را هموار می کند.

دشواری ها بر آن که میانه رو باشد سبک می شود و پیروزی ها شیرین تر از عسل می گردد. قرآن کریم، امت اسلام را امت میانه و وسط می نامد و می فرماید: "و کذلک جعلناکم امه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا" (بقره/143)  و این چنین شما را امتی میانه (معتدل) ساختیم تا بر مردمان گواه باشید و پیامبر (صلی الله علیه و آله) هم بر شما گواه باشد .‏

‏اما عده ای با تفسیر و تاویل خاص خود از فضیلت اعتدال ومیانه روی، آن را ضایع کرده اند به گونه ای که میانه روان در مقطع فعلی متهم به بی بصیرتی و وابستگی هستند. تناقض گویی ها، دوگانگی ها، گفتن ها و نگفتن ها، سکوت ها و دوپهلوگویی های این عده در فضایی که مطالبات مردم به شکل صریح مطرح می شود و تصریحات مردم یک سره مطالبه می شود فاقد هر گونه عقلانیت سیاسی و دوراندیشی مدبرانه است.

آنها نه می دانند خود چه می خواهند و نه می دانند مطالبات مردم چیست. طرح سخنان ضد و نقیض، مغلق گویی و پرهیز از شفافیت نه تنها به این عده کمکی نمی کند بلکه به حداقل پایگاه اجتماعی و نخبگی آنها نیز آسیب می رساند.‏

آیت الله هاشمی رفسنجانی در زمره آن دست از سیاستمداران کشور است که به درایت و آینده نگری مشهور عام و خاص بوده و هست. وی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی از اصلى‌ترین افراد نهضت و از  مبارزین جدى و نستوه قبل از انقلاب بود. پس  از پیروزى انقلاب هاشمی رفسنجانی از مؤثرترین شخصیتهاى جمهورى اسلامى در کنار امام بود؛ بعد از رحلت امام هم در کنار مقام معظم رهبرى ایستاد و بارها از جانب معظم له مورد تحسین و تمجید قرار گرفت.‏

هاشمی رفسنجانی در خصوص حوادث بعد از انتخابات سال 1388 اولین کسی بود که این اتفاقات را تحت عنوان یک فتنه تحلیل کرد و گفت: "تحولات اخیر فتنه‌ای پیچیده برای جدایی میان مردم و نظام است." در آن مقطع بعید به نظر می رسید وی که فتنه های مختلفی را توسط دشمنان از ابتدای انقلاب تا به آن روز تجربه کرده و آنها را خنثی نموده بود از این آزمون بزرگ سربلند بیرون نیاید.‏

اما دفتر حوادث پس از انتخابات به گونه ای دیگر ورق خورد و فتنه دراماتیک 88 فراز و فرود دیگری یافت. هاشمی که تا آن روز در کنار رهبری گره گشای مشکلات انقلاب بود خود به گره عمده داستان فتنه 88 تبدیل شد. در این درام پر برخورد قرار نبود هاشمی به یکی از اضلاع تبدیل شود اما وی با سکوت و تعلل خود باعث شد آزمون موفقی را پشت سر نگذارد. امروز کمتر تحلیلگر سیاسی وابسته به هر جناح و گروهی عملکرد هاشمی رفسنجانی در فتنه 88 را دوراندیشانه و داهیانه تلقی می کند. وی طی یک دوره 20 ماهه خواسته یا ناخواسته در موضع انفعال قرار گرفت و رفتار و کرداری شتابزده و غیر استراتژیک از خود نشان داد. این دقیقا بر خلاف تمام سابقه درخشان وی در سیاست ورزی بود. فاصله گرفتن هاشمی از "عقلانیت معطوف به معنویت" و رویکرد وی به عقلانیت ابزاری و احساسی اصلی ترین عامل در شکست این نوع سیاست ورزی تلقی می گردد.‏

   تجربه32 ساله مردمسالاری دینی نشان داده است که روشها مثل ارزشها از اهمیت دوچندانی برخوردارند. در اسلام روشها خیلی مهم هستند و کسب قدرت با توسل به هر روشی و به هر قیمتی وجود ندارد. سیاست ورزی عملگرایانه در این ساختار سیاسی پاک نتیجه ای جز شکست های پی در پی نخواهد داشت.‏

این روزها یک جریان ورشکسته سیاسی که روزهای زوال خود را سپری می کند سعی دارد با توسل به هر تکیه گاه و هر کانون تاثیرگذاری در درون نظام، دوران احتضار سیاسی خود را به تعویق بیندازد.‏

واقعا سنگین است شخصیت های بزرگی مثل هاشمی رفسنجانی با چنین سابقه ارزشمندی که همیشه در صف اول مبارزه با منافقان و دشمنان اسلام قرار داشته اند در این مقطع تعیین کننده در تاریخ حیات سیاسی جمهوری اسلامی سکوت کنند و یا به گونه ای دیگر موضع گیری کنند. مانند همان مواضعی که متاسفانه در قبال حوادث 25 بهمن اتخاذ شد! هاشمی ضمن استنکاف از محکوم کردن صریح فتنه اسرائیلی 25 بهمن سعی کرد مواضع آخرین نماز جمعه خود را زنده کند.‏

تا چند روز دیگر عملکرد 20 ماهه هاشمی به سنگ محک خبرگان ملت گذاشته می شود. خطبه 26 تیرماه 1388، مواضع هاشمی در قبال حوادث روز قدس، 13 آبان، 16 آذر و بویژه عاشورای 88 و آخرین اظهارات وی در تاکید بر مواضع آخرین نماز جمعه اش و ... روی میز خبرگان قرار دارد. پرستیژ وی امروز میانه روی سیاسی نیست بلکه ویترین و مملو از اجناسی است که رنگ و بوی جانبداری از جریانی می دهد که به فتنه،براندازی، همدستی با بیگانگان و توطئه علیه نظام، انقلاب و مردم متهم است.‏

تصریح هاشمی در قبال فتنه و فتنه گران و کسانی که سودای براندازی در سر داشتند می تواند او را از گزند بسیاری از اتهامات در آینده برهاند. هاشمی رفسنجانی اگر چه جزء سران فتنه نیست اما در این ابتلای الهی امتحان خوبی پس نداد امروز شاید آخرین فرصت برای جبران سکوت ها و ضعف ها باشد.‏

قدس:موج بیداری اسلامی در خاورمیانه

«موج بیداری اسلامی در خاورمیانه»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در آن می‌خوانید؛در هفته های اخیر، حرکت شتابان تحولات سیاسی و اجتماعی در خاورمیانه نگرانی غرب به رهبری آمریکا و همپیمانان واشنگتن را تشدید و دولتمردان کاخ سفید را با سراسیمگی راهی منطقه نموده است تا از نزدیک با ارائه راهبردهای تجویزی واشنگتن، مانع سقوط همپیمانان منطقه ای خویش شوند. سفر رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا از اوایل هفته جاری به کشورهای عرب حوزه خلیج فارس، در همین راستا قابل ارزیابی است.

اکنون ملتهای ستمدیده در کشورهای تونس، مصر، الجزایر، لیبی، بحرین، یمن، اردن و... با شجاعت، ایستادگی و نهراسیدن از مرگ، عرصه را بر دولتمردان فاسد تنگ نموده و با پذیرش هر گونه خطری بر برگشت ناپذیری این اقدامها صحه گذاشته اند. راهبرد خشونت در کشورهای لیبی، مصر و بحرین نتوانسته است مردم را از ادامه مسیر منصرف نماید و ملتهای اسلامی با انگیزه بیشتر و اهتمام جدی تری به سیر تحولات داخلی و پیرامونی، تا تحقق کامل خواسته هایشان از پای نخواهند نشست. بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی در فرازی از بیاناتشان در این زمینه فرمودند: «مردم شریف ایران و مسلمانان و آزادیخواهان تمامی جهان باید بدانند که اگر بخواهند بدون گرایش به چپ و راست و مستقل از هر ابرقدرتی روی پای خود بایستند، باید بهای گران استقلال و آزادی را بپردازند...»

سقوط پایگاه های آمریکا یکی پس از دیگری به دست مردم خشمگین، نکته دیگری است که در این موج بیداری اسلامی، به وضوح قابل مشاهده است. دلارهای واشنگتن و همپیمانان غربی اش، نتوانست اراده ملتها را منکوب نماید، بلکه بیداری مردم و خروج از جو پلیسی، هر گونه تصمیم و پیشنهاد دولتمردان آمریکایی را فریبی برای حمایت از نوکران آنها ارزیابی می کنند و به این واقعیت رسیده اند که نسخه های تجویزی برای کشورهای در حال تغییر با ادبیات رویکرد حفظ منافع است و حتی معرفی آلترناتیو همسویی با مردم نیست، بلکه برای مهار حرکت انقلابی ملتهاست.

افکار عمومی به خوبی به این باور رسیده است که سیر اظهارات اربابان خارج نشین و تعدیل مواضع از حمایت مهره در مصدر، سکوت در مقابل مشت آهنین، همراهی نسبی با مطالبات مردم و در نهایت موافقت با خروج زمامداران، فرآیندی از استراتژیهای گام به گام کاخ سفید است که در هر کشوری با توجه به جو و التهابهای عمومی در یکی از این مراحل پروژه، حمایت از منافع را تثبیت می کنند. لذا مردم با فاش شدن دیدگاه های نظام سلطه در کشورهای مختلف، بر تحقق کامل خواسته هایشان تأکید و هر گونه وعده از سوی بیگانگان را انحراف در حرکت انقلابی خود ارزیابی می کنند.

بر کسی پوشیده نیست، مطالبات در خاورمیانه رنگ و بوی مذهبی آن از خواسته های سیاسی بیشتر است. در کشورهایی که اکثریت آن را مسلمانان تشکیل می دهند، حکام مستبد حتی مردم را از آزادی در انجام فرایض دینی محروم نموده و حاکمیت، نسبت به هر گونه تظاهر به هنجارهای دینی، به شدت واکنش نشان داده و برخورد می نمود. مردم دریافته اند که حکام وابسته عرب، به موازات ثروت اندوزی سرسپردگی آنها به حاکمان غربی نیز بیشتر گردیده است. لذا سردمداران ناگزیرند هر گونه فریاد آزادی خواهی و استقلال طلبی شهروندان را با اتکا به قدرتهای بیگانه سرکوب نمایند که این شیوه زمامداری حدود چهار دهه در برخی کشورها ادامه داشت. ساختار سیاسی فرسوده دیکتاتوری نمی تواند پاسخگوی خواسته های نسل جوان در موج سوم ارتباطات باشد؛ در مقطعی که مفاهیمی از قبیل دولت الکترونیک، دموکراسی مجازی، شهروند مجازی آن هم در تعاملات یک میلیارد و سیصد میلیون کاربر در عرصه سایبری، به سرعت باورها را به یکدیگر منتقل می کند.

اذعان به این نکته که منشأ آنچه اکنون رخ داده و یا در شرف وقوع است صرفاً تحولات تونس نیست، سخنی به گزافه نیست. با اندکی تأمل و تعمق می توان دریافت که ریشه این جنبشهای انقلابی به جنگ 33 روزه در سال 2006 بر می گردد. زمانی که قدرت چهارم نظامی جهان با وجود برخوردار بودن از فناوریهای مدرن نظامی و حمایتهای کامل حقوقی، نتوانست در مقابله با یک جنبش اسلامگرای شیعی به پیروزی دست پیدا کند، این اعتماد به نفس در اندیشه اسلامگرایان و گروه های مخالف دیکتاتورها به وجود آمد که می توان با الگوی مقاومت لبنان، حقوق تضییع شده را خواستار گردید.

تحولات کنونی را می توان رویارویی دو استراتژی بین ایران و آمریکا قلمداد کرد. ایران با اتکا به ملتها و خودباوری مردم، معتقد است می توان بدون اتکا به شرق و غرب، مسیر استقلال را طی نمود؛ ولی ایالات متحده آمریکا به عنوان یکی از دو بلوک پیروز جنگ جهانی دوم و تدوین کننده نظم جهانی و ترتیبات امنیتی در جهان، با حمایت از زمامداران وابسته به خود، نتوانست در مقابل موج بیداری و خیزش ملتها دوام بیاورد. در واقع، خروجی اتفاقها در کشورهای بحران زده را می توان شکست استراتژی آمریکا و پیروزی جمهوری اسلامی قلمداد کرد، زیرا مردمی اکنون به صحنه آمده اند که همان راهبردهای مر دم ایران را در مقابله با نظام ستمشاهی پیگیری می کنند.

اکنون بیش از هر کشور دیگری مقامهای کاخ سفید نگران جزیره بحرین هستند، زیرا میزبان پایگاه دریایی این کشور در خلیج فارس، بحرین است. این کشور کوچک پایگاه پنجمین ناوگان دریایی آمریکاست. حدود سه هزار وابسته نظامی آمریکایی در این کشور مستقرند. آنها 30 کشتی و 30 هزار دریانورد را هدایت می کنند که در خلیج فارس و دریای سرخ گشت می زنند و بحرین از این نظر برای آمریکا بسیار مهم است.

بنابراین، نبرد نرم افزارانه اراده ها در قالب ادبیات سیاسی با تعبیر دموکراسی قدرت سخت افزارانه، دیکتاتورها را در رویارویی ناکام گذاشته است، چنان که هر روز خبر عقب نشینی و دادن امتیاز در رسانه، مؤید پیروزی مردم است. از سوی دیگر، فرار زمامداران وابسته، به دومینوی سقوط رژیمهای وابسته منجر گردیده است. آنچه اکنون رخ می دهد، تجربه ای است که ملت ایران در 32 سال پیش مهمترین پایگاه آمریکا یعنی ژاندارم منطقه و ستون نظامی استراتژی نیکسون و کسینجر را به نظام اسلامی تبدیل نمود و توانست با سربلندی و بدون اتکا به قدرتهای جهانی، عزت و استقلال خویش را حفظ کند.

ایران:نقش امریکا در تحدید انقلاب اجتماعی ـ سیاسی مصر

«نقش امریکا در تحدید انقلاب اجتماعی ـ سیاسی مصر»عنوان سرمقاله روزنامه‌ی ایران به قلم سردار سرلشکر سید یحیی صفوی است که د آن می‌خوانید؛در بررسی نقش امریکا در تحولات خاورمیانه بعد از مبارک این فرض که نقش آفرینی امریکا در انحراف انقلاب سیاسی- اجتماعی مردم مصر و تغییر آن به یک رفرم سیاسی است، بیان می گردد. برای بررسی این فرض، ابتدا به اهمیت مصر در استراتژی خاورمیانه ای امریکا در چارچوب نظم سیاسی- امنیتی موجود پرداخته و سپس به رفتارشناسی امریکا در مورد تحولات مصر اشاره می گردد و تلاش امریکا در سناریوهای مختلف در انحراف انقلاب اجتماعی مصر به یک انقلاب سیاسی صرف (تغییر فرمالیستی) بررسی می شود.

الف: اهمیت مصر برای استراتژی امریکا در خاورمیانه
از نظر بنده، منطقه شمال افریقا و خاورمیانه مکمل ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک امریکاست. نکته مهم اینکه این مکمل استراتژیک، حداقل تا چند دهه آینده غیرقابل جایگزین بوده و از این‌رو این کشور (مصر) به همراه عربستان، پس از رژیم صهیونیستی بزرگترین متحد استراتژیک امریکا در منطقه هستند.

بیشترین کمک های نظامی، سیاسی و اقتصادی امریکا از سال 1981، یعنی از زمان ترور انورسادات تاکنون طی 30 سال گذشته به رژیم مصر (به خاطر امضای قرارداد کمپ دیوید) بوده است. این کمک ها تقریباً معادل 3میلیارد دلار کمک بلاعوض سالانه بوده که حدود 2 میلیارد دلار آن به ارتش مصر واگذار می شد. فهم اهمیت مصر و تحولات این کشور برای ایالات متحده را بدون در نظر گرفتن نظم موجود خاورمیانه نمی توان فهمید. مصر در حقیقت پایه مهم جناح سازشگر و نقش کنترل گر جنبشهای مقاومت در حوزه مدیترانه را به عهده دارد. این نقش با توجه به اهمیت گذرگاه رفح در مرز با فلسطین اشغالی(نوار غزه، با مدیریت حماس)، در گسترش یا کنترل گرایشات تحول خواه و مقاومت در منطقه موثر است. با توجه به این شرایط مهمترین موارد اهمیت مصر در استراتژی امریکا در خاورمیانه عبارتند از

1. پیشگام در پذیرش موجودیت رژیم صهیونیستی و تلاش برای تسری این رویه به دیگر کشورها
2. تقویت مالی و لجستیکی از جناح سازش در فلسطین
3. کمک اطلاعاتی و امنیتی به ایالات متحده و غرب درجلوگیری از تهدیدات احتمالی علیه منافع حیاتی امریکا در شمال آفریقا و منطقه خاورمیانه
4. شکل دهی محور سازش(مصر-اردن – عربستان) در مقابل محور مقاومت(ایران-سوریه-حزب الله/حماس)
5. کنترل جنبش مقاومت و همکاری با اسرائیل در نابودی آنها با بستن گذرگاه رفح
6. تلاش برای تحمیل صلح اجباری/اسرائیلی به حماس در گفت‌وگوهای سازش فتح/حماس
7. حمایت مصر از گروههای معارض سنی در عراق برای بی‌ثبات‌سازی دولت شیعی عراق
8. ایجاد و گسترش گفتمان ایران هراسی و شیعه هراسی با همکاری ملک عبدالله اردن در بحث هلال شیعی.

با توجه به موارد فوق هرگونه تغییر ساختارهای سیاسی-امنیتی مصر منجر به فروپاشی نظم منطقه ای و ضرورت بازسازی آن از سوی امریکا خواهد شد. طبیعی است که در چنین روندی ایالات متحده در ابتدا از هرگونه تغییری ساختاری حمایت نکرده و برای اجتناب از تناقض دفاع از مبارک با شعارهای اعلامی لیبرالی خود، نوعی اعلام حمایت از تغییر سیاسی و در عمل، سیاست انحراف تحولات اجتماعی مصر و تبدیل آن به یک تغییر فرمالیستی را در پیش گیرد. در بخش بعدی به سناریوهای رفتاری ایالات متحده در مورد تحولات مصر پرداخته می شود.

ب: امریکا و تحولات مصر: از غافلگیری تا کنترل تحولات؛ سناریوهای مختلف امریکا
هفته اول شروع انقلاب سیاسی-اجتماعی مردم مصر، از نظر اطلاعاتی و سیاسی توأم با غافلگیری استراتژیک امریکا بود. از هفته دوم تلاش امریکایی ها برای مدیریت بحران سیاسی- اجتماعی مردم مصر و انحراف آن به سمت منافع دلخواه خود و صهیونیست ها شروع شد. این تلاشها با کمک عوامل داخلی مصر و عوامل منطقه ای همراه بود. در این مرحله به نظر می رسد که امریکایی ها توانستند چند سناریو را مدنظر داشتند:

ب-1- سناریوی اول امریکا در تحولات مصر: حفظ مبارک به اضافه حفظ نظام سیاسی مصر‏‎؛
ب-2- سناریوی دوم حذف مبارک و جایگزینی عمر سلیمان به همراه حفظ و تقویت عمر سلیمان و حفظ نظام سیاسی مصر؛
ب-3- سناریوی سوم حذف عمر سلیمان و جایگزینی ارتش از طریق یک کودتای نرم به اضافه تغییرات جزئی در قانون اساسی مصر بدون تغییرات اساسی در سیاست خارجی مصر خصوصاً در ارتباط با معاهداتی چون کمپ دیوید که مصر با صهیونیست‌ها دارد.

به نظر می رسد که عامل اجرایی سناریوی سوم یعنی کودتای نرم، توسط شورای نیروهای مسلح مصر انجام گرفت. زیرا ارتش مصر از نظر فرهنگی، آموزشی، تجهیزاتی و پشتیبانی کاملاً امریکایی است و فرماندهان ارتش چون طنطاوی و عمر سلیمان هر دو عامل و مجری منافع امریکا هستند. درمقابل این روند یعنی به‌دست گرفتن سرنوشت کشور توسط شورای نظامی و فرماندهی ژنرال طنطاوی، مردم نیز یک شورای ائتلاف انقلاب خشم ایجاد کردند. به عبارت دیگر شورای ائتلاف انقلاب خشم، با شرکت 24 نفر از سوی گروههای سیاسی در مصر تشکیل شد که از بین آنها آقای طارق البشری به عنوان رئیس کمیته تعدیل قانون اساسی برای انتقال قدرت انتخاب گردید. وی از یکسو با شورای نظامی ارتباط دارد و از سوی دیگر مسئول تعدیل قانون اساسی در بازه زمانی کوتاه و آماده سازی آن برای رفراندوم عمومی است.

در شرایط کنونی، با پیگیری اقدامات آشکار و نهان امریکا، سناریوی سوم از سوی این کشور در مورد تحولات مصر در جریان است و این سناریو انحراف و کنترل انقلاب سیاسی- اجتماعی مردم مصر و تغییر آن به سمت یک رفرم سیاسی و داخلی بدون تغییرات بنیادین در ساختارهای سیاسی است. نکته ای که همچنان نباید از نظر دور داشت، این است که هرچند اکنون مردم به خانه های خود برگشته اند اما خشم انقلابی مردم مصر برای تغییرات اساسی همچنان مانند آتش زیر خاکستر باقی مانده است همچون برگزاری نماز جمعه هفته گذشته در میدان التحریر.

پ: سناریوهای احتمالی تحولات آتی مصر
مهمترین سناریوهای احتمالی آینده مصر از نظر بنده عبارتند از:
پ-1- سناریوی اول: با حاکمیت شورای نظامی و اقدامات آقای طارق البشری رئیس کمیته تعدیلات قانون اساسی، طی چند روز یا چند هفته آینده قانون اساسی تعدیل شده و به رفراندوم گذاشته شود. در ادامه این روند، انتخابات جدید پارلمانی طی 6 ماه آینده صورت گرفته و احزاب مخالف خصوصاً اخوان‌المسلمین بتوانند تعداد زیادی از کرسی های پارلمان را به دست گیرند. بعد از انتخابات پارلمانی، انتخابات ریاست‌جمهوری است. در انتخابات ریاست‌جمهوری آینده مصر احزاب اسلامی و مخالف بتوانند به طور وسیع شرکت کنند و یک رئیس جمهوری که منتخب واقعی مردم مصر است را انتخاب کنند.

پ-2- سناریوی دوم: در مراحل اول و دوم انتخابات یعنی پارلمان و ریاست جمهوری، ارتش و نیروهای امنیتی دخالت کرده و قبل از آن تعداد زیادی از نیروها و رهبران سیاسی نیز دستگیر شوند. در ادامه رئیس‌جمهور و اکثریت پارلمان، تحت فشار نیروهای مسلح و نیروهای امنیتی تعیین گردند. این سناریو در راستای سیاست‌های امریکا خواهد بود.

پ-3- سناریوی سوم: با دخالت نظامی ها و نیروهای امنیتی در انتخابات و عدم رضایت مردم، مجدداً یک انقلاب در مصر شروع شود ولی در این شرایط ارتش برخلاف زمان سقوط مبارک اقدام به سرکوب مردم نماید.

پ-4- سناریو چهارم: در سناریوی چهارم ممکن است به علت عدم حصول نتایج مورد نظر مردم، مجدداً یک انقلاب بزرگتر صورت بگیرد. مردم یا با نیروهای مسلح درگیر شده و پادگانها را خلع سلاح کنند و یا ارتش تسلیم خواست مردم شده و تغییرات بنیادین در سیستم سیاسی مصر صورت گیرد. یعنی شکل گیری یک انقلاب واقعی که کنترل آن از دست امریکایی ها و صهیونیست ها خارج گردد. اگر چه احتمال وقوع سناریو اخیر فعلاً ضعیف است.

نتیجه گیری
قسمت پایانی این بحث در خصوص درس ها و نتایجی است که از قیام مردم مصر گرفته می شود.
1- رهبری، مردم و ایدئولوژی سه رکن اصلی و اساسی برای پیروزی انقلاب های بزرگ هستند. بدون رهبری و ایدئولوژی پیروزی در انقلاب‌ها کاری بس دشوار است. مردم مصر انقلاب کردند ولی خلأ رهبری که حول آن با هم متحد شوند، وجود دارد.

2- نیروی نظامی آخرین سنگر است. هانتیگتون در کتاب موج سوم می گوید که اگر نیروهای مسلح تکلیفشان مشخص نشود، همانها قدرت را به دست می گیرند. به عقیده من نیروی نظامی آخرین سنگر است و در صورتی که تسلیم یا منهدم نشوند، انقلابهای مردمی به پیروزی نخواهند رسید. امریکایی ها در کشورهای وابسته به خود، سیاسیون و نظامی ها را با هم دارند. مثل زمان شاه که امریکایی ها شاه و ارتش را به طور همزمان با هم داشتند.

3- سقوط مبارک نشان داد که حکام مستبد و وابسته به امریکا بایستی بدانندکه امریکا به دنبال حفظ منافع خود است نه حفظ حکومت‌های آنها. در مواقع ضرورت، امریکا اقدام به قربانی کردن آنها خواهد کرد. از این‌رو ما باید منتظر قربانی بعدی در منطقه خلیج فارس، خاورمیانه و یا شمال آفریقا باشیم. الان 4 روز است که مردم بحرین اقدام به اعتراضات خیابانی نموده اند که امروز 4 نفر و دیروز نیز 6 نفر کشته شده اند. الان در لیبی مردم نیز اعتراضات گسترده ای در جریان است که تاکنون کشته‌های زیادی برجای گذاشته است.اینکه قربانی بعدی چه کسی یا چه دولتی است جای تأمل دارد.

درس چهارم این درس یک درس اعتقادی و تجربه سیاسی بنده به عنوان یک معلم جغرافیای سیاسی است. در نبرد سرنوشت ساز آینده بین ملتهای خاورمیانه و شمال آفریقا با حاکمان مستبد و وابسته به امریکا و صهیونیسم، پیروزی نهایی از آن ملتهاست. این سنت لایتغیر الهی و تاریخی است که «کتب الله لاغلبن انا و رسلی»   

مردم سالاری:مصر پس از سقوط فرعون خود

«مصر پس از سقوط فرعون خود»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم سیدرضا اکرمی است که در ان می‌خوانید؛در گوشه وکنار، از افراد گوناگون وقتی از سقوط حسنی مبارک در مصر سخن به میان میآید  می شنویم که می گویند، چه فایده، نظامی ها جای مبارک را گرفته اند و قدرت را در دست دارند و معلوم نیست که آینده مصر چگونه خواهد بود، شاید دیکتاتور رفته باشد ولی دیکتاتوری باقی مانده است، بنابراین چون آینده معلوم نیست، خیلی خوشحال نباشیم. توضیح اینکه: 1- هرگز مصر را با ایران مقایسه نکنیم، در ایران رهبری چون امام خمینی وجود داشت و پس از امام، «آیت الله خامنه ای دام عزه» وجود دارد و در مصر چنین سرمایه ای نبوده و نیست. 2-ایران اسلامی از دیرباز فرهنگ عاشورا و غدیر و انتظار و اهل بیت را با خود داشته که امام خمینی رحمت الله علیه می فرمود: ما هرچه داریم از محرم و صفر داریم، عاشورا را زنده نگه دارید تا به انقلا ب اسلا می شما صدمه ای وارد نیاید. به یاد دارم در زمان طاغوت گفته می شد، هر طرح استعماری در کشورهای اسلامی اجرایی شود، در ایران 25 سال بعد عملیاتی می شود، چون ایرانیها شیعه اند و عاشورا و اهل بیت و انتظار را دارند. بنابراین انقلاب اسلامی ایران در محتوا و متن با انقلاب مصریها تفاوت دارد.

3-در ایران اسلا می به روایتی انقلاب از سال 41 شروع شد و در سال 57 به پیروزی رسید و به روایت دیگر از 19 دی سال 56 شروع شد و در 22 بهمن 57 به پیروزی رسید و بیش از یک سال رمضان و محرم را پشت سرگذاشت تا به نتیجه رسید، اکنون در مصر در 4 بهمن انقلاب شروع شده و هنوز یک ماه از شروع آن بیشتر نمی گذرد، چرا عجله و شتاب؟

4-همه می دانیم وقتی امام خمینی سه کلمه «شاه، باید، برود» را فرمود و شاه در 26 دی ماه رفت بسیاری از مسائل دگرگون شد و توی دل ارتش خالی گشت و زحمات هایزر آمریکایی به جائی نرسید. در شب 22 بهمن 57 برخی ارتشی ها می خواستند کودتا کنند که خنثی شد و در 22 بهمن ارتش اعلام بی طرفی کرد و همه چیز تمام شد و نظام شاهنشاهی سقوط کرد. اکنون از رفتن حسنی مبارک کمتر از 10 روز می گذرد و برخی مسائل و موانع برداشته شد و بی شک یک مرحله یعنی سقوط دیکتاتور 30 ساله تحقق یافته است و مسائل بعدی «قانون اساسی، مجلس شورای اسلا می، ریاست جمهوری» تحقق نیافته. باید صبور بود واستقامت ورزید و از خدا نصرت مردم  مصر را خواست تا بقیه امور تحقق یابد، ولی همین یک مرحله دستاوردهای بسیار با خود دارد که می شمرم: طاغوت رفت و دیگر طاغوت نخواهد آمد، آمریکای جهانخوار و اروپای مکار واعراب غدار مبهوت شده اند و نمی دانند چرا باید به این سرعت مبارک از پای درآید؟ از همه مهم تر، تونس قبل از مصر را بنگرید، که با خودسوزی یک جوان فوق لیسانس سبزی فروش، چگونه بن علی فرار کرد و اکنون در کما به سر می برد; آن هم تک و تنها. این سقوط و زلزله به کشورهای اردن و یمن و لیبی و الجزائر و بحرین و عمان و... رسیده و همه را متوحش ساخته است و اوباما از کارشناسان خود، می خواهد بگویند دقیقا در خاورمیانه چه می گذرد. گذرگاه رفح ولو به طور موقت«سه روز» باز می شود، زندانیان غزه آزاد می شوند، سفارت اسرائیل در مصر بسته می شود، نماز جمعه میلیونی در میدان «التحریر» برگزار می گرددو شعار «استقلا ل، لاآمریکا  لا  اسرائیل، لا  کمپ دیوید» می دهند. تبعید شده های مصر (یوسف  قرضاوی) به مصر  بر می گردند،  مردم مصر 365 کشته دادند  و 5 هزار  مجروح دارند و به نظر  می رسد  ارتش مصر،  ارتش  نجیبی  است که مقابله چندانی  با مردم نداشت.

این موفقیت  اندک (سقوط مبارک)  اسرائیل  را  لرزانده و ترسانده و نگران از آینده مصر است و به شدت خود را آسیب پذیر می بیند، از اردن  نگران است و از لبنان و سوریه، حالت 30 سال قبل را دارد و هرگز احساس امنیت نمی کند. در جمعه 89/11/29 در میدان التحریر گفته شد نمی گذاریم انقلا ب مصر مصادره شود. سیمای شرکت کنندگان در میدان راملا حظه کنید که اکثر نسل  جوان و خانواده ها به صحنه آمده اند و به تدریج آگاهی وبیداری و هشیاری و مقاومت، فراگیر می شود و به جمعیت  75  میلیونی مصر می رسد.

5- همین دستاورد  یک مرحله ای یعنی سقوط  حسنی مبارک 30 سال  براریکه  قدرت را دستاورد بزرگ بدانیم  و برای بقیه موارد، همکاری فکری و فقهی، بیانیه های حوزه های علمیه  دینی، بیانیه های دانشگاهی و علمی و سیاسی و مردمی  را دنبال کنیم و مردم مصر را تغذیه  فکری و سیاسی بنماییم، الازهر مصر تحت سلطه دولت را حرکت دهیم، ائمه جمعه و جماعت مصر را به هشیاری و افشاگری دعوت کنیم، ملت های اسلا می  و عربی را به همراهی و همدلی و همکاری  مصریان، فرا بخوانیم، ملت مصر را به وحدت و اتحاد  و حضور  در صحنه و استقامت  و فداکاری توصیه  نمائیم  که «ان الذین قالوا  ربنا الله ثم استقاموا تتنزل  علیهم الملائکه، الاتخافوا ولاتحزنوا» را عملی سازند. احزاب به صحنه آیند و ایفای وظیفه کنند، صدای مردم  مصر را به گوش مردم دیگر  برسانیم و کمک های مادی و معنوی بنمائیم.

6- پیروزی انقلا ب در مصر و نهادینه شدن آن برکات بسیاردارد، زیرا در کشورهای اسلا می و عربی و آفریقایی مصر محور است و مرکز، سابقه  تاریخی دارد  و سابقه انقلا بی، الا زهر را دارد که مرکز  علمی و فرهنگی  دنیای عرب و قاره آفریقا است. همسایه دیوار به دیوار اسرائیل است که پایگاه جنایت استعمار و استکبار و صهیونیست ها می باشد.  پیروزی  در چنین کشوری، برای آمریکا و ایادی وی، بسیار گران و سنگین است. هر سال 1/5 میلیارد دلار  آمریکا به این کشور کمک کرده و حال همه را بر باد رفته می بیند و برای هم پیمان خود اسرائیل، خطرناک. بنابراین  اگر بتوانند می خواهند با حداکثر  هزینه و زیان مصر را با خود همراه سازند و نگذارند به ایران و لبنان  و عراق تبدیل شود; که همه هزینه های خود را در عراق، از دست رفته می دانند. بنابراین  برادران  نگران نباشیم و تا همین جا بگوییم «فقطع دابرالقوم الذین ظلموا، والحمدلله رب العالمین» و از خدا پیروزی را برای مسلمانان جهان از جمله مردم مصر  خواستار شویم.

تهران امروز:جامعه مدرسین و دو دغدغه امروز

«جامعه مدرسین و دو دغدغه امروز»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی تهران امروز به قلم محمد جعفر والاتبار است که در آن می‌خوانید؛روحانیت به عنوان وامداران و حاملان میراث ائمه معصومین(ع)؛ در تمام طول تاریخ پرفراز و نشیب شیعه ملجاء، پناهگاه و محل مراجعه عموم مردم بوده‌اند و پایداری این نهاد و تقویت آن در طول زمان حاکی از آن است که توانسته است پاسخی درخور به خواست‌ها و مقتضیات زمانی ارائه کند.با ورود جامعه اسلامی به دوران معاصر و پیش آمدن مسائل نو، نه تنها شاهد حاشیه‌ای شدن روحانیت و حاملان سنت‌ها در جامعه‌ای چون ایران نبودیم که شواهد نشان می‌دهد که در سایه چنین تحولات و مقتضیاتی بود که روحانیت به عنوان یک نیروی سیاسی مستقل پابه عرصه گذاشت و به اتکای ظرفیت‌های موجود در شرع مقدس به فعالیت در عرصه عمومی پرداخت. اوج این تحول را می‌توان در نهضت امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی دید که برای نخستین بار در تاریخ معاصر جهان، روحانیت سررشته دار یک تحول بزرگ سیاسی و ایجاد یک نظم سیاسی مبتنی بر دین شد.

همگان بر این امر اذعان دارند که امام(ره) همواره بر نقش ویژه روحانیت در سیر انقلاب و پیروزی آن تاکید داشتند و حضور و نقش آفرینی فعال این قشر را ضامن حفظ انقلاب از گزند حوادث و انحرافات می‌دانستند، تاکیدی که در نزد رهبر معظم انقلاب هم تداوم یافته است.طبیعی است که منظور امام(ره) و رهبری از تاکید بر موضوع حضور روحانیت در عرصه‌ها، صرفا حضور در عرصه فعالیت‌های اجرایی نبوده است، بلکه بیش از آن منظور حضور فعالانه در عرصه پشتیبانی انقلاب و نظامی است که متکی به آموزه‌های شریعت استقرار یافته و موظف به پاسخگویی کارآمد به معضلات و مقتضیات زمانه است.

این محور را می‌توان هسته مرکزی تاکیداتی دانست که رهبر معظم انقلاب اسلامی در طی سال‌های اخیر و به‌ویژه در سفر اخیر به قم توجهات را بدان جلب و خواستار برنامه‌ریزی و تدبیر همه جانبه برای تحقق آن در حوزه‌ها شدند. با توجه به چنین ضرورت‌ها و دغدغه‌هایی اجلاسیه امروز و فردای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که محور خود را بحث بررسی موضوع تحول در حوزه‌ها و محورهای مدنظر رهبر معظم انقلاب قرار داده است، اهمیت خاصی می‌یابد.

جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، نهادی پرسابقه است که در کنار جامعه روحانیت مبارز تهران، ضمن حضور محوری در فعالیت‌های انقلابی، در مقطع پس از انقلاب کشور نیز همواره نقشی محوری در جهت‌دهی به سیاست‌ها، حرکت کلان نظام و نهایتا هدایت جریان‌های سیاسی ایفا نموده است.به رغم این نقش آفرینی تاریخی؛ در برخی مقاطع احساس شده است که جامعه مدرسین تمایل کمتری برای حضور فعال در جهت دهی و میدانداری در عرصه سیاسی دارد. خوشبختانه با توجه به اقدامات چند وقت اخیر جامعه مدرسین بخصوص در موضوع انتشار منشور اصولگرایی و نیز اقدام برای برگزاری اجلاسیه هفتم با موضوع بحث و بررسی یکی از دغدغه‌های مهم روز، احساس می‌شود که دور جدیدی از فعالیت نهادهای روحانی برای نظریه پردازی و همچنین مدیریت فضای سیاسی آغاز شده است که به‌طور قطع می‌تواند منشا خیرات و برکات برای نظام اسلامی و در وهله بعد مجموعه اصولگرایان باشد.

علاوه بر ضرورتهای موجود در حوزه نظریه پردازی و پشتیبانی نظری انقلاب و نظام، دغدغه مهم موجود میان اصولگرایان در مقطع کنونی مسئله وحدت میان نیروهای سیاسی در وضعیت فعلی است. با توجه به سوابق و نیروهای موجود در فضای سیاسی، تردیدی وجود ندارد که نهادهای روحانی باسابقه تنها گروهی هستند که می‌توانند محور وحدت و جهت دهی به فضای سیاسی امروز ما باشند.به نظر می‌رسد که در ادامه تلاش صورت گرفته مبنی بر صدور منشور اصولگرایی از سوی جامعتین، این نهادها باید حرکتی قوی و منسجم در راستای وحدت اصولگرایان طراحی و اجرا کنند و زمینه ساز جریانی از بحث و رایزنی برای تحقق وحدت باشند.

ابتکار:سهم «پول‌توجیبی» ملت، از بودجه جیبی دولت

«سهم پول‌توجیبی ملت، از بودجه جیبی دولت»عنوان سرمقاله‌‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم سید علی محقق است که در آن می‌خوانید؛سرانجام، پس از دو ماه‌ونیم تأخیر و انتظار، یکشنبه‌ی گذشته‌، رئیس‌جمهور لایحه‌ی بودجه‌ی سال 90 را به مجلس برد و از این هفته، نمایندگان مجلس کمتر از یک ماه فرصت دارند تا بودجه متفاوت سال آینده را بررسی و تصویب کنند.

رئیس‌جمهور که سال گذشته، هنگام ارائه‌ی لایحه‌ی بودجه‌ی 89 به مردم و نمایندگان قول داده بود، شیوه‌ی بودجه‌نویسی تغییر کرده و از این پس، بودجه به‌صورت کتابی جیبی درآید، امسال نیز در هنگام ارائه‌ی لایحه به رئیس مجلس گفت که لایحه، مختصر نوشته شده است و توی جیب جا می‌شود!

بودجه‌ی تنظیمی دولت برای سال 90 ازاین‌رو، از همه‌ی بودجه‌نویسی دولت‌های پیشین متفاوت است که عرصه‌ی عمومی جامعه و تک‌تک خانوارها، فارغ از شغل و منصب و قشر، به ذی‌نفعان بی‌واسطه و بلافصل آن مبدل شده‌اند و در لابه‌لای سطور آن، سهم نقدی خود را در قالب یارانه‌ی نقدی، ماهانه جستجو می‌کنند؛ چیزی‌که می‌توان آن‌را به چشم‌انتظاری فرزندان خانواده‌ای برای تعیین پول‌توجیبی توسط والدین، در ابتدای هر سال تشبیه کرد.

به‌عبارت‌دیگر، اگر تاکنون کارکنان دولت، مستمری‌بگیران نهادهای مختلف تأمین‌اجتماعی، مدیران شرکت‌های دولتی و سطوحی از این دست، به‌واسطه‌ی تغییرات حقوق و دستمزد و مالیات و نرخ خدمات و... ذی‌نفعان مستقیم بودجه‌های سالیانه محسوب می‌شدند، جامعه‌ی ذی‌نفعان مستقیم بودجه‌ی سال 90، با کل جمعیت کشور همپوشانی کاملی پیدا کرده است.

اعضای خانواده‌های ایرانی همه‌ساله، در حین بررسی لایحه‌ی بودجه در چنین ماه‌هایی، بی‌تفاوت، از کنارِ پخش مذاکرات مجلس می‌گذشتند و کانال رادیو یا تلویزیون خود را عوض می‌کردند و کاری‌به‌کار مواد و تبصره‌های بودجه و قیل‌وقال حاکم بر صحن مجلس نداشتند؛ اما به‌طورقطع، امسال مسئله‌ی عمومی خانواده، دیگر تنها قیمت بنزین در بودجه نخواهد بود؛ چراکه هر ایرانی‌ای از بودجه‌ی سالیانه سهم نقدی نیز خواهد داشت.

علاوه‌براین، اصلی‌ترین قانون بالادستی لایحه‌ی بودجه‌ی 90، برنامه‌ی پنجم توسعه است که با برنامه‌ی چهارم، تفاوت‌های مبنایی و رویکردی دارد و هنوز به‌اصطلاح، امضای ابلاغ آن خشک نشده است و از سوی دیگر، بار اصلی اجرای هدفمندسازی یارانه‌ها در دل آن جای داده شده است و جنس درآمدهای دولت به‌واسطه‌ی اصلاح قیمت حامل‌های انرژی و... متفاوت از همه‌ی سال‌های گذشته خواهد بود.

همین تفاوت‌ها کافی است تا هم توجه مردم به بودجه‌ی آتی جدی‌تر باشد و هم کار نمایندگان مجلس برای بررسی «فوتی‌فوری» لایحه‌ی قطور اما به‌قول رئیس‌جمهور، «جیبی» بودجه 90، در مهلت زمانی پیش رو اصلاً راحت نباشد و نهایی‌کردن چنین بودجه‌ای در کمیسیون تلفیق، برای ارائه به صحن علنی، کاری زمان‌بَر و پیچیده به‌نظر آید.

براساس اظهارات رئیس‌جمهور، در هنگام ارائه‌ی لایحه به مجلس و همچنین مسئولان اقتصادی دولت از رقم کلی بودجه، نزدیک به 179هزارمیلیارد تومان به بودجه عمومی دولت مربوط می‌شود وحدود 362هزارمیلیارد تومان بودجه برای شرکت‌های دولتی و بانک‌ها در نظر گرفته شده است.

هرچند این ارقام از افزایش بیش از 40درصدی بودجه‌ی عمومی دولت و به‌عبارتی انبساط بی‌سابقه‌ی بودجه‌ی سال آتی حکایت دارد، به گفته‌ی معاون بودجه معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی ریاست‌جمهوری، حدود 60هزارمیلیارد تومانِ آن، به هدفمندی یارانه‌ها اختصاص دارد که افزایشی سه‌برابری را در مقایسه با سال جاری نشان می‌دهد. جزئیات منتشرشده از محتوای لایحه نشان می‌دهد که به‌طور مشخص، سهم «پول‌توجیبی» ملت یا همان یارانه‌ی نقدی 25درصد از رقم کلی هدفمندی یارانه‌ها، یعنی حدود 15هزارمیلیارد تومان خواهد بود. براساس قانون هدفمندکردن یارانه‌ها، 50درصد از درآمد حاصل از اصلاح قیمت حامل‌های انرژی، به‌طور مستقیم، به مردم اختصاص می‌یابد.

با فرض صحت ارقام گفته‌شده و همچنین گفته‌های مسئولانِ طرح تحول اقتصادی دولت، مبنی بر اینکه حدود 60میلیون نفر از جمعیت کشور، مشمول دریافت یارانه‌ی نقدی هستند، می‌توان این‌گونه برآورد کرد که به‌طور میانگین، سهم خالص یارانه‌ی نقدی هر ایرانی، در سال 1390 حدود 250 تا260 هزار تومان و در هرماه حدود 20هزار تومان خواهد بود. اگر ارقام منتشرشده از سوی خبرگزاری‌ها و اظهارات رسمی مسئولان اقتصادی کشور را در این باره بپذیریم، محاسبات انجام‌شده نشان می‌دهد که این عدد با ارقام وعده داده ‌شده برای سال آینده، با درنظرگرفتن وضع موجود سه ماه پایانی سال 89 مطابقت چندانی ندارد.

البته با درنظرگرفتن سهم 50درصدی مردم از اصلاح قیمت‌ها و درنظرداشتن درآمدهای پیش‌بینی‌شده از این محل، در لایحه، می‌توان امیدوار بود که در خوشبینانه‌ترین حالت، مبلغ یارانه‌ی نقدی در سال 90، حداکثر به همان پول‌توجیبی فعلی، یعنی رقم 40هزار تومان برای هر نفر برسد یا درصورت تغییر، میزان افزایش آن محدود باشد.

در پاسخ به این ابهام و چگونگی عملی‌کردن وعده‌ی دوبرابرشدن سهم یارانه‌ی نقدی مردم، در سال 90 که از سوی مسئولان مطرح شده است، برخی صاحبنظران ومسئولان اقتصادی این‌گونه تحلیل کرده‌اند که عدد 60هزارمیلیارد تومان و به‌تبع آن سهم نقدی مردم از آن، در بودجه، عدد صحیحی است؛ اما بستگی به این دارد که دولت آن‌را در چند ماه از سال اجرایی کند. به‌همین‌دلیل، نمی‌توان این رقم‌ها را لزوماً سهم یارانه‌ی نقدی یا پول‌توجیبی هر ایرانی در همه‌ی ماه‌های سال 90 تلقی کرد و با فرض تأمین درآمدهای پیش‌بینی‌شده در لایحه‌ی بودجه، از اصلاح قیمت حامل‌های انرژی گرفته تا نفت 80دلاری، به‌طور قطع، دولت به‌گونه‌ای دیگر، محاسبات لازم برای تأمین ارقام یارانه نقدی را در لابه‌لای بودجه فربه 1390 پیش‌بینی کرده است.

اگر چنین نباشد، با فرض ادامه‌ی کاهش تصدی‌گری‌های دولت و واگذاری شرکت‌های دولتی به بخش خصوصی، براساس کلیات اصل 44 و تحقق درآمدها، افزایش 42تا46درصدی بودجه‌ی عمومی دولت در سال 90، به‌جز پیش‌بینی احتمالی بودجه برای تأمین افزایش سهم یارانه‌ی نقدی و مواردی از این دست، توجیه و منطق دیگری به همراه ندارد.

آفرینش:معادن کشور ثروت فراموش شده

«معادن کشور ثروت فراموش شده»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛ با وجودی که کشور ایران از لحاظ ذخایر معدنی یکی از غنی‌ترین کشورهای دنیاست و به نسبت جمعیت دارای سهم افزونتری از منابع خدادادی است اماعدم وجود چشم انداز و برنامه ریزی مدون در امر اکتشاف، استخراج و فرآوری معادن باعث شده است تا آنگونه که باید از منابع طبیعی خدادادی به خوبی بهره نگیریم . وجود توامان منابع نفت و گاز و سایر معادن در کشورمان یک موهبت الهی است متاسفانه ما قدر این موهبت را نمی دانیم و چنان در مسائل نفت وگاز غرق شده ایم که سایر معادن را فراموش کرده ایم.

 کشور ما از لحاظ ذخایر معدنی از کشورهای برتر است زیرا از یک سو ذخایر معدنی ما بالغ بر 57 میلیارد تن است و از سوی دیگر در حدود 70 نوع ماده معدنی در کشور یافت می شود لذا ایران هم از نظر میزان و هم از نظر تنوع معدنی جزو کشورهای سرآمد در بین کشورهای منطقه و دنیاست.این یک سرمایه و پتانسیل هنگفتی است که باید با برنامه ریزی آن را مدیریت کنیم.

بر اساس استاندارد جهانی سالانه باید یک درصد از ذخایر معدنی استخراج شود و بر اساس استاندارد و با توجه به میزان ذخایر کشور باید سالانه 570میلیون تن استخراج داشته باشیم . اما در سال‌های اخیر توجه خوبی به این بخش شده است و در سال 88 میزان استحصال از معادن کشور در حدود 240میلیون تن بوده است.

یعنی کمتراز نیمی از استاندارد معادن بوده است.متاسفانه این بخش جزو مظلوم و مغفول اقتصاد کشور است و با توجه به این ذخایر گسترده معدنی، سهم معدن در تولید ناخالص داخلی 8/0 درصد است و این بخش جای زیادی برای کار کردن دارد و یکی از بخش‌های دارای مزیت اقتصادی است و بخش خصوصی می تواند در این بخش وارد شود.

در تمامی دنیا بحث استخراج و مدیریت معادن با دولت ها است و دولت ها با توجه به شرایط امور استخراج و یا اکتشاف و فرآوری را به بخش های خصوصی واگذار می کنند. در کشور ما سرمایه‌گذاری در بخش معدن به علت ریسک پذیری بالا و عدم حمایت های دولت مبنی بر فراهم کردن امکانات و دادن تسهیلات از سوی بخش خصوصی مورد استقبال چندانی قرار نگرفته است.

در صورتی که این بخش دارای پتانسیل های فراوان اقتصادی می باشد. و ورود بخش خصوصی به این عرصه باعث بارور شدن این سرمایه های طبیعی خواهد شد. بخش خصوصی به علت کسب سود بیشتر می تواند با پشتکار خود دولت را در امر اکتشاف و استخراج کمک فراوانی نماید.

اما مستلزم آن حمایت همه جانبه دولت از این بخش می باشد. نباید با اتکا به صنعت نفت و گاز از دیگر منابع خدادادی کشورغافل شد و یا به فروش خام این منابع بسنده کرد. علی‌الخصوص بخش معادن کشور که هر ماده معدنی قابلیت تبدیل شدن به چندین کالا را دارد و بعضا ما مواد خام خود را صادر می کنیم و مواد تبدیل شده را با قیمتی چندین برابر از خارج وارد می کنیم .

لازم است تا مسئولان و مدیران محترم در بخش معادن کشور با توجه به این سرمایه نهفته در کشور که قابلیت تبدیل شدن به یکی از اصلی ترین منبع درامد کشور را دارد با یک برنامه ریزی مدون و حساب شده موجبات رشد و شکوفایی این صنعت را فراهم آورند .

حمایت:موج اسلام خواهی در خاورمیانه و بهت استکبار

«موج اسلام خواهی در خاورمیانه و بهت استکبار»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی حمایت به قلم کریم افتخاری است که در آن می‌خوانید؛با سقوط دیکتاتورهای عربی یکی پس از دیگری اکثر تحلیل گران در بهت وحیرت فرو رفتند . کمتر کسی باور می کرد که خاورمیانه به این شکل دچار  بحران شود آن هم در زمانی که حکام پادشاهی و مستبد فکر می کردند تا همیشه بر اریکه قدرت خواهند بود .این موضوع هم به مانند روزقیامتی است که خداوند در آیات مختلف وعده آن را داده است وبسیاری از دنیا طلبان ورفاه طلبان آن را باور ندارند! اینها همه وعده های الهی هستند که در روز مبادا یار ویاوری برای ظالمین فساد کنندگان نیست !در هر حال کمتر کسی باور می کرد که خاورمیانه به این شکل دچار " بحران در بحران شود !" آن هم در زمانی که حکام پادشاهی و مستبد فکر می کردند تا همیشه بر اریکه قدرت خواهند بود .

خیزش اسلامی - مردمی چنان سریع وبرق آسا است که کاخ سفید را در بهت وحیرت وشوک عظیمی فرو برد وکاخ سفید را به مانند بن علی وحسنی مبارک دچار سکته هم مغزی وهم قلبی کرد ! با بررسی چگونگی وقوع این بحرانها در کشورهای اسلامی می مهمترین دلایل ذیل را باید مورد توجه قرار قرار داد.

‏{یکم} بابررسی علل فروپاشی نظامهای مختلف طی قرنها ودهه های اخیر می بینیم که دلیل اصلی آن ناشی از وجود زندگی تجمل گرایی اشرافیگری وموروثی بودن حاکمیت حکام آنها بوده است .با نگاهی به زندگی محمد رضا شاه در ایران صدام حسین در عراق بن علی در تونس ، حسنی مبارک در مصر ،معمر قذافی در لیبی وعلی عبدالله صالح در یمن و.... می بینیم آنها به انهاء مختلف وبوجود آوردن قوانین خلق الساعه در کشورها ی خود عملا جاده حاکمیت را یک طرفه کردند ! صدای هر گونه اعتراض در کشور خود را جهت حفظ حکومت موروثی خود در نطفه خفه می کردند .کشتار شیعیان عراق در دوره حاکمیت صدام وکشتار آنها در یمن و....نمونه بارز تبعیض طبقاتی در این کشورها بود . یکی از نکات مشترک این حکام بردن میلیادها دلار سرمایه مملکت به خارج از کشور جهت خود وخانواد ه شان بوده است .‏

‏{دوم} فراموش شدن معنویات وپرداختن به مادیگری محض؛ یکی دیگر از علل اضمحلال تمدنها بوده است . . بابررسی وضعیت سیاسی وفرهنگی برخی از کشورهایی که با خیزش اسلامی-مردمی روبرو شده اند ؛ هر چند در قوانین آن کشورها دین اسلام به عنوان دین رسمی شناخته می شد. اما حکام این کشورها چنان به فساد اخلاقی واقتصادی واداری روی آوردند که انسان شرمش می آمد که در یک کشور اسلامی زندگی می کند .نمونه بارز آن مرکز فساد اخلاقی شرم الشیخ در مصر و وجود کاهباره ها در تونس و...می باشد.حتی در برخی از آنها به مانند مصر فروش دختران به آمریکاییها امری عادی شده بود . این یعنی توهین به هویت اصلی یک ملت وکشور !‏

‏{سوم } بانگاهی به تاریخچه برخی حکومتهای خاورمیانه عربی می بینیم استقلال این کشورها اکثرا بعد از جنگ جهانی دوم بوده است.نقش انگلیس ،آمریکا وفرانسه در انتخاب حاکمان امری بدیهی بوده است .زیرا اکثرا یا مستعمره انگلیس یا آمریکا ویا فرانسه واسپانیا و..بوده اند .که استعمار بعد از استقلال آنها قبلا با تربیت افرادی جهت بدست گرفتن حکومت زمینه بیشتر سلطه را بر ای آنها بوجو دآورده است . واین حاکمیت موروثی میراث کهن استعمار بوده است!‏

‏{چهارم } تحولات اخیر خاورمیانه یک سوال برای خود دارد که این حرکتهای خودجوش دارای رهبری واحدنیست ! همین نوضوع باعث شده است با اینکه در مصر وتونس و... مردم نظامها را ساقط کردند اما هنوز توفاله های نظام کهنه قدیمی در مرکز تصمیم گیری قرار دارد . جهت پاکسازی این توفاله ها راه درازی در پیش دارند .چنانچه انقلابیون دیر بجنبند؛ فرصت طلبان وابسته به رژیم با ترفندهای گوناگون حکومت را قبضه می نمایند !‏

‏{پنجم} با خیزش مردمی در این کشورها بغضاهای چندین ساله در گلوها ترکید و نشان داد که حکومتهای دیکتاتوری پادشاهی طبلی توخالی هستند ومانند بیدی با هر بادی می لرزند ! زیرا دارای پشتوانه مردمی نیستند .بنابراین مردم هستند که باید قدرت تصمیم گیری برای آینده خود داشته باشند .هیچ قدرتی حتی با داشتن پیشرفته ترین سلاح نمی تواند در مقابل قدرت مردم بایستد!‏
‏{ششم } وقوع بحرانهای سیاسی واجتماعی من را به یاد این سخن ارزشمند اما خمینی (ره) انداخته که فرموده که:" اسلام ابرقدرتها را به خاک مذلت می نشاند."بله اسلام هم اکنون ابرقدرتها را به خاک مذلت نشانده است ! با بررسی علل دیگر وقوع بحرانها در این کشورها می بینیم که لبیک یا اسلام وپیامبر (ص) ویا حسین در این کشورها به گوش می رسد .این پیامی بزرگ به دول غربی است که دیگر سلطه لیبرالیسم بر این کشورها تمام شده است! ومکتب اسلام یگانه منجی ونجات دهنده بشر است . و این راه نجات بخش در برقراری قوانین اسلامی می تواند جوامع را از فساد وفحشاء و... نجات دهد . ‏
   
آرمان:اراده مردم

«اراده مردم»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آرمان به قلم حجت‌الله جودکی عصیانی که این روزها کشورهای منطقه را در می‌نوردد، چیزی به غیر از اراده مردم نیست که سال‌هاست به نام مردم‌گرایی و خدمت به مردم سرکوب شده است.

این قانون فیزیک یکی از سنت‌های خداست: هرگاه فنری فشرده شود، انرژی که از آن حاصل می‌شود به همان میزان نیرومند خواهد بود. هر کس فقط نتیجه کِشتِه خود را درو می‌کند. «از مکافات عمل غافل مشو/ گندم از گندم بروید، جو ز جو.» در سپتامبر سال 1969 آقای قذافی به نام مردم، نظام سنوسی‌ها را با کودتا سرنگون کرد و هر روز شعار تازه‌ای علیه ستمگران در ابعاد جهانی سر داد.

 از نهضت‌های آزادی بخش در اقصی نقاط جهان حمایت کرد. از ارتش آزادی بخش ایرلند تا بسیاری از نهضت‌های آفریقایی. شعارهای ضدامپریالیستی و ضد صهیونیستی  قذافی همواره توسط خبرگزاری‌های جهانی مخابره می‌شد.

کار وی به جایی رسید که حکومت ریگان رسما به لیبی حمله کرد و این کشور را بمباران کرد. نکته قابل توجه در لیبی این بود که حکومت ایدئولوژیک قذافی در جهان کاملا بی‌نظیر بود. وی کمیته‌های مردمی تشکیل داد و نظام شورایی در لیبی بر سر کار آورد و تمام در و دیوار شهر از شعارهای «حکومت از آنِ مردم است» همراه با تصاویر مختلف از قذافی پر شد.

وی خودش همراه با مردم به زندان‌ها حمله کرد و تمام زندان‌ها را با بلدوزر خراب کرد. این چهره‌ای بود که مردم جهان از قذافی در ذهن داشتند. با این وجود این نمای ظاهری حکومت لیبی بود و در داخل و زیر پوست این حکومت چیز دیگری در جریان بود.

در لیبی تعداد اندکی روزنامه و مجله بود، ناشران انگشت شمار بودند. در مقابل کتاب سبز آقای قذافی به همه زبان‌ها ترجمه و در شمارگان وسیعی پخش می‌شد. اخبار مردمی حکایت از زندان‌های مخفی این حکومت به ظاهر مردمی و ضد امپریالیستی داشت. خیزش اخیر مردم لیبی نشانگر اراده مردم این کشور است که از تضاد میان ظاهر و باطن آن به ستوه آمده‌اند.

اگر چه قذافی و حکومت دست نشانده‌اش با سرکوب شدید مردم، چهره واقعی خود را نشان داد، اما دیکتاتور نمی‌پنداشت که ممکن است فرزندان مردم لیبی از دستورات او سرپیچی نمایند. پناهنده شدن هواپیماهای جنگی لیبی به مالت و خودداری آنها از بمباران مردم و استعفای بسیاری از دیپلمات‌های این کشور در جهان و... نشان می‌دهند که دیکتاتور همراه با حکومت ایدئولوژیکش چاره‌ای جز تن دادن به خواسته مردم ندارد.

قطعا سرکوب شدیدی که اکنون در لیبی جریان دارد، مانع مردم از رسیدن به مطالباتشان نخواهد شد، زیرا این سنت خداست که زمین را بندگان صالح من به ارث خواهند برد. آیا صبح نزدیک نیست؟  

دنیای اقتصاد:پایان حکومت آسان قذافی

«پایان حکومت آسان قذافی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم محمود صدری است که در آن می‌خوانید؛معمر قذافی، حاکم لیبی از جهات گوناگون نادر است. همه کارهای او از جمله ادعاها، وضع ظاهری و گفتار و کردارش بی‌نظیر است.

انسان‌های عجیب و غریب در همه جای جهان یافت می‌شوند، اما در میان آنان فقط قذافی است که با این خصال، بر اریکه قدرت هم تکیه زده، آن هم نه روزگاری کوتاه بلکه بیش از چهل‌سال! چگونه آدمی با چنین ویژگی‌هایی این همه سال بر کشور پهناور و ثروتمند لیبی حکم رانده است و حال چه شده که روزگار بر او چنین تنگ آمده است؟

سال 1969 میلادی (1348 خورشیدی) که قذافی با کودتا علیه ادریس شاه به قدرت رسید و نام کودتایش را انقلاب سوسیالیستی گذاشت، لیبی در آغاز راه نوسازی سیاسی- اقتصادی بود. سی‌سال قبل از کودتای قذافی، جنبش اسلامگرای سنوسی موفق شده بود گسست‌های قبیله‌ای را در فرهنگ یکپارچه اسلامی مستحیل کند و این تحول «ملت لیبی» را شکل داده و به راه توسعه انداخته بود. نخستین کار قذافی که در قالب برنامه خیال‌پردازانه «کتاب سبز» اجرا شد، انهدام همه زیرساخت‌های پیشین بود. قذافی که آسان به قدرت رسیده بود، راه آسان حکمرانی را نیز پیشه کرد و به جای بسط مناسبات نوین، قدرت خود را بر شالوده‌های قبیله‌ای استوار کرد. سازوکار اجرای این برنامه نیز توزیع درآمدهای سرشار نفت و گاز میان جمعیت اندک شمار لیبی با واسطه‌گری سران قبایل بود. این شیوه ملک‌داری که ملغمه‌ای از بنیان‌های کهن و ظواهر سوسیالیستی مدرن بود، حکومت قذافی را متقاعد کرد که بی‌حضور احزاب و جمعیت‌ها، رسانه‌های جمعی، نهادهای قانونی، تشکیلات مدنی، حکومت کردن آسان‌تر و بی‌دغدغه‌تر است.

اما حاکم لیبی از واقعیت طبیعی دیگری که در کنار این واقعیت خودساخته او جریان داشت، غافل ماند. در هنگامه‌ای که او نمایش شتران و خیمه‌ها را برپا می‌کرد تا بین خود و «استعمار» خط تمایز و غیریت بکشد، درآمدهای نفتی مردم لیبی، آنان را باسواد و به تبع آن با مفاهیم جدید آشنا می‌کرد.

مردم لیبی که در دهه 1960 عمدتا اعضای قبایل دامپرور و کشاورز بودند تا میانه دهه 1990 به کارگران صنایع نفت و گاز تبدیل شدند و این تحول، آنان را از جماعات پراکنده صحرانشین به جمعیت‌های بزرگ شهری و عمدتا متمرکز در طرابلس و بنغازی تبدیل کرد.

براساس آمارهای سال 2010، تنها 17 درصد از لیبیایی‌ها در بخش کشاورزی و دامپروری شاغلند و سهم آنان از تولید ناخالص داخلی فقط 6/2 درصد است؛ حال آنکه 23درصد جمعیت در بخش صنعت کار می‌کنند و 63درصد تولید ناخالص داخلی از این بخش تامین می‌شود.

شگفت‌انگیز اینکه لیبی با وجود اینکه از تولیدکنندگان بزرگ نفت و گاز در جهان است و کمتر از 5/6 میلیون نفر جمعیت دارد، نرخ بیکاری آن حدود 30 درصد است و 33درصد جمعیت زیر خط فقر قرار دارند. آگاهی سیاسی در کنار فقر و بیکاری که از سال 2004 میلادی شتاب گرفته بود، این پرسش را پدید آورد که «پول نفت و گاز ملت لیبی کجا می‌رود؟» اما این پرسش بروز نمی‌یافت، زیرا در غیاب نهادهای مدنی متشکل‌کننده و حضور دستگاه سرکوب پرقدرت (که حتی از بمباران تظاهرات‌کنندگان ابایی ندارد) این پرسش خفه شده بود.

حوادث تونس و مصر که هر دو از همسایگان هم‌مرز لیبی هستند، مردم این کشور را به صرافت انداخت که حقوق خود را طلب کنند. حال،‌ جنبش تغییرخواهی در لیبی جان گرفته است و حتی اگر به نتیجه نرسد، یک تاثیر قطعی به جا خواهد گذاشت که همانا پایان عصر حکومت آسان توسط مرد عجیب است.

جهان صنعت:بودجه عجیب 90

«بودجه عجیب 90»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جهان صنعت به قلم مریم باستانی‌ است که در آن می‌خوانید؛ لایحه بودجه سال 90 کل کشور در شرایطی به مجلس ارایه شده که حجم کلی آن بیش از 46 درصد رشد داشته است. اگرچه در نگاه اول به نظر می‌رسید که این افزایش به دلیل اجرای گام دوم هدفمندی یارانه‌هاست اما پس از نمایان شدن جزییات ماده واحده واقعیتی تلخ نمایان شد. متاسفانه بررسی بند به بند ماده واحده و جداول این لایحه نشان می‌دهد که بودجه 90 پرداخت بدهی‌ها و وعده‌های سال‌های گذشته دولت به مردم و بخش‌های مختلف اقتصادی کشور است.

به عنوان مثال بیش از 10 هزار میلیارد تومان از منابع این بودجه چاق به عنوان افزایش سرمایه بانک‌ها در نظر گرفته شده، این در حالی است که لایحه تامین منابع بانک‌ها چهار سال است که از مجالس هفتم و هشتم عبور نکرده و گنجاندن آن در لایحه بودجه به معنای پاسخ دولت به مطالبات زیرمجموعه‌های خود است. نمونه دیگر این پرداخت بدهی‌ها در نظر گرفتن مطالبات پیمانکاران صنعت برق است.

چنین بودجه‌ای با این ویژگی طی دو دهه اخیر بی‌سابقه بوده و دولت را از هدف اصلی خود دور کرده است.از سوی دیگر بودجه شرکت‌های دولت رشدی عجیب داشته، اگر به قوانین جاری کشور رجوع شود در همان نگاه اول مشخص می‌شود که رشد بودجه شرکت‌های دولتی مطابق با قوانین و برنامه‌های توسعه‌ای کشور نیست. این به آن معناست که در لایحه بودجه 90 قانون‌گریزی هم دیده می‌شود.

نکته دیگر آنکه اگر بنا بود که بودجه‌های سنواتی سال به سال بزرگ‌تر شود، چه نیازی به آزادسازی قیمت‌ها بود. دولت قرار بوده منابع حاصل از آزادسازی حامل‌های انرژی را به عنوان یارانه نقدی توزیع کند اما در نظر گرفتن منابع دیگر معنایی ندارد. باز هم در این رابطه خواهیم گفت.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها