در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
آیدین: تماس میگیرند که چه بشود؟
بوستانی: تا ساعت حضور وزیر در مراسم را هماهنگ کنیم.
آیدین: آقای وزیر برای افتتاحیه آژانس میآیند؟
دکتر دلگشا: بله که میآیند، وزیر هم اگر نیامد، سراغ نمایندگان مجلس برویم آنها حتما میآیند.
خوشکلام: اصولا حضور بزرگان در مراسم افتتاحیه شأنو جایگاه آژانس را بین مردم بالا میبرد.
بوستانی: البته ما در حال برداشتن گامی بزرگ در چرخه حمل و نقل شهری هستیم، بنابراین اگر وکلا هم نیایند سراغ شورای شهر میرویم.
سیانکی: ای بابا دست از سر این شورای شهریها بردارید، مگر نمیدانید بنده خداها ناچارا دو، سه جا مشغول کارند و با این همه مشغلهای که دارند، درست نیست ما هم چند ساعت از وقت گرانبهای آنها را بگیریم.
آیدین: اصلا یک آژانس با چهار عدد! راننده افتتاحیه میخواهد چه کار؟ آن هم با حضور مقامات کشوری با آن همه مشغلهای که دارند.
کاشفپور: با آیدین موافقم، وزیر و وکیل اینجا چه کار دارند؟ من هنوز هم حس غریبی دارم.
استاد سیانکی: برادر من! یک مراسم افتتاحیه است، برگزار میکنیم میرود پی کارش.
بوستانی: توجه داشته باشید ما اکنون یک آژانس کوچک هستیم، اما چشمانداز وسیع و زیبایی پیشرو داریم.
دلگشا: بله واقعا این پارک روبهرو وسیع و زیباست.
خوشکلام: منظوربوستانی از چشمانداز، افق روشن از نظر کاری است، نه پارک روبهرو.
دلگشا: واقعا؟ اما این چیزی از ارزشها و زیباییهای پارک کم نمیکند.
بوستانی: بله، میگفتم، ما اگر درآمدها و هزینههای آژانس را خوب مدیریت کنیم، بعد از چند سال میتوانیم هواپیمای کوچکی خریداری کنیم و به تدریج هواپیماهای بزرگتری را به ناوگان حمل و نقل خود اضافه کنیم و بعد از چند وقت یک فرودگاه کوچک راهاندازی کنیم و بعد از آن چند هواپیمای مسافربری و در نهایت هم با احداث یک فرودگاه مجهز....
آیدین: واقعا جای خوبی آمدهام و مسیر پیشرفت کاملا هموار است!
سیانکی: با این چیزهایی که بوستانی گفت من به کمتر از وزیر رضایت نمیدهم.
خوشکلام: استاد درست میفرماید، به هر حال ما در حال پایهگذاری اولین فرودگاه خصوصی در ایران هستیم.
دلگشا: من پاسپورت ندارم حالا چه خاکی به سرم بریزم.
کاشفپور: آقا احداث فرودگاه خطرناک است.
خوشکلام: از همین اول باید حواسمان جمع باشد.
کاشفپور: حداقل مراسم افتتاحیه را کنسل کنیم.
بوستانی: چرا کنسل کنیم.
کاشفپور: اهداف ما نباید لو برود، ممکن است از ما تقلید کنند و رانت بگیرند از ما جلو بیفتند!
سیانکی: نترسید آقا هیچ اتفاقی نمیافتد، باید افتتاحیه دهان پرکنی برگزار کنیم که بترکاند!
دلگشا: بترکاند یعنی چه؟
کاشفپور: نگفتم فرودگاه خطرناک است، هیچی نشده میخواهند بترکانند.
خوشکلام: آقایان این فرمایشات را کنار بگذارید، به فکر این باشید که اگر وزیر بیاید، باید تعدادی از کسبه را هم دعوت کنیم، پذیرایی هم که باشد، مردم مثل همیشه به صورت خودجوش در صحنه حضور خواهند داشت.
بوستانی: موافقم، کسبه را دعوت میکنیم، مردم هم که خودشان میآیند، تا اینجا زیاد مشکل نیست، اما برای پذیرایی چه کار کنیم؟
آیدین: چند نوع میوه و شیرینی بگیریم.
سیانکی: آبمیوه هم بگیرید، میدانید که آبمیوه جزو لاینفک این گونه مراسمهاست، باید حتما باشد.
خوشکلام: حالا چندنفری میشویم؟
دلگشا: با وزیر یا بدون وزیر؟
بوستانی: فکر کنم حدود 60 نفر.
سیانکی: بیشتر آقا!
بوستانی: خوب، 150 نفر بیشتر که نمیشود.
آیدین: کلی پول میوه و شیرینی میشود، آبمیوه هم گران است.
خوشکلام: به قول استاد اگر آبمیوه را حذف کنیم کسی نمیآید، حداقل از میوه و شیرینی خریدن منصرف شویم!
بوستانی: مثل اینکه چشمانداز وسیع آژانس را فراموش کردهاید، برای ما که در حال پایهگذاری اولین فرودگاه خصوصی کشور هستیم، برگزاری مراسم افتتاحیه بدون میوه و شیرینی افت دارد.
سیانکی: با بوستانی موافقم، بدون تشریفات، افتتاحیه به درد نمیخورد، از طرفی هزینهها هم بسیار بالاست.
خوشکلام: برای تامین هزینههای برگزاری مراسم سهم پرداخت کنیم، به نظر من این کار در همسو شدن و همدلی ما با هم نقش بسزایی دارد.
دلگشا: بله، اصولا به هر کسی پول بدهید سریعا با شما همسو میشود.
سیانکی: ربطی ندارد جناب دلگشا، اما اگر همه موافق باشند من پولها را جمع میکنم.
کاشفپور: این سهم دادنها مشکوک است، به گمانم همه دنبال پست مدیرعاملی فرودگاه هستند، حس غریبی به من میگوید که این کار عاقبت خوشی ندارد.
خلاصه این ابرازنظرها و ایدهپردازیها برای مراسم افتتاحیه ادامه داشت و ما هم پشت سر هم مینگاشتیم! که خیلی دوستانه به ما یادآور شدند مراسم افتتاحیه در همین شماره باید جمع شود، به همین دلیل از ذکر ماوقع و چگونگی جمعآوری سهم و دعوت از گروه موسیقی و طرح فروش بلیت مراسم افتتاحیه و قرعهکشی یک دستگاه خودرو بین حاضران و توزیع رایگان سیمکارت اعتباری و... میگذریم، یک راست میرویم سر اصل مطلب ( اصل مطلب اینجا یعنی آخر مطلب). القصه، روز افتتاحیه قسمت زیادی از پارک رو به روی آژانس را میز و صندلی چیده و روی میزها هم میوه و شیرینی و آبمیوه به اندازه کافی گذاشته بودند.
جناب بوستانی مراسم افتتاحیه را با کلمات شمرده و صدایی رسا شروع کرد.
بوستانی: از اینکه تشریففرما شدید بسیار سپاسگزاریم، من چند جملهای را عرض خواهم کرد و بعد از ورود جناب وزیر میکروفن را به ایشان میسپارم. امروز روز سرنوشتسازی است، پشت دیوارهای این آژانس اندیشمندانی خواهند نشست که پایهگذار اولین فرودگاه خصوصی در کشور عزیزمان خواهند بود.
دلگشا: احسنت.
بوستانی: خیلی ممنون، عرض میکردم، سرمایهگذاری ما در این حرفه کاملا از روی تدبیر و درایت انجام گرفته، وگرنه تا دلتان بخواهد مشاغل مختلف برای سرمایهگذاری وجود دارد که بحمدالله همگی هم زودبازده هستند...
جناب بوستانی هرچقدر سعی میکرد سخنان گوهربارش را کش بدهد تا وزیری، وکیلی کسی بیاید اما فایدهای نداشت و از این رجال بزرگ خبری نبود و مردم عزیز هم طبق عادت آبمیوهها را میل کرده و بدون توجه به جناب بوستانی راهشان را میگرفتند و میرفتند.
خلاصه دم دمای غروب در میان دست زدنهای رانندگان آژانس و آیدین جوان، روبانی که به دو طرف در ورودی آژانس بسته شده بود توسط جناب سرهنگ قیچی شد.
تا هفته بعد و خبرهای تازه از آژانس رویایی ما.
مهیار عربی / جامجم
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد