گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

گفتگوی مستقیم و دیپلماسی عمومی

روزنامه‌ های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسلائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله: «رهزنانی که برهنه می کنند» ، «چراغی که به خانه نخبگان داخلی هم رواست» ، «گفتگوی مستقیم و دیپلماسی عمومی» و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۳۴۳۸۷۲

کیهان: «رهزنانی که برهنه می کنند»

«رهزنانی که برهنه می کنند» یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می خوانید:

آیا می شود انسان از تنگه ای عبور کند که راهزنان بر او اشراف و تسلط داشته باشند و تیر بیافکنند اما او با روئین تنی و آسیب ناپذیری از آن تنگه به سلامت عبور کند ، بلکه دشمنان به کمین نشسته را از بلندی به زیر و بند کشد؟! یا برعکس، می شود بر دشمن مسلط بود و او را در محاصره داشت اما ناگهان خود را در اسارت او یافت؟ دو سوی ماجرا چگونه اتفاق می افتد؟

آفریدگار بشر دست کم در دو جا به نسبت انسان و دشمن او شیطان اشاره می کند که در یکی اشراف و احاطه با شیطان است و در دیگری، اقتدار با انسان. ماجرای اول مربوط به قسم خوردن ابلیس برای آدم و حوّاست تا آنجا که با طرّاری آن دو را برهنه و بی آبرو و سرافکنده می سازد و از بهشت می تاراند.

شیطان پس از آن که تکبر می ورزد و بر آدم فخر می فروشد و عداوت خویش آشکار می سازد ، نزد خدا سوگند می خورد که نسل بشر را به زمین بزند. آنگاه سراغ آدم و حوا می رود و «آن دو را وسوسه کرد تا آنچه از اندام و عورتشان پنهان بود، هویدا سازد... و آن دو را قسم داد که [در دعوت به شجره ممنوعه] خیرخواهشان است و با فریب راهنمایشان شد، پس آن هنگام که از درخت چشیدند، عورتشان بر آنها آشکار شد... و پروردگارشان ندا داد که... آیا به شما نگفتم شیطان، دشمنی آشکار برای شماست... ای فرزندان آدم برای شما لباس فرو فرستادیم تا اندام شما را بپوشاند و مایه زینت شما باشد اما لباس تقوا بهتر است... ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد و لباس از تنشان بیرون ساخت تا عورتشان را نشان دهد» (آیات 20 تا 27 سوره اعراف).

پس از این ماجرا که باعث سیطره ابلیس بر انسان شد، خداوند با تأکید بیشتری، اشراف شیاطین را تبیین می کند «به یقین او (شیطان) و مانندها و همکاران او شما را می بینند از جایی که شما آنها را نمی بینید. ما شیاطین را سرپرست کسانی قرار دادیم که ایمان نمی آورند.» امیرمؤمنان علی علیه السلام در خطبه 192 نهج البلاغه (قاصعه) در تبیین همین موضوع فرمود: «پس دشمن خدا شیطان، امام متعصبان و پیشوای مستکبران و متکبران است، او که بنیان عصبیت را گذاشت.

آیا نمی بینید خداوند چگونه او را به خاطر تکبرش، خوار و کوچک کرد و به خاطر برتری جویی اش به زیر کشید؟... پس عبرت بگیرید از آنچه خدا با ابلیس کرد آن هنگام که عبادت طولانی مدت او را نابود کرد... پس بترسید و بپرهیزید بندگان خدا از اینکه دشمن خدا، شیطان بیماری و درد خود را به شما سرایت دهد و با صدای خویش شما را منحرف کند و سواران و پیاده های سپاه خویش را علیه شما برانگیزاند.

که به جانم سوگند شیطان تیر تهدید را به طرف شما راست کرده و کمان آن را سخت کشیده و از فاصله نزدیک به شما تیر انداخته است... شیطان را فرزندان تکبر و برادران عصبیت و سواران کبر و جاهلیت تصدیق کردند تا آنجا که مردمی از شما که گریزان از شیطان بودند گردن به فریبکاری او نهادند... و او سلطه خویش را بر شما مستولی ساخت و با لشکریانش به سرعت به سوی شما تاخت تا شما را در مغاره های ذلت و پستی فرود آوردند...»

اما آفریدگار که انسان را اشرف مخلوقات ساخت و او را گرامی خواست و جانشین خود در زمین گذاشت، بندگان خویش را از احاطه و قدرت شیطان مصون داشت آنجا که پس از یادآوری خواری و رانده شدن شیطان، در آیات 64 و 65 سوره اسراء خطاب به او فرمود: «هر کس از آنها را می توانی با صدایت تحریک کن. و لشکر سواره و پیاده ات را بر آنها گسیل دار و در اموال و اولاد آنها شریک شو و با وعده سرگرم شان کن! و شیطان جز از سر فریب وعده نمی دهد. به یقین برای تو هیچ قدرت و سلطه ای بر بندگان من نیست و پروردگار تو برای وکالت و پاسداری آنها کفایت می کند.»

جبهه بزرگ اصولگرایی همچنان که با فرصت های کم سابقه ای برای احقاق حق و احیای عدالت و پیشرفت ملت و دیانت روبروست، چالش هایی را نیز پیش رو دارد.

انواع چالش های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و خارجی اما شاید نتوان هیچ چالشی را بزرگ تر از چالش «غفلت از کمین دشمن» و «غفلت از گذران شتابان فرصت ها» دانست. این چالش ها البته بالقوه اند اما ظرفیت تبدیل به فعلیت را هم دارند.

اگر یک داغ دل بس است برای قبیله ای، ما داغ مغلوبه شدن جنگ احد از «تنگه غنیمت» را به جان داریم. ماجرای جنگ مغلوبه صفین هنوز چون خاری بر چشم و استخوانی در گلوی ماست.

می شود این داغ ها و رنج های جانسوز را یکی یکی شمرد تا به وارونگی و انحطاط نهضت مشروطیت در 104 سال پیش رسید و سپس کودتا علیه نهضت نفت و... سرانجام انبوه کمین هایی که از سر غفلت برخی نخبگان مرزبان و خیانت در امانت شماری از خواص، گریبانگیر ملت ما پس از انقلاب اسلامی شد.

دوران عسرت و محنت انقلاب باوران و حاشیه نشینی فضیلت ها در مقاطعی از تاریخ پس از انقلاب را نباید از یاد برد. خداوند دوباره بر مؤمنان منت نهاد و دل های ملت را متمایل به آنها ساخت.

آیا با این نعمت بزرگ و اعتماد الهی مردم به قدر کافی مسئولانه برخورد می کنیم؟ آیا به اندازه کافی متوجه دام گستری انواع دشمنان هستیم؟ حاشیه گرایی و درگیر فروع شدن چقدر تنه به تنه اصولگرایی ما می زند یا مراقبیم که نزند؟ بار عدالت و حق و اجرای احکام الهی بر شانه های اصولگرایان سنگینی می کند.

انصاف باید داد که خوبان و مجاهدان عرصه اصولگرایی این مسئولیت را امانتدارانه به دوش کشیده و به جانب مقصد پیش برده اند اما این قضاوت را باید کامل کرد وگفت برخی بی عدالتی ها و تبعیض ها و محرومیت ها همچنان به سان خاری خلیده در چشم و دست ماست.

آیا می توان چنین رنجی بر پیکر داشت و باز، به حاشیه های غفلت آور پرداخت؟ می توان از عدالت و خدمت باورمندانه دم زد و گرفتار خیال و خواسته و هوا و هوس و قوم و قبیله و من و مایی و تکبر و تعصب باطل بود؟! می فرمایید و درست می فرمایید که چنین گرفتارانی در میان اصولگرایان کم اند؟! اما یک داغ دل بس است برای قبیله ای.

چه «کم ها» که کمند شدند و اهل حق را گرفتار کردند. یک اشعث و دو ابوموسی و عمروعاص با مقداری قائلین به «خارجی گری» برای آن که سپاه و اقتدار صاحب ذوالفقار را برای همیشه منهدم کنند و دیگر سپاه عدالت پا نگیرد کافی بودند.

امیرمؤمنان در خطبه 87 نهج البلاغه، التزام به عدالت را ویژگی اهل تقوا برشمرد و برای این التزام، شرط عملی گذاشت. «خود را ملزم به عدل نموده پس اول عدالت او، نفی و طرد هوا از خود است. حق را توصیف می کند و به آن عمل می کند.

برای خیر نهایتی نمی گذارد مگر آن که آن را مقصد خویش قرار می دهد». شعار خدمت به خلق و عدالت خواهی سر دادن و با این وجود در گیرودار حاشیه های مخرب ماندن، متضمن نتایج خیانت و جفاست حتی اگر اراده خیانت و جفا نشده باشد.

باید نگران بود حتی از رویکردهایی که از سر حس خدمت و عدالت اما خدای نکرده آمیخته به تبختر و تفاخر و استغنا و تکبر باشد. کدام بندگی بالاتر از 6هزار سال عبادت شیطان به سال های جنت و ملکوت؟! اسباب اختلاف شدن میان اصولگرایان به هر بهانه ای ولو به اسم خلوص و تمایز و تفاوت، و چشم بستن بر حساسیت روزگار جنگ پیروز در برابر جبهه استکبار، عین خطاست و از آن سو غفلت از اصول و غنیمت زدگی و فرصت طلبی و نرمش با سفره گستران فساد و تبعیض و فتنه عین خیانت است حتی اگر غنیمت خواهی و فرصت طلبی هم در میان نباشد و «دلخوری» ها بسترساز این نرمش و کج شدن باشد، حاصل جمع این خطا و خیانت ها، ایجاد نقطه ا شراف و استیلا برای دشمنان است.

باور کنیم تعبیر امیرمؤمنان را که خطاب به خوارج فرمود «گوسفند از گله جدا، سهم گرگ است... به اجتماع مسلمین برگردید» و یقین کنیم آیات الهی را که به دوستی گرفتن دشمنان را باعث نرمش و فروکش کردن دشمنی آنها نمی داند.

«شیطان سپاه سواره و پیاده خود را برانگیخته» یعنی هم خلل ها و ضعف های اخلاقی خود را بپوشانید تا در شما نفوذ نکنند و هم مراقب واسطه ها و نفوذی ها که «قسم می خورند خیرخواه شما هستند» باشید.

اگر حضرت امام خمینی(ره) فرمود «تاریخ اسلام پر از خیانت بزرگان آن به اسلام است»، آنچه این بزرگان را خوار و رسوا ساخت و لباس تقوا و عفاف را از تنشان درآورد تا انگشت نمای عام و خاص شدند، از جمله نپاییدن همین اطرافیان و مشاوران خیرخواه! بود.

فرقی هم نمی کند دفتر این رجل سیاسی باشد یا اطرافیان و مشاوران رجل سیاسی دیگر. این حزب سیاسی باشد یا آن گروه و حلقه سیاسی. قوه مجریه و قضائیه باشد یا مقننه.ضلع اول جبهه متحد اصولگرایان باشد یا اضلاع دوم و سوم آن. این غفلت، پیشاهنگان و سابقونی را به آستانه رسوایی رسانده چه رسد به نسل های دوم و سوم.

هر دو سر برخی مجادلات را باید انذار داد که هم «جذب حداکثری» تخلف ناپذیر است و هم «دفع حداقلی». نه تمایزخواهی و انشعاب طلبی های افراطی و انحرافی پسندیده است که می تواند از جبهه ای بزرگ و متحد، هزاران سرباز پراکنده و به کمین دشمن رانده بسازد و نه کم غیرتی یا بی حسّی و اباحی گری نسبت به مرزها و خاکریزهای اصولی جبهه انقلاب- با همه فراگیری آنها- که می تواند آب به بنیان انقلاب اسلامی و امنیت ملی ببندد.

اعتماد پایدار مردم حق شناس ایران به اصولگرایان از 7سال پیش و در 7 انتخابات متوالی از جمله انتخابات ریاست جمهوری و مجلس بار سنگینی است که گردن های زیر دین ملت را به افتادگی و قدرشناسی و گذشتن از حاشیه ها- ولو حاشیه های حق- می کشد نه خدای ناکرده به فخرفروشی نسبت به این اعتمادها و گروکشی در قبال اعتماد به مجلس و دولت اصولگرا و در این میان باید دید واسطه های «بدگمانی» و حاشیه سازان و فرصت سازان برای فتنه گران چه سیما و سازمانی دارند که برای ریزش در میان جبهه خودی و هل دادن نیروها به کمین دشمن تقلا می کنند. آنها با هر رسم و کسوت و گویشی شعبه ای از نفاقند.

اصولگرایان جبهه ای بزرگند فراتر از این حزب یا آن حلقه، با به رسمیت شناختن تنوع و تکثرها و در عین حال پایبندی به اصول (اسلام، انقلاب اسلامی، قانون اساسی، پایبندی به خط امام و رهبری).

پیداست در این تنوع، تفاوت وجود دارد و تفاوت، بسترساز نقد و امر به معروف و نهی از منکر. نه از این حقیقت می شود ترش کرد و نه می توان به نام نقد و نصیحت، از پس بلندگوهای فلان روزنامه و سایت و خبرگزاری آلوده به انواع خباثت ها، با هم گفت وگو- بخوانید مجادله و منازعه سازمان یافته از سوی نامحرمان- ترتیب داد.

گوش خواباندن به بدگویی های به ظاهر «خیلی محرمانه و سری» - و فاقد سند و مدرک - همان قدر خامی است که از پس بلندگوی نامحرمان و در جغرافیا و زمین چیده شده از سوی آنها با هم بگو مگو کردن.

احتمالاً چیدمان خلوت و جلوت ما اندکی دور از تدبیر است که موجب می شود همّ و غمّ و خیال کسانی از ما را متوجه رقابت های سیاسی و انتخاباتی در گذشته یا آینده کند و از افق های دور هدفگذاری شده و فرصت های پیشرفت و چالش های در انتظار غافل سازد. این هم نوعی بازی در زمین جنگ نرم دشمن است.

مسئولان سزاوار نقدند اما با دقت و انصاف. هر نقدی هم کوچه بازاری نیست. برای نقد رفتار هم لازم نیست شخصیت طرف را نشانه رفت و شجاعت و بصیرت و صبر و درایت و مصلحت مرزهای شایسته نقد است و نقد، فرع بر همراهی و حمایت از خدمتگزاران در هر سطح از سطوح حاکمیتی است البته دولت خط مقدم این میدان است و سزاوار پشتیبانی و حمایت دیگران و سایر قوا شانه های تکیه کردن و پشت و پناه دولتند و بنابراین، شایسته تکریم و تقویت و احترام.

این نسبت متعادل از همه فضیلت ها و ارزش های اصولگرایی جز با توجه همیشگی به انگشت اشاره مقتدای انقلاب و التزام و همراهی- بی افراط و تفریط- با نایب امام زمان(عج) فراهم نمی شود و نیز عمل به رهنمود امیرمؤمنان برای روئین تنی در برابر کمین و تیرافکنی شیطان که فرمود «با هیچ چاره ای از حمله لشکر شیطان نمی توانید مانع شوید و هیچ اراده و عزمی برای دفاع در برابر آنها ندارید و در منطقه ذلت و حلقه تنگنا و عرصه مرگ و جولانگاه بلا گرفتارید.

خاموش کنید آن آتش عصبیت و تکبر و کینه های جاهلی که در دل های شما کمین کرده و این آتش، از وسوسه ها و افسارها و دمیدن های شیطان است. تاج افتخار فروتنی بر سر بگذارید و نخوت را زیرپا نهید و تکبر را از گردن بردارید. فروتنی را میان خود و دشمنانتان ابلیس و سپاهیان او خاکریز و سنگر قرار دهید که برای او از هر امتی لشگریان و یاران و سوارگان و پیادگانی است».

حلاوت پیروزی «بدر» پیش روی احد و صفین ماست اگر غفلت و بی طاقتی امان ما نبرد. همدلی و امید و کار و همت، نیاز مضاعف روزگار امروز است.

ابتکار: «چراغی که به خانه نخبگان داخلی هم رواست»

«چراغی که به خانه نخبگان داخلی هم رواست» عنوان نگاه ویژه روزنامه ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در آن می خوانید:

در طی روزهای گذشته برخی از نخبگان ایرانی خارج از کشور در همایشی که با حضور رئیس جمهور و برخی دیگر از مقامات کشوری برگزار شد، حضور پیدا کردند و قرار است با ایجاد ارتباط میان این نخبگان و مسئولان در داخل و خارج از کشور زمینه تاثیر گذاری بیشتر این هموطنان خارج نشین در تحولات اقتصادی، علمی، اجتماعی و فرهنگی- و احتمالاً کمتر سیاسی - کشور فراهم شود.

بدون تردید حضور انبوهی از ایرانیان فرهیخته و نخبه در کشورهای مختلف جهان مایه مباهات است و استفاده از وجود آنان در حوزه‌های مختلف کشور می‌تواند مفید باشد و کسی هم منکر لزوم تلاش برای حضور آنان در داخل و استفاده از سطح علمی و تخصص آنان نیست.

اگر چه در روزهای گذشته انتقاداتی از سوی برخی رسانه‌ها در این باره شده و بیشتر حول محور صرف هزینه‌های گزاف برای اسکان و اقامت آنها ، وجود برخی چهره‌های وابسته به برخی محافل خاص و مواردی از این قبیل، دور می‌زد اما این یادداشت اگرچه انتقادی است اما در دفاع از انتقادهای مطرح شده نیست بلکه بالعکس ضمن دفاع از هرگونه عملی که سبب شود نخبگان ایرانی به خانه برگشته و تخصص و دانش خود را در اینجا به کار برند (از جمله نفس برگزاری این همایش) توجهات را به برخی از نکات مغفول مانده در این باره جلب می‌کنیم:

1- در حالی که برخی از نخبگان ایرانی خارج از کشور در حال سفر به داخل برای اقامتی چند روزه هستند گروهی از نخبگان داخل کشور در حال سفر به خارج از مرزها برای اقامت دائم هستند.

در حالی به نخبگان خارج نشین التماس می‌شود که به کشور سفر –حتی چند روزه-داشته باشند،که هیچ تلاشی برای ماندن نخبگان داخلی ضورت نمی‌گیرد. گویی ممنوع الخروج کردن تنها برای آنانی به کار می‌رود که جرمی مرتکب شده اند.

سال ها قبل داستانی در این باره نقل محافل بود که در فرودگاه مامورین خروج جواهرات همسر یکی از همین نخبگان خارج نشین از کشور را غیر قانونی می‌دانستند «که سرمایه کشور را به خارج می‌برید».

اما واکنش این متخصص دیدنی و شنیدنی بود. وی با اشاره به سر – وبه تبع آن مغز- خود گفته بود «سرمایه این است که خارج می‌شود و کسی درد آن را حس نمی‌کند».

2- در طی سالهای گذشته برخی چهره‌های ورزشی و هنری که سالها بدون هیچ حکم صادر شده‌ای ممنوع الفعالیت بوده و خارج از کشور فعالیت داشتند ، در شرایطی که لزوم فعالیت آنها حس می‌شد با تلاش خستگی ناپذیر برخی از مدیران مشکل گذرنامه، پروانه فعالیت و حتی شناسنامه آنان حل شد.

این در حالی است برخی از فعالین همین حوزه‌ها که در داخل حضور دارند با مشکلات فراوانی برای فعالیت رو به رو هستند .گویی در هر صورت «مرغ همسایه غاز است» حتی اگر این مرغ روزی از همین جا به خانه همسایه پریده باشد.

3- ناچار به ذکر مثالی روشنم. مقایسه وضعیت برخی هنرپیشه‌های داخلی که در خارج ازکشور خلاف عرف و فرهنگ کشور عمل کرده و با پوششی مغایر با شئونات ملی و مذهبی در برابر رسانه‌ها ظاهر شده اند با ورزشکاران ایرانی که در خارج فعالیت می‌کنند و با پوششی به مراتب بدتر از گروه اول در برابر رسانه‌های تصویری ظاهر می‌شوند شدت تبعیض را به خوبی نشان می‌دهد.

هر دو در وضعیت مورد بحث مشابه اند اما یکی به دلیل آنکه در داخل خانه دارد سزاوار هر گونه تهمت، نا سزا و تهدید به محاکمه (ادامه فعالیت که پیشکش) می‌شوند و دیگری به سبب آنکه در خارج از کشور به سر می‌برد شایسته تکریم ودعوت به کشور.

4 - در حالی که برخی از اساتید هموطن ساکن در خارج از کشور - به حق - به داخل دعوت به کار شده و انواع وعده‌ها و تسهیلات به آنان داده می‌شود، گروهی از اساتید داخلی در وضعیتی مبهم از اخراج و بازنشستگی رو به رو شده اند و هیچ پاسخ قانع کننده‌ای نیز از سوی مراجع مربوط به افکار عمومی در این باره داده نمی‌شود.

5 - نگاهی به وضعیت نخبگان داخلی و محدودیت‌های پیش روی آنان از یک سو و تلاش برای جذب نخبگان خارج از کشور از سوی دیگر ، لزوم هشدار به متولیان امور را بیش از پیش روشن می‌کند که به مصداق ضرب المثل نغز و پرمغزی که ریشه در فرهنگ، سنت و مذهب ما دارد چراغی که نفت و گازش به روشن کردن شب ‌های تحصیل و تکلیف فرزندان این خانه رواست،حتی به مسجد خدا هم حرام است. چه رسد به خانه همسایه‌ای که می‌دانیم شام مفصلی در سفره دارد و چراغی روشن برای شام نه چندان تارش.

آرمان: «ایران از مذاکرات مرضی‌الطرفین استفاده کند»

روزنامه آرمان در سرمقاله خود با عنوان «ایران ازمذاکرات مرضی‌الطرفین استفاده کند» به قلم داوود هرمیداس باوند آورده است:
رئیس‌جمهوری دیروز اعلام کرد آماده است در نشست آتی مجمع عمومی سازمان ملل، رو در رو با باراک اوباما، رئیس‌جمهوری آمریکا گفت‌و‌گو کند. محمود احمدی‌نژاد درباره اظهارات جدید مقامات آمریکایی مبنی‌بر آمادگی آنان برای گفت‌و‌گو با ایران در سطوح بالاتر اظهار داشت: «زمانی که آقای بوش بر سر کار بود، ما می‌گفتیم که آماده هستیم در برابر رسانه‌ها با وی صحبت کنیم، اما به من گفتند که او از این گفت‌و‌گو واهمه دارد؛ بنابراین پیشنهاد کردم که مشاورانش را هم به همراه بیاورد.»

احمدی‌نژاد افزود: «سال گذشته نیز در سفر به نیویورک اعلام کردیم که آماده گفت‌و‌گو با اوباما هستیم و اکنون هم بار دیگر اعلام می‌کنیم که در اواخر شهریورماه که قرار است در مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک حضور یابم، با آقای اوباما حاضر به گفت‌و‌گو هستم.ما حاضریم مرد و مردانه و رو در رو و در برابر رسانه‌ها با آقای اوباما مسائل جهان را روی میز بگذاریم تا معلوم شود راه‌حل چه کسی بهتر است.»

از سوی دیگر دیروز دریاسالار مایک مولن ، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا، با ابراز این نظر که توسل به حمله نظامی برای جلوگیری از برنامه‌های اتمی ایران «احتمالا نظر بدی است» گفته است که در صورتیکه چنین حمله ای ضرورت داشته باشد ارتش آمریکا نقشه عملیاتی آن را تهیه می‌کند.

برابر این اظهارات سرتیپ پاسدار یدالله جوانی، معاون سیاسی سپاه پاسداران، گفت که اگر آمریکایی‌ها دست به عملیاتی علیه ایران بزنند، امنیت تمامی منطقه به مخاطره خواهد افتاد. با این اوصاف ورود به یک مذاکرات، تحلیل درستی است و باید از این فرصتی که در پیش است برای ورود به مذاکرات مرضی الطرفین استفاده کرد.

در اصطلاح بین المللی به اظهاراتی از قبیل اظهارات دریا سالار آمریکایی بالن آزمایشی می‌گویند و این سخنان را به دو دلیل مطرح می‌کنند. اول واکنش دیگر کشورها را ارزیابی کنند. دوم افکار عمومی جهان را آماده کنند. در همه قطعنامه‌های شورای امنیت تصریح می‌شود که با وجود تمام تحریم‌های صورت گرفته باب مذاکره باز است و از دولت ایران خواسته می‌شود تا وارد مذاکره شود.

غرب مذاکره را صرفا پیرامون مساله هسته‌ای می‌داند در صورتیکه با توجه به بسته‌ پیشنهادی ایران، موضوع مذاکرات شامل مسائل مختلفی است. شش سال پیش ایران سیاست نگاه به شرق را پیشه ساخت و خواست چین، روسیه وهند را وارد مذاکرات کند. دیدیم که هند از همان ابتدا علیه ایران رای داد و مواضع روسیه وچین هم در قطعنامه اخیرتعدیل شد و این دو کشور همسویی بیشتری با آمریکا پیدا کردند.

الان ایران می‌گوید ترکیه و برزیل هم در مذاکرات شرکت داشته باشند. اوباما درمبارزات انتخاباتی خود اعلام کرد که آماده مذاکره دوجانبه با ایران است و در همین راستا پیام نوروزی هم داد ولی به تدریج موضع اوباما عوض شد ومشخص شدکه دنبال مسایل دیگری است بنابراین استراتژی مذاکرات دو جانبه بدون شرط رنگ باخت.

دنیای اقتصاد: «در طلب آمار ، رقم در دسترس نیست!»

«در طلب آمار ، رقم در دسترس نیست!» سرمقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد به قلم پویا جبل عاملی است که در آن می خوانید:

چند روزی است که بانک مرکزی ایران نماگرهای اقتصادی سه ماهه سوم سال 1388 را منتشر کرده است، اما باز در ستون تولید ناخالص داخلی و سرمایه‌گذاری علامت «رقم در دسترس نیست» به چشم می‌خورد.

اگر این واقعیت را بپذیریم که رشد اقتصادی به همراه نرخ تورم دو شاخصی است که معدل کل عملکرد اقتصاد را نشان می‌دهد، اکنون پس از قریب دو سال هنوز معلوم نیست عملکرد اقتصاد در سال 1387 چگونه بوده است؟ به این اضافه کنید نظر اکثر کارشناسان را که معتقدند از سال گذشته تا به حال اقتصاد ایران عملکرد نامطلوب‌تری داشته است که آمار بیکاری این نظر را تایید می‌کند.

اینکه بانک مرکزی این آمار را ارائه نداده به خودی خود نمی‌تواند انگشت اتهام را به سوی کارشناسان بانک مرکزی بلند کند. آن‌چنان که گاه به گاه اخباری به گوش می‌رسد که اتفاقا بانک مرکزی خواهان ارائه آمار است اما مشکلات موجود بر سر راه ارائه آن، وضعیتی را به وجود آورده‌است که در تاریخ دولت مدرن در ایران بی‌سابقه است و حتی در زمان جنگ هم با وجود تمام مشکلات که خود را امروز در عدم وجود برخی از آمارهای اقتصادی آن سال‌ها نشان می‌دهد، اما رقم تولید ناخالص داخلی به عنوان یکی از اصلی‌ترین شاخص‌ها همواره ارائه می‌شد. حتی زمانی که در میانه جنگ رشد اقتصادی منفی شد، دولت جمهوری اسلامی ‌هیچ واهمه‌ای از بیان آن نداشت.

اما اکنون فارغ از تمامی ‌مشکلات، نمایندگان مردم و کارشناسان اقتصادی باید ابتدایی‌ترین خواسته را طلب کنند و آن هم آمار صحیح و شفاف است. فراموش نکنیم که آمار فارغ از نشان دادن عملکرد گذشته خود ابزاری است برای آنکه نقشه راه آتی تدوین شود.

شما تا آنچه را که گذشته است، ندانید به هیچ رو نمی‌توانید سیاست‌گذاری مطلوبی برای آینده سامان دهید. فراتر از این، عاملان اقتصادی هستند که هر چند آنان برای خود معیارهایی دارند اما موثرترین آنان از آمار رسمی ‌برای داشتن تقریبی مناسب از وضعیت کلان اقتصادی بهره می‌برند و عدم وجود این آمار باعث می‌شود آنان به رفتاری نامتناسب با وضعیت اقتصاد دست زنند و این خود خسرانی است بیشتر برای اقتصاد.

به هر رو چرایی داشتن آمار آنقدر واضح و آشکار است که نیازمند چنان دلیل‌آوری نیست و بی‌تردید دولت محترم خود بر این امر واقف است.

نکته آنجا است که عدم انتشار آمار واقعیت اقتصادی را دگرگون نمی‌کند و از بار انتقاد هم نخواهد کاست و بدتر آنکه این تعلل در انتشار آمار خود باعث آن می‌شود تا وضعیت چه بسا نامطلوب‌تر شود و به همین علت است که در اقتصادهای توسعه یافته، سعی می‌شود تا در کمترین زمان ممکن آمار منتشر شود و تنها هفته‌ای پس از هر دوره زمانی نرخ رشد اقتصادی معلوم است.

با وجود مشکلات عدیده‌ای که اقتصاد ایران با آن دست به گریبان است، نباید کارشناسان و اهل فن با مسائلی این چنینی دست به گریبان باشند.

از یاد نیز نبریم که با عدم وجود آمار یا تغییر تعاریف آماری نمی‌توان از واقعیت اقتصادی فرار کرد. آمار به ما می‌گوید که واقعیت چیست تا متناسب با آن بتوانیم به سمت مطلوب سوقش دهیم.

یکی از ده‌ها معضل اقتصاد‌های بلوک شرق همین بود که آمار نشان‌دهنده واقعیت اقتصادی نبود؛ هرچند در آن سیستم ابزار اصلاح هم وجود نداشت. واقعیت اقتصادی آنقدر مورد توجه قرار نگرفت تا یک مرتبه بر سر سیستم آوار شد. بگذاریم آمار نقش حیاتی خود را بازی و واقعیات را بیان کند، وگرنه خود متضرر خواهیم شد.

رسالت:«گفتگوی مستقیم و دیپلماسی عمومی»

«گفتگوی مستقیم و دیپلماسی عمومی» سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می خوانید:

دیپلماسی مردمی یا دیپلماسی عمومی به همه فعالیت های استراتژیک تبلیغاتی، اطلاع رسانی، رسانه ای، فرهنگی، جمعی و گروهی و بالاخره چهره به چهره اطلاق می شود که هدف آن تبیین و توجیه سیاست خارجی نظام در داخل و خارج کشور است.

دیپلماسی عمومی چهره ای آشکار و رو دارد، درست در برابر دیپلماسی پنهان! این واژه برای اولین بار توسط «ویلسون دیزارد» کارمند وزارت خارجه آمریکا وارد فرهنگ لغات سیاسی شد.

هربرت شیلر در اواخر دهه60  در کتابی به نام «رسانه های جمعی و امپریالیسم آمریکا» به این واژه تفوه کرده است.می گویند مرکز این نوع دیپلماسی واشنگتن است چرا که همه صنعت بزرگ اطلاعات و ارتباطات در آنجا اندازه ای خارق العاده دارد.

آمریکایی ها بعد از حادثه11  سپتامبر به این نوع دیپلماسی برای توجیه افکار عمومی در لشکر کشی های خود به خاورمیانه سخت نیاز پیدا کردند.

اکنون در کنگره آمریکا یک کمیسیون تحت عنوان «کمیسیون دیپلماسی عمومی و ارتباطات استراتژیک» وجود دارد که کار اصلی آن توجیه سیاست های تجاوز کارانه آمریکا در داخل کشور برای اقناع افکار عمومی و نیز بهبود بخشیدن به اوضاع سیاست خارجی آمریکا در خارج از مرزهای این کشور می باشد.

سفرهای پی در پی مقامات دیپلماتیک آمریکا به منطقه و سفرهای طرف های مقابل به واشنگتن و طراحی دقیق پیام های سیاسی این دیدارها، موضوع اصلی کار دیپلماسی عمومی در وزارت خارجه، کنگره و حتی سیا و پنتاگون است.

دکتر محمود احمدی نژاد در همایش ایرانیان خارج از کشور با طرح گفتگوی مستقیم با اوباما با حضور رسانه های معتبر جهان در حقیقت طرح یک دوئل دیپلماتیک را با رویکرد دیپلماسی عمومی داده است که بعید است آمریکایی ها با همه توان و قدرتی که  در دانش دیپلماسی عمومی دارند به آن تن دهند.

احمدی نژاد در سفرهای خود به آمریکا باب دیپلماسی عمومی را گشوده نگه داشته است. نطق تاریخی او در دانشگاه کلمبیا تیر خلاصی به دیپلماسی عمومی آمریکا بویژه ژنرال های اتاق فکر «کمیسیون دیپلماسی عمومی و ارتباطات استراتژیک» کنگره آمریکا بود.

اینکه پهلوانی از ایران در عرصه دیپلماسی عمومی پیشنهاد هماوردی و رویارویی به پهلوانان این عرصه در کشوری بدهد که 30 سال است لحظه ای از خصومت با ملت ایران پرهیز نداشته  است، حکایت از یک اعتماد به نفس ملی و شجاعت و جسارت دارد به همین دلیل وی به شدت مورد استقبال شرکت کنندگان در همایش ایرانیان خارج از کشور قرار گرفت.

آن دسته از ایرانیانی که در این نشست با غرور از این پیشنهاد حمایت کردند در حقیقت به نمایندگی از کل ملت ایران به استقبال چنین رویارویی رفتند. دستور کار سیاست خارجی ایران مدت هاست روی میز دیپلماسی عمومی است. حرف های آمریکایی ها هم گوش جهانیان را کر کرده است.

این مردم دو کشور و مردم جهان هستند که باید داوری کنند منطق کدام یک تفوق دارد. باراک اوباما ، در جریان رقابتهای انتخاباتی سال2008 ، با استناد به واژه تغییر،جان مک کین نامزد حزب جمهوریخواه را شکست داد.

یکی از مصادیق این تغییر ادعایی از دید اوباما،تمایل او برای گفتگو با جمهوری اسلامی ایران و کره شمالی بود حتی اوباما پس از پایان جنگ22  روزه غزه طی نامه ای به جنبش حماس خواستار مذاکرات مستقیم با این جنبش شد.اما گذشت زمان نشان داد که دموکراتها نیز مانند جمهوریخواهان با هنر مذاکره و گفتگو بیگانه هستند.

حتی در این خصوص استراتژیستهای  ارشد سیاست خارجی آمریکا نیز  ناچارند با لابی صهیونیسم و برخی مقامات اجرایی وزارت امور خارجه و پنتاگون دست و پنجه نرم کنند.از این حیث در مقابل رئیس جمهور کشورمان فردی قرار دارد که مانند اسلافش با قوانین و پیش شرطهای گفتگو با دیگران بیگانه است بنابراین سکوت مقامات آمریکایی در برابر اظهارات اخیر رئیس جمهور کشورمان بی دلیل نبوده  و ناشی از هراس آنها از حضور در گفتگویی واقعی است.

اینکه رئیس جمهور ایران بی پروا تن به این حادثه بزرگ می سپارد حکایت از اطمینان از منطق و عقلانیت اسلامی و ایرانی دیپلماسی عمومی ایران دارد. آیا آمریکایی ها هم این اطمینان را دارند؟ دیدگاه ما به جهان و مشکلات آن بخشی از گفتگوهاست.

راه حل های ما و آنها در این دیپلماسی آشکار مطرح می شود. ایران در یک اندازه جهانی از مقوله «قدرت» در این گفتگو حضور می یابد و منافع و مصالح ملت مظلوم ایران و ملت های ستم کشیده جهان را نمایندگی می کند.

اواخر شهریور امسال رئیس جمهور برای شرکت در نشست مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک می رود. این سفر در حالی صورت می گیرد که آمریکایی ها فهرست تحریم های افزون بر قطعنامه 1929 و حتی گزینه نظامی را روی میز دارند اما با این حال هیچ استعداد و آمادگی و روحیه ای برای گفتگو پا نهادن در عرصه دیپلماسی عمومی ندارند.

مردم جهان بویژه جهان اسلام در انتظار این هستند که ببینند چه کسی در این دوئل دیپلماتیک به خاک می افتد.

مردمسالاری: «گفتمان روابط ایران و آمریکا تقابل یا تعامل»

«گفتمان روابط ایران و آمریکا تقابل یا تعامل» عنوان سرمقاله روزنامه مردمسالاری به قلم دکتر رضا جلالی است که در آن می خوانید:

در ادبیات دیپلماسی جمهوری اسلا می ایران، نسبت به چگونگی خروج از بن بست روابط میان دو کشور ایران وآمریکا دو نگاه قابل تفکیک به چشم می خورد: نگاه هایی معطوف به بدبینی و نگاه های خوش بینانه; عده ای بر این باورند که در موقعیت دو کشور «تقابل» راهبرد نهایی برای مواجهه است.اما در سوی دیگر خوش بینانی هستند که راه «تعامل» را بسته نمی دانند و راه حل مشکل دو طرف را از طریق برقراری تعامل ممکن می دانند.

از این  رو و از در هم آمیختن این دو رویکرد با دوگانه تعامل و تقابل منطقا سناریوهای متفاوتی قابل تصور است. تاریخ روابط ایران و آمریکا نشان می دهد که حتی خوش بینان نیز با نگاهی محتاطانه به آینده روابط جمهوری اسلا می و ایالات متحده می نگرند چه آن که  بررسی های تاریخی حاکی از آن است که در بیشترین برهه های زمانی تا بوی این ارتباط و بی اعتمادی به طرف مقابل اسم رمز غالب در فضای گفتمانی موجود میان دو کشور بعد از وقوع انقلا ب اسلامی  ایران در سال 1357 بوده است.

اسم رمزی که همواره مقوم پیروزی گفتمان تقابل بر گفتمان تعامل بوده است.اوج این تغییر رویکرد را می توان در رخداد تسخیر سفارت سابق آمریکا در روز 13 آبان 1358 قلمداد کنیم که درست  فردای آن روز دولت موقت به رهبری مهندس بازرگان به صورت دسته جمعی استعفا کرد و  9 روز پس از آن رابطه تعاملی ایران با آمریکا تحریم یک طرفه آمریکا علیه ایران به صورت  تقابل درآمد.

از این رو جو به وجود آمده میان دو کشور شرایط پیچیده ای را پدید آورده وبا اینکه حرکت های دوجانبه متعددی به منظور رفع فضای تخاصم موجود، هم از جانب ایران و هم آمریکا، طرح ریزی و اجرا شده اما هیچ کدام نتوانسته است گشایشی در گره کور روابط ایجاد کند.

در دوران ابتدایی پس از پیروزی انقلاب اسلا می و به ویژه پس از استعفای دولت موقت جمهوری اسلامی، سیاست ارتقای وضع ایران همزمان با تغییر اندک در مناسبات دو کشور ایران و آمریکا پیش گرفته شد و با استعفای اجباری مهندس مهدی بازرگان به دلیل ملاقات با برژینسکی مشاور امنیت ملی رئیس جمهور وقت آمریکا ، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران همزمان عملکرد خود را در دو جبهه متمرکز کرد:

1- سیاست خارجی معطوف به ارتقای جایگاه ایران در نظام بین الملل.
2- سیاست بین الملل معطوف به تغییر ساختار و پویش قدرت بین المللی که این را در سیاست های اعلا می خود با شعارهایی نظیر «نه شرقی،  نه غربی، جمهوری اسلا می» تجلی سطح اول  و صدور انقلا ب و مبارزه با استکبار جهانی تجلی سطح دوم به جهان معرفی کرد.

به هر حال سخنان تازه آقای احمدی نژاد را در همایش ایرانیان خارج از کشور که در روز دوشنبه هفته جاری مطرح کرد یعنی این که حاضر است گفت وگوی رودررو، مردانه و آزاد را با آقای اوباما داشته باشند و تحقق این امر را به نشست مجمع عمومی سازمان ملل در پایان شهریور ماه امسال در نیویورک موکول نمود، باید نمونه دیگری از فرازها و فرودهای روابط بین دو کشور دانست که امیدواریم همچون  نامه های قبلی و درخواست های مناظره گذشته بی پاسخ نماند.

تهران امروز: «سناریوی جنگ در خاورمیانه از اندیشه تا عمل»

روزنامه تهران امروز در بخش یادداشت روز خود مطلبی تحت عنوان «سناریوی جنگ در خاورمیانه از اندیشه تا عمل» به قلم علی منتظری آورده است که در آن می خوانید:

جریان تحولات سیاسی منطقه خاورمیانه چندی است به مسیر تهدیدهای نظامی تغییر جهت داده است. این تغییرات در لبنان بیشتر از کشورهای دیگر قابل رویت است. در سفری که اخیرا به لبنان داشتم این امر حتی در بین مردم عادی کوچه و بازار بیروت نیز قابل مشاهده بود.

مردم لبنان از وقوع جنگ تحمیلی قریب‌الوقوع ارتش رژیم صهیونیستی علیه نیروهای مقاومت اسلامی لبنان سخن می‌گفتند و زمان آن را به آمادگی ارتش اسرائیل برای حمله مجدد به لبنان محدود می‌کردند حتی رئیس جمهور ایران چند روز قبل از سناریوی حمله به دو کشور دوست ایران از سوی اسرائیل و آمریکا خبر داد که به نظر می‌رسید یکی از این کشورها همان لبنان بوده است.

رئیس جمهور سوریه نیز اخیرا در سالگرد تاسیس ارتش سوریه اعلام کرد که به‌رغم تلاش‌های ظاهری آمریکا برای از سرگیری مذاکرات صلح خاورمیانه منطقه در حال حرکت به سوی یک جنگ جدید پیش می‌رود.

اگر دو‌جمله رئیس‌جمهور کشورمان و رئیس جمهور سوریه را در کنار هم بگذاریم آنگاه بهتر روشن می‌شود که اشاره احمدی‌نژاد به دو کشور دوست همان لبنان و سوریه بوده است اما اگر نگاهی به ادعای اخیر مایکل مولن، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا داشته باشیم آنگاه در ادعای وقوع جنگ جدید در خاورمیانه قطب سومی نیز ایجاد می‌شود که این ضلع سوم را لاجرم ایران تشکیل خواهد داد.

مایکل مولن ادعا کرده بود که طرح ارتش آمریکا برای حمله به ایران و هدف قراردادن تاسیسات هسته‌ای صلح آمیز کشورمان بر روی میز و آماده اجرا ست و بسته به شکست مذاکرات دیپلماتیک هسته‌ای بین ایران و غرب و تصمیم سیاسی رهبران کاخ سفید است.

اما به نظر می‌رسد اگر چنین سناریویی واقعیت داشته باشد و فراتر از جنگ روانی علیه کشورهای عضو جبهه مقاومت در خاورمیانه باشد آن گاه باید در وهله اول منتظر حمله ارتش اسرائیل به لبنان باشیم جایی که به ادعای اسرائیلی‌ها ایران پایگاه‌های خود را در آن بنا کرده است.

اما اگر چنین اقدام تجربه شده‌ای از سوی اسرائیل صورت گیرد آنگاه دو ضلع دیگر مقاومت در خاورمیانه چه سیاستی را اتخاذ خواهند کرد؟ بشار اسد، رئیس جمهور سوریه در جریان دیدار با فرماندهان نظامی سوریه گفته بود هزینه‌های مقاومت در مقابل سازش و از دست دادن کرامت و سرزمین به مراتب کمتر از هزینه‌های سازش و کمر خم کردن است.

معنای این موضع وی که پس از سفر مشترکش با ملک عبدالله پادشاه عربستان به لبنان ایراد شده است آن است که سوریه حاضر نیست از حمایت از مقاومت در لبنان و فلسطین دست بردارد.

وی هرگونه مذاکرات صلح و حصول نتایج در این چارچوب را منوط به عقب نشینی کامل اسرائیل به پشت مرزهای سال 1967 کرده بود سالی که در آن ارتش رژیم اشغالگر قدس در جریان جنگ شش روزه، کرانه غربی رود اردن، قدس، نوار غزه، بلندی‌های جولان و بخش‌هایی از خاک جنوب لبنان را به اشغال کامل خود درآورده بود.

اما چه کسی نمی‌داند که اسرائیل هرگز از جولان عقب نشینی نمی‌کند و حاضر نیست تحت هیچ شرایطی از شهرک‌های یهودی نشین در کرانه غربی چشمپوشی کند و قدس را به عنوان پایتخت دولت فلسطین هرگز به رسمیت نمی‌شناسد.

همین داشته‌ها و مانورهای نظامی چند ماهه اخیر اسرائیل و کوبیدن بر طبل جنگ در خاورمیانه توسط مقامات اسرائیلی کافی است تا رئیس جمهور سوریه از وقوع جنگی قریب الوقوع در خاورمیانه خبر دهد.

اما مهم‌ترین قسمت سناریوی احتمالی جنگ در خاورمیانه بخشی است که مربوط به ایران می‌شود. با آن که احمدی‌نژاد رئیس جمهور کشورمان از وقوع جنگ علیه دو کشور دوست سخن گفته بود اما تهدیدات مستقیم اخیر آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها متوجه کشورمان بوده است که شدیدترین آن، مواضع رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا بوده است.

اما آیا این امر به آن معنا است که ممکن است طرح حمله اسرائیل به لبنان به حمله نظامی آغازین علیه کشورمان تبدیل شود؟ این سوالی است که دامنه و گستره بسیاری را در تحلیل‌های نظامی در منطقه خاورمیانه به دنبال خواهد داشت. اولین و بدیهی ترین این گستره واکنش احتمالی حزب الله لبنان به هرگونه ماجراجویی اسرائیل علیه ایران مربوط می‌شود.

به این معنا که جنگ علیه ایران در هر حال جنگی منطقه‌ای و گسترده از افغانستان تا فلسطین اشغالی را در بر می‌گیرد. شاید این همان معنای آشکار مواضع فرماندهان ارشد نظامی کشورمان است که بارها گفته‌اند که آمریکا و اسرائیل می‌توانند آغاز گر جنگ باشند اما کلید پایان جنگ دیگر در دست آنان نیست.

اسرائیلی‌ها فراموش نکرده‌اند که سید حسن نصرالله حداقل در دو نوبت اعلام کرده است که وقوع هرگونه جنگی علیه جبهه مقاومت در لبنان و خاورمیانه منجر به بهم خوردن نقشه سیاسی خاورمیانه خواهد شد.

نظر سنجی‌ها در اسرائیل در میان افکار عمومی رژیم اشغالگر قدس نشان می‌هد که اسرائیلی‌ها حساب ویژه‌ای برای مواضع سید حسن نصرالله قائل هستند و بر همین اساس اکثر موسسات نظر سنجی اسرائیل معتقدند با آن که سید حسن نصرالله یک فرمانده قابل جنگ‌های روانی است اما سخن او همیشه نزدیک به واقع است از همین رو همه افکار عمومی اسرائیلی‌ها نگران روزی هستند که ارتش اسرائیل جنگی را علیه حزب الله آغاز و آنگاه تهدیدات سید حسن نصرالله نیز عملی شود. تجربه جنگ 33 روزه اسرائیل با حزب الله باعث شده است تا افکار عمومی آنها ایمان بیشتری به تحقق تهدیدهای نصرالله داشته باشند تا ادعاهای سران خودشان.

سناریوهای تحمیل جنگی جدید در خاورمیانه این بار با ادعاهای قبلی آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها تفاوتی فاحش دارد. اسرائیل در صدد انتقام جنگ 33 روزه است و حاکمیت سیاسی این رژیم اشغالگر، افراطی ترین و جنگ طلبانه ترین دوران سیاسی خود را طی می‌کند. چند ماه متوالی است که این رژیم در درون مرزهای فلسطین اشغالی و خارج از آن با آمریکایی و دیگر متحدان اروپایی خود مانورهای گسترده نظامی انجام می‌دهد.

اقدامات شناسایی نظامی بر فراز مرزهای لبنان و کشورهای همسایه افزایش یافته و طرح حمایت از شهرک‌های یهودی‌نشین و ساخت و ساز مراکز امن در صورت حملات موشکی در مناطق اشغالی فلسطین افزایش یافته است.

از سویی دیگر لابی اسرائیلی در آمریکا از همه اهرم‌های خویش برای فشار بر کاخ سفید به منظور حمایت‌های نظامی و کسب موافقت سیاسی برای حمله احتمالی به ایران بهره برده است تا جایی که تعدادی از نمایندگان کنگره آمریکا از حمله احتمالی اسرائیل علیه کشورمان نیز حمایت کرده‌اند.

از سویی دیگر کاخ سفید به جای حمایت از روند توافق سه جانبه ایران، برزیل و ترکیه که با اشاره، چراغ سبز و حمایت اولیه آمریکایی‌ها صورت گرفت به سوی تقابل با ایران حرکت کرده است و سیل تهدیدات و اتهامات واهی در رابطه با برنامه صلح آمیز هسته ای ایران شدت گرفته است.

همه این شواهد نشان می‌هد که مسیر حرکت‌های سیاسی خاورمیانه به شکلی واقعی به سوی تقابل و برخورد در حال حرکت است.

شاید برای همین شرایط بوده که مقام معظم رهبری در دیدار با فرماندهان و اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آستانه سوم شعبان فرمودند که همه مسئولان کشور باید به وظایف سنگین خود در عرصه‌های گوناگون عمل کنند و همچون 13 سال گذشته، برای روبه رو شدن با هر شرایطی آماده باشند که البته و بدون کوچک‌ترین تردید، ملت بزرگ ایران و جمهوری اسلامی، همچون گذشته پیروز این میدان رویارویی مستمر خواهند بود.

آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به صدور قطعنامه تحریم علیه ایران و به موازات آن سخنان به ظاهر رنگین و تهدیدهای گاه به گاه نظامی تاکید کردند: آنها به گونه‌ای سخن می‌گویند که ما گمان کنیم در پشت این تهدیدها چیز فوق العاده خطرناکی نهفته است ؛ البته چه تهدیدها پوشالی باشد چه واقعی، بدون شک ما برای حفاظت از انقلاب اسلامی، ملت عزیز ایران و کشور پرافتخار ایران باید برای هرگونه شرایطی آماده باشیم.

آفرینش: «مطبوعات آینه دولت»

«مطبوعات آینه دولت» سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می خوانید:
امروزه مطبوعات در عرصه جهانی یک روند تکاملی را به سمت خصوصی شدن طی می کنند. مطبوعات با تامین هزینه های خود در زمینه های اقتصادی به گونه ای عدم وابستگی خود را نسبت به نهادهای دولتی اعلام می کنند.

و در محدوده ای مشخص در عرصه روشن سازی و روشنگری فعالیت می کنند. مطبوعات امروزه در کشورهای پیشرفته و رو به توسعه به گونه ای کاملا ملموس نماینده وزبان مردم در جهت اعلام خواسته هایشان از مسئولین و اعلام نارضایتی ها از برخی مشکلات جامعه هستند.

البته در عرصه های سیاسی و اجتماعی مطبوعات آینه ای در مقابل صاحب منصبان می باشند به گونه ای که آنها می توانند نقاط ضعف و قوت خود را در عرصه های داخلی وخارجی در آن مشاهده کنند.

در زمینه رشد و توسعه کشورهای روبه توسعه امروزه مطبوعات نقشی بسیار موثر ایفا می کنند. نیاز کشورها برای رسیدن به رشد و توسعه همراهی و همیاری مردم با مسولان می باشد که مطبوعات نقش پل ارتباطی بین مردم و مسولین را ایفا می کند.

مطبوعاتی که دارای ماهیتی انتقادی و سازنده در قبال مسائل سیاسی و اجتماعی دارند معمولا از همراهی بیشتری از جانب مردم برخوردارند.

اما مطبوعاتی که فقط در راستای حفظ منافع گروهی خاص ویا به مخالفت با نظام و حکومت به فعالیت می پردازند نمی توانند نقشی سازنده و تاثیر گذار در حل مشکلات مردم ویا کمک به مسولین در راستای حل مشکلات و نقاط ضعف کشور داشته باشند.

از طرفی دیگر اگر دولتمردان نخواهند که با مطبوعات تعامل داشته باشند و یا انتقادات و پیشنهادات را برنتابند این امر منجر به جلوگیری از فعالیت سازنده مطبوعات خواهد شد و آنها را به مجموعه ای ناکارامد و مطیع تبدیل می کنند که به جای آنکه منتقل کننده نیازهای جامعه و نماینده مردم باشند به عاملی ساکن و محافظه کار تبدیل می شوند.

مطبوعات در کشورهایی که نظام مردم سالار در آنها رواج دارد معمولا به صورت مستقل عمل می کنند ویا در صورت عدم وابستگی کامل از حکومت به صورت مطبوعاتی در سایه حرکت می کنند. و در جهت حفظ بقای خود در عرصه جامعه به گونه ای معتدل و محافظه کار عمل می نمایند.

نوع عملکرد مطبوعات در جامعه و عرصه های سیاسی به نوع فعالیت مردم ومیزان آگاهی و خواسته های آنها از نظام سیاسی بستگی دارد. هر چه سطح آگاهی و مشارکت مردم در عرصه های سیاسی و اجتماعی بالاتر باشد زمینه برای فعالیت مطبوعات در عرصه های جامعه را فراهم می کند.

جمهوری اسلامی: «تبلیغات جهت‌دار حامیان تروریسم»

«تبلیغات جهت‌دار حامیان تروریسم» سرمقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید:

بسم الله الرحمن الرحیم
اظهارات دیوید کامرون نخست‌وزیر انگلیس علیه پاکستان این روزها فضای مناسبات سیاسی در کشور را تیره کرده است. کامرون در جریان دیدارش از هند گفته بود:ما به هیچ وجه صدور تروریسم از پاکستان به هند یا افغانستان یا دیگر نقاط جهان را تحمل نمی‌کنیم.

اگرچه شاید این اظهارات آتش افروزانه توانسته باشد کامرون را به کسب منافع نامشروع انگلیس در جریان سفرش به هند و پاکستان کمک کند ولی با توجه به روابط شکننده هند و پاکستان، چنین اظهاراتی به جرقه‌های آتش در انبار باروتی شبیه است که هر لحظه می‌تواند به تنش و تشنج بیشتر در مناسبات هند و پاکستان دامن بزند.

با وجود آنکه دولت و رسانه‌های پاکستان از این اظهارات کامرون به عنوان "سخنانی نسنجیده"‌یاد کرده‌اند ولی شواهد و قرائن به خوبی نشان می‌دهند که نخست‌وزیر تازه کار انگلیس تعمداً از این واژه‌ها استفاده کرده و از بیان این اظهارات تفرقه‌انگیز، اهداف خاصی را دنبال می‌کرده است.

چرا که در غیر اینصورت فرصت کافی برای تکذیب یا تصحیح آن در اختیار داشت و سکوت دولت لندن بخوبی گواه آنست که این اظهارات، یقیناً تصادفی و سهوی نبوده است. برای درک ابعاد تبلیغات جهت‌دار حامیان تروریسم، این نکات قابل توجه به نظر می‌رسند.

1 - آنچه کامرون در هند ادعا کرد، تکرار یکی از محورهای اصلی مطالب منتشره در چارچوب افشای هزاران سند مورد ادعای سایت «ویکی لیکس» محسوب می‌شود که واشنگتن در چارچوب یک «اقدام چند منظوره» آنرا در اختیار این سایت قرار داده بود و سپس چنین وانمود کرد که گویا غافلگیر شده است و حال آنکه دقیقاً برای القای شبهات متعددی، دست به این به اصطلاح افشاگری موذیانه زده است.

در واقع دیوید کامرون نخستین مقام غیرآمریکایی است که برای جا انداختن این ادعاها به کمک واشنگتن شتافته و انگلیس را مثل همیشه، به «بازوی تبلیغاتی آمریکا» تبدیل کرده است. یکی از محورهای اصلی افشاگری های «ویکی لیکس» ، متهم کردن پاکستان به آموزش، تجهیز و همکاری با گروههای تروریستی و تبدیل نمودن این کشور به "لانه امن تروریستها" بوده است.

2 - گویا نخست‌وزیر تازه کار انگلیس فراموش کرده است که گروهک های تروریستی «طالبان» و «القاعده» برمبنای طرح مشترک آمریکا و انگلیس طراحی شدند، شکل گرفتند و دوران جنینی را با حمایت و هدایت لندن و واشنگتن در چارچوب یک طرح 4 جانبه با همکاری اجرائی پاکستان و حمایت مالی عربستان پشت سر گذاشتند.

خانم بی نظیر بوتو نخست ویر اسبق پاکستان بارها فاش کرده بود که آمریکا و انگلیس و حتی امارات در این طرح سهیم بوده‌اند و در موقعیتی نیستند که بتوانند چیزی را در این مقوله تکذیب یا پنهان سازند.

نباید از نظر دور داشت که در فرایند افشاگری های پس از 20 شهریور و انهدام برج های دوقلوی نیویورک نیز مقامات ارشد «سیا» صراحتاً از نقش آمریکا و انگلیس در این زمینه سخن به میان آوردند ولی مدعی شدند گویا واشنگتن تنها در آن دوره‌های اولیه در این طرح مشارکت داشته ولی پس از انحراف طالبان و القاعده از آنها فاصله گرفته و علیه آنها وارد عمل شده است.

3 - دلایل روشنی وجود دارند که نشان می‌دهند نه تنها در آن دوره‌های اولیه بلکه حتی امروز هم آمریکا و انگلیس از طالبان و القاعده حمایت مالی، تجهیزاتی و اطلاعاتی می‌کنند و این قبیل گروه های تروریستی دقیقاً در چارچوب اهداف و برنامه‌های مشترک آمریکا و انگلیس حرکت و عمل می‌کنند و برای تحقق همان اهدافی در تلاشند که در لندن و واشنگتن طراحی و مدیریت می‌شوند.

تصادفی نیست که همین گروههای تروریستی در همان لحظات و نقاطی که اشغالگران عراق و افغانستان خواستار وقوع حوادث تروریستی هستند، ناگهان ظاهر شده و به جنایت و کشتار علیه مردم بی دفاع این دو کشور مشغول می‌شوند و همان اهداف سیاسی - تبلیغاتی مورد نظر اشغالگران را در بحرانی جلوه دادن فضای منطقه و غیرقابل مهار بودن تروریستها محقق می‌سازند و ادعاهای اشغالگران را به خوبی به اثبات می‌رسانند.

4 - حتی اگر اشغالگران عراق و افغانستان، مخاطبان پیامها و علائم ارسالی خود را عده‌ای ساده اندیش و فاقد «حافظه تاریخی» ارزیابی کنند و به دروغ پردازیهای فریبکارانه ادامه دهند ولی ملتهای منطقه و افکار عمومی جهان دست اشغالگران شرور را خوانده‌اند و دقیقاً واقفند که اهداف و انگیزه‌های آشکار و نهان آنها چیست و برای تحقق چه برنامه‌هائی در تلاشند.

تصادفی نیست که علیرغم ادعاهای اولیه مبنی بر غافلگیری مقامات ارشد آمریکا از این افشاگریهای رسوا، به فاصله کوتاهی با طرح سئوالات بی پاسخ فراوان، تمامی ابعاد ماجرای «افشاگری های سفارشی» به خوبی روشن شد و حتی در آمریکا و غرب نیز بی اعتبار و کاملاً رسوا گردید.

این اظهارات کامرون در مقطع کنونی و پس از برملا شدن حقیقت ماجرا، تلاش مذبوحانه‌ای برای تاثیرگذاری مستقیم بر فضای سیاسی - تبلیغاتی بمنظور سوءاستفاده‌های جدید از همین افشاگریهای رسوا محسوب می‌شود که البته فقط بی‌وزنی نخست‌وزیر تازه کار انگلیس را ثابت می‌کند.

5 - البته پاکستان هم در ماجرای طالبان و القاعده بی تقصیر نیست بلکه رکن دوم ارتش پاکستان (آی. اس. آی) برای سالها بعنوان مجری اصلی و در صحنه، مسئولیت مستقیم‌تر و خشک کردن تروریستها و به قدرت رسانیدن آنها در افغانستان را برعهده داشته است.

تاریخ معاصر این مسائل را به خوبی ثبت و ضبط کرده است که «نصرالله بابر» چگونه برای به قدرت رسانیدن طالبان در افغانستان خط و نشان می‌کشید و حتی غیب گویی می‌کرد که آنها بزودی صفحات شمال افغانستان بویژه «مزار شریف» را در روزهای آینده «فتح» می‌کنند و دیدیم که این غیب گویی‌های متکی بر اطلاعات عملیاتی ارتش پاکستان، در میدان عمل نیز عیناً محقق می‌شد، چون قرار بود، بشود.

به عبارت روشن تر، پاکستان هم در این طرح‌ها بدفرجام، نقش داشته و باید پاسخگو باشد ولی نقش اصلی را اشغالگران شرور و مشخصاً آمریکا و انگلیس برعهده داشته و دارند و پیشدستی آنها در افشای نقش پاکستان، تخفیفی در جرایم سنگین و مسئولیتهای تعطیل ناپذیر آمریکا و انگلیس ایجاد نمی‌کند و لاجرم باید پاسخگو باشند و بخاطر جنایات مستمر خود غرامت بپردازند.

6 - جای تعجب است که دادگاه بین‌المللی جنایات جنگی سرگرم نبش قبر گذاشته است ولی از جنایات روزمره در افغانستان و عراق، تعمداً چشم پوشی می‌کند. البته جنایات جنگی در هر کجا و در هر زمانی محکوم است و باید پیگیری شود ولی این شیوه‌های رفتاری دادگاه بین‌المللی جنایات جنگی در مورد نادیده گرفتن جنایات اشغالگران از جمله آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی، قطعاً عمدی است و با تمرکز روی گذشته، «حاشیه‌ای امن» برای جنایتکاران عمده ترکه دستشان به خون ملتها آغشته است‌، فراهم کرده‌اند.

7 - این نکته صحیح است که پاکستان به «لانه امن تروریست ها» تبدیل شده است اما این فقط بخشی از واقعیت است که البته بقیه آن عمداً «ناگفته» باقیمانده است، حال آنکه مدعیان امروز افشاگری علیه پاکستان، خود مجرمین اصلی این پرونده هستند و بخواهند یا نخواهند فردا باید پاسخگو باشند.

صرفنظر از این مسائل، اظهارات اخیر دیوید کامرون با هدف آتش‌افروزی و ایجاد و تشدید فضای بحرانی در مناسبات هند و پاکستان بیان شده است و به نظر می‌رسد بمنظور سرپوش گذاشتن بر نقش مشترک آمریکا و انگلیس در «فجایع تروریستی بمبئی» مطرح شده باشد تا بلکه در پرتو این جنجال سیاسی - تبلیغاتی، مجرمین اصلی در فجایع تروریستی منطقه از نظرها دور بمانند تا بتوانند فجایع بعدی را سازماندهی و هدایت کنند. فقط هوشیاری ملتها و دولتها است که می‌تواند این بازی رسوای اشرار آمریکائی و انگلیسی را نقش بر آب و افشا کند. 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها