گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

دستمال‌هایی که خواهند سوخت!

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «دستمال هایی که خواهند سوخت !»،«سه برداشت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی»،«سازمان محیط زیست پاسخگو باشد»،«از 2010 تا 2011 »،«انتخابات آینده و سرنوشت گروههای سیاسی!»،«استانبول؛ فرصتی تازه برای اعتماد سازی»،«لزوم واقع‌بینی در اصلاح‌»و...که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۳۷۶۴۲۹

کیهان:دستمال هایی که خواهند سوخت !

«دستمال هایی که خواهند سوخت !»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم مهدی محمدی است که در آن می‌خوانید؛اکنون دیگر همه از جریان فتنه 88 به مثابه نوعی «عبرت» حرف می زنند. کارکرد عبرت آموزی تاریخ، کارکردی اساسا ناظر به آینده است، یعنی از گذشته می آموزیم که در آینده چگونه عمل کنیم و اگر به گذشته دسترسی نداشته باشیم یا در آن چنانکه باید تامل نکنیم، تشخیص و تصمیم درست درباره حوادث آینده اغلب بسیار دشوار خواهد بود. علاوه بر این، عبرت ها نوعی ویژگی شناخت شناسانه هم دارند یعنی اطلاعاتی در اختیار ما می گذارند در این باره که به طور تاریخی پرتگاه ها و محل های سقوط در کدام بخش از حیات فرد و جامعه تعبیه شده است. این اطلاعات، بسیار گرانبهاست چرا که به دست آوردن آنها از هیچ روش دیگری امکانپذیر نیست و وقتی به کار گرفته شود بدون خطا، درست و دقیق عمل خواهد کرد.

«عبرت» بودن فتنه 88 به این معناست که مجموعه حوادثی که ما نام آنها را فتنه می گذاریم، به لحاظ تاریخی امکان تکرار مجدد دارد. ولو اینکه بازیگران و بازی گردانان فتنه 88 همه از صحنه خارج شوند، دشمن بازی ها و بازی گرانی دیگر را به صحنه می آورد و فتنه هایی جدید علم خواهد شد که احتمال هم این است که همان بازیگران و سناریونویسان، بازی هایی جدید طراحی کنند و خویش را در جامه ای دیگر بپوشانند تا بتوانند از مسیری متفاوت به اهداف پیشین برسند. درس آموختن از فتنه 88 در واقع امکانی است برای جلوگیری از وقوع فتنه های جدید یا اگر فتنه ای رخ داد، به حداقل رساندن تعداد ریزش ها و مقدار هزینه ها. همه آنچه در این ماه ها از آن به عنوان بصیرت یاد شده را می توان در همین یک جمله خلاصه کرد. حفظ کردن و به خاطر سپردن تاریخ فتنه 88 بی آنکه درس هایی کاربردی و دقیق از آن آموخته شود، و معیارهایی برای مبارزه موثر با هرگونه فتنه آینده در اختیار ما بگذارد، به هیچ کار نمی آید.

در حالی که هنوز فاصله چندانی از ایام فتنه نگرفته ایم و رنج آنچه در آن روزهای سخت گذشت هنوز از دل و جان بسیاری از اهل ایمان بیرون نرفته است، یک «پروژه بازسازی» کلید خورده است. این پروژه، که این بار دیگر بدون هیچ ابهام و تردید سررشته آن جایی در خارج از ایران قرار دارد، تلاش می کند «گفتمان ضد فتنه» و «بصیرت محور» فعلی در صحنه سیاسی کشور را به حاشیه ببرد و آرام آرام از جان و رمق آن کم کند. کلید خوردن این پروژه قبل از هر چیز محصول آخرین برآورد راهبردی است که پدرخوانده های خارجی فتنه 88 از وضع و حال آنها انجام داده اند. این برآورد -که مستندات مربوط به آن مفصل است- نتیجه گرفته است که جریان فتنه اکنون دچار 4 بحران اساسی و حاد است که آن را به یک «مرده سیاسی» تبدیل کرده و دورنمای حل این بحران ها هم بسیار تاریک و مبهم است. خلاصه این بحران ها چنین است.

1- طرف خارجی عقیده دارد جریان فتنه اکنون کاملا فاقد بدنه اجتماعی است و آن بخش از ضدانقلاب که تلاش می کند خود را به عنوان بخش اجتماعی فتنه جا بزند، در واقع تلفیقی از گروه های بی ریشه است که اولا به لحاظ تعداد بسیار قلیلند، ثانیا به لحاظ ایدئولوژیک اساسا جایی خارج از گفتمان اسلام و انقلاب به عنوان گفتمان عمومی مردم ایران تعریف می شوند و ثالثا قدرت عمل و توان بازی سازی، سیاسی، اجتماعی و امنیتی آنها بسیار محدود و عملا غیر قابل اعتناست. نکته جالب این است که غربی ها ظاهرا به این جمع بندی رسیده اند که همین عده معدود هم توان تحرک خود را از دست داده و ناپرهیزی های سال 88 شبکه و تاکتیک های اجرایی آنها را سوزانده است. مهم ترین شاهد برای این موضوع هنگامی نمایان شد که اجرای طرح هدفمندی یارانه ها در ایران نه فقط هیچ اعتراضی برنیانگیخت، بلکه جلوی چشم های خیره دشمن خارجی و فتنه گران داخلی تبدیل به صحنه ای برای نمایش اعتماد مردم به نظام و قدرت همبستگی اجتماعی موجود در کشور شد. کارنگی دیروز در گزارشی نوشت که اگر هدفمندی یارانه ها مردم ایران را به تحرک وانداشته، بیانیه های موسوی و کروبی برای آنها ارزش مسخره کردن هم نخواهد داشت!

2- بحران دوم فتنه گران از دید آمریکایی ها اکنون این است که این جریان فاقد هرگونه دستاورد سیاسی است. هیچ کدام از پروژه های مد نظر آن به نتیجه نرسیده و امیدی هم نیست که بتواند موفقیتی هرچند نصفه و نیمه در صحنه سیاست داخلی ایران به دست بیاورد. جریان فتنه از هدف گذاری هایی بزرگ و توهم بار مانند ابطال انتخابات، تغییر ساز و کار برگزاری انتخابات و امثال آن شروع کرد، در میانه راه به پروژه وحدت ملی شیفت داد که هدفی جز احیای سیاسی این جریان بدون پرداخت هرگونه هزینه نداشت و اکنون هم به مرحله ای رسیده که جز ناله کردن روی صفحات وب کار بیشتری از آن ساخته نیست. آمریکایی ها اکنون فهمیده اند جریانی که در تعریف اهداف سیاسی برای خود، به توان و بنیه اش توجه نمی کند، معلوم است که جایی در میانه راه، زیر باری که برداشته له خواهد شد.

3- بحران بعدی فتنه گران این است که تمامی تکیه گاه های سیاسی خود درون نظام را که چند ماه اول کمک های فراوان به آنها کرد از دست داده اند. آمریکایی ها در همان یکی دو ماه اول بعد از آغاز فتنه گفتند که به این حرکت امیدوارند چون برای اولین بار می بینند که تکیه گاه هایی نیرومند درون حاکمیت دارد. ولو در آن مقطع چیزی وجود داشت، حالا دیگر دشمن هم فهمیده است که بسط اقتدار سیاسی رهبری جایی برای غیر باقی نگذاشته و جامعه هم نسبت به هر گونه ندای مخالف یا مسئله دار با این خط اصیل، بسیار سخت تر و آشتی ناپذیرتر از گذشته واکنش نشان می دهد. مهم ترین علتی هم که باعث شد پراکندگی مقطعی خواص به سرعت از میان برود این بود که جریان فتنه با سر در آغوش ضد انقلاب شیرجه رفت و به فاصله کمتر از 6 ماه سر از فاجعه ای چون اهانت به سیدالشهدا (ع) درآورد که هیچ کس را یارای توجیه آن نبود، چه رسد به حمایت و پشتیبانی که دیگر محال می نمود. برداشته شدن مرزهای فتنه گران با آمریکا، اسرائیل، نفاق، ضد انقلاب و... هرگونه حمایت درون سیستمی از آنها را منتفی کرد و فضایی بوجود آورد که در آن جز مطالبه مرزبندی و بعد هم برخورد، هر مطالبه دیگری از جانب کسانی که نام خود را خواص گذشته اند، به آبروریزی منجر می شد.

4- و بحران آخر، به هم ریختگی درونی بسیار حاد و علاج ناپذیر این جریان است. بهترین تشبیه شاید این باشد که بگوییم در مجلس ختم مرحوم فتنه، بستگان و آشنایان اکنون به جان هم افتاده اند و از هیچ فرصتی برای متهم کردن یکدیگر صرف نظر نمی کنند. یکی می گوید که فلانی سیاست را زنانه کرده و همه اختیارش را به کسی سپرده که از اداره امورات خودش عاجز است! دیگری بقیه را متهم می کند که کم آورده اند و در حال خیانت به اهداف جنبش هستند! سومی خشمگین است که اگر مسابقه ای برای التماس به نظام وجود دارد چرا او جامانده است! و همینطور تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. تحت این شرایط ناظر خارجی دریافته است که بعید است کسی از این مجلس ترحیم جان سالم به در ببرد و به همین دلیل به این فکر می کند که گاه بهترین استفاده از یک دستمال آلوده و مصرف شده- در شرایطی که کار دیگری از دست هیچ کس ساخته نیست- این باشد که آن را به آتش بکشد شاید از شعله این آتش، آسیبی به صاحب خانه برسد و این می شود بمب گذاری، عملیات تروریستی و ...

فتنه های 88 کشور را واکسینه کرده است. اکنون همگان می دانند که باید مواظب چه کسانی باشند و دست های آلوده از کدام آستین بیرون خواهد آمد. دست ها رو شده و پروژه ها سوخته است. آمریکایی ها هم دریافته اند که برای به راه انداختن یک بازی جدید امکانات چندانی در اختیار ندارند ضمن اینکه خسارت ناشی از سوختن و نفله شدن سربازان و مواجب بگیران و متلاشی شدن همه شبکه های تو در تو در داخل ایران را هم باید یک جوری علاج کنند. بدتر و خطرناک تر از همه برای آمریکایی ها کینه، خشم و نفرتی است که در جان مردم ایران افتاده و اراده دستجمعی که برای انتقام کشیدن از هر چه بوی آمریکا می دهد، بوجود آمده است.

احتمالا فکرش را هم نمی کردند که قضیه به اینجاها ختم شود. بنا بود جنبش اجتماعی شود نه اینکه نیروهای اجتماعی به طور فراگیر به جان سرکردگان جنبش بیفتند و در این کار حتی دستگاه های مسئول از آنها جا بمانند. بله، یک پروژه برای بازسازی فتنه وجود دارد، ولی ظاهرا این ذهن منهدم شده استراتژیست های آمریکایی است که ابتدا باید بازسازی شود!

رسالت:سه برداشت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی

«سه برداشت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می‌خوانید؛
‏1- راهپیمایی ها و اجتماعات خودجوشی که پنج شنبه گذشته در اقصی نقاط کشور به مناسبت سالگرد حماسه تاریخی و غرور آفرین نهم دی برگزار شد حکایت از عزم راسخ ملت در پاسداشت دستاوردهای این حرکت بزرگ، اعلام بیداری و هشدار به فتنه گرانی بود که هنوز از موضع طلب کارانه با نظام صحبت می کنند. سران فتنه شاید سر خود را زیر برفهای نیامده زمستان امسال بکنند اما مردم خون های ریخته شده صدها بسیجی و زن و مرد بی گناه را که ناشی از ادعای بی اساس سران فتنه بود، فراموش نمی کنند.‏

سه برداشت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی
‏1- راهپیمایی ها و اجتماعات خودجوشی که پنج شنبه گذشته در اقصی نقاط کشور به مناسبت سالگرد حماسه تاریخی و غرور آفرین نهم دی برگزار شد حکایت از عزم راسخ ملت در پاسداشت دستاوردهای این حرکت بزرگ، اعلام بیداری و هشدار به فتنه گرانی بود که هنوز از موضع طلب کارانه با نظام صحبت می کنند. سران فتنه شاید سر خود را زیر برفهای نیامده زمستان امسال بکنند اما مردم خون های ریخته شده صدها بسیجی و زن و مرد بی گناه را که ناشی از ادعای بی اساس سران فتنه بود، فراموش نمی کنند.‏

مردم در یک سال گذشته استخوان در گلو و خار در چشم سکوت کردند اما این سکوت به معنای تحمل همیشگی تالمات و فجایع حرمت شکنانه سال قبل و هم پالگی سران فتنه با دشمنان امام(ره) و انقلاب نیست بلکه بیشتر شبیه انتظار برای ظهور مختاری در قوه قضائیه است که به خون خواهی شهدای سال گذشته برخیزد.

 حرمت شکنی در روز عاشورا و جسارت به دستگاه عزاداری اباعبدالله الحسین(علیه السلام) گناه نابخشودنی است که ماهیت منحرف جریان فتنه را برای همیشه هویدا کرد. اهانت به ساحت مقدس بنیان گذار کبیر انقلاب(ره) گناهی بزرگ و اسف بار است.

شعار علیه اصل ولایت فقیه در روز عاشورا نشان دهنده عمق خصومت و کینه این جریان با انقلاب و میراث گرانبهای آن یعنی اصل مترقی ولایت فقیه است.‏

فراتر از همه این موارد بزرگترین جرم سران فتنه به تعبیر رهبر معظم انقلاب  امیدوار کردن دشمن است. فتنه گران با ایجاد فتنه و امیدوار کردن دشمن، به انقلاب اسلامی و ملت صدمه زدند. در یک سال گذشته سران فتنه نه تنها به جبران مافات نپرداختند بلکه اخیرا زبان به طلب کاری گشوده اند و فراموش کردند اگر دعوت رهبر معظم انقلاب به آرامش نبود همان روز نهم دی تومار فتنه گران برای همیشه درهم پیچیده می شد.‏

‏2- با گذشت نزدیک به دو هفته از اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها برخلاف انذارها و هشدارهای عاقل اندر سفیهانه ای که برخی از منتقدان اصولگرا و اصلاح طلب در چند ماه گذشته لقلقه زبانشان شده بود و خبر از تورم 50، 60، 70، 80، 90 درصدی! می دادند اما وضعیت بازار آرام و الحمدلله کاملا تحت کنترل دولت است و حتی بعضا قیمت برخی کالاها کاهش یافته و مردم نیز ضمن پذیرفتن این طرح بزرگ از آن حمایت می کنند. البته نواقص و مشکلاتی نیز محتمل است که دولت برای این مسائل برنامه ریزی دقیق کرده و بلافاصله برای رفع آنها وارد عمل می شود.

به زعم راقم این سطور یکی از انحرافات تحلیلی که منتقدان و مخالفان طرح هدفمند شدن یارانه ها داشتند ذی مدخل نساختن متغیرهای اجتماعی در تحلیل‌های اقتصادی شان بود. اساسا یکی از ضعفهای نگاه ریاضی به اقتصاد و حذف متغیرهای اجتماعی انعطاف ناپذیری فرمول هایی است که در دانشکده‌های اقتصاد هاروارد، آکسفورد و ... برای حل مسائل انگلیسی و آمریکایی طراحی شده اند.

 در این فرمول ها که متناسب با مسائل جوامع راقیه طراحی شده اند پاسخ مشکلات کشورهای در حال توسعه به صورت وارونه جلوه می کند.‏

نوعا اعتقاد بر این است یکی از متغیر های اجتماعی که در اجرای هر چه بهتر قانون هدفمندسازی یارانه ها دخیل است افزایش سرمایه‌های اجتماعی در چند سال گذشته است. سرمایه اجتماعی حداقل در جامعه شناسی سیاسی به کلیه منابع نرم و هنجارهایی گفته می شود که در حمایت از سیاستهای کلان دولت (‏‎(State‏  شکل می گیرد. مهمترین شاخص سرمایه اجتماعی میزان اعتماد مردم به حاکمان و مشارکت عمومی در سیاستگذاری ها و تصمیم گیری های کلان است.‏

دولت اصولگرای احمدی نژاد در 6 سال گذشته به طور چشمگیری در جلب اعتماد عمومی به اولویت بندی در سیاستگذاری ها و به تعبیری بازگشت دولت به مردم موفق عمل کرده است. پاسخگویی دولت نهم و دهم به مطالبات انباشته شده مردم طی سالیان گذشته این انتظارات را در فرایند کارآمدسازی سیستم سیاسی به حمایت از نظام تبدیل کرده است. به گونه ای که امروز بیشتر مردم به این مهم باور دارند که حضور فعال احمدی نژاد در یکی از سپهر های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی به معنای آغاز یک سلسله تحولات مثبت به نفع جامعه است. در مقابل احمدی نژاد نیز در رویکرد کلان اثبات کارآمدی نظام از سرمایه بزرگ اعتماد عمومی در جهت یک انقلاب اقتصادی در کشور بهره برداری‌های مثبت و فراوانی کرده است.‏

در موضوع هدفمند سازی یارانه ها نیز سرمایه اجتماعی به عنوان زیربنای توسعه اقتصادی بزرگترین پشتوانه اجرای این قانون است و همین اعتماد و حمایت عمومی مشکلات و نواقص جزئی محتمل را می پوشاند و مانع از این می شود که اجرای قانون هدفمندسازی یارانه ها با خلل مواجه شود.‏

‏3- حمایت مردم از قانون هدفمند سازی یارانه ها اگرچه سرمایه بزرگی برای آغاز این انقلاب اقتصادی است اما جامعه به هیچ دولت و شخصی چک سفید امضا نداده و نمی دهد. کوچکترین غفلت در اجرای این قانون بزرگ می تواند دومینوی تورم در کشور را کلید بزند و اجرای این طرح ملی را با مشکل مواجه کند.

چشمان بیدار دولت مانند دو هفته گذشته اجازه حتی یک لحظه پلک زدن نیز ندارند. اوضاع اقتصادی کشور به طور مرتب باید رصد شود. سیستم حمل و نقل عمومی، بازار، بنگاه های صنعتی، اقشار ضعیف و متوسط جامعه و ... به همه جا دولت باید سرک بکشد.‏

در سه دهه گذشته همواره این سئوالها در ذهن سیال اقتصادی جامعه وجود داشته است که چرا در ایران پس از انقلاب چرخ دنده های دولت و بازار هیچ وقت آن طور که باید چفت نشده اند؟ چرا اهرمهای نظارتی دولت ناکارآمد و یا حداقل ضعیف هستند؟ چرا دولتها در مسیر مدیریت بحرانهای اقتصادی با دنده سنگین حرکت می کنند؟ دانشگاه ها، رسانه ها، اتاقهای فکر و سایر نهادهای تاثیرگذار چرا قادر نیستند روندهای ذی مدخل در سامانه تامین و تنظیم تقاضا در کشور را پشتیبانی تئوریک کنند؟ و از همه مهمتر چرا در فرهنگ عمومی کشوری که سه دهه از انقلاب اسلامی درآن می گذرد عده ای از تجار و بازرگانان سودجو باید به سوی احتکار کالاهای اساسی و مورد نیاز مردم بروند؟‏

اجرای دقیق و کامل هدفمند سازی یارانه ها بسیاری از مشکلات سابق را حل می کند و یا حداقل با شفاف کردن فضا موجب آن می شود که بتوان پاسخی برای مسائل فوق و یا پرسشهایی از این دست یافت. مآلا باید گفت اهمیت هدفمند سازی یارانه ها در مقطع ملی شاید مساوی  و یا حتی بیشتر  از هسته ای شدن کشور باشد.آغاز ریل گذاری ثبات در نظام اقتصادی و بستری برای حرکت پر شتاب قطار پیشرفت و عدالت در دهه چهارم انقلاب است. همه دستگاه ها، جریانات سیاسی، گروه ها و احزاب می بایست در این طرح عظیم سهیم شوند و به دولت خدمتگزار کمک کنند.‏
 
مردم سالاری:سازمان محیط زیست پاسخگو باشد

«سازمان محیط زیست پاسخگو باشد»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم مرجان حاجی حسنی است که در آن می‌خوانید؛آخرین ببر ایران حدود 52 سال پیش با گلوله یک شکارچی به زمین افتاد و از آن روز به بعد ایران ماندو حسرت جای خالی ببر. سوم اردیبهشت امسال اما در رسانه ها سروصدایی برپا شد و مسوولا ن محیط زیست نوید دادند که حسرت از دست دادن ببر ایرانی به پایان رسید و قرار است نسل این حیوان زیبا در کشور، احیا شود.

جریان از این قرار بود که ما یک جفت پلنگ به کشور روسیه دادیم و آنها علی رغم مخالفت مردم و رسانه هایشان، یک جفت ببرسیبری را در ازای آن پلنگ ها عازم کشور ما کردند.

روزهای اول کلی آرزوی زیبا در سرمسوولین محیط زیست پرورانده شد و این توهم تا جایی پیش رفت که اعلا م شد ببر ماده باردار است.

تصور تولد توله ببرها و بازی کردن آنها در میان درختان انار میانکاله، حبابی رنگی در ذهن مسوولین ما ایجاد کرد که در همان توهمات باقی ماندند و فراموش کردند، این مهمانان تازه وارد که از سرزمین های سرد عازم کشور ما شده اند نمی توانند مدت زیادی درهوای گرم و آلوده تهران دوام بیاورند.

مسوولین همچنان تصویر رنگی توله ببرها را در ذهنشان پررنگتر می کردند و اتفاقات پیش رو را با رسانه ها در میان می گذاشتند که طی 10 سال آینده چنین خواهد شد و چنان خواهد شد. در همان زمان اما روزی که به دیدار ببرها رفتم، دیدم ببرها در قفس های تنگ و کثیف باغ وحش در حسرت سرزمین مادریشان هر روز بدحالتر از دیروز، به آینده ای مبهم و تاریک می نگریستند. باغ وحش ارم شاید برای بچه های بازیگوش یک مهد کودک جذاب و دیدنی باشد اما آنچه مسلم است برای ببرهایی که در کشور روسیه و در ناز ونعمت به سر می بردند، فقط یک زندان غمبار است که هیچ آینده خوشی را برایشان تصویر نمی کند.

منطقه حفاظت شده میانکاله که قرار بود در روزهای آغازین ورود ببرها به ایران برای اسکان مهمانان دوست داشتنی ما آماده شود بنابه گفته مسوولا ن به دلیل کمبود اعتبار آماده نشد و ببرها ناچار شدند محیط آلوده باغ وحش ارم را با غذایی تحمل کنند که چه باب میلشان بود و چه نبود باید با آن کنار می آمدند چرا که در باغ وحش ارم غذایی به غیر از گوشت الا غ و گاهی سرالا غ برای گوشتخواران سرو نمی شد. از غذا که بگذریم شرایط آب و هوایی و قرار گرفتن در معرض دید بازدیدکنندگان مسائلی نیست که ببر سیبری به آن عادت داشته باشد.  لازم به یادآوری است که به محض ورود پلنگ های ایرانی به کشور روسیه که با هواپیمای اختصاصی وارد این کشور شدند ولادیمیر پوتین نخست وزیر این کشور شخصا به دیدن پلنگ های ما رفت و این دیدار تاکنون چندین بار صورت گرفته است. اما ببرهای روسی در باغ وحش مورد بازدید بچه های مهدکودک و پیش دبستانی قرار گرفتند.

بچه ها هم در بازدید از ببرها پفک نمکی و چیپس هایشان را داخل قفس این مهمان عزیز پرت می کردند تا عمق علاقه شان را به آنها ثابت کنند.  آماده سازی منطقه حفاظت شده میانکاله آنقدر به درازا کشید که ببرها ناچار شدند 8 ماه در داخل قفس با مهمان نوازی ما دست و پنجه نرم کنند تا اینکه سرانجام پنجشنبه گذشته، ببر نر پشت نرده های آهنین باغ وحش ارم جان خودرا از دست داد و خبرها حاکی از آن است که ببر ماده هم حال و روز خوشی ندارد و همین روزهاست که او هم جان بسپارد. حالا دیگر نه آرزوی رنگینی مانده و نه رویای بازی توله ببرها در میان درختان و نه پروژه عظیم احیای ببر ایرانی!  این روزها آنچه مانده سرافکندگی ما در مقابل روس ها و بعد در مقابل اکوسیستم ایران است که نه تنها نسل ببر را احیا نکردیم بلکه از همان تعدادی هم که در روی کره زمین باقی مانده بود با ندانم کاریهایمان یک عدد کم کردیم.

البته سرافکندگی بالاتر ما در حضور خداوند و دینمان اسلام است. چرا که ما پیرو پیامبری هستیم که همواره تاکید فراوان به حفظ حقوق حیوانات داشتند; آن وگاه، اینگونه حیوان زبان بسته را اسیر خودخواهی و ندانم کاری و کاغذ بازی های خود کردیم و از سرزمین اصلی اش آواره و در پشت میله های باغ وحش وادار به مردن کردیم. شاید ما شایستگی یک اکوسیستم سالم را نداریم و بهتر است از این پس به جای تخیلات رنگین احیای شیر و ببر ایرانی، به همین گربه های خیابانی اکتفا کنیم و بیشتر از این خود را مدیون محیط زیست نکنیم.
 
تهران امروز:از 2010 تا 2011

«از 2010 تا 2011 »عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی تهران امروز به قلک دکتر حسن بهشتی پور است که در آن می‌خوانید؛اگر بخواهیم به جهان 2010 با دیدی کلان نگاه کنیم باید به پارامترهایی نگاه کنیم که برای کل بشر امروز مطرح است. مثلا پدیده آلودگی محیط زیست، تغییر آب و هوا از موضوعات بسیار مهمی است که بشر امروز با آن درگیر است. اختلاف درآمدی، شکاف بین کشورهای غنی و فقیر همچنان رو به افزایش است و نه تنها این شکاف کاهش پیدا نکرده بلکه افزایش نیز پیدا کرده است. جهان امروز در مقایسه با سالهای گذشته ناامن تر شده وفضای بین‌المللی به سمت صلح و ثبات پیش نمی‌رود.

در این میان اگر از دید جزئی و خرد به دنیا نگاه کنیم رویدادهایی مهم اتفاق افتاده که هرکدام مدتی اخبار را تحت تاثیر خود قرار داد. مثلا انتشار اسناد ویکی لیکس بدور از اینکه چه کسی این اسناد را در اختیار این سایت قرار داده و اهدافش چه بوده یک نقطه عطفی در روابط بین‌الملل به وجود آورد چرا که آمریکایی‌ها با انتشار این اسناد نشان دادند که هیچ محیط امنی وجود ندارد و مذاکرات‌شان با سایر کشورها منتشر می‌شود و دست کسانی که در خفا به گونه‌ای دیگر برخورد می‌کنند باز می شود چنانکه قرار است اسناد بیشتری منتشر شود.

بحث انعقاد قرارداد استارت 2 و امضای آن بین آمریکا و روسیه و نهایی شدن آن به نظر من در این سال بسیار مهم بود از آن جهت که شاید دنیا به سمت مقوله خلع سلاح حرکت کند.

امروز مجموعه بمب‌هایی که این دو کشور در اختیار دارند می‌تواند کره زمین را چندین بار نابود کند و در واقع کاهش این سلاحها خدمت بزرگی به بشریت بود. موضوع مهم دیگری که اخبار را تحت تاثیر قرار داد مسئله معدنچیان شیلی بود که اگرچه این موضوع کاملا انسانی بود اما از طرفی نشان داد که مدیریت یک دولت چگونه موضوع ملی را به یک مسئله منطقه‌ای و جهانی تبدیل می‌کند و این چه مقدار به نفع منافع ملی کشوری مثل شیلی است که در خبرها کمتر مطرح می‌شد.

ابتکار:انتخابات آینده و سرنوشت گروههای سیاسی!

«انتخابات آینده و سرنوشت گروههای سیاسی!»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛اسفند سال 1390 ، ایران شاهد برگزاری انتخابات دوره نهم مجلس شورای اسلامی است . اهمیت این انتخابات آنچنان است که می‌توان آن را یکی دیگر از بزنگاه‌های تاریخی تغییرات بنیادی در طیف بندی نیروهای سیاسی تفسیر کرد و برغم اینکه آینده گروههای سیاسی به متغیرهای زیادی بستگی دارد و با نگاه به صحنه سیاسی امروز جامعه ایران پیش بینی آینده را مشکل می‌کند اما شواهد موجود نمایی کلی از آینده را ترسیم می‌کند، دلایل زیادی برای این نمایه می‌توان بیان کرد ، اول: شاید این انتخابات اولین انتخاباتی باشد که بدون حضور پای ثابت انتخابات سی سال گذشته یعنی اصلاح طلبان و گروههای چپ برگزار خواهد شد.

فاصله انتخابات ریاست جمهوری 88 تا انتخابات مجلس نهم، دوره فصل بندی جدیدی در ساحت سیاسی ایران بحساب می‌آید، برغم زمزمه‌هایی که در این مدت مبنی بر بازگشت بخشی از اصلاح طلبان به گوش می‌رسد اما رفتار زیرپوستی، چیز دیگری را نشان می‌دهد. در اردوگاه اصلاح طلبان، دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد یک دیدگاه همچنان بر ادامه وضع موجود اصرار دارد و معتقد است راه بازگشت به حاکمیت وجود ندارد بنابراین راهکار"باز دارندگی فعال" را برای خود انتخاب کرده اند آنها با این استدلال، که گفتگو وچانه زنی بی ثمر است، اعتراض‌های اجتماعی را هدف قرار داده اند .

در نقطه مقابل این دیدگاه، اصولگرایان معتقد به لزوم عدم انعطاف حاکمیت می‌باشند و با این استدلال که اصلاح طلبان بخشی از پازل دشمن خارجی هستند اکنون دیگر جای رافت و مدارا نیست و نه تنها آنان نباید به ساخت قدرت در نظام جمهوری اسلامی برگردند بلکه می‌بایست با آنها اشد برخورد صورت پذیرد و عدم دستگیری رهبرانشان موجب اعتراض و گلایه این بخش می‌باشد. گروه دیگری از اصلاح طلبان همچنان به بازگشت می‌اندیشند و برای برگشت به صحنه سیاسی روش‌هایی را در پیش گرفته اند .

الف: چانه زنی با نخبگان سیاسی به منظور پیدا کردن چارچوب برای گفتگوهای سازنده .
ب: آشکار سازی تمایز و تفاوت دیدگاه خود با اپوزیسیون ضد نظام و دوری از بخش تندرو و ساختارشکن .
ج: تاکید بر قانون اساسی به عنوان مبنای میثاق ملی .

در نقطه مقابل این دیدگاه، دو نوع واکنش در جبهه اصولگرا مشاهده می‌شود یک واکنش همان است که نسبت به دیدگاه اول وجود دارد یعنی عدم مدارا با آنان چرا که این بخش اصولگرایان حاضر به تفکیک بین دو دیدگاه فوق نیستند و در نگاه خود، این دیدگاه یک ترفند و تاکتیک سیاسی و بلکه دلیل بر پُر رویی تعبیر می‌شود .

واکنش دیگر بر صلح ، آرامش و استقبال از این دیدگاه تاکید دارد. این بخش اصولگرایان ضمن گلایه از نحوه رفتار اصلاح طلبان و سکوت آنان در اتفاقات سال88 اما به دنبال بهانه برای گفتگو و بازگشت این بخش اصلاح طلبان می‌باشند این گروه بسیار با احتیاط حرکت می‌کنند و البته مورد طعن گروه اول هستند .

دوم: به دلایل گفته شده، بدنه اجتماعی اصلاح طلبان، امید خود به نیروهای شناخته شده سیاسی را از دست داده و به دنبال نیروهای ناشناخته می‌باشند. بر این اساس بخشی از اصولگرایان به دنبال جلب رضایت آنان می‌باشند و در این مسیر رقابت پنهانی در جریان است و بخشی از رفتارهای سیاسی این گروهها، معطوف به این هدف می‌باشد. حال با این تصویر احتمال بازگشت اصلاح طلبان به ساحت سیاست در ایران، صفر درصد است پس انتخابات دوره نهم مجلس شورای اسلامی، صحنه رویارویی جدی نیروهای اصولگرا خواهد بود.

سوم: انتخابات دوره نهم مجلس، تکلیف انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم را روشن می‌کند به دلیل این حساسیت، رقابت اصلی بین جناح دولت و جریان اصولگرایی منتقد دولت خواهد بود اگرچه احتمال ائتلاف گروههایی همچون لاریجانی ،قالیباف ، رضایی در انتخابات ریاست جمهوری کم است اما به احتمال زیاد این گروهها در انتخابات مجلس شورای اسلامی دوره نهم، با لیست واحد وارد خواهند شد جناح دولت هم تمام تلاش خود را بر بدست آوردن اکثریت مجلس مصروف خواهد کرد.

چهارم: آرایش نهایی گروههای اصولگرا خود تابع متغیرهایی است .
الف: طرح هدفمندی یارانه‌ها پاشنه آشیل انتخابات آینده است اجرای موفقیت آمیز این طرح ملی، ضریب موفقیت جناح دولت را چند برابر خواهد کرد رای شهرهای کوچک و مناطق محروم رابطه مستقیم با توان دولت در پرداخت یارانه‌های نقدی خواهد داشت البته احتمال رضایتمندی آراء کلان شهرهای بزرگ بسیار پایین است.

ب: ریزش‌ها و رویش‌هایی که در نتیجه عقاید آقای مشایی صورت می‌پذیرد، نقش تعیین کننده ای در آرایش آینده خواهد داشت .

به عبارت دیگر در حقیقت آقای مشایی به یکی از مفصل‌های اصلی آرایش سیاسی آینده تبدیل شده است اگرچه تکلیف اصولگرایان منتقدین سنتی دولت مشخص است اما بسیاری از نیروهای که تاکنون در لیست حامیان دولت بودند و اکنون یا به دلیل اخراج از مسئولیت یا به دلیل زاویه نگاه با دیدگاه‌های آقای مشایی در بلاتکلیفی بسر می‌برند.

معلوم نیست کسانی چون بذرپاش، رسایی، حسینیان، جریان کیهان و ..... بنا دارند که خود در قالب مستقل به میدان آیند یا اینکه همچنان در همراهی جریان دولت به رقابت با دیگر اصولگرایان منتقد به میدان خواهند آمد .

بنابراین موضوع آقای مشایی می‌تواند رقابت آینده را از دو قطبی منتقدین و حامیان به سه گانه، حامیان دولت ،منتقدین سنتی و منتقدین رادیکال تغییر دهد. تحولات آینده از جمله نوع برخورد دکتر احمدی نژاد با مخالفان آقای مشایی در شفاف سازی چهره‌های آرایشی سیاسی تعیین کننده خواهد بود.

آفرینش:صنعت سینما و موانع رشد

«صنعت سینما و موانع رشد»عنوان سرمقاله‌ی روزنلمه‌ی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛امروزه کمتر جامعه‌ یا انسانی پیدا می‌شود که اهمیت بنیادین سینما را درک نکرده باشد. در اهمیت توجه به صنعت سینما همین بس که ساختار قدرت در کشورهای قدرتمند ودر حال توسعه امروزه می کوشند تا از سینما به عنوان اهرمی قدرتمند در تبلیغ، توجیه ایدئولوژیک ،معرفی فرهنگ و تمدن جامعه خود بهره‌‌ گیرند و از سینما به مثابه ابزاری برای اهداف سیاسی اقتصادی وفرهنگی و در نهایت شکل دهی و هدایت افکار عمومی و افزایش قدرت ملی و رسانه ای هر کشور استفاده کنند و لذا این یک حقیقت غیر قابل انکار است که قدرت ملی هر کشور بدون تصویر قابل تصور نیست.جدا از این سینما درمقام هنر ‌ صنعت و نمادی از فناوری بوده و رشد وتوسعه ان در کشورهای مختلف نمادی از موفقیت آن کشور ها در راستای اهداف بلند مدت و چند وجهی خود به شمار می‌رود در این راستا است که امروزه رقابت در صنعت سینما و توسعه آن امری واقعی است و کشور ها می‌کوشند تا سهم زیادی از بازار جهان را به خود اختصاص دهند .

در این بین با نگاهی به سینمای ملی کشور در می یابیم که این صنعت در کشور با وجود پتانسیل ها و فرصت های گوناگون رشد نتوانسته روند رو به جلویی داشته باشد و در خطر از دست دادن جایگاه جهانی و افول قرار دارد به طوری که بسیاری از آینده این صنعت در کشور هشدارداده اند .

امروزه چالش های صنعت سینما در کشور چند گانه است از یک سو برخی از این مشکلات به سیاست گذاری و ضعف مدیریت فرهنگی کشور بر می گرددیعنی در واقع مدیریت سینمای کشور نتوانسته است با توجه به پتانسیل های گوناگون کشور این صنعت را در کشور رشد دهد چنانچه برخی جهت گیریهای غلط سیاسی- جناحی، فقدان اطلاعات کافی و صحیح در حوزه فرهنگ و شناخت و تصویر و تصور غلط از سینما باعث شده است تا جدا از عدم رشد این صنعت در حال ، عملا خطرات بسیاری نیز آینده ان را تهدید کند .

از سوی دیگر امروزه ما شاهد وضعیت نابسامان و تعطیلی سینماها، عدم سرمایه گذاری در این حوزه وتعداد کم سینما در کشور ،عدم حمایت‌های مالی از سینماگران، بحران مخاطب ، ، خط قرمزهای پررنگ توقیف و سانسور، کیفیت پایین فیلمها ،بی توجهی به نیاز مخاطب ، عدم قانون کپی رایت درایران ، قاچاق فیلم های روی پرده،حضور کم بخش خصوصی در سینما و ده‌ها مشکل دیگر روبرو هستیم مشکلاتی که گستره‌ای وسیع داشته وهر یک به نوبه خود می تواند جلوی چرخ سینما در کشور را و در آینده‌ای نه چندان دور در صورت تداوم آن جدا از آن که چهره و توان تاثیر گذاری سینمای ملی ایران در سطح جهان رو به افول رود بلکه بازار داخلی و مخاطبان ایرانی خود را نیز از دست دهد روندی که بیشک با توجه به سابقه تمدنی و جایگاه فرهنگی کشور در جهان نیاز به توجهی دو چندان از سوی مسئولان و چهره های فرهنگی دارد .

آرمان:دستگاه سیاست خارجی و علت نگاه به شرق

«دستگاه سیاست خارجی و علت نگاه به شرق»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آرمان به قلم کاظم جلالی است که در آن می‌خوانید؛ بعداز فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی یک خلا قدرت در عرصه جهانی بوجود آمد. بلافاصله آمریکایی‌ها یک اصطلاح جدیدی را به عنوان نظم نوین جهانی وارد ادبیات دنیا کردند ضمن آنکه به مرور سه نظریه در عرصه بین الملل شکل گرفت.

اول نظریه آمریکایی‌ها بود مبتنی بر اینکه دنیا به سمت یکجانبه گرایی پیش می‌رود و رهبری یکجانبه در دست ایالات متحده آمریکاست به عبارت دیگر آنها فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را به عنوان پیروزی لیبرال دموکراسی به سردمداری آمریکا جشن گرفتند. نظریه دوم که به تدریج شکل گرفت قائل به چند جانبه گرایی در عرصه جهانی بود که با ارتقاء تاثیرگذاری اقتصاد چین بر معادلات جهان و ظهور پوتین در روسیه، شیراک در فرانسه، شرودر در آلمان نگاه چند جانبه گرایی شکل گرفت و تقویت شد. اینها معتقد بودند که کشور‌های اروپایی، روسیه و چین یک قدرت در کنار آمریکا محسوب می‌شوند و ایالات متحده تنها نیست.

نظریه سوم همه جانبه گرایی بود که جمهوری اسلامی ایران این دیدگاه را پیگیری کرد و بیشتر این مشی از زمان تصدی ریاست جمهوری توسط احمدی نژاد در دستور سیاست خارجی کشور قرار گرفت. از آن زمان بود که ایران بسیار به تحقق عدالت در جهان بواسطه تقابل با یکجانبه گرایی تاکید کرد.

البته قبل از دولت نهم نیز هیچگاه ایران نظریه یکجانبه گرایی را نپذیرفت و با آن مقابله کرد به همین دلیل هم جمهوری اسلامی در ساختار قدرت بین المللی هیچوقت هضم نشد و پشت سر آمریکا قرار نگرفت. اما چند جانبه گرایی را کم ضرر‌تر و بهتر از یکجانبه گرایی می‌دانست به همین خاطر همیشه بحث چند جانبه گرایی را با محوریت روسیه، چین و در زمان ژاک شیراک و شرودر با تقویت کشور‌های اروپایی در پیش گرفته بود.

از این جهت تقریبا بعداز اشغال عراق وقتی بحث پرونده هسته‌ای ایران به یک مسئله مهم جهانی تبدیل شد اروپایی‌ها به عنوان واسطه جهت حل موضوعات و ابهامات از سوی جمهوری اسلامی ایران پذیرفته شدند و مذاکرات پاریس و بروکسل و غیره شکل گرفت. اما با روی کارآمدن دولت نهم بلافاصله مسئله حاکم شدن عدالت در عرصه بین‌المللی پیش آمد و اعتقاد بر آن بود که با یکجانبه گرایی و چند جانبه‌گرایی باید تقابل کرد.

بعداز مدتی اروپا آن شکل و شمایل خودش را از دست داد چراکه شیراک و شرودر جای خود را به سارکوزی و مرکل دادند که این تغییرات سبب شد تا اروپا تقریبا پشت سر آمریکا قرار بگیرد. لذا در بحث چند جانبه گرایی روسیه و چین باقی ماندند و دولت نهم نیز با این دو کشور شروع به همکاری کرد.

البته در کنار این چون ایران استراتژی همه جانبه گرایی را پیگیری می‌کرد از ظرفیت‌های دیگری نظیر جنبش عدم تعهد و سایر کشورهای مستقل دنیا و برخی کشور‌ها که بواسطه یکسری تحولات به حکومت هایی در تقابل با ساختار قدرت بین المللی رسیده بودند سعی شد تا تعاملاتی را ایجاد بکند. 

حمایت:استانبول؛ فرصتی تازه برای اعتماد سازی

«استانبول؛ فرصتی تازه برای اعتماد سازی»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی حمایت به قلم حسن معظمی است که در آن می‌خوانید؛مجموعه گفته‌ها و اقدام‌های دولتمردان غربی در مساله هسته ای ایران با وجود تاکیدهای تهران بر پیگیری عادلانه و منصفانه مذاکرات در فضایی تعاملی نشان از بی‌رغبتی آنان برای رسیدن به نتیجه‌ای مشترک با ایران دارد‎.‎بی‌توجهی این کشورها به دستاوردهای مشترک دو طرف همچون موضوع تبادل سوخت، نادیده گرفتن بیانیه تهران و مورد اخیر آن اعلام موضوعات خارج از توافق در نشست ژنو، بیانگر تداوم سیاست‌های یک‌جانبه‌گرایانه و برخورد از بالا توسط آنان است‎
.‎
ایران بارها اعلام کرده است مذاکره با گروه 1+5 حول موضوع‌های مشترک بین بسته‌های پیشنهادی دو طرف خواهد بود. با این حال، هر بار با دست پر به این دوره‌ها رفته است تا شاید درهای تازه‌تری را برای گفت و گو و اتمام بهانه‌جویی‌های غرب بگشاید؛ موضوعی که از سوی انان نادیده گرفته شده است.

از سوی دیگر، نبود زبان مشترک بین دو طرف که ناشی از نداشتن رویه ای مشخص در جریان این مذاکرات بود، مانع بزرگی پیش روی نشست استانبول است‎.‎

اعضای 1+5 در حالی می‌خواهند به این شهر وارد شوند که هنوز هیچ توافقی برای این نشست بین آنان شکل نگرفته است. از این منظر می‌توان گفت یا این کشورها اصولا رسیدن به یک توافق را در دستور کار خود ندارند یا اینکه برای حصول یک توافق، نظر مشترکی ندارند‎.‎

همچنین ممکن است تنها توافق این کشورها، تداوم مسیر دوگانه مذاکره همزمان با فشار باشد؛ چرا که شاید به این ترتیب، فرصت‌هایی را برای امتیازگیری بیشتر از هم در اختیار خواهند داشت. همچنین فکر می‌کنند به این شیوه، چراغ‌های زرد و قرمز خود را به رخ ایران می‌کشانند تا این کشور را به مذاکره از موضع ضعف دعوت کنند‎.‎

با این وجود، همانگونه که رییس شورای عالی امنیت ملی ایران تاکید کرده است 'گفت‌وگو باید با صداقت، پایبندی به قانون و با احترام به همه حقوق ملت ایران باشد‎'.‎
به بیان دیگر، در شرایطی که غرب ادعا می‌کند نمی‌تواند به برنامه هسته‌ای ایران اعتماد کند و تهران باید برای اعتمادسازی جهانی تلاش کند، ایران نیز به سبب سابقه نه‌چندان روشن غرب، اعتماد خود را به انان از دست داده است‎.‎

در همین ارتباط شاهد بودیم که رییس‌جمهوری در جمع مردم استان البرز با اشاره به پیام‌های مطرح شده از سوی گروه 1+5 مبنی بر آمادگی برای مذاکره درباره همکاری، از این امر استقبال کرد و گفت: ایران آماده است در استانبول، برزیل و تهران در این زمینه با 1+5 گفت‌وگو داشته باشد‎.‎

احمدی‌نژاد تاکید کرد: همه طرف‌های گفت‌وگو باید به حقوق ملت ایران تن دهند تا راه برای همکاری‌ها باز شود‎.‎

وی تصریح کرد: از آن دسته از کشورهایی که پیغامی مبنی بر همکاری ارسال کرده‌اند انتظار نمی‌رود رفتاری را انجام دهند که در آن بوی کینه‌ورزی و دشمنی به مشام برسد‎.‎

رییس شورای عالی امنیت ملی با اشاره به فراز و نشیب‌های موضوع هسته‌ای ایران گفت: آنها فشار سیاسی تبلیغاتی زیادی وارد کردند و تحریم پشت تحریم تصویب کردند تا ایران هسته‌ای نشود اما ملت ایران در این نبرد سیاسی چند ساله پیروز شد‎.‎

رییس‌جمهوری با بیان اینکه طرف مقابل تنها دو راه پیش روی خود دارد، اظهار داشت راه اول ادامه مسیر قبلی است که در چارچوب آن قطعنامه صادر کنند، حرف بزنند و تهدید کنند که نتیجه آن از قبل معلوم است‎.‎

احمدی‌نژاد ادامه داد: آن زمانی که هسته‌ای نشده بودیم نتوانستند با این اقدامات مانع از حرکت ایران شوند و حال که ایران هسته‌ای شده است، آنها قادر نخواهند بود که انرژی هسته‌ای را از ملت ایران پس بگیرند و از این رو ادامه مسیر قبلی راهی بن‌بست و بسته است‎.‎

وی از به رسمیت شناختن حقوق قطعی ملت ایران به عنوان مسیر دوم پیش روی غرب نام برد و گفت: آنها تاکنون از مسیر تقابل نتیجه‌ای نگرفته‌اند و در مقابل، ایران به اهداف خود دست یافته است‎.‎

رییس‌جمهوری خطاب به این دسته از کشورها خاطرنشان کرد: اگر قصد دارید راه قبلی را ادامه دهید، بدانید هرکس در دنیا بخواهد مانع از حقوق ملت ایران شود، مردم ایران جوابی به او خواهند داد که تا به امروز به آنها داده است و این جواب پشیمان‌کننده خواهد بود‎.‎

احمدی‌نژاد با دعوت از طرف‌های گفت‌وگو برای مذاکره صادقانه با ملت ایران تصریح کرد زمانی که آنها حقوق رسمی ملت ایران را به رسمیت بشناسند و برای همکاری سر میز گفت‌وگو حاضر شوند، همه سود خواهند برد‎.‎

وی با هشدار به دشمنان ملت ایران گفت: اگر آنان تحت تاثیر شیاطین راه اول و ادامه مسیر قبلی را انتخاب کنند، ملت ایران اجازه نخواهد داد که ذره‌ای از حقوق مسلم‌اش تضییع شود‎.‎

رییس‌جمهوری با اشاره به اینکه 5-4 کشور در شورای امنیت گرد هم می‌نشینند و بخشنامه صادر می‌کنند و خود نیز اجرا می‌کنند، اظهار داشت جالب است وقتی که از جلسه تصویب قطعنامه بیرون می‌آیند، می‌گویند که تحریم‌های جدیدتری را نیز باید علیه ایران اتخاذ کنیم‎.‎

احمدی‌نژاد در واکنش به این شیوه عمل غربی‌ها گفت: اینها که سهل است، اگر 100 مورد دیگر هم به لیست تحریم‌ها اضافه کنید، کوچک‌ترین ضعف و خللی در اراده ملت ایران به وجود نخواهد آمد‎.‎

از همین رو، اعضای 1+5 فرصت اندکی دارند تا بار دیگر با درک موقعیت تهران به عنوان یک قدرت هسته‌ای، با تایید مسیر بدون بازگشت غنی‌سازی هسته‌ای در خاک ایران بنا بر حقوق بین‌المللی این کشور، به ساخت 'دیوار بلندی از بی‌اعتمادی' پایان دهند و به توافق‌های صورت گرفته پایبند باشد؛ زیرا آنان هستند که تداوم مذاکره را طلب می‌کنند و هر گام اشتباه از سوی آنان، تهدیدی برای تداوم گفت و گوهاست.

جهان صنعت:لزوم واقع‌بینی در اصلاح‌

«لزوم واقع‌بینی در اصلاح‌»عنوان سرمقاله‌‌ی روزنامه‌ی جهان صنعت به قلم رامین فروزنده‌ است که در آن می‌خوانید؛ خبر پیش از تعطیلی جمعه یعنی مخالفت شورای نگهبان با حذف رییس‌جمهور از مجمع بانک مرکزی  را باید از جمله اخبار مهم اقتصادی روز تلقی کنیم چرا که در ماده 80 لایحه برنامه پنجم توسعه با تغییرات اساسی در مجمع عمومی بانک مرکزی ، رییس‌جمهور از ترکیب این مجمع حذف  و همچنین اعضای دیگری خارج از دولت به ترکیب مجمع عمومی اضافه شده بود.

شکی نیست این مصوبه در راستای استقلال بانک مرکزی بوده و ایده‌اصلی آن همواره مورد تایید عموم کارشناسان قرار داشته است اما شکل اجرا‌و تغییر اساسی حاصل شده در مجمع عمومی از همان ابتدا به گونه‌ای بود که رد آن از سوی شورای محترم نگهبان دور از ذهن نبود. 
 
به نظر می‌رسد حضور هفت اقتصاددان و نماینده بخش خصوصی و حذف رییس‌جمهور هر چند تا حدی متضمن استقلال بانک مرکزی از دولت است اما با واقعیات اقتصاد ایران همخوانی ندارد.   نخست آنکه رییس‌جمهور نه صرفا به لحاظ قانونی که از جنبه اقتصادی نیز بالاترین مقام اجرایی کشور است چرا که بخش عمده اقتصاد کشور کماکان دولتی است از این رو حذف وی بی‌توجهی به بزرگ‌ترین موتور محرکه اقتصاد کشور است.

دنیای اقتصاد:ایران 2011

«ایران 2011»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم محمود صدری است که در آن می‌خوانید؛سال نوی میلادی، امروز آغاز می‌شود. سال نو به خودی خود چیزی را تغییر نمی‌دهد و روندهای سیاسی و اقتصادی جهان، فارغ از تقویم به راه خود ادامه می‌دهند.

اما آغاز و پایان سال‌ها، شاخص‌هایی زمانی برای مقایسه گذشته، حال و آینده‌اند. به همین علت در آغاز سال این پرسش همیشگی، معنایی تازه پیدا می‌کند: در سال پیش‌رو سیاست و اقتصاد جهان و از جمله ایران، چه وضعی خواهد داشت؟
1- برآوردها درباره اقتصاد ایالات متحده آمریکا و دیگر کشورهای صنعتی جهان، خوش‌بینانه نیست. در حالی که شمار اندکی از تحلیل‌گران اقتصادی احتمال می‌دهند رشد اقتصادی آمریکا و اروپا اندکی افزایش یابد، نتایج تحقیقات سازمان ملل بسیار بدبینانه است. براساس این برآورد، میانگین رشد اقتصادی جهان از رقم 5/3 درصد سال 2010 به 1/3 در سال پیش‌رو کاهش خواهد یافت. سهم کشورهای صنعتی در کاهش این میانگین،‌ بیشتر خواهد بود و در عوض احتمال ثبات رشد اقتصادی بالای کشورهای آسیایی از جمله چین و هند بیشتر است. سال 2010 با امید بهبود وضع اقتصادی جهان آغاز شد و تحولات شش‌ماهه اول این سال هم امیدوارکننده بود؛ اما در نیمه دوم سال حرکت کند شد و در نتیجه پیش‌بینی خوش‌بینانه رشد 6/3 درصدی محقق نشد. اروپا بحران مالی یونان را با هزینه‌های سیاسی و اقتصادی قابل اعتنا پشت‌سر گذاشت؛ اما احتمال تکرار همان وضع در ایرلند و اسپانیا و پرتغال همچنان موجب نگرانی اتحادیه اروپا است.

2- جنگ ارزی آمریکا و چین که از تحولات مهم سال 2010 بود، پس از آنکه چینی‌ها به اصلاح تدریجی نرخ برابری یوآن موافقت کردند، اندکی فروکش کرد؛ اما موضوع دعوا هنوز باقی است و احتمالا در سال پیش‌رو دوباره فعال خواهد شد؛ به ویژه اینکه دلار در مسیری کمابیش طبیعی و خارج از اراده دولت آمریکا در حال تقویت است و همین تحول اقتصادی، انگیزه سیاسی آمریکا را برای تشدید تقابل با چین تقویت خواهد کرد. رشد اقتصادی نسبتا بالای چین که امسال کمتر از 9 درصد نخواهد بود، در کنار یوآن ارزان، صادرات این کشور را افزایش خواهد داد و نگرانی آمریکا از این وضع باقی خواهد ماند. صادرات هند هنوز نگران‌کننده نشده؛ اما احتمال تبدیل شدن آن به چین دوم، منتفی نیست. این در حالی است که پول کره جنوبی (وون) به احتمال زیاد تقویت خواهد شد و بر صادرات این کشور تاثیر کاهنده خواهد گذاشت. ضعف تجاری کره‌جنوبی به عنوان متحد سیاسی آمریکا در شرق آسیا بر مشکل قبلی آمریکا؛ یعنی رکود ژاپن و ین پرقدرت، افزوده خواهد شد.

3- در حوزه سیاست نیز وضع 2011 چندان بهتر از سال 2010 نخواهد بود. عراق بحران تشکیل دولت را پس از 9 ماه کشمکش پشت سر گذاشته و تلفات آمریکایی‌ها در آن کاهش یافته است؛ اما این دو دستاورد همه آن چیزی نیستند که جهان به آن نیاز دارد. تحولات داخلی عراق هنوز آبستن تلاطم‌های سیاسی داخلی و تاثیرگذاری بر همسایگان این کشور و ایضاً تاثیرپذیری از آنها است. عربستان سعودی از تحولات دو ماه اخیر عراق چندان خشنود نیست و این ناخشنودی می‌تواند در سال 2011 دردسرساز شود.در افغانستان نیز با وجود محکم‌تر شدن جایگاه دولت، هنوز خطر طالبان و القاعده به قوت خود باقی است و معلوم نیست برنامه خروج نیروهای بین‌المللی به سرانجام برسد. در فلسطین وضع بدتر از عراق و افغانستان است و قرینه‌ای در دست نیست که نشان دهد وضع بهبود خواهد یافت. مذاکراتی که دو ماه پیش و در پی یک سال وقفه آغاز شده بود، بی‌نتیجه پایان یافت و زخم کشتار امدادرسانان در راه غزه،‌ به دیگر خاطرات ناخوشایند فلسطین اضافه شد. سایه این تحولات، احتمالا در سال جدید، بر سر فلسطینی‌ها، خاورمیانه و جهان باقی خواهد ماند.

رابطه کره‌شمالی و آمریکا همچنان بحرانی است و بعید است در سال 2011 راه‌حلی قطعی برای آن پیدا شود. البته به علت زیان‌های غیرقابل پیش‌بینی؛ ولی حتما ویرانگر جنگ در شرق آسیا، احتمالا چین و آمریکا و ژاپن همه تلاش خود را خواهند کرد که بحران کره را حل کنند. اما به هر حال این بحران به سیاست و اقتصاد منطقه به ویژه کره‌جنوبی تاثیر سوء خواهد گذاشت.

4- تاثیرپذیری ایران از این تحولات، دوسویه است. سال پیش‌رو، برای جمهوری اسلامی از جهات گوناگون مهم و حساس است. در این سال آثار اولیه اجرای قانون هدفمندسازی یارانه‌ها، آشکار خواهد شد و بر مسیر آتی آن اثر خواهد گذاشت. وضع اقتصاد جهانی از پاره‌ای جهات به نفع اجرای این قانون است.با توجه به اینکه فعلا قصد اصلاحات ارزی وجود ندارد، افزایش نرخ برابری دلار تا حدودی به کاهش هزینه‌های وارداتی آن کمک خواهد کرد. همچنین بهبود وضع اقتصادی چین به عنوان یکی از صادرکنندگان اصلی کالا به ایران، موجب کاهش بهای بخشی از کالاهای وارداتی به ایران خواهد شد. کاهش میانگین رشد اقتصادی جهان نیز از افزایش فاصله رشد اقتصادی ایران با دیگر نقاط جهان جلوگیری خواهد کرد. این وضع البته می‌تواند به کاهش درآمدهای نفتی ایران بینجامد؛ اما از آنجا که ایران هنوز از همه ظرفیت صادراتی خود استفاده نمی‌کند، امکانات جبرانی در اختیار دارد که در روز مبادا می‌تواند از آن استفاده کند. اگر بر اثر اصلاح قیمت‌ حامل‌های انرژی، کاهش مصرف موثری رخ دهد، حجم صادرات فرآورده‌های نفتی می‌تواند افزایش یابد. سیاست خارجی ایران به ویژه مساله هسته‌ای، کمابیش مانند گذشته پیش خواهد رفت. تنها تغییر محسوسی که ممکن است رخ دهد، همکاری بیشتر هند با آمریکا در این زمینه خواهد بود. این وضع برای سیاست خارجی ایران ناگوار است؛ اما غیرقابل حل به نظر نمی‌رسد. هندی‌ها حتی از همین ایامی که بر سر خرید نفت با ایران اختلاف پیدا کرده‌ اند، به خوبی می‌دانند که روابط منطقه‌ای آنها به طرز اجتناب‌ناپذیری متاثر از منافع و اراده دولت ایران است. بنابراین، سردی روابط تهران و دهلی را نباید مساله‌ای پایدار به شمار آورد.

دست آخر اینکه سال 2011 برای ایران سال انتخابات مجلس شورای اسلامی است. برگزاری انتخابات در سال 2012 خواهد بود؛ اما مسائل پیش از انتخابات یعنی تبلیغات غیررسمی و صف‌آرایی‌ها در سال 2011 خواهد بود.از این جهت، همزمانی تحول اقتصادی بزرگ و بی‌سابقه و برگزاری انتخاباتی مهم را می‌بایست هم‌نشینی بزرگی به شمار آورد که احتمالا جهت‌گیری اصلی سیاست و اقتصاد را در سال‌های پیش‌رو رقم خواهد زد. سالی که امروز آغاز می‌شود برای همه ملت‌ها شاخص زمانی است و برای ایرانیان مبدا دورانی جدید.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها